معضل سیل ویرانگری که بخش بزرگی از جامعه ایران را زیر آب برد و هنوز همه ادامه دارد، رنگ خود را بر کل سیمای سیاسی ایران زده است. در کل این مدت ترس و نگرانی از سیل و ویرانی های آن و هزاران صحنه دردناک از آوارگی و بی خانمانی دهها میلیون انسان که خانه و کاشانه شان در گل نشسته است و تلاش برای نجات خود از جانب مردمی که هستی و نیستی خود را بر باد داده، قلب اکثریت بزرگی از جامعه هشتاد میلیونی ایران را بدرد آورده است. در دل این فاجعه عظیم انسانی ما شاهد تلاش صمیمانه میلیونها انسان شرافتمند برای کمک به سیل زدگان در اشکال بسیار متنوع بوده ایم. هاله ای از انسان دوستی و تلاش برای تقسیم سفر خالی خود با مردم سیل زده، تشکیل انواع نهادهای کمک رسانی، رفتن هزاران نفر به محل برای کمک و نجات کسانی که گیر افتاده اند، پرداخت حقوق ماهانه خود به سیل زده گان از جانب کارگران درچندین مرکز کارگری،
کارگرانی که خود نه تنها زیر خط فقر زندگی میکنند و بلکه حقووق ماهیانه خود را به زور از چنگ سرمایه داران و نمایندگان حاکمشان در می آوردند، همگی صحنه ای شیرین و عظیم از همبستگی و انسان دوستی را شکل داده اند که هیچ زمانی نه برای سیل زدگان و نه برای کل مردم ایران فراموش شدنی نسیت.
آنچه در این میان جای نفرت است و به حق موجی از انزجار را شکل داده است، بی مسئولیتی حاکمیت و تلاش برای شانه خالی کردن از زیر بار این فاجعه بزرگ است. حاکمانی که سر کیسه خزانه و دارایی بزرگ مملکت را در دست دارند و حتی در دل این فاجعه بزرگ، دودستی و با همه توان آنرا محکم گرفته و به بهانه های مختلف در کل این دوره از هزینه کردن برای نجات جان مردم و تامین ابتدایی ترین امکانات زیستی آنها سر باز زدند. این البته نه جدید بود و نه دور از انتظار. آنها در موارد مشابه در گذشته نیز از زلزله بم تا کرمانشاه و سرپل ذهاب، نه تنها همین سیاست را پیش بردند، بعلاوه تلاش کردند بخش وسیعی از کمکهای مردمی را نیز عملا و رسما به کیسه خود بریزند.
بی تردید تلفات انسانی این فاجعه و خسارات وسیع مالی که به مردم تحمیل شده است، ابعاد بسیار بزرگ آن، هنوز و بعد از پایان سیل، تازه عواقب آن نه تنها در شکل تحمیل یک فقر مطلق و خانه خرابی و مشکلات عظیم مالی که به دهها میلیون انسان تحمیل شده است، که بعلاوه عواقب روحی و روانی آن، عوارض دیگر این سیل در قالب رشد انواع امراز، بیکاری، نابودی مدارس و مراکز بهداشتی و محلهای کار و زمینها و مشکلات عدیده دیگر، شروع خواهد شد.
بی ترید و همچنانکه اشاره کردیم موج عظیم انسان دوستی و کمکهای وسیع مردم در این دوره و همبستگی بزرگی که در دل این فاجعه برای دفاع و کمک به مردم مناطق سیل زده شکل گرفت، ارزش و جایگاه بسیار بزرگی دارد و الهام بخش بخشی از درد و رنجی است که به مردم مناطق سیل زده تحمیل شد. اما بر کسی پوشیده نیست که توان مردم و خصوصا کارگران و اقشار پایین جامعه که در این همدردی و همبستگی و کمک رسانی نقش اصلی را باز کردند، نمیتواند جوابگوی تامین خسارات وسیع سیل و بازگرداندن زندگی عادی به مردم سیل زده باشد. مردم سیل زده و همه مردم شرافتمندی که در کل این دوره تمام توان خود را به خرج دادند تا همدیگر را کمک کنند، امروز دیگر باید به اشکال مختلف توان و نیروی خود را به شیوه ای مناسب روی هم بگذارند و حاکمان را وادار کنند که سر کیسه خزانه مملکت را برای پرداخت خسارت به مردم و تامین امکان زیستن در مناطق سیل زده باز کنند.
حاکمیت، سیل و فرصتها
همچنانکه گفته شد و تا کنون شاهد آنیم تلاش حاکمیت این است که کمترین هزینه را متحمل شود. آنها به نفرت عمیق مردم محروم از خود و مخاطرات آنرا آگاهند. آنها تلاش میکنند با حربه تحریم و تخاصمات با آمریکا و مخاطرات آن، با تبلیغات ضد ترامپ و فضای میلیتاریسی به بهانه خطر دخالت خارجی و با کشاندن پای سپاه پاسداران و حشدالشعیبی، فاطمیون و زینبیون و حزب الله به منطقه...، با ملیتاریزه کردن مناطق سلیل زده زیر نام کمک به سیل زدگان، ذهن جامعه را از معضلات مردم سیل زده دور و ترس و رعب را بر مردم حاکم کند. تلاش میکند از کل این اوضاع برای پس زدن مردم ایران و ساکت کردن و عقب راندن آنها استفاده کند.
تحریم و تهدیدات ترامپ بزرگترین کمک و حربه در این دوره حساس برای جمهوری اسلامی است. بر کسی پوشیده نیست تحریمهای اقتصادی که امروز در ابعاد گسترده علیه ایران اعمال میشود، عواقب جدی ای برای طبقه کارگر و بخش محروم جامعه به همراه دارد. در این تردیدی نیست که اهداف آمریکا از این تحریمها مطلقا فشار به ایران جهت احقاق حقوق مردم، کاهش استبداد و دیکتاتوری و مبارزه با تروریسم و... نیست. اگر قرار باشد روزی عاملین تروریسم را محاکمه کنند، بطور قطع باید دولت های مختلف آمریکا را به عنوان سازندگان بیشترین جریانات تروریستی و صاحبان بزرگترین ماشین ترور و جنایت دولتی، قبل از هر جریان و دولتی محاکمه کرد. دولت ترامپ و دولتهای مختلف این کشور تا کنون بیشترین نقش در کشتار و خانه خرابی، ویرانی و جنگ و ترور و جنایت را به جهانیان تحمیل کرده اند. دولت ترامپ در این دوره ایران و تروریسم این کشور و سپاه پاسدران و... را بهانه ای کرده است، تا زیر عنوان "مبارزه" با تروریسم، با تهدید و تحریم ایران، اهداف خود و تناقضاتی که هم در داخل آمریکا و هم در جدال با قدرتهای دیگر از جمله چین، روسیه و اروپا با آن دست به گیریبان است، حل و فصل کند. اما و مستقل از اهداف شوم حاکمان بر امریکا، در این تردیدی نیست که فشار تحریمها، مستقل از مهلک بودن آن برای سرمایه در ایران، بزرگترین سلاح جنگی علیه مردم ایران و اساسا طبقه کارگر و اقشار پایین جامعه است. در دوره ای که طبقه کارگر ایران و مردم آزادیخواه این جامعه مستقیم به جدال با حاکمیت پرداخته و آنها را علنا هدف قرار داده و به چالش کشانده اند، تحریم اقتصادی و فشار کمر شکن آن برای مردم این جامعه، بیشترین لطمه را به خوشبینی و اعتماد به نفس آنها، به اتحاد و همبستگی آنها در مبارزه با جمهوری اسلامی خواهد زد.
در دل این تخاصمات همگی شاهدیم که مناطق سیل زده به نام کمک به آنها عملا به جولانگاه نیروهای نظامی نه تنها ایران بلکه شبه نظامیان حشد الشعبی، حزب الله لبنان، فاطمیون، زینبیون و ... با تانک و توپ تبدیل شده است. این مانور نظامی و قدرت نمایی جمهوری اسلامی به بهانه کمک به سیل زدگان در شرایطی است که هر نوع کمک سازمانیافته کارگران و مردم آزادیخواه، شبکه ها و جمعها و هیئت نمایندگی ها و نمایندگان کارگران مراکز تولیدی و.. را مانع میشوند، در کارشان کارشکنی میکنند، چادر و اقامتگاه آنها را جمع کرده اند، حسابهای بانکی کمک رسانی را بسته اند و علاوه بر تهدید و اخراج آنها از منطقه، تعدای از این شریفترین انسانها را نیز روانه زندان کرده اند.
جمهوری اسلامی با گسیل این نیروها در دل تخاصمات با آمریکا و متحدین منطقه ای آنها، دو هدف را دنبال میکند. قطعا یکی از این اهداف این است که قدرت منطقه ای خود را به رخ ترامپ و دول عربستان و اسرائیل و متحدین آنها بکشد. اما از این مهمتر میخواهد توان نظامی، قدرت منطقه ای خود را به مردم ایران نشان دهد. میخواهد ترس و رعب و حشت را دامن و مردم معترض را به تسلیم وادارد و مستاصل کند. جمهوری اسلامی ضمن اینکه نگران طغیانها توده ای مردم سیل زده است و میخواهد از وقوع هر نوع شورش و اعتراض جمعی جلوگیری کند و نگران عواقب آن و در رفتن کنترل از دست خود است، بعلاوه بطور استراتژیک تر، میخواهد به طبقه کارگر ایران، به زن و جوان آزادیخواه و به همه ستمدیده گانی که در این دوره به میدان آمدند و علیه بردگی و استثمار و حاکمیت چهل ساله جمهوری اسلامی دست به اعتراض زدند، نشان دهد که در روز خود به این نیروها که در جنایت و آدم کشی شهره خاص و عامند برای سرکوب متوصل خواهد شد. میخواهد به بهانه کمک به سیل زدگان با کشاندن این نیروها به منطقه و مانور نظامی آنها جامعه را مرعوب و به عقب براند. میخواهد از سیل و مسیبت بزرگ آن، از تحریم و تخاصمات با آمریکا، به عنوان فرصتی طلایی جهت مرعوب کردن جامعه و عقب راندن طبقه کارگر و مردم آزادیخواه استفاده کند.
باید با قدرت خود حاکمیت را عقب راند
بر کسی پوشیده نیست که جمهوری اسلام و دولت روحانی در قبال خساراتی که به مردم سیل زده تحمیل شده است مسئولند. اما کل مسئله این است که این حاکمیت از قبول مسئولیت سرباز میزند و از جواب به نیازهای مردم طفره میرود. کل مسئله این است که دولت میخواهد کمترین هزینه را تقبل کند. آنها میخواهند بحران سیل را به صورتی از سر بگذارنند که نه تنها هزینه زیادی تقبل نکنند که از این فاجعه عظیم به عنوان فرصتی جهت تسلیم و عقب راندن مردم معترض استفاده کنند و موقعیت خود را در مقابل اعتراضات توده ای تحکیم و این اعتراضات را پس بزنند.
امر مسلم اینکه این جاده یکطرفه نیست. یک طرف این ماجرا طبقه کارگر ایران، مردم سیل زده و مردم آزادیخواهی است که در کل این دوره از هر نوع همیاری و کمکی به سیل زدگان دریغ نکردند. سوال این است که هاله انسانی را که در این دوره شکل گرفت، شبکه ها و انواع جمع و نهاد کمک رسانی را چگونه حفظ کرد و به عنوان ابزاری پایدار و ماندنی، برای کمک به مردم سیل زده و به عنوان ابزار قابل اتکا در جدال آنها با حاکمیت تقویت و گسترش داد. چگونه این شبکه انسانی که به عنوان یک زنجیر امید بخش دستهای مردم شریف و شرافتمند را از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب در دست هم نهاد و به یاری هم شتاباند و شبکه کمک رسانی را سازمان داد، نه تنها حفظ که گسترش داد، قوی کرد و به ابزاری برای اتحاد و قدرتمند شدن محرومان و انسانهای دردمند تقویت کرد. چگونه میتوانیم این نیروی عظیم انسانی را برای دفاع از سیل زدگان و بازگرداندن زندگی عادی به مناطق سیل زده و مقابله با عوارض طولانی مدت آن متحد کرد و در اشکال سازمانیافه به هم متصل کرد و به ابزار اعمال دخالت مردم برای فشار به حاکمیت و تامین مطالبات سیل زدگان به کار برد. چگونه میتوان مردم مناطق سیل زده را حول مطالبات خود سازمان داد و متحد کرد و مانع استیصال و احساس ناتوانی و ناامیدی آنها شد.
مردم ایران و خصوصا اقشار پایین جامعه تجربه زلزله بم و کرمانشاه و سرپل ذهاب را دارند. مردم تجربه کمک رسانی و شکل دادن به انواع نهادهای همیاری و کمک به همدیگر را دارند. همگی میدانیم نه تنها مردم زلزله زده کرمانشاه و سرپل ذهاب که حتی مردم بم با گذشت سالها از آن فاجعه بزرگ، هنوز هم روی زندگی عادی و تامین ابتدایی ترین امکانات زیستی را از جانب حاکمیت ندیده اند. نباید گذاشت این اتفاق در مورد سیل هم چند باره تکرار شود و میلیونها انسان به حال خود و با وعده های پوچ حاکمیت تنها گذاشته شوند.
همچنانکه اشاره شد با خاتمه سیل، تازه مردم زندگی مرگ بار بعد از آنرا در شرایطی که همه امکانات و دارایی و هستی و نیستی خود را بر باد داده اند، تجربه خواهند کرد. نفرت از جمهوری اسلامی و بد و بیرا گفتن به مقامات و روسای حکومت هزار بار حق است، اما نانی در سفره هیچ خانواده سیل زده و کلاس درسی برای کودکان آنها و سرپناهی برای نفس کشیدن، دارویی برای انواع امراض بعد از سیل و... تامین نخواهد کرد. در این مواقع معمولا مردم عصیان زده دست به شورش میزنند. به سیم آخر میزنند و به حق تحملشان سر میکشد و با هر نوع امکاناتی که دارند حتی به قیمت خطرات جانی علیه دولت و حاکمین طغیان خواهند کرد. بی هیچ اما و اگری هر نوع شورش و طغیانی علیه مشتی ملتی میلیاردر حاکم و دولت و مجلس و مقامات آنها، علیه حاکمیتی که جز کسب سود و افزایش سرمایه و دارایی سرمایه دارن از گرده طبقه کارگر و مردم محروم امری دیگر ندارد، هزار بار برحق است. مردم حق دارند با هر امکان و به هر شیوه ای علیه حاکمیت و کل سیستم موجود دست به اعتراض و شورش و قیام بزنند. اما شورش و قیام و عصیان توده ای با هر درجه حقانیت آن، بدون سازمان و برنامه و اهداف روشن و اتحاد بالایی میان آنها، راه دوری نخواهد رفت و دیر یا زود در مقابل حاکمیتی تا دندان مسلح و سازمانیافته شکست خواهد خورد و حداقل به اهداف خود نخواهد رسید.
نفرت بر حق مردم از حاکمان باید به سازمان و اتحاد آنها، به تشکیل صفی محکم و با برنامه در سراسر ایران تبدیل شود و به استقبال دوره ای جدی برای مقابله با گرسنگی و تامین خسارات سیل توسط حاکمان، برویم. شبکه های تا کنونی و همبستگی ها و جمعا و هیئت های کمک رسانی تا کنون، محافل کارگری که از هپکو تا فولاد و هفت تپه و چندین مرکزی که نقش برجسته ای در کمک رسانی کردند، لازم است در این دوره هم کار خود را خاتمه یافته قلمداد نکنند و در پیشاپیش یک صف انسانی وسیع برای تامین زندگی میلیونها انسان با هم و در کنار هم باشند. باید شبکه ای از رهبران و فعالین کارگری، زنان و جوانان، فعالین حق کودک و نمایندگان مردم در محلات سیل زده، آستین را بالا زده و در قامت یک شبکه سراسری و به عنوان نمایندگان مردم سیل زده قدم پیش بگذارند و لولای اتحاد و همبستگی و صف متحد این میلیونها انسان و همه محرومانی باشند که در این کارزار کنار مردم سیل زده و به عنوان عضوی از آنها به میدان می آیند و خوهان تامین امکانات و پرداخت خسرات سیل به مردم هستند.
در هر شهر و محله ای کمونیستها، فعالین کارگری، شخصیتهای عدالتخواه، خوشنام و مورد اعتماد مردم، باید مشوق شکل دادن به اتحاد مردم در قالب شوراهای مردمی، تعیین هیئت های نمایندگی آنها در محل و در بعد استانی و حتی سراسری شوند و خواهان تامین مطالبات مردم سیل زده، بازگرداندن زندگی به شهر و روستاهای ویران شده، بازسازی جاده و پل، خیابان و مدرسه و درمانگاه و... شوند.
باید کاری کرد خود سیل زدگان با همه مشکلات عدیده در هر شهر و روستا و محلی زیر یک چتر واحد جمع شوند، معضل و مشکلات مختلف و آوارگی و گرسنگی مانع جمع شدن و با هم بودن آنها نشود. هر کاری و هر مطالبه ای در هر محله و کوچه و دهکده و شهری باید جمعی پیش برود. باید کاری کرد جمع مردم هر محل و مکانی، توافق با هم آنها، تصمیم جمعی آنها، تعیین نمایندگان صالح از جانب آنها، مطالبات آنها و دخالت آنها برای فشار به حاکمین جهت تامین خسارات و بیان مطالبات روشن، همگی با هم پیش برود. مهم این است این مردم به صورتی مناسب و با اتکا به اراده جمعی آنها، نمایندگی شوند. باید این احساس قدرت برای تحمیل مطالبات بر حق مردم سیل زده به حاکمیت را در آنها بوجود آورد و رشد داد و این تنها در جمع بودن و باهم بودن و باهم تصمیم گرفتن ممکن است.
دفاع از سیل زدگان و تامین زندگی انسانی برای آنها، پرداخت خسارات و بازسازی شهرها و روستاها، بازسازی مدارس و مراکز درمانی، مقابله با انواع بیماریها و ... فقط کار مردم مناطق سیل زده نیست. بیش از آنها وظیفه همه مردم شرافتمند در ایران است که در این کارزار در کنار آنها باشند. باید در همه شهرها مردم به صورت سازمانیافته به عنوان یک پای اصلی این تلاش در کنار هم باشند و متحد عمل کنند. تعیین هیئت های نمایندگی در شهرها و محلات مختلف و وصل شدن آنها به هم و شکل دادن به یک شبکه سراسری از نمایندگان شوراهای مردمی، مردم محلات مختلف، مناطق کارگری و... و ظاهر شدن به عنوان یک چتر عمومی در بعد سراسری یک کار اساسی در این میدان است. اینها و ماندگاری و تامین قدرت مقابله با حاکمیت، تامین توان بیرون کشیدن لقمه نانی از زیر چنگ و دندان جمهوری اسلامی، تنها با اتکا به یک پایه توده ای و حمایت وسیع مردمی ممکن است. اما نفس شکل هیئتهایی از نمایندگان مرد در سطح بالا و سراسری و حداقل به شکل استانی و... کاری اساسی و شدنی است.
اکنون محلات سیل زده به جوالانگاه سپاه پاسداران و انواع جانوران مسلح تبدیل شده است. باید آنها را وادار کرد که محل زندگی مردم را ترک کنند. باید افسار گسیختگی و تهدید و ارعاب آنها و دستگیری فعالین مردم و قلدری این نیروها را مهار کرد.
کمونیستها، رهبران کارگری بانفوذ و معتبر، فعالین با اتوریته ای که در کل این دوران از کرمانشاه تا سرپل ذهاب و جنوب و غرب و شمال ایران در کمک به سیل اخیر نقش جدی داشتند، در این میدان میتوانند محور و مشوق این اتحاد و خود از پایه های آن باشند. ما دوره ای از جدال جدی و بسیار همه جانبه ای را برای بازگرداندن زندگی به مناطق سیل زده و تامین ابتدایی ترین امکانات زیستی را برای مردم با حاکمیت داریم. میزان تلاش ما و میزان اتحاد و همبستگی و نیروی ما تعیین خواهد کرد که به چه اندازه ای حاکمین را مجبور میکنیم سر کیسه دارایی های مملکت که در اختیارشان است را باز کنند.
خالد حاج محمدی