شبح کمبود سوخت موجب هراس اروپا شده است. از زمان اشغال اوکراین، تحریم های غرب علیه روسیه موجب افزایش شدید قیمت گاز و نفت شده و نبردی جهانی برای دسترسی به سوخت برانگیخته است. کشورهای اروپایی فریب خورده های این درگیری هستند. آنها که در گذشته نتوانسته اند برای گذار به سوی استفاده از منابع تجدید پذیر نیرو برنامه ریزی کنند، امروز شتاب زده می کوشند با تبعیت از واشنگتن (مقاله «جنگ سوخت را چه کسی می برد؟» را بخوانید)، از وابستگی به نفت و گاز روسیه خلاص شوند زیرا سوخت بدل به یک موضوع حاکمیتی شده است. چنان که نمونه اورانیوم نشان می دهد، نفت و گاز هم برای تولیدکننده و هم برای مصرف کننده الزام متقابل ایجاد می کند و به غول های انحصارگر تولیدکننده سلاحی ژئوپولیتیک می دهد که جهان آن را در جریان شوک نفتی سال ۱۹۷۳ تجربه کرد و قدرت های خودکفا را در موضع برتر قرار داد.
نویسنده Michael KLARE برگردان شهباز نخعي
از زمان جنگ جهانی دوم، سوخت نقشی بزرگ در منافع دیپلوماتیک و نظامی آمریکا بازی می کند. سیاست سوختی این کشور مدتی طولانی زیر سلطه هراس از آسیب پذیری بود: با کاهش تولید نفت، که در آن زمان برگشت ناپذیر به نظر می رسید، و وابستگی فزاینده به واردات از کشورهای خاورنزدیک، واشنگتن خود را گرفتار در چنگ کمبود می دید. این هراس در سال های ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ زمانی به اوج رسید که کشورهای عرب صدور نفت به آمریکا را به تلافی حمایت آن از اسرائیل در جریان جنگ اکتبر تحریم کردند و این هراس یک بار دیگر هم در سال ۱۹۷۹ درپی وقوع انقلاب اسلامی ایران تجدید شد.
آمریکا برای غلبه بر احساس شکنندگی دست به تشکیل نیروی نظامی دایمی در خلیج فارس زد و بارها از آن برای تأمین پایدار سوخت استفاده کرد (۱). امروز، با آن که ایالات متحده همچنان در منطقه حضور دارد، در زمینه تولید نفت و گاز تقریبا خودکفا شده و دیگر سیاست نفتی آن برمبنای اصل آسیب پذیری تدوین نمی شود. به عکس، فراوانی تولید برایش امتیازی راهبردی و ابزاری برای به کرسی نشاندن منافع خود در عرصه ژئوپولیتیک جهانی است.
این تغییر عمده در دوران ریاست جمهوری آقای باراک اوباما پدید آمد: جهش فناوری شکستن هیدرولیک، موجب افزایش در سطحی بزرگ در بهره برداری از نفت میان سنگی شد. بنابر آمار وزارت نیروی آمریکا، تولید داخلی نفت خام که در مدت دو دهه کاهش یافته و از ۷.5 میلیون بشکه در روز در سال ۱۹۹۰ به ۵.5 میلیون بشکه در سال ۲۰۱۰ رسیده بود، براثر «انقلاب» نفت میان سنگی رو به افزایش گذاشت و در سال ۲۰۱۵ به ۹ میلیون بشکه در روز رسید (۲). با کاهش هراس از آسیب پذیری در واشنگتن، رهبران سیاسی به فکر کسب امتیاز ژئوپولیتیک از این عصر طلایی افتادند.
این چرخش موضع نخستین بار در جریان مذاکره با ایران درمورد مسئله هسته ای نظامی در سال ۲۰۱۳ هویدا شد و دولت آمریکا که تا آن زمان از ترس ایجاد یک بحران از اِعمال تحریم های جدی علیه حکومت ایران خودداری می کرد، حس کرد که می تواند درصورت کاهش صادرات نفت ایران، آن را از محل افزایش تولید داخلی تأمین کند. آقای توماس دانیلون، مشاور امنیت ملی در آن زمان توضیح می داد که: «افزایش تولید سوخت آمریکا از آسیب پذیری ما درصورت کاهش تولید در دنیا می کاهد (...) و به ما قدرت بیشتری برای پیگیری و رسیدن به هدفهایمان در زمینه امنیت بین المللی می دهد». او می گفت، هیچ چیز بهتر از این نشان دهنده این تغییر نیست که کوشش های واشنگتن برای متقاعد کردن کشورهای دیگر برای پیوستن به خط مشی آن درمورد ایران کارآمد بوده است: «افزایش اساسی تولید نفت در ایالات متحده (...) از سنگینی باری که درصورت اِعمال تحریم های بین المللی بر دوش کشورهای دیگر می افتاد می کاهد و تلاش های مشترک آمریکایی ها و متحدانش موجب کاهش ۱ میلیون بشکه از تولید روزانه نفت ایران می شود» (۳).
این ایده که سلاح فراوانی نفت میان سنگی به ایالات متحده «قدرت» بیشتری می دهد، تا پایان دوره ریاست جمهوری اوباما رواج داشت و امروز هم بر اندیشه راهبردی واشنگتن این نکته حاکم است که از این امتیاز در هنگام گفتگو برای واداشتن اروپایی ها به کاهش وابستگی به مواد سوختی روسیه استفاده شود. از زمانی که اروپای غربی در آغاز سال های دهه ۱۹۸۰ شروع به واردات نفت از اتحاد شوروی کرد، مسئولان آمریکایی همواره این وابستگی را یک تهدید برای همبستگی «سازمان پیمان اتلانتیک شمالی» (ناتو) دانسته اند که به مسکو امکان باج خواهی یا ارعاب درصورت بروز بحران را می دهد. تا زمانی که ایالات متحده خود برای نفت وابسته به کشورهای ثالث بود، امکان چندانی برای درس دادن به اروپایی ها نداشت، اما درحال حاضر که صنعت نفت میان سنگی با ظرفیت کامل کار می کند، به اعتماد به نفس آن افزوده شده است.
فنون حفاری که موجب موفقیت در تولید نفت میان سنگی آمریکا شد، امکان افزایش مهم در تولید گاز را نیز پدید آورد و تولید آن بین سال های ۲۰۰۵ و ۲۰۱۹ از ۴۸۹ به ۹۳۹ میلیارد مترمکعب رسید (۴). در وهله اول، این تولید اضافی گاز می باید در خود آمریکا یا همسایگان نزدیکش مصرف می شد زیرا ظرفیت لازم برای تبدیل آن به گاز طبیعی مایع (GNL) که فقط می تواند از راه دریا صادر شود وجود نداشت. اما، هنگامی که مرغ تخم طلا شروع به تخم گذاری کرد، دولت با جدیت درصدد صادرات گاز طبیعی مایع برآمد.
در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، ساخت سامانه های گاز طبیعی مایع به صورت اولویت ملی درآمد و مقصد مورد نظر صادرات اروپا بود. ترامپ با آن که از درپیش گرفتن رویه ای خصمانه با مسکو اکراه داشت، اما قصد داشت که اروپایی ها را از وابستگی به گاز روسیه برهاند و گاز طبیعی مایع آمریکا را جانشین آن کند. او در زمان دیدار خود از ورشو در ژوئیه ۲۰۱۷ گفت: «ایالات متحده هیچ گاه از سوخت برای ملزم کردن ملت های شما استفاده نخواهد کرد و ما نمی توانیم اجازه دهیم که دیگران نیز این کار را بکنند. آمریکا در صادرات و فروش منابع سوخت با کیفیت بالا و بهای کم ، برای شما شریکی وفادار و قابل اعتماد خواهد بود (۵)».
در همان دوره ریاست جمهوری ترامپ بود که آمریکا دکترین راهبردی خود درمورد «رقابت قدرت های بزرگ»(great power competition) را تدوین کرد. این دکترین نخستین بار در راهبرد دفاع ملی (NDS) در فوریه ۲۰۱۸ منتشر شد و مبتنی بر این ایده است که ایالات متحده و متحدان آن درگیر مبارزه ای سرسختانه با روسیه و چین برای کسب امتیازهای جدید ژئوپولیتیک هستند. برای جلوگیری از این که این دو رقیب مناطق نفوذ خود را گسترش دهند، «غرب» می باید راه را بر هرگونه شیطنت تجاوزگرانه مسکو و پکن سد کند. این امر نه تنها مستلزم تقویت باز هم بیشتر قدرت نظامی ایالات متحده است، بلکه می باید همه منابع اقتصادی و فناوری – که سوخت از اجزاء مهم آن است- برای آن بسیج شود.
این دکترین با حمایت قاطع دولت جوزف بایدن روبرو شد که مبارزه جهانی علیه روسیه و چین را اصل اساسی سیاست خارجی و نظامی خود می داند. با آن که چین به عنوان حریف بزرگ و اصلی درنظر گرفته می شود (۶)، روسیه است که از ماه ژانویه همه توجه رهبران آمریکا را به خود معطوف کرده است. از میان راهبردهای مناسب برای مقابله با تجاوز روسیه به اوکراین، سوخت مهم ترین برگی است که آمریکا در اختیار دارد.
دلیل این امر ساده است. مسکو برای تأمین مالی عملیات جنگی به درآمدهای نفت و گاز نیاز دارد. برای تضعیف توان نظامی روسیه می باید از میزان صادرات به اروپا، که همواره وابسته به آن بوده ، کاسته و راه برای منابع سوخت جایگزین باز شود. به این دلیل است که مبنای راهبرد آمریکا در اوکراین – علاوه بر تأمین تسلیحات و ارائه کمک های مختلف به نیروهای مسلح آن- برپایه ترغیب رهبران اروپایی به جایگزین کردن منابع خرید خود با واردات از ایالات متحده و دیگر تولید کنندگان مورد اعتماد است.
رییس جمهوری بایدن و خانم اورسولا فون در لِیِن، رئیس کمیسیون اروپایی در ۲۵ مارس طرحی مشترک برای کاهش وابستگی اتحادیه اروپا به منابع سوخت روسیه را اعلام کردند. در این طرح، به ویژه پیش بینی شده که اروپا ساخت پایانه های واردات گاز طبیعی مایع (GNL) در خاک خود را تسریع خواهد کرد و در این حین ایالات متحده نیز به افزایش ظرفیت صادرات خود برای صدور ۵۰ میلیارد مترمکعب گاز در سال خواهد پرداخت که نسبت به سال ۲۰۲۱ افزایشی ۱۵۰ درصدی است. به علاوه، آقای بایدن وعده داده که به اتحادیه اروپا در یافتن منابع دیگر گاز طبیعی مایع کمک کند تا این اتحادیه بتواند تا سال ۲۰۲۷ کاملا از وابستگی به گاز روسیه رها شود (۷). خانم فون در لِیِن در این مورد گفته است: «ما می خواهیم در منابع خرید خود تنوع ایجاد کنیم و دیگر وابسته به روسیه نباشیم، بلکه به سوی تولید کنندگانی روآوریم که بتوانیم به آنها اعتماد داشته باشیم، دوستانی که بتوانیم روی آنها حساب کنیم».
این طرح آمریکایی- اروپایی به تنهایی نمی تواند اتحادیه اروپا را از وابستگی به گاز روسیه آزاد کند. دستیابی به این هدف مستلزم تلاش هایی گسترده تر، از جمله گسترش وسیع زیرساخت ها، بهبود توان نگهداری و تأمین بیشتر گاز طبیعی مایع و گاز طبیعی حمل شده توسط خط لوله های گاز به وسیله تولیدکنندگان خارجی است. با وابستگی بیشتر اروپا به ایالات متحده، این طرح یک نقطه عطف ژئوپولیتیک بزرگ خواهد بود. در این راه، اروپایی که یکی از بزرگ ترین مشارکت کنندگان اصلی در گرمایش زمین است، وابستگی اش به گاز طبیعی باز هم بیشتر خواهد شد اگرچه اثر این سوخت بر گرمایش زمین کمی کمتر از نفت و ذغال سنگ است.
همچنین، تعهدات آقای بایدن و خانم فون در لِیِن حاکی از اراده مشترک آنها برای ایجاد دگرگونی در نظام سوخت جهانی است، که از این پس دیگر تنها زیر سلطه قواعد بازار نخواهد بود، بلکه خطوط گسست ژئوپولیتیک تقسیم بندی آن را تعیین خواهد کرد. به این ترتیب، ایالات متحده و «دوستان» آن کنترل یک شبکه عظیم توزیع سوخت را به عهده خواهند داشت، درحالی که بقیه دنیا شبکه ای با قد و قواره کوچک تر را اداره خواهد کرد که عملکرد آن بر مبنای وفاداری سیاسی بازیگران آن خواهد بود. با توجه به این که اجرای طرحی چنین بزرگ دشوار است، باید منتظر این بود که رقابت در سوخت جایگاهی بیش از پیش مرکزی در صحنه جهانی داشته و ایالات متحده بازیگر نقش های نخست آن باشد.
۱- Cf. Michael A. Palmer, Guardians of the Gulf : A History of America’s Expanding Role in the Persian Gulf, 1833-1992, Free Press, New York, 1992.
۲- « Weekly US field production of crude oil », Energy Information Administration.
۳- سخنرانی در دانشگاه کلمبیا ، ۲۴ آوریل ۲۰۱۳
۴- « Statistical review of world energy », BP, Londres, 2021.
۵- « Read Donald Trump’s remarks at the Three Seas Initiative Summit in Poland », Time, New York, 6 juillet 2017.
۶- Cf. « Interim National Security Strategy guidance » (PDF), Maison Blanche, Washington, DC, mars 2021.
۷- « Joint statement between the United States and the European Commission on European energy security », 25 mars 2022.
---
منبع: لوموند دیپلماتیك