با شروع ماه مه امسال، و عدم تمدید معافیت خریداران نفت از ایران، تحریم های آمریکا بر ایران گسترده تر شده است. دولت ترامپ، پروسه تحریم های جدید نفتی را، آغاز جدیدی در فشار و تهدید، بخصوص بر خزانه مالی و اعتبارات ایران معرفی کرده و کشورهایی که به این تحریم ها تن ندهند را، تهدید به تحریم های مالی و وسیع کرده است. جان بولتن در مصاحبه اخیر خود این تحریم ها را کارساز نامید و جمهوری اسلامی هم به سهم خود، تا این زمان، ادعا داشت که این تحریم ها در سطوحی که اعلام شده است، ممکن نیست و عملی نخواهد شد. خامنه ای گفت که "ایران هر قدر اراده کند میتواند نفت صادر کند" و زنگنه هم از عدم "تعبیر رویای به صفر رساندن صدور نفت" سخن گفت. اما شروع این تحریم ها، اوضاع دیگری را ترسیم می کند.

توضیح:  اطلاعیه مشترک ٦ جریان کردستانی (دو حزب دمکرات، سه شاخه کومه له و خبات) و یا همکاری این جریانات در رابطه با انتخابات در ایران در سال ۲۰۱۷، موج جدیدی از انتقاد را از طرف نیروهای چپ متوجه کومه له علیزاده کرد. انتقاداتی که رهبری این سازمان و در راس آن ابراهیم علیزاده بعنوان سیاست یک جریان سهیم در "جنبش کردستان"، ضرورت دفاع از منافع مشترک این "جنبش" و "نیازهای مشترک این جنبش" از آن دفاع کردند. کنگره هفدهم کومه له  مهر تائیدی بر این سیاست راست و ناسیونالیستی زده و آغاز دوره جدیدی از حیات سیاسی کومه له بود. سخنرانی "ناسیونالیسم کرد، کومه له و جدال بقا" در آوریل ۲۰۱۷، چند روز بعد از کنگره هفدهم کومه له و قبل از انتشار علنی مصوبات این کنگره، در لندن انجام شد. متن زیر برمبنای این سخنرانی تهیه شده است.  

معضل سیل ویرانگری که بخش بزرگی از جامعه ایران را زیر آب برد و هنوز همه ادامه دارد، رنگ خود را بر کل سیمای سیاسی ایران زده است. در کل این مدت ترس و نگرانی  از سیل و ویرانی های آن و هزاران صحنه دردناک از آوارگی و بی خانمانی دهها میلیون انسان که خانه و کاشانه شان در گل نشسته است و تلاش برای نجات خود از جانب مردمی که هستی و نیستی خود را بر باد داده، قلب اکثریت بزرگی از جامعه هشتاد میلیونی ایران را بدرد آورده است. در دل این فاجعه عظیم انسانی ما شاهد تلاش صمیمانه میلیونها انسان شرافتمند برای کمک به سیل زدگان در اشکال بسیار متنوع بوده ایم. هاله ای از انسان دوستی و تلاش برای تقسیم سفر خالی خود با مردم سیل زده، تشکیل انواع نهادهای کمک رسانی، رفتن هزاران نفر به محل برای کمک و نجات کسانی که گیر افتاده اند، پرداخت حقوق ماهانه خود به سیل زده گان از جانب کارگران درچندین مرکز کارگری،

(در حاشیه همکاری کومله حزب کمونیست ایران با کمیته دیپلماسی احزاب و سازمانهای کردستانی) - بی گمان پرداختن به کارنامه کومله حزب کمونیست ایران در رابطه با همکاری و نزدیکی سیاسی این سازمان به احزاب ناسیونالیست در کردستان مربوط به دوره اخیر نبوده و نخواهد بود. در همین رابطه نیز مباحثات زیادی از جانب گروههای مختلف سیاسی صورت گرفته است و  برای این سلسله مباحث  له و علیه آن تا زمانی که کومله ای به نام کومله حزب کمونیست با تبیین چنین سیاستهای راست روانه ای وجود دارد، نمیتوان پایانی  تصور کرد. این گفته شاید برای طیفی که خود را نزدیکتر به این سیاست بدانند ناخوشایند باشد، شاید هم برای طیف دیگری که همچنان در نوستالوژی یک دهه مقاومت کومله در بعد انقلاب علیه جمهوری اسلامی بسر میبرند نیز کفرآلود باشد، اما امیدوارم که آن طیف کمونیستی که بیرحمانه هرکس و هر جریانی که  کمونیسم در کردستان را آلوده به ناسیونالیسم و قومی گری نماید،

جهت اطلاع خواننده این متن، چند هفته قبل، جریانات چپ متحد کومه له به امضای این سازمان زیر یک اطلاعیه که "کمیته دیپلماسی" متعلق به جریانات ملی اسلامی کرد، که در بلوک پ ک ک  و کنگره ملی کرد حضور دارند، اعتراض کردند. نهایت ماجرا به آنجا انجامید که کومه له در پاسخ گفت که جریان امضای آنها، اشتباهی فنی از طرف آن کمیته بوده و این سازمان حتی در جلسه کمیته صادر کننده این اطلاعیه شرکت نداشته تا آنرا امضا کرده باشد. نتیجتا اینکه کمیته مذکور نام کومه له را به درخواست این سازمان، از نسخه اصلی منتشر شده در سایت شان حذف کرده اند. در طول این مدت مباحث متعدد تصویری و نوشتاری حول آن مسئله در جریان بوده که مصاحبه دبیراول کومه له در پاسخ به این چپ ها یکی از آنها بود، که این نوشته هم نگاهی به نکات اصلی مندرج در همین جوابیه است.

فلاکت: اقتصاد و سیاست در ایران پدیده ای بسیار متناقض و پیچیده است.  سرمایه  در بخش تولید از  قبیل  تولید نفت، گاز، پتروشیمی ها، ماشین سازی ها،  فلز، معادن و ساخت و ساز و غیره به دلیل کار ارزان و کارگر خاموش سودهای کلانی عاید سرمایه داران کرده است. در زمینه مالی، تجارت و بازرگانی، صادرات و واردات، بانک داری، قاچاق کالا و مواد مخدر،  پول شویی و غیره هم سرمایه با انحصارات قدرتمندی که بخش بالای حاکمیت و نظامیون را پشت خود دارد، از طریق اختلاس و دزدی و فساد، سودهای سرسام آوری  به جیب سرمایه داران می ریزد. سوال این است که با این حجم بزرگ تولید و سرمایه مالی، چرا معیشت جامعه به فلاکت کشیده شده است.

اول مه امسال در ایران میدان یک جدال واقعی و وسیع میان جمهوری اسلامی در قامت حاکمیت سرمایه داران و طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه بود. دو طرف این جدال، یکی به تهدید، احضار و گسیل مزدوران مسلح و لباس شخصی و ..  به محل تجمعات کارگری و میلیتاریزه کردن شهرها دست زد و دیگری علیرغم سرکوب و خفقان حاکم متحدانه علیه حاکمیت سرمایه و بردگی و زندگی فلاکتبار این طبقه و همه اقشار استثمار شده، در دفاع از آزادی و برابری و جامعه ای امن و قابل تحمل، به میدان آمد و به استثمار و استبدا و حاکمیت نماینده آن نه گفت. طبقه کارگر ایران در توازنی نابرابر و علیرغم همه تهدیدها و بگیر و ببندهای حاکمیت، در شهرها و مراکز کارگری مختلفی دست به تجمعات خود زد و روز اول مه را همراه با طبقه کارگر در سراسر جهان جشن گرفت و به جامعه نابرابر کنونی نه گفت.

امسال، تشکیلات خارج از کشور حزب حکمتیست (خط رسمی)، پا به پا، همسو و هم جهت با طبقه کارگر ایران، برنامه های وسیع و متنوعی در کشورهای انگلستان، سوئد، آلمان و بلژیک، برگزار کرد و  کیفرخواست های طبقه کارگر جهانی علیه نظام ضدانسانی کاپیتالیستی و ادعانامه های چهار دهه طبقه کارگر ایران را، بار دیگر اعلام کرد. این برنامه ها اساسا همراه و مشترکا با اتحادیه های کارگری، احزاب و سازمان های چپ و کارگری لندن، گوتنبورگ، کلن، اشتوتگارت و بروکسل سازماندهی و موفق برگزار شد. در این برنامه ها، کادرها،‌ اعضا، فعالین،  و دوستدران حزب،  تلاش کردند بعنوان سخنگویان طبقه کارگر ایران، طبقه ای که حق برخوردای از آزادی تشکل و آزادی بیان و اعتراض، ندارد و تحت فشار خورد کننده اقتصادی است، ظاهر شوند و جمعیت وسیعی را متوجه وضع طبقه کارگر در ایران کنند.

تروریست خواندن سپاه پاسدارن جمهوری اسلامی توسط هییت حاکمه آمریکا و در راس ان ترامپ٬ نه ربطی به تروریست بودن سپاه دارد و نه حقوق بشر مردم در ایران و نه آنطور که قند در دل کلوپ “ایرانی تبارهای آمریکا”  آب شده است برای به قدرت رساندن آنها براه افتاده است.  این پروژه٬ کیس ایران٬ بعنوان یکی از گره گاههای بحرانی حل و فصل رقابت ها و تخاصمات در صف ارتجاع جهانی به رهبری آمریکا٬ هر روز جامعه ایران را از هر دو طرف٬ از طرف دولت آمریکا و جمهوری اسلامی٬  با مخاطرات جدی روبرو میکند.  هییت حاکمه آمریکا برنامه رژیم چینج در ایران ندارد! با این وجود شکاف امروز هییت حاکمه آمریکا با ایران٬  علاوه بر تاثیرات تحریم ها که بیش از همه گریبان مردم در ایران را میگیرد٬ میتواند در عرصه سیاسی و نظامی مخاطرات جدی در سیر فروپاشی جمهوری اسلامی ایران ببار آورد.

در آستانه اول مه دیگر، باز هم طبقه کارگر جهانی دنیای دوربر را نگاه می کند که اقلیتی لمپن ، قداره بند، تروریست و توطئه گران جهان امروز برای تخریب آزادی، مدنیت، انسانیت، طبیعت و برابری، کماکان در قدرتند. این ها سرنوشت بشریت امروزرا  با  استثمار وحشیانه و بی سابقه ی طبقه کارگر جهانی، بیکاری صدها میلیونی، سود سرسام آور و حریص سرمایه ها، بانک ها، بمب های اتمی، موشک ها، جنگ ها و ویرانگری هایشان رقم می زنند. این ها مسبب کشتار جمعی، فقر و گرسنگی، مرگ و میر و بی اراده کردن میلیاردها شهروند زحمتکش جهان امروز اند. دنیایی که طبقه کارگر جهانی میخواهد بسازد، خاتمه دادن به این فجایع عظیم و قلدری و افسارگسیختگی نظام سرمایه داری و حکام فاسد و جنایتکار و ضد کارگر و ضد بشرش است. جهانی که سود سرمایه و منفعت اقلیتی مفتخور به نام سرمایه دار، سرنوشتش را تعیین نمی کند.

تحریم سپاه و تروریست نامیدن آن از جانب دولت ترامپ در واقع به تحریم یک گروه نظامی محدود نیست. سپاه یک ارگان اقتصادی، سیاسی،  نظامی،  قضایی، اطلاعاتی و امنیتی است. سپاه یک دولت است. دولت در سایه هم نیست. حتی دولت موازی دولت روحانی  به اصطلاح منتخب مردم هم نیست. مافوق دولت روحانی است. مافوق مجلس و مافوق دستگاه قضایی است و سیاست داخلی و خارجی مستقل خود را دارد.
سپاه یک نهاد اقتصادی با شرکتهای عریض و طویل در تولید و ساخت و ساز و واردات صادرات و معاملات اسلحه و مواد مخدر و پول شویی است. سپاه بازوی سیاسی، نظامی، اقتصادی و امنیتی خامنه ای و بیت رهبری است. بعلاوه سپاه  با شبکه عظیم زندانها، دادگاه ها، بازجوها، شکنجه گرها، جاسوسان و باندهای سیاه کنترل و دخالت در ابتدایی ترین شیوه ی زندگی مردم ، در واقع پاسدار نظام و قوانین ارتجاعی اسلامی است.

 ثریا شهابی: مسابقه تحمیق مردم ایران٬ یک سرش به دفتر ترامپ وصل است و طرف دیگرش به شهرداری تهران و شیفت از نام گذاری های خیابان های تهران از اسامی این و آن ایت الله و شهید زنده یا مرده٬ به این و آن خواننده و نوازنده و ... این یک روی حساب کردن بی مایه روی تحمیق مردمی است که میدانند ریشه مصایب شان چی است.اما مگر جمهوری اسلامی کار "فرهنگی" دیگری میتواند بکند! رهبر اعتراضات کارگری و حامیان اش را در زندانها نگاه دارد و در محضر این و آن خواننده و نوازنده و شاعر٬ عقب نشینی ایدیولوژیک کند. اما رقیب دیگر٬ مضحک تر از رقیب در قدرت است٬ قدرتی که پایه هایش به لرزه افتاده و مشغول اسلام زدایی یواشکی است. این ها در اپوزیسیون هستند و نام رسته شان "ایرانی تبار های آمریکا" است. رسته ای که علاقه آنها به رسیدن به قدرت و بدست گرفتن سکان مدیریت همان نظام جمهوری اسلامی٬ البته بدون اخوند٬ این موجودات فضایی را بسیار جالب و قابل مطالعه کرده است.

Urgent call to save the lives of people in Iran: The spread of devastation across Iran over the past few weeks has not become completely clear. All the reports indicate that with half of the country under water, and the inaccessibility of many areas, the true scale of destruction and loss of lives is nowhere near the officially broadcast numbers.

No one has any doubts that much of the damage caused by the flooding is due to irregularities and man-made changes that have been sanctioned or built by the Islamic Republic itself and/or its institutions and organisations. Once again, the people in Iran are made to bear the consequences of the corruption, and total disregard for their well-being and even safety at the hands of the Islamic Republic.

پس از نزدیک به ۷ سال، پلیس بریتانیا  جولیان آسانژ را در سفارت اکوادور دستگیر کرد. دولت بریتانیا، امکان دستگیری آسانژ را نتیجه مذاکرات متعدد خود با اکوردار اعلام داشت، مذاکراتی که طی آن لنن مورنو، رئیس جمهور فعلی اکوادور، حکم پناهندگی آسانژ را لغو کرد و به بهانه ملاقات با سفیر اکوادور در لندن، آسانژ را  دستگیر کرد.  دولت بریتانیا دستگیری آسانژ را یکی از مهم ترین عملیات دیپلماتیک و "همکاری های بین المللی" خود اعلام داشت و آینده آسانژ را به پیمودن پروسه قانونی محاکمه در این کشور موکول کرد. در همین حین، دادستان سوئد پرونده جنایی ارتکاب تجاوز علیه آسانژ را بار دیگر گشوده است و خواهان استرداد وي به سوئد شده است.  پروسه رسیدگی به پرونده آسانژ در سوئد، که خود مورد انتقادات قانونی در سوئد قرار گرفته بود، آشکارا تنها بهانه و پرده  برای استرداد نهایی آسانژ به آمریکاست. شکی نیست که آسانژ همچون هر شهروند دیگری می توانست محاکمه شود، ولیکن آنچه که این پرونده را به متفاوت کرده بود، همانا فشار آمریکا

سه هفته از سیلی که یک سوم ایران را زیر آب و گل و لجن دفن کرده میگذرد و کماکان خطر بارانهای شدید خراسان و شرق ایران را تهدید میکند. تصاویر دهها شهر و صدها و هزاران روستای زیر آب رفته، مردمی که بدون سرپناه در بلندی های اطراف یا بر سر پشت بام منازل غرق شده در آب و گل و لای بعد از سیل، زیر باران و در گرسنگی شاهد از دست رفتن عزیران خود، از دست رفتن خانه و زندگی، مزرعه و زمین کشاورزی، مدارس و دانشگاه و بیمارستان و هست و نیست خود اند، پایانی ندارد.  مردمی که در بهت و ناباوری به شهر و روستای زیر گل دفن شده بازمیگردند، مردمی که با شیون به دنبال خانه های "گمشده" و مدفون شده خود میگردند و تنها دستی که برای کمک به سوی آنها دراز شده دست زنان و مردانی است که برای کمک رسانی راهی مناطق سیل زده شده اند. زنان و مردان، دختران و پسرانی که با ابتدایی ترین امکانات به نجات سیل زدگان، لایروبی، به سد بستن در مقابل سیل و.... پرداختند. شکل گیری و کمکهای نهادهای مستقل و

مشاهده گنداب، سیلاب، منجلاب، باطلاق و تله های مرگباری که هر روز از گوشه ای و در هر قدم در مقابل میلیاردها نفر در سراسر جهان گذاشته میشود!  مشاهده و سرعت آنچه که این روزها در  جهان میگذرد، احساس ناامنی، خطر و هراسی که بر فراز سر میلیاردها بشر کره خاکی نگاه داشته اند، اگر برای قربانیان مستقیم و بلاواسطه فرصتی برای فکر کردن باقی نگذارد، برای جمعیت عظیمی که خود مستقیم در گرداب بحران دست و پا نمی زنند، به سادگی میتواند فلج کامل روانی - فکری در ابعاد میلیاردها نفری ببار آورد.  چه کسی است که نداند که منشا همه این بحران ها و منجلاب ها، بدبختی ها و خوش بختی ها،  نه نیرو و نیروهای ماوراطبیعه، که انسان است! انسان و انسان هایی، اقلیت میکروسکوپی از کسانی که در قدرت اند!

حدود نیمی از مساحت ایران را سیل فراگرفته است. شهر و شهرک و روستاهای بیشماری زیر اوار خروارها خاک و لجن دفن شده است. خانه خرابی و تخریب مزارع و راه ها به سختی قابل شمارش است. آمار کشته ها به درستی اعلام نشده است. تعداد آوارگان و مردمی که تمام هستی خود را از دست داده اند شمارش نشده است. میزان خسارت مالی و تخریب زندگی میلیون ها انسان و خانواده ها برآورد نمی شود. اگر دست دولت باشد، هیچکدام از ابعاد این فاجعه را نپذیرفته و اعلام نمی کند. دولت نه برای جلوگیری و پیشگیری و کم کردن ابعاد فاجعه اقدامی بعمل آورده و نه برای جبران خسارتها برنامه ای مشخص به جامعه اعلام می کند. در چنین شرایطی چاره ی مردم و راه برون رفت از این فاجعه چیست؟
کمک های مردمی

روز ١١ اسفند ١٣٩٧ برابر با  ٥ مارس ٢٠١٩ در نتیجه هفده همین نشست مشترک ٣٣ حزب و گروه و جریان مختلف ناسیونالیست و اسلامی "کرد" از سوریه، ترکیه تا عراق و ایران در دفتر کنگره ملی کرد (متعلق به پ ک ک) در بروکسل، قطعنامه ای زیر عنوان "قطعنامه‌ی پایانی ۱۷مین گردهمایی کمیته‌ی دیپلماسی مشترک احزاب و سازمانهای کردستانی" منتشر شده است که زیر آن امضای کومله (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) هم درج شده است. این ماجرا اعتراضاتی را نسبت به حضور کومه له در این نشست و امضای او زیر قطعنامه به همراه داشته است. کومه له طی اطلاعیه ای به امضای دبیر خانه این جریان در جواب به اعتراض کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری، در مورد این ماجرا چنین میگوید:
"١٧مین گردهمایی "کمیته‌ی دیپلماسی مشترک احزاب و سازمانهای کردستانی"، اخیرا قطعنامه پایانی اجلاس سالانه خود را که در ماه مارس برگزار شده است، را منتشر نمود. از آنجا که کومه له (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران)  در

امروز دوشنبه ١٩ فروردین برابر با ٨ آوریل ٢٠١٩، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا کل سپاه پاسداران را در فهرست "سازمانهای تروریستی خارجی" قرار داد. ترامپ طی بیانیه ای ضمن اعلام این تصمیم گفت: "این نخستین بار است که ایالات متحده بخش دیگری از حکومت ایران را در فهرست تروریستی وزارت خارجه قرار می دهد". ترامپ مدعی شده است که: "این تصمیم، کانون توجه و میزان فشار حداکثری بر رژیم ایران را بسط می‌دهد و خطرات معامله تجاری با، یا پشتیبانی کردن از، سپاه پاسداران را شفاف می‌سازد. اگر با سپاه پاسداران معامله کنید یعنی اینکه سرمایه تروریسم را فراهم کرده‌اید." بعلاوه و در ادامه پومپئو اعلام کرده است که:"طرف‌های تجاری و بانک‌ها در سراسر جهان وظیفه روشنی دارند تا اطمینان حاصل کنند شرکت‌هایی که تراکنش‌های مالی انجام می‌دهند به هیچ وجه با سپاه پاسداران معامله نمی‌کنند".

حیات سیاسی کومه له امروز متاثر از دو فاکتور دخیل در سوخت و ساز این سازمان است؛ فاکتور اول مسیر بیست و چند ساله ای است که به دنبال جدایی منصور حکمت از آن، و با اتکا به سنت ناسیونالیستی درون خویش در پیش گرفته است که یک دگردیسی سیاسی به نفع ملی گرایی در آن بوده است. فاکتور دیگر تحولات خاورمیانه، تاثیر این تحولات بر حیات ناسیونالیسم کرد و بلوک بندی های متفاوت و متخاصم آن به دور دولت های و قدرت های منطقه ای و جهانی است. فاکتور اول که آنرا ملی تر کرده است، موجب شده تا مثل بقیه ملی گرایان یا ناسیونالیست های کرد در منطقه متاثر از رقابت های منطقه ای دول درگیر در خاورمیانه شده و وارد بلوک بندی های آنها شود. امروز، علنی شدن عضویت کومه له در نهادی به اسم کمیته دیپلوماسی یکبار دیگر هویت سیاسی این سازمان و تعلق آن به این یا آن کمپ زیر ذره بین رفته است. غوغایی که به همین دلیل به پا شد، مثل دوره ای که گویا همین سازمان امضایش را کنار امضای سازمان ملی مذهبی خبات

کومه له (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) در کنگره ١٧ سندی در باره ی سیاست خود در رابطه با احزاب سیاسی کردستان تصویب کرده است.  بدوا باید دو مساله را خاطر نشان کنم:  یکی این است که این سند و کلا اسناد مصوب کومه له در مورد مسایل مختلف سیاسی با آنچه که کومه له و رهبری اش در عمل انجام می دهند فاصله عمیقی دارد. کومه له در حرف چیزی می گوید و در عمل کار دیگری می کند. فاصله حرف و عمل این جریان به اندازه ایستادن زیر پرچم سوسیالیسم و عمل کرد ناسیونالیستی است. الان دیگر برای هر ناباوری هم مسجل است که حفظ چهره "چپ" و حرف از سوسیالیسم و کارگر برای کومه له ابزاری است در جهت ساکت کردن تشکیلات خود و هر صدای چپ و سوسیالیستی مخالف عملکرد راست آن است. بعلاوه کومه له فکر می کند نسل جدید چپ و کمونیسم درکردستان را با حرف زدن از کارگر و سوسیالیسم و همبستگی کارگری فریب میدهد. اما نمی فهمد که فعالین کارگری و سیاسی و چپ در کردستان، کومه

در همین شماره نینا، در مورد "کومه له و رابطه اش با احزاب سیاسی کردستان" و سندی که در کنگره ۱٧ در باره ی سیاست خود در این رابطه تصویب کرده، مطلبی یادآوری شده است. متحدین کومله در اتحاد چپ ظاهرا به این سیاستها و مصوبات کاری ندارند. در حالیکه این متحدان عزیز همانطوریکه علیزاده به درست می گوید با این مصوبات و سیاستها آشنا هستند و ظاهرا خود را به کوچه علی چپ می زنند و بیخود و  موردی متحد خود، کومله را اذیت می کنند و می رنجانند، آنهم با "زبان زمخت و غیر دوستانه!" ابراهیم علیزاده در مصاحبه ی تلویزیونی اخیر خود می گوید ما برای درست کردن اتحاد چپ گذشته را فراموش کردیم. ( ولو سیاستهای گذشته و حال کومله ی جدید فرقی نکرده است) و می گوید بحران اعتماد هست و دوستان اتحاد چپ زبان زمخت و دشمنانه بکار می برند و چون مثل کومله اجتماعی نیستند و سکت و فرقه اند، بلد نیستند زبان نرم و ملایم داشته باشند.

(پیشوند: تقاضای زیبا کلام از اصلاح طلبان : "آزادیخواه شوید!" فقط فشار آزادیخواهی در جامعه میتواند زیبا کلام را به چنین تقاضایی از جناحی از جمهوری اسلامی بکشاند.) - اصلاح‌طلبان بخش قابل توجهی از محبوبیتشان را از دست داده‌اند. نامه صادق زيبا كلام  به محمد خاتمی. جناب آقای سیدمحمد خاتمی: ریاست محترم اصلاح‌طلبان، با سلام و تحیات،اظهارنظر اخیرتان در دیدار با شماری از اعضای فراکسیون امید مبنی بر این که «مردم دیگر به توصیه ما مبنی بر شرکت در انتخابات توجهی نخواهند کرد.» مبیّن بحران عمیقی است که جریان اصلاحات مدت‌ها گرفتار آن شده و رهبری اصلاحات نیز هیچ گامی برای مواجهه با آن برنداشته ‌است. در این که اصلاح‌طلبان بخش قابل ‌توجهی از محبوبیت‌شان را از دست داده‌اند تردیدی نیست. بسیاری از اقشار تحصیل‌کرده و جوان‌تر مدت‌هاست این باور که انتخابات می‌تواند تغییری بوجود آورد را از دست داده‌اند. مع‌ذالک بسیاری از آن‌ها در دو انتخابات ۹۴ و ۹۶ به اصرار و ترغیب اصلاح‌طلبان شرکت کردند؛ اما عملکرد فراکسیون امید و از آن

بازگشت به دوران «یک وزیر امور خارجه برای جنگ‌های کثیف». در چند سال اخیر، الیوت آبرامز، که زمانی هم دست در کارهای خلاف داشت، بی‌میل نبوده خود را پیر خردمند، کارشناس دیپلماسی و همواره آماده ارائه نقطه نظرهای روشنگرانه‌ جلوه دهد. حال که رئیس جمهور دونالد ترامپ وظیفه «بازگرداندن دموکراسی در ونزوئلا» را به او سپرده، بار دیگر به سر کار بازگشته. اما اگر مردم سرزمین خودش نگاهی به وضعیت او بیاندازند، شاید حق داشته باشند ناراحت شوند...
اعلام انتصاب الیوت آبرامز نومحافظه‌کار به عنوان نماینده ویژه ایالات متحده در ونزوئلا در 25 ژانویه توسط مایک پمپئو، وزیر امور خارجه، بدون بازتاب نبود. مطبوعات این تصمیم، سپردن کار سقوط رئیس جمهور نیکلاس مادورو به این مرد، را به نوعی اعلام استقلال آقای پمپئو از رئیس جمهور دونالد ترامپ تفسیر کردند. در واقع، سلف وی، رکس تیلرسون-رئیس پیشین و مدیر کل شرکت اکس‌موبیل-، بود که امید داشت بتواند نخستین بار وی را به کار گیرد،

گفتگوی آسو فتوحی با ثریا شهابی - سیل، اعتراضات مردمی و چه باید کرد.                                                                                         

      .

 

 به دنبال انتشار قطعنامه ای از طرف "کمیته دیپلماسی مشترک احزاب و سازمانهای کردستانی" و نام کومله بعنوان یکی از امضا کنندگان این قطعنامه مسئله همکاری و نزدیکی کومله علیزاده با این قطب از نیروهای ناسیونالیست کرد، قطب پ ک ک، را علنی کرد. توضیح کومله در رابطه با این قطعنامه سراپا ناسیونالیستی و عدم حضور درنشستی که به صدور این قطعنامه منتهی شد، توضیح اینکه زدن امضا کومله به این قطعنامه صرفا سوء تفاهمی بوده که در یک "تماس دوستانه" ، بدون اینکه "مناسبات دوستانه شان لطمه ای بخورد" حل شده است، تغییری در واقعیتی مهمتر و بازی جدیدی که کومله وارد آن شده است نمیدهد. این واقعیت که کومله در قطب بندی احزاب ناسیونالیست کرد در منطقه جبهه خود را تغییر داده و از قطب متحد بارزانی و جریانات طرفدار رژیم چنج در ایران با اتکا به دخالت آمریکا و متحدینش، به قطب پژاک و پ ک ک پیوسته است. اتفاقی که کومله طی یکسال گذشته تلاش زیادی در مخفی کردن آن داشته است.

۱.       مقدمه
۲.       کورش مدرسی: اصول فعالیت کمونیستی ٢٠١١
۳.       منصور حکمت: درباره خطر آکسيونيسم در حوزه‌هاى حزبى ١٣٦٢
٤.       منصور حکمت: نگاهى به برخى جنبه هاى امنيتى فعاليت حوزه هاى حزبى – شهریور ١٣٦٣

جمهوری اسلامی بدون شک رفتنی است. این خطر را خود حاکمیت ازبالا تا پایین کاملا احساس می کنند. جمهوری اسلامی هیچ شانسی برای ماندن ندارد. جمهوری اسلامی همه ی کارتهای خود را بازی و امتحان کرده  و ورقی باقی نمانده است. کشتار دهه ی  شصت را آزمایش کرد. جنگ و کشتار  جمعی جوانان و نوجوانان گسیل شده به میدان های مین را آزموده، دوره سازندگی و رونق سرمایه اش شکست خورد، اصلاحاتش به گل نشست، دوره عدالتخواهی و مستضعف پناهی احمدی نژاد با گدا پروری و بذل و بخشش در میان کشاورزان و فقرا و از جمله یارانه و پروژه مسکن مهر و غیره یک ریاکاری ابلهانه بیش نبود، همراهی بخشی از اصلاح طلبان و اصولگرایان در پروژه ای به نام اعتدال، بی آبرو تر از قبل با شعار، "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمامه ماجرا" مواجه شده است. برجام و "نرمش قهرمانانه" با کنار گذاشتن پروژه ی اتمی شدن به بن بست رسید. علم کردن ازمایش موشک های بالستیک آخرین برگ سوخته جمهوری اسلامی است. جولان نظامی