جنگ اوکراین، پیش قراول دیگر جنگ ها؟

منتخب سردبیر
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

۲۴ فوریه ۲۰۲۲ ، بی شک در تقویم قرن حاضر همچون تاریخ چرخشی بزرگ در زندگی بین المللی ثبت خواهد شد. روسیه، با زیر پاگذاشتن قوانین بین المللی با حمله به اوکراین به یورش خزنده ایالت متحده به حوزه امنیتی اش پاسخ داد. با این عمل کرملین همچنین، انحصار ایالات متحده در زیر پا گذاشتن قوانین بین المللی را شکست.

نویسنده Shervin AHMADI 

شکی نیست که حمله روسیه به اوکراین با زیر پا گذاشتن قوانین بین المللی انجام گرفت. اما برخلاف آنچه رسانه هادر غرب تلقین می کنند، این عمل واقعه ای بی سابقه در جهان نیست. دوران تک قطبی ای که پس از فروپاشی دیوار برلن ظاهر گشت، به کرات شاهد جنگهائی بوده که از سوی واشنگتن با تجاوز به قوانین بین المللی آغاز شده است. هر جنگی مستقل از دلایل بروز آن با فاجعه ای انسانی همراه است. اوکراینی ها علی رغم استقبال به ظاهر گرمی که در اروپا از آنها می شود، بی پناهی و بی خانمانی ای را تجربه می کنند که افغانی ها، عراقی ها ، سوری ها و.....در شرائط به مراتب بدتری، زندگی کرده اند. از اینرو سوال اصلی نه محکوم کردن این جنگ است و نه توجیه کردن آن، بلکه تحلیل دلایل بروزش در این شرائط تاریخی و عوارض احتمالی آنست.

بیست سال پیش ایالات متحده بصورت یکجانبه به عراق صدام حسین حمله کرد. نه تنها روسیه و چین بلکه فرانسه و آلمان نیز مخالف این جنگ بودند. واشنگتن آنها را متهم کرد که صدای قاره پیر هستند و با اقتدار اعلام نمود که «هر که با ما نیست، دشمن ماست». روسیه، ابر قدرت سابق با سرشکستگی واکنشی نشان نداد.

پیش از آن، زمانی که ناتو در سال ۱۹۹۵ ، ۳۵۱۵ عملیات بمباران هوائی را در بوسی هرزه گوین انجام می داد، مسکو تکه تکه شدن کشور برادر سابق را با احساس تحقیری عمیق نظاره می کرد.

زمان گذشت و روسیه هر چند مثله شده ، دوباره جان گرفت . بر خاک پربار احساس تحقیر روس ها ناسیونالیسمی رشد کرد که «قهرمانان» خود را پدید آورد. اینبار روسیه نه اتحاد شوروی ، پرچمدار سوسیالیسم و مدافع خلق ها در مبارزه ضد استعماری، بلکه کشوری مبتنی بر سرمایه داری بود که در آن مانند بقیه جهان سرمایه داری میلیاردر ها (الیگارش ها) میدان داری می کردند. در غرب برای متمایز کردن سرمایه داری روس بر نقش الیگارش ها تاکید می شود، گویا درغرب خیرخواهانی که به حقوق عمومی مردم احترام می گذارند بر سرکارند.

این روسیه جدید، قدرت نمائی و حضور خود را با الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴ آغاز کرد. این اولین پاسخ به پارس کردن ناتو پشت در هایش، آنچنان که پاپ فرانسوا یادآوری کرده ، بود. سال بعد ، در سپتامبر ۲۰۱۵، در مقابل حیرت همگان ، روسیه وارد جنگ درخاورمیانه، یعنی منطقه ای شد که جزو الویت های راهبردی اش نبود. روسیه از دوران شوروی با تعدادی از کشورهای خاورمیانه که از غرب دوری می جستند پیمان های نظامی داشت اما این امر هیچگاه فراتر از ارسال سلاح نبود. روسیه با اینکار از یک سو خروج احتمالی آمریکا از منطقه را از پیش تدارک می دید و از سوی دیگر به دنبال باد کردن روحیه ناسیونالیستی در داخل بود که این حضور در صحنه بین المللی برایش یادآور دوران شوروی بود. نباید از نظر دور داشت که پیروزی بر جهادگران در سوریه در عین حال خاطره تلخ شکست شوروی در مقابل اسلام گرایانی را می زدود که از سوی امریکا حمایت می شدند.

این میدان داری روسیه به همراه کشورهای دیگر در صحنه بین المللی پدیداری دوران جدیدی را نوید می داد: پایان دوران جهان ژپوپلتیک تک قطبی. این امر نمی توانست به وقوع بپیوندد اگر موازی با آن انحصار علمی و تکنولوژیکی غرب (ایالات متحده و متحدینش) زیر سوال نرفته بود. ظهور اقتصادهای نوظهور و در درجه اول چین، تسلط نزدیک به بیش از سه قرن انسان سفید * بر جهان را زیر سوال برد و جهان چند قطبی علمی، تکنولوژی و اقتصادی را بوجود آورد .

پس از ظهور جهان چند قطبی علمی- تکنولوژی – اقتصادی و جهان ژئوپلتیک چند قطبی ، آنچه به نظر در دست روز قرار گرفته ظهور جهان پولی-مالی چند قطبی است. روندی پر تنش که عوارض آن برای ایالات متحده با زیر سوال رفتن دلار بمثابه پول مرجع، حیاتی خواهد بود. دلار پاشنه آشیل ابر قدرتی است که هیچ رقیبی نمی تواند از لحاظ نظامی برآن پیروز شود.

بدین ترتیب آنچه در پس زمینه جنگ اوکراین دیده می شود، همین دست به دست شدن قدرت ، گذار از جهان تک قطبی به جهانی چند قطبی است و این جنگ احتمالا تنها یکی از نبردهائی است که جهان در آینده شاهد و انسانها قربانی آن خواهند بود.

چهار اسلحه روسیه در این جنگ

روسیه در این جنگ چهار سلاح اصلی دارد: توان نظامی، سوخت، غلات و روغن های نباتی و بالاخره حمایت مردم روسیه از جنگ.

روسیه با تکیه به توان نظامی اش در حال حاضر به دو هدف اولیه آغاز کردن جنگ رسیده است:

- آزاد کردن مناطق روس زبان در شرق اوکراین به قصد ایجاد یک کمربند که با گذر از ماریوپل تا کریمه ادامه بیابد. احتمالا هدف روسیه گسترش این کمربند تا اودسا خواهد بود تا بدین ترتیب راه های دریائی اوکراین را در اختیار گیرد.

- خروج نیروهای آمریکائی از اوکراین. ایالات متحده ۶۷ هزار نظامی بصورت دائمی و ۱۳ هزار نظامی بصورت چرخشی در مناطق مختلف اوکراین مستقر کرده بود.

اما این پیروزی ها بسیار دورتر از آن چیزی بود که از یک ابر قدرت در مقابل قدرتی فاسد تحت رهبری یک هنرپیشه کمدی انتظار می رفت. اشغال عراق توسط ایالات متحده دو هفته طول کشید هر چند اوکراین عراق صدام حسین نیست که بیش از یک دهه تحت تحریم های بین المللی بود.

ایالات متحده از این جنگ استفاده کرد تا غربی را که ترک برداشته بود مجددا حول ناتو متحد کند. در یک چشم بهم زدن اروپائی ها برگزیت را فراموش کردند و فرانسه که به دلیل لغو قرارداد زیر دریاپی هایش توسط استرالیا، امریکا را به خنجر زدن از پشت متهم می کرد، مجددا یار وفادار واشنگتن شد. لهستان و مجارستان ، دو کشوری که تا همین چندی پیش به دلیل زیرپا گذاشتن استقلال سیستم قضائی، آزادی مطبوعات و اصل تفکیک قوا از سوی اتحادیه اروپا تهدید می شدند ناگهان در صف اول همبستگی اروپا با مردم اوکراین قرار گرفتند.

با این حال این غرب بازسازی شده توسط امریکا اگرچه متحد اما در جهان منزوی است. مثال های فراوانی در این مورد وجود دارد، اما موضع گیری عربستان و امارات، دو دولتی که در مقابل عظمت وزن ژئوپلتیکی ایالات متحده پرکاهی به حساب نمی آیند، در این مورد قابل توجه است. می گویند که موش ها قبل از همه، کشتی در حال غرق شدن را ترک می کنند.

در همین چارچوب ، روسیه با استفاده از دو سلاح دیگر خود، سوخت و غلات ، سعی می کند که از یک سو یکدستگی را در اتحادیه اروپا خدشه دار کند و از سوی دیگر انزوای ژئوپلتیک غرب را با شکستن تحریم های اعمال شده علیه خود تشدید نماید.

روسیه را نمی توان مثل ونزوئلا و یا حتی ایران به راحتی تحت تحریم قرار داد. این کشور صادر کننده ۱۹.۵ درصد از تولید جهانی غلات، ۲۰.۶ درصد گاز و ۱۲.۶ درصد نفت در جهان است. روسیه اولین صادرکننده گاز به اروپا و دومین صادرکننده نفت است. بسیاری از کشورهای اروپای مرکزی و کشورهای بالت و یا اسلاوکی کاملا به گاز روسیه وابسته اند و لهستان ۸۰ درصد، اتریش ۶۵ درصد و آلمان و ایتالیا ۳۷ درصد و فرانسه ۲۴ درصد نیاز گاز خود را از روسیه تامین می کنند. جایگزینی روسیه اگر هم عملی باشد احتیاج به وقت دارد و بسیار هزینه بر است. قیمت گاز وقتی از طریق دیگری جز خط لوله به مقصد برسد بسیار گران تر خواهد بود.

از سوی دیگر مسئله پناهندگان اوکراینی در دراز مدت در اروپا تشنج زا خواهد بود و سرودهای همبستگی را به فریادهای خشن ضد خارجی تبدیل می کند. فراموش نکنیم که تبلیغات راست افراطی در فرانسه قبل از حمله به مسلمانان ، حول لوله کش لهستانی متمرکز بود که گویا کار کارگران فرانسوی را می دزد. راست افراطی در تمام اروپا رو به رشد است و در فرانسه با قدرت در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری حضور یافت و بحث درباره پناهندگان اوکراینی از حالت تابو خارج می شود.

مسئله پناهندگان اوکراینی از جنبه دیگری به انزوای غرب دامن می زند.چگونه می توان استقبالی که از آنها می شود را با رفتاری مقایسه نکرد که پناهندگان سوری، افغانی و افریقائی قربانی آنند. رسانه های اروپائی آنرا سانسور می کنند اما در تمامی جهان از خاورمیانه تا افریقا با خشم به این منظره نگاه می شود. برای یک افریقائی، ساحل های فیروزه ای دریای مدیترانه نه یادآور شهرهای کان و کاپری، جولانگاه الیگارش های روسی و غربی، بلکه زنده کننده خاطره هزاران پناهنده ای است که جسد غرق شده شان به آنجا رسید و بی نام و نشانی به خاک سپرده شدند.

این خشم منبع تغذیه ای برای پروپاگاند روسیه برعلیه انسان دوستی ظاهری غرب می شود که در سالهای اخیر بنام مبارزه با دیکتاتور هائی که متحد او نبودند، در لیبی و سوریه ، کشورها را نابود کرده است.

اما سلاح چهارم روسیه، حمایت روس ها از جنگ، بسیار شکننده است. شکی نیست که علی رغم تاثیرات منفی تحریم های غربی بر اقتصاد، هنوز اعتراض های وسیع دیده نمی شود. اگرچه رسانه ها در روسیه تحت سانسور هستند اما در مقایسه با جنگ افغانستان و رسانه هائی که در شوروی آنزمان بازهم بیشتر تحت سانسور بودند، انعکاس نارضایتی ناچیز است. اما هیچ ضمانتی وجود ندارد که در صورت طولانی شدن جنگ، نارضایتی رشد نکند و همه گیر نشود. روسیه نمی تواند بر روی سلاح چهارمش در دراز مدت حساب کند.

چین هدف بعدی

در یورش ایالات متحده برای حفظ جهان یک قطبی در حال فروپاشی، چین هدف بعدی است. اتحاد بازسازی شده غرب حول واشنگتن به بهانه جنگ اوکراین، در خدمت حمله به قدرت اقتصادی پکن است . رویای واشنگتن ایجاد اتحاد و پیوند های اقتصادی ای آنچنان استواری است که بتوان آنها را در خدمت تحریم بزرگترین صادر کننده جهان به کار گرفت.

اما تحقق این رویا به چه معنی خواهد بود ؟ توقف و فروپاشی جهانی سازی، رویای دیرینه سرمایه داری ؟ در آغاز قرن بیستم امپراتوری های استعماری اروپا در مقابل رشد فزاینده سرمایه داری آلمان به جهانی سازی اول که از دهه ۱۸۸۰ آغاز شده بود، پایان دادند که به جنگ جهانی اول منجر شد. اما نباید فراموش کرد که در آنزمان، رشد سرمایه داری در چارچوب دولت- ملت انجام می گرفت. کالاها در متروپل ها تولید می شد و نقش دیگر کشورها اهدای مواد خام و مواد خوراکی و حفظ بازار های خود برای اربابان استعمارگر بود. ارتش های دولت- ملت ها ، وظیفه حفظ چنین شرائطی و استیلا بر مستعمرات را داشتند. انگلستان، جزیره ای کوچک، نزدیک به ۴۰ درصد تولید صنعتی جهان را برعهده داشت.

امروز سرمایه داری خود را از بند دولت-ملت رها کرده و آنجا که بخواهد تولید و آنجا که بخواهد می فروشد. آیا سرمایه داری جهانی و از جمله وال استریت، که بیش از همه از این وضعیت منفعت می برد، اجازه چنین برگشتی را می دهد ؟ آیا تاریخ تکرار می شود و جهانی سازی متوقف می شود و پایان می گیرد ؟

رویاروئی ایالات متحده با چین امری آسان نخواهد بود. بسیاری از متحدان آن در رشد اقتصادی چین منافع و وابستگی های تکنیکی جدی دارند. چین امروز آن کشور عقب افتاده از لحاظ علمی نیست که بتوان با دو جنگ تریاک به زانو درآوردش.

از سوی دیگر ایالت متحده جز بازوی نظامی اش وسیله دیگری برای مقابله با چین ندارد. نه رشد اقتصادی و نه رشد علمی و تکنیکی اش ضمانت کننده استیلا بر امپراتوری میانه است. تنها جنگ می تواند همانند تقابل با روسیه برایش یک اتحاد جهانی بوجود آورد. اتحاد جهانی که اینبار حتما ضعیف تر و منزوی تر خواهد بود. از همین حالا می توان صدای پارس کردن سگ های امریکا را پشت درهای چین شنید. پکن در حال حاضر به آن توجهی نمی کند اما تا کی ؟

اما چین به نظر می رسد در همانحالی که سلاح اصلی اش، رشد اقتصادی، را صیقل می دهد، چشم اسفندیار امریکا، دلار را هدف قرار داده است. زیر سوال بردن مرجعیت دلار از طریق توسعه رمز ارزهای دولتی می تواند تمام نهادهائی را که دلار با تکیه بر آنها تسلط اش را بر بازار جهانی اعمال می کند، دور بزند. جنگ پولی از هم اکنون آغاز شده و یکی از اصلی ترین نقاط درگیری بین ایالات متحده و جین است.

مشکل بزرگ بشریت با این جنگ ها مسلح بودن طرفین به سلاح اتمی است. یک جنگ اتمی حتی محدود برنده ای نخواهد داشت. اما در طی جنگ دوم جهانی که وحشیانه ترین چهره های قدرت ها را نشان داد، هیچکدام از طرفین از گاز سمی استفاده نکرد و همه به کنوانسیون ۱۹۲۵ ژنو در مورد عدم استفاده از آن وفادار ماندند. آیا چنین سناریوئی در مورد سلاح های اتمی بوقوع خواهد پیوست ؟

* انسان سقید: اشاره به شعری از رودیار کیپلینگ تحت عنوان « مسئولیت انسان سفید» . این شعر نماد سیاست امپریالیستی و سلطه بر کشورهای دیگر به بهانه «متمدن ساختن» آنهاست.

---

منبع: سایت فارسی لوموند دیپلماتیك