حیات سیاسی کومه له امروز متاثر از دو فاکتور دخیل در سوخت و ساز این سازمان است؛ فاکتور اول مسیر بیست و چند ساله ای است که به دنبال جدایی منصور حکمت از آن، و با اتکا به سنت ناسیونالیستی درون خویش در پیش گرفته است که یک دگردیسی سیاسی به نفع ملی گرایی در آن بوده است. فاکتور دیگر تحولات خاورمیانه، تاثیر این تحولات بر حیات ناسیونالیسم کرد و بلوک بندی های متفاوت و متخاصم آن به دور دولت های و قدرت های منطقه ای و جهانی است. فاکتور اول که آنرا ملی تر کرده است، موجب شده تا مثل بقیه ملی گرایان یا ناسیونالیست های کرد در منطقه متاثر از رقابت های منطقه ای دول درگیر در خاورمیانه شده و وارد بلوک بندی های آنها شود. امروز، علنی شدن عضویت کومه له در نهادی به اسم کمیته دیپلوماسی یکبار دیگر هویت سیاسی این سازمان و تعلق آن به این یا آن کمپ زیر ذره بین رفته است. غوغایی که به همین دلیل به پا شد، مثل دوره ای که گویا همین سازمان امضایش را کنار امضای سازمان ملی مذهبی خبات
کردستان گذاشته بود، مثل امروز، به جای روشن کردن چیزی، یکبار دیگر منشا توهمات و ناروشنی ها میشود. توهم و ناروشنی به این دلیل که از نظر چپ های دوست و متحد کومه له، هر فصلی به دلایلی صدای شان بلند میشود که کومه له با ناسیونالیست ها رفته و یا مشغول همکاری است، در حالیکه این سازمان سال هاست جای ثابتی در این کمپ برای خود اشغال کرده است. کومه له سالهای طولانی است که تمام سوخت و ساز و فعل و انفعالش همراه بقیه سازمان های کمپ ناسیونالیسم کرد در منطقه است. سرنوشت این سازمان، بود و نبود این سازمان، بالا و پائین رفتن ضربان قلب این سازمان، بدون ذره ای تفاوت، در کنار بقیه ناسیونالیست های کرد است. همراه آنها تمام تقلایش را برای جمع و جور کردن کنگره ملی کرد که تجمع بخش کردی ارتجاع منطقه بود و هست، به خرج داد. به دنبال شکست آن کنگره که عاملش تعلق بارزانی و پ ک ک به دو بلوک متخاصم منطقه ای بود، همراهی با تجمع بخش ناسیونالیست کرد ایرانی را در شکل های مختلف ادامه دادند. همراه همین دسته به عنوان شش جریان کردستانی پشت بلوک مسعود بارزانی رفتند. تحلیل دسته جمعی اینها، حتمی بودن موفقیت کردستان عراق با حمایت دول منطقه در دوره پیشا رفراندوم استقلال کردستان عراق بود.
شکست مسعود بارزانی و پیشروی جمهوری اسلامی در کنار نیروهای دولت عراق در مناطق کردنشین عراق و تحویل شبانه کرکوک به سردار سلیمانی، یکباره آینده حضور کل ناسیونالیسم کرد ایرانی در خاک عراق را وارد تاریکی تمام عیار کرد. رهبری کومه له در متن ترس از این آینده تاریک، به فکر دوست یابی در بلوک مقابل برای تضمین ادامه حضور در منطقه شد. این بلوک پ ک ک بود که در کنار پیشروی در سوریه، مناطق کوهستانی قندیل را هم در اختیار داشت. اگر چه تقلای کومه له برای دست یابی به مکانی در کردستان سوریه ناموفق ماند، اما قندیل و پ ک ک کماکان برای روز مبادای آنها بدیلی برای بقای اردوگاهی در ذهن آنها باقی ماند.
اگر انتخاب مسعود بارزانی و پ ک ک از میان دول رقیب منطقه برای تضمین بقای قدرت و موقعیت خودشان بود، انتخاب رهبری کومه له هم بین این دو، نه از سر تعلق آنها به عربستان و جمهوری اسلامی، که از روی تامین امکانات سیاسی و مادی و جغرافیایی برای سازمان شان بود. کومه له کمپ مسعود بارزانی را نه مانند حزب دمکرات برای تبدیل شدن به ابزار جنگ نیابتی عربستان و اسرائیل، که به خاطر احتمال قدرت شدن مسعود بارزانی و دولت شدن کردستان عراق انتخاب کرد، همانطوریکه پ ک ک را هم نه از سر تعلق آن به کمپ جمهوری اسلامی که از سر قدرت نظامی پ ک ک و مکان جغرافیایی قندیل انتخاب کرد. کومه له با موقعیت پستی که آن دو در طول عمرشان کسب کرده اند، فاصله دارد. رسیدن این سازمان به چنین موقعیتی در گرو کنار گذاشتن موانع متعددی است که برای کومه له حکم مرگ دارد.
معضلات کومه له در مسیر این "پیشروی" ها
کومه له در کمپ ناسیونالیست ها متحدینی داشته و دارد که تمام پرنسیب های نرمال یک سازمان سیاسی را زیر پا نهاده و به وابستگان این و آن تبدیل شده اند. ناسیونالیست واقعی که قرار است در دوره جنگ های نیابتی فعالیت کند، ناچار اند به بینهایت مرز بی پرنسیبی برسند. مسعود بارزانی روز روشن شهر و منطقه شنگال را تحویل وحشی ترین های تاریخ بشر داد و نتیجه آن ویرانی زندگی دهها هزار زن در دستان داعش شد. و پ ک ک به جایی رسیده که در زمانی که میلیون ها مردم در ایران عزم سرنگونی جمهوری اسلامی کرده اند، در مقابل شان رسما و علنا فرمان ایست میدهد. کومه له در مسیر تبدیل شدن به یک ناسیونالیست مورد قبول بورژواهای منطقه، باید تمام موانعی که فاسدهای ناسیونالیست کرد پشت سر گذاشته اند را رد کند، وگرنه هیچ دولت و قدرتی، در حالیکه دیگران را دست به سینه میخواهند، حاضر به خوش آمدگویی مفت کومه له نیست. این یعنی باید از خیر اشغال صندلی در جناح چپ ناسیونالیسم کرد گذشته و در دست راست برای خود طلب صندلی کند. از شانس بد کومه له، به جز در جناح چپ، تمام صندلی های از میانه روی تا فاشیسم و تبهکاری در جنبش ناسیونالیسم کرد، همگی از دم اشغال و دارای صاحبان خویش اند. تنها راه عبور ظاهر کم دردسرتر، خزیدن تدریجی به جمع جناح های سابقا کومه له، و دسته جمعی نشستن بر یکی از صندلی هایی که آنها در همین سال ها اشغال کرده اند.
اعتراض متحدین کومه له
متحدین و موتلفین این سازمان گول این را خوردند که روی خوش کومه له به آنها و ورودش به جمع اینها از سر چپ گرایی این سازمان در دوره خیزش توده ای در ایران است. اما نیاز کومه له به ویترین نیروهای چپ در کنار خویش، چیدن ویترینی بود تا توسط آن دو مشکل خود را رفع کند؛ از طرفی میخواست در مقابل ناسیونالیست های رقیب در کمپ ترامپ و عربستان بگوید که به جز قدرت پ ک ک، جمع نیروهای چپ را هم همراه خود دارد. دلیل دیگر جبران حضور در کنار پ ک ک بود که در بلوک جمهوری اسلامی است.
این نیاز کومه له برای کمک به رفع کمبود خویش، از طرف این چپ ها چپ گرایی در کومه له ترجمه شد. آنهم درست در دوره ای که این سازمان برای اولین بار در تاریخ خود، رسما و علنا اعلام کرده که تحکیم موقعیت در رهبری جنبش ملی اولویت درجه یک است. هیمن تصمیم نشان میدهد که کومه له اصلا تحت تاثیر خیزش های ایران قرار نگرفته بلکه اساسا متاثر از فضای سیاسی کردستان است، جایی که تنها منطقه حضور سیاسی تشکیلاتی این سازمان است. فضای کردستان هم در دوره این خیزش ها، ابدا با آن نبود. نه فقط این بلکه در اوج تحرکات دیماه قبل تر، کردستان سوت و کور بود و اگر تکان سنندج به یمن کمونیست ها نبود، هیچ نشانی از تمایل کردستان به آن تحرک سراسری قابل روئیت نبود. کومه له اگر تحت تاثیر فضای کل کشور چپ تر شده بود، لابد برای وصل کردن کردستان به آن قیام ها کاری میکرد.
چپی که متوجه اوضاع نیست، و حالا خبر شرکت کومه له در یک نهاد ناسیونالیستی را شنیده است، ناگهان سراسیمه شده و قصد ترمز حرکت کومه له را دارد. کومه له حق دارد بگوید اینها قابل اعتماد نیستند، چون واقعا این سازمان همان مسیری رفته که قبلا با بانگ رسا اعلامش کرده بوده است. به همین دلیل از اعتراض متحدینش متعجب است. از نظر کومه له که تحکیم موقعیت در جنبش ناسیونالیستی اولویت است، بطور طبیعی کار کردن با نیروهای آن جنبش و ورودش به ائتلاف ها و دوستی ها یک امر بسیار طبیعی است. از این نظر حق دارد بپرسد که واقعا این چپ ها را چه شده که ناگهان شروع به پرخاش کرده اند.
کومه له اما با آنها تا زمانی که به آنها برای ساختن ویترینی رنگارنگ نیاز دارد، سعی میکند کنار بیاید. این چپ ها هم به داشتن این سازمان در کنار خویش نیاز دارند. تفاوت معامله اینجاست که اولی اینها را برای تامین ویترینی میخواهد تا به پیشبرد کار اصلی و اولویت اولش کمک کند. دومی ها هم مستاصل از بند نبودن دست شان به جایی در آن جامعه، دست نیاز بسوی کومه له ای دراز کرده اند که در چشمان آنها روی زمین سفت یک نیروی واقعی است. یک نیروی واقعی روی زمین سفت! اما این نیرو به کمونیسم و کارگر و تحرک رادیکال در آن جامعه بیربط است. نیرویی که کومه له امروز پشت خود دارد، دربست سراغ کردایتی رفته است. ندیدن این واقعیت نزد این چپ، نشان تشابه کمونیسم شان با آن سازمان است.
محمد فتاحی