به گفته رئیس کل دادگستری استان خراسان رضوی، حبس کشیدن در جمهوری اسلامی از مجازات فرد در آخرت کم می‌کند. خبرگزاری رسمی ایرنا روز سه‌شنبه به نقل از علی مظفری، رئیس دادگستری خراسان رضوی، گفت که حبس در جمهوری اسلامی «آثار اخروی» هم دارد، از جمله این که «این مجازات در آخرت از آنها برداشته می‌شود». این در حالی است که به گفته این مقام قضایی ایران، «اگر فردی در زمان طاغوت در

بنا بر داده‌های منتشر شده توسط مرکز آمار اتحادیه اروپا موسوم به یوروستات شمار نیروهای پلیس در سراسر اروپا به تدریج در حال کاهش است. به گزارش این مرکز در سال ۲۰۱۶ میلادی در مجموع ۱.۶ میلیون نیروی پلیس در کشورهای عضو این اتحادیه فعالیت می‌کردند که این تعداد کاهشی ۳.۴ درصدی را در مقایسه با آمارهای سال ۲۰۰۹ میلادی نشان می‌دهد. اگرچه شمار نیروهای پلیس استخدام شده در هر کشور عضو این

سازمان ملل متحد در گزارشی اعلام کرد، حدود ۶۰ درصد قربانیان قاچاق انسان از نظر جنسی مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند. بیش‌تر این استثمارشدگان زن هستند. سازمان ملل همگان را در جهان به مبارزه با سوداگری انسان فرا خوانده است. دفتر مبارزه با مواد مخدر و جنایت سازمان ملل متحد (UNODC) در وین در گزارشی از کشف روزافزون موارد قاچاق انسان سخن می‌گوید. طبق این گزارش، در سال ۲۰۱۶ حدود ۲۵هزار

از فضانوردان بپرسید: تا آب شدن کامل یخ‌های قطبی چقدر مانده است؟ در برنامه این هفته «از فضانوردان بپرسید» به موضوع تغییرات اقلیمی و آب و هوایی می پردازیم. مخاطبان یورونیوز سوال‌های خود درباره فضا را با هشتگ AskSpace# در شبکه‌های اجتماعی با ما در میان می‌گذراند: بولانداری، یکی از مخاطبان یورونیوز می‌پرسد که دلیل تغییرات اقلیمی و آب و هوایی چیست؟ ژوزف آشباشر، رئیس مرکز دیده‌بان زمین آژانس فضایی

دولت آلمان ارسال ناو جنگی به مصر را تصویب کرد. به خاطر وضعیت نامناسب حقوق بشر در سراسر خاورمیانه، ارسال تجهیزات رزمی به مصر امری مناقشه‌انگیز به شمار می‌رود. دولت آلمان به زودی بار دیگر مجموعه‌ای از تجهیزات نظامی را به خاورمیانه صادر می‌کند. بنا به گزارش "اشپیگل" با تصویب کمیسیون امنیتی آلمان، دولت فدرال در چارچوب صدور مجموعه‌ای از تجهیزات جنگی به منطقه  بحران‌زده‌ی خاورمیانه، یک رزمناو مدل

به گفته کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، در سال ۲۰۱۸ بیش از ۲۲۰۰ پناهجو در تلاش برای رسیدن به خاک اروپا، به‌ویژه اسپانیا در دریای مدیترانه غرق شده‌اند. این شمار نسبت به یک سال پیش از آن کاهش نشان می‌دهد. سازمان ملل متحد می‌گوید، در سال گذشته بیش از ۲۲۰۰ نفر که تلاش داشتند به صورت غیر قانونی وارد خاک اروپا شوند جان خود را در دریای مدیترانه از دست داد‌ه‌اند.

پوتین: آزمایش "موشک مافوق صوتِ غیرقابل رهگیری" با موفقیت انجام شد. ولادیمیر پوتین، رییس جمهوری روسیه، آزمایش نهایی موفقیت‌آمیز یک "موشک جدید مافوق صوت" را دستاوردی بزرگ برای کشور و ملت روسیه قملداد کرد. ولادیمیر پوتین، رییس جمهوری روسیه، از آزمایش نهایی موفقیت‌آمیز یک "موشک جدید مافوق صوت" خبر داد و آن را دستاوردی بزرگ برای کشور و ملت روسیه قملداد کرد. به گزارش خبرگزاری

گروه بین المللی بحران از ایران به عنوان یکی از ده نقطه وقوع درگیری احتمالی در ۲۰۱۹ نام برد. گروه بین المللی بحران می گوید وضعیت رو به وخامت اقتصاد ایران و ادامه فعالیت های ایران در کشورهای همسایه، تهدیدی برای وقوع احتمالی درگیری در منطقه به شمار می رود. این گروه تحقیقاتی مستقل که دفتر آن در شهر واشنگتن واقع است، روز جمعه گزارشی با عنوان «ده درگیری که در سال ۲۰۱۹ باید مواظب آنها بود» منتشر کرد.

فیس‌بوک روزهای به شدت خبرسازی را در سال ۲۰۱۸ از سر گذراند. محور عمده این جنجال‌ها نیز درز اطلاعات خصوصی میلیون‌ها کاربر بود. بزرگترین رسوایی را فروش اطلاعات کاربران به شرکت مشاوره سیاسی کمبریج آنالیتیکا رقم زد.  سال ۲۰۱۸ برای فیس‌بوک، از زمان آغاز به کار این شبکه اجتماعی پرطرفدار، سخت‌ترین سال کاری بوده است. سال ۲۰۱۸ برای فیس‌بوک، از زمان آغاز به کار این شبکه اجتماعی پرطرفدار، سخت‌ترین

حدود ۴۰ پناهجو در روز کریسمس در کانال مانش نجات پیدا کردند. مقام‌های بریتانیایی گفته‌اند این پناهجویان از جمله ایرانی بوده‌اند. در چند ماه گذشته ده‌ها پناهجوی ایرانی از طریق این کانال خود را به سواحل بریتانیا رسانده‌اند. تصویری از پناهجویانی که توسط نیروی دریایی فرانسه نجات داده شدند. مقام‌های بریتانیایی و فرانسوی گفته‌اند صبح روز سه‌شنبه ۴ دی (۲۵ دسامبر) مجموعا ۴۰ پناهجو، از جمله چندین کودک را طی چند

روزهای سختی در انتظار دونالد ترامپ است. تحقیقات بازرس ویژه پرونده ترامپ ـ روسیه، در رابطه با تبانی احتمالی تیم رئیس جمهوری آمریکا با مسکو وارد مرحله‌ای سرنوشت‌ساز می‌شود. برخی از همکاران سابق ترامپ قصد افشاگری دارند.  تحقیقات بازرس ویژه پرونده ترامپ ـ روسیه وارد مرحله‌ای سرنوشت‌ساز می‌شود. بیش از یک سال و نیم است که رابرت مولر، بازرس ویژه "پرونده ترامپ ـ روسیه" تحقیقات خود را بر سه

متعاقب واکنش بازار بورس به افت شاخص سهام در آمریکا و در روز سه‌شنبه چهارم دی ماه، بازارهای ژاپن هم با کاهش روبرو شدند. به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، شاخص نیکِی ژاپن با کاهش یک هزار واحد، پنج درصد از ارزش خود را از دست داد و روز کاری سه شنبه را با زیر ۲۰ هزار واحد تمام کرد، که از سپتامبر ۲۰۱۷ به این طرف بی‌سابقه است. شاخص‌های داو جونز، نزدک و اس‌اند‌پی‌۵۰۰، روز دوشنبه سوم دی ماه در آمریکا

پلیس در خارطوم، پایتخت سودان، سعی کرد با استفاده از گاز اشک آور هزاران معترض را که روز سه شنبه به سمت کاخ ریاست جمهوری حرکت می کردند، متفرق کند. معترضان خواستار کناره گیری عمر البشیر رئیس جمهوری سودان از قدرت هستند. او به مدت ۲۹ سال است که قدرت را در دست دارد. به گزارش آسوشیتدپرس، تصاویر ویدیویی منتشر شده در شبکه های اجتماعی نشان می دهد که معترضان با خواندن سرودهای

با سلام و دعای خیر. چشم امید فقط به کارگر دارم.
امروز چشم امید شرکت گروه ملی صنعتی فولاد اهواز ، نه مسئولین و نه به کارشناسان استانی و کشوریست . امروز چشم این شرکت عظیم تنها به فرزندان غیور و با شهامت خویش است . مردانی که در طول ۳۲

اعتصاب بیش از یک ماه کارگران شرکت نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز، همزمانی این اعتراض برای دستمزدهای معوقه و علیه حیف و میل تولیدات دسترنج کارگران توسط سرمایه داران و دولتی ها، با حمایت وسیع کارگران، معلمان، دانشجویان در سراسر ایران و در سطح بین المللی مواجه شده است. در این مبارزه طبقاتی، کارگران با آگاهی بالای طبقاتی خود بر اتحاد و ایجاد تشکل مستقل و توده ای کارگری، متکی به مجامع

به ١٦ آذر، روزی که جامعه و صف محرومین آن به تحرکات نسل جوان و تحصیلکرده خود چشم میدوزد نزدیک میشویم. امروز و بعد از خیزش دیماه، خیزش محرومین جامعه و در راس آن طبقه کارگر به فقر و استبداد و بی عدالتی، جامعه وارد فازی دیگر شده است. تحرکات دوره اخیر محرومان برای جامعه ای انسانی و مرفه، مهر خود را به سیمای جامعه کوبیده است. در دل این اوضاع، تحرکات بزرگ و متحد کارگری در هفت تپه و فولاد

کارگران هفت تپه در دوره تاریخی پر مشقتي با تمام توان علیه بی حقوقی خود به میدان آمده اند. صدای کارگران هفت تپه در کنار و همراه با اعتصاب بزرگ کارگران فولاد توانست همه موانع سانسور و دیوار استبداد جمهوری اسلامی را فرو ريزد و جامعه را با هفت تپه و فولاد به هم وصل کرد.

تا کنون تعدادی از کارگران هفت تپه و نمایندگانشان با تلاش مشترک کارگران هفت تپه و فولاد و حمایت بی دریغ مردم آزادیخواه شوش و بخشهایی از طبقه کارگر و مردم آزادیخواه آزاد شده اند. طبق آخرین اخبار منتشر از جانب سندیکای نیشکر هفت تپه، امروز سه نفر از دیگر از نمایندگان آنها، محمد خنیفر، مسلم آرمند و سید فاضل خنیفر آزاد شده اند و اما هنوز اسماعیل بخشی نماینده کارگران و سپیده قلیان فعال مدنی و از مدافعال

بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل که وعده داده است برنامه‌هایش برای متوقف کردن برجام را در اولین فرصت با دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا در میان می‌گذارد، در یک پیام ویدئویی مردم ایران را مورد خطاب قرار داده و از دوستی مردمان ایران و اسرائیل گفته است.

آقای نتانیاهو در این پیام ویدئویی که به زبان انگلیسی و با زیرنویس فارسی در کانال رسمی نخست‌وزیری اسرائیل در یوتیوب منتشر شده، تصمیم خود برای مذاکره با رئیس‌جمهور جدید آمریکا، درباره «چگونگی مقابله با تهدید رژیم ایران که خواهان نابودی اسرائیل است» یادآوری کرده است.

نخست‌وزیر اسرائیل اخیراً گفته است که دست کم پنج طرح برای مقابله با توافق هسته‌ای ایران آماده دارد که در اولین دیدار با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور جدید آمریکا، این ایده‌ها را در میان خواهد گذاشت.

این در حالی است که روز جمعه، ساعاتی پیش از مراسم سوگند آقای ترامپ، روزنامه اسرائیلی هاآرتص در گزارشی پرده برداشت که برخی مقام‌های ارشد امنیتی در اسرائیل، برجام را هم برای ایران و هم برای اسرائیل مفید می‌دانند و نسبت به عواقب لغو آن هشدار داده‌اند.

دونالد ترامپ برجام را توافق بسیار بد توصیف کرده و وعده بازنگری در آن را داده است و شمار اعضای پیشنهادی کابینه او هم بر تشدید نظارت بر اجرای آن سخن گفته‌اند.

هنوز مشخص نیست دیدار نخست‌وزیر اسرائیل با رئیس‌جمهور جدید آمریکا برای چه زمانی برنامه‌ریزی شده، اما پیش‌بینی شده که بنیامین نتانیاهو از نخستین میهمانان کاخ سفید در دوره استقرار دونالد ترامپ باشد.

 

زمانی برای سخن گفتن با مردم ایران

نخست‌وزیر اسرائیل در ادامه پیام ویدئویی خود اذعان کرده که در سال‌های نخست‌وزیری‌اش «بسیار در مورد رژیم ایران» صحبت کرده است اما «به میزان کافی» در مورد مردم ایران صحبت نکرده و مردم ایران را «خطاب قرار نداده است».

آقای نتایاهو تصریح کرده که می‌داند مردم ایران ترجیح می‌دهند یک زندگی بدون ترس را تجربه کنند، و می‌داند «سخن گفتن آزادانه» خواست آنهاست و می‌خواهند که «بدون هراس از شکنجه یا اعدام بر جرثقیل» هر که را می‌خواهند دوست داشته باشند.

او گفته است که می‌داند مردم ایران دوست دارند آزادانه در اینترنت گردش کنند، و ناچار نباشند برای دسترسی به ویدئوهایی شبیه به پیام ویدئویی او، با استفاده از وی‌پی‌ان سانسور اینترنتی را دور بزنند.

او به «تاریخ پرافتخار» و «فرهنگ غنی» مردم ایران اشاره کرده، و همزمان ابراز تأسف کرده است که مردم ایران «توسط یک استبداد دینی به زنجیر کشیده شده‌اند».

نخست‌وزیر اسرائیل پس از آن یک «ایران آزاد» را توصیف کرده که در آن مردم می‌توانند «بی‌هیچ محدودیتی رشد کنند و شکوفا شوند»، و یادآور شده که در شرایط کنونی «حکومتی ظالم می‌کوشد آنها را تحت سلطه خود نگه دارد».

آقای نتانیاهو پس از آن به کشته شدن «جوانان تشنه تغییر» در جریان اعتراض‌های خیابانی سال ۸۸ و به‌ویژه ندا آقاسلطان اشاره کرده، و گفته است نفس‌های آخر ندا از یاد نخواهد رفت.

نخست وزیر اسرائیل در ادامه این پیام ویدئویی یادآور شده که «این رژیم بی‌رحم، همچنان مردم ایران را از آزادی محروم نگه داشته»، «از حضور هزاران نامزد در رقابت‌های انتخاباتی جلوگیری می‌کند»، «ثروتی را که حق فقراست می‌دزدد تا هزینه یک عامل کشتار جمعی همچون بشار اسد را بدهد» و «با تکرار هر روزه خواست نابودی اسرائیل»، امیدوار است که بین دو مردم دو کشور «عداوت را نهادینه کند».

آقای نتانیاهو سپس خطاب به مردم ایران تأکید کرده «این اشتباه است. ما دوست شما هستیم و نه دشمن شما».

او گفته است که اسرائیل همواره بین مردم ایران و حکومت ایران تمایز قائل است و حکومت ایران را «بی‌رحم و ستیزه‌جو» توصیف کرده و تأکید کرده است که مردم ایران این گونه نیستند.

نخست وزیر اسرائیل ابراز امیدواری کرده که مردم ایران و اسرائیل روزی بار دیگر آزادانه در «تهران و اصفهان، و تل‌آویو و اورشلیم» با یکدیگر دیدار کنند، و تأکید کرده که «متعصبان نباید پیروز شوند و بی‌رحمی آنها نباید بر مهربانی ما چیره شود».

او تصریح کرده که مردمان ایران و اسرائیل «می‌توانند دست در دست هم در جهت آینده‌ای صلح‌آمیزتر و سرشار از امید بیشتر برای هر دو ملت فعالیت کنند».

نخست‌وزیر اسرائیل در پایان یادآور شده که «ما باید بر ترور و استبداد فائق آییم، و اطمینان حاصل کنیم که آزادی و دوستی، پیروز نهایی خواهد بود».

گرچه به اذعان نخست‌وزیر اسرائیل او در سال‌های اخیر بیشتر در مورد حکومت ایران سخن گفته تا مردم ایران، اما پیش از این برخی رؤسای جمهور این کشور در مناسب‌هایی چون نوروز با مردم ایران سخن گفته‌اند و از امیدهای خود برای صلح و دوستی بین دو کشور گفته‌اند.

از جمله در آخرین روز از اسفند ماه سال ۹۰، پیام تبریکی از سوی شیمون پرز رئیس‌جمهور وقت اسرائیل منتشر شد که ابتدا به زبان فارسی و پس از آن عبری، نوروز ۹۱ به ایرانیان تبریک گفته شده بود.

آقای پرز در این پیام از رهبران ایران هم خواسته بود که «دست از تهدید دیگران» بردارند و به سوی «صلح و همزیستی مسالمت آمیز» حرکت کنند.

ایران اسرائیل را به عنوان کشوری مستقل به رسمیت نمی‌شناسد و مقا‌م‌های ایرانی در ادبیات رسمی خود، به ندرت حاضرند به نام این کشور به طور مستقیم اشاره کنند.

در ده‌های گذشته به‌ویژه در سال‌های پس از استقرار جمهوری اسلامی، شمار قابل توجهی از یهودیان ایران به اسرائیل مهاجرت کرده‌اند و برخی از آنها تصدی مسئولیت‌هایی عالی را در این کشور به عهده داشته‌اند که از جمله آنها می‌توان به موشه کاتساو رئیس‌جمهور اسبق اسرائیل و شائول موفاز از وزیران پیشین دفاع در این کشور یاد کرد.

------------

راديو فردا

بر اساس بیانیه مشترک جمهوری ترکیه، فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران که امروز پس از پایان اجلاس دو روزه آستانه در مورد سوریه، مطابق با بیانیه مشترک وزرای خارجه سه کشور در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۶ و قطعنامه ۲۳۳۶ شورا امنیت سازمان ملل متحد منتشر شد؛ هیأت های هر سه کشور حمایت خود را از آغاز مذاکرات بین جمهوری عربی سوریه و مخالفان مسلح در این نشست را اعلام داشتند.

بر این اساس سه کشور از حضور نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد در امور سوریه و تسهیل گفتگوهای مذکور قدردانی کردند.

 

به گزارش خبرگزاری آناتولی، ادامه متن بیانیه مذکور بدین شرح است؛

به موجب این بیانیه ترکیه ایران و روسیه بدین وسیله بار دیگر بر تعهد خود نسبت به حاکمیت، استقلال، وحدت و تمامیت ارضی جمهوری عربی سوریه به عنوان کشوری دموکراتیک، چند قومی، چند مذهبی و غیر فرقه ای که در شورای امنیت ملل متحد نیز مورد تایید قرار گرفته است، تاکید می کنند.

کشورهای مذکور معتقدند که مشکل سوریه از طریق راه حل نظامی قابل حل نیست و تنها از طریق روند سیاسی متکی بر اجرای کامل قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد قابل حل است.

این کشور ها ضمن اتخاذ اقداماتی واقعی و اعمال نفوذ بر طرف‌ها، بدنبال تحکیم روند آتش‌بس بر قرار شده براساس توافق امضا شده در تاریخ ۲۹ دسامبر ۲۰۱۶ که در قطعنامه ۲۳۳۶ (۲۰۱۶) شورای امنیت سازمان ملل متحد مورد حمایت قرار گرفته است، به کاهش موارد نقض آتش بس، خشونت ها، اعتماد سازی، تضمین دسترسی به کمک های بشر دوستانه بدون هیچ مانعی با سرعت و مداوم در راستای قطعنامه ۲۱۶۵ (۲۰۱۴) شورای امنیت سازمان ملل متحد و حفاظت وعبور و مرور غیر نظامیان در سوریه کمک خواهند کرد.

طرف‌ها برای ایجاد یک مکانیزم سه جانبه جهت نظارت و تضمین پایبندی نسبت به آتش‌بس، ممانعت از بروز اقدامات تحریک‌آمیز و تعیین کلیه مدالیته‌های آتش‌بس تصمیم گرفتند.

مبارزه مشترک با داعش و النصره و در نظرگرفتن گروه‌های نظامی مخالف به صورت مجزا از این گروه‌ها را تاکید کردند.

نیاز فوری به افزایش تلاش‌ها برای از سرگیری مذاکرات بر اساس مصوبه شماره ۲۲۵۴ شورای امنیت سازمان ملل اعلام شد.

تاکید شد که نشست بین المللی مذاکرات صلح سوریه در آستانه پلتفرم مؤثری برای مذاکره مستقیم میان دولت و مخالفان سوری بر اساس مصوبه شماره ۲۲۵۴ شورای امنیت سازمان ملل تشکیل داده است.

حمایت از الحاق گروه‌های مخالف سوری به مذاکرات ژنو که پیش‌بینی می‌شود از تاریخ ۸ فوریه ۲۰۱۷ میان دولت و مخالفان برگزار شود.

درخواست از تمام اعضای جامعه بین‌المللی برای حمایت از روند سیاسی برای آغاز اقدامات لازم در چارچوب مصوبه شماره ۲۲۵۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد.

همکاری فعال بر اساس پلتفرم آستانه در مورد برخی از موضوعات خاص فرایند سیاسی تحت تملک و هدایت سوری‌ها تسهیل شده توسط سازمان ملل متحد به تلاش های جهانی نسبت به اجرای قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت سازمان متحد کمک نمایند.

همچنین در این بیانیه از نورسلطان نظربایف، رئیس جمهور قزاقستان و به طور کلی از مردم قزاق برای میزبانی مذاکرات صلح سوریه در آستانه تشکر شد.

 

نارضایتی مخالفان سوری از بیانیه پایانی نشست آستانه

پیشنهادات جداگانه مخالفان

مخالفان سوری پس از قرائت بیانیه پایانی نشست آستانه اعلام کردند که از این بیانیه راضی نیستند و نشست نتوانست آنگونه که باید انتظارات آنها را برآورده کند.

به گزارش ایسنا، به نقل از شبکه اسکای نیوز عربی، هیات مخالفان در نشست ژنو پس از قرائت بیانیه پایانی به دلیل «نادیده گرفته شدن نقش نظامی ایران در سوریه»، اعلام کردند که از این نشست رضایت ندارند.

مخالفان سوری پیشتر مطالباتی مانند «خروج تمامی گروه‌های شبه نظامی خارجی و نیروهای وابسته به ایران از سوریه» را مطرح کرده بودند که نماینده دولت این کشور گفته بود در صورت تداوم چنین خواسته‌هایی مذاکرات قابل ادامه نخواهد بود.

مخالفان سوری گرچه نشست آستانه و بیانیه پایانی آن را در کل پذیرفته‌اند اما پیشنهاداتی نیز در قالب یک طرح جدا مطرح کردند و اعلام کردند که برخی از آن‌ها را طرف روسی متعهد شده انجام دهد و برخی را در نشست‌های آتی پیگیری خواهند کرد.

محمد علوش، رئیس هیات اعزامی مخالفان سوریه در مذاکرات آستانه که مخالفاتشان را با این مذاکرات اعلام کرده بودند با بیان این که نظام سوریه آتش‌بس در این کشور را در هفت منطقه نقض کرده بر لزوم خروج نیروهای خارجی از سوریه از جمله نیروهای ایران، حزب‌الله لبنان و عراق تاکید کرد.

وی همچنین متن بیانیه مخالفان را قرائت کرد که در آن بر موارد زیر تاکید شده است:

 

–  انجام اقدامات بازدارنده علیه ناقضان آتش‌بس در سوریه و کمک رسانی به ساکنان مناطق درگیر

– لغو محاصره مناطقی که تحت کنترل نظام سوریه است از جمله وادی بردی، غوطه شرقی دمشق و جنوب آن و حمص

– آزادی تمامی بازداشت شدگان توسط نظام سوریه

– مکلف شدن روسیه به آزادی همه زندانیان از زندان‌های نظام حاکم سوریه

– تاکید بر پایبندی به آتش‌بس و لزوم پایبندی همه گروه‌ها به آن

– تاکید بر برکناری بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه از قدرت و دیگر گروه‌های حاکم بر سوریه و تمامی کسانی که دستشان به خون مردم سوریه آلوده است

– تاکید بر لزوم اجرای بیانیه ژنو یک در تاکید بر خروج تمامی نیروهای خارجی از خاک سوریه

– درخواست از تمامی کشورهای جهان برای اتخاذ اقداماتی در حمایت از مخالفان و غیرنظامیان سوری

علوش: خروج گروه‌های تروریستی خارجی از سوریه ضروری است

 

محمد علوش، رئیس هیئت مخالفان رژیم اسد در مذاکرات صلح سوریه در آستانه پایتخت قزاقستان در گفتگو با خبرنگاران گفت: «اخراج گروه‌های تروریستی خارجی از سوریه برای پایداری این آتش‌بس سراسری در این کشور ضروری است.»

وی خاطرنشان کرد: موضوع اصلی مذاکرات آستانه توقف نقض‌ آتش‌بس بود، بنابراین تمامی طرف‌ها را به پای‌بندی به آتش‌بس فرا می‌خوانیم.

علوش همچنین سازمان ملل متحد و کشورهای ضامن مذاکرات آستانه را به اعمال تحریم علیه طرف ناقض آتش‌بس در سوریه فراخواند.

او افزود: هدف ما رسیدن به یک راه حل سیاسی واقع و پایدار در سوریه است که این راه حل باید در چارچوب بیانیه نشست ژنو-۱، قطعنامه شماره ۳۱۱۸ و ۲۲۵۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد باشد.

به گفته رئیس هیئت مذاکره کننده مخالفان رژیم اسد، دستیابی به راه حل سیاسی به صورت محاکمه بشار اسد و تمامی عاملان خونریزی در سوریه در پیشگاه عدالت ممکن خواهد بود.

اسامه ابوزید سخنگوی هیئت مذاکره کننده مخالفان رژیم اسد نیز اظهار داشت: برخی پیشنهادات خود مربوط به چگونگی مکانیزم سه‌جانبه برای نظارت بر نقض‌های آتش‌بس سوریه که در پایان مذاکرات آستانه تصمیم تشکیل آن گرفته شد را به هیئت روسیه ارائه کردیم.

او ادامه داد: «ترکیه و روسیه طی یک هفته پیشنهادات مذکور را بررسی و پاسخ را ارائه خواهند کرد. این کشور همچنین به ما وعده داد که برای آزادی ۱۳۰۰۰ زندانی سیاسی زن که در زندان‌های رژیم اسد به سر می‌برند تلاش خواهد کرد.»

ابوزید در پایان گفت: روسیه به وزارت دفاع رژیم اسد در باره نقض‌ متعدد آتش‌بس هشدار داده و تهدید کرده که نیروهای رژیم و حامیان آن را از وادی بردی بیرون خواهد راند.

توافق روسیه و ترکیه برای تشکیل دولت «وحدت ملی» در سوریه

یکی از اعضای مخالفان سوریه از وجود توافق میان ترکیه و روسیه برای تشکیل دولت وحدت ملی در سوریه خبر داد.

به گزارش ایسنا، محمد الشامی، عضو هیات مخالفان سوریه در مذاکرات آستانه در گفتگوی تلفنی با خبرگزاری آلمان گفت: براساس اطلاعاتی که به دست ما رسیده ترکیه و روسیه با تشکیل دولت وحدت ملی در سوریه بدون لطمه زدن به شخص بشار اسد، رئیس‌جمهور این کشور توافق کرده‌اند.

وی گفت: پیشنهاد این توافق به ایرانی‌ها و نمایندگان رژیم اسد یا طرف دیگری برای بیان دیدگاهشان داده نشده و تنها صحبت از یک توافق میان ترکیه و روسیه است. صحبت‌هایی درباره توافق‌های محرمانه وجود دارد اما مهم‌ترین نتیجه‌ای که حاصل شده، این است که مذاکرات میان مخالفان و رژیم اسد به صورت غیرمستقیم خواهد بود و هشتم فوریه موعد آغاز مذاکرات ژنو می‌باشد.

الشامی گفت: روس‌ها می‌خواهند بی‌طرف باشند و به مذاکرات ادامه دهند. طی جلسه نخست با همکاری ترکیه‌ای‌ها برای نزدیک کردن دیدگاه‌ها تلاش کردند. نمایندگان رژیم اسد مخالف حضور عربستان و قطر بود اما بر این هیات فشار وارد شد. مخالفان هم با حضور هیات ایران مخالف بودند اما بر آن‌ها نیز فشار وارد شد.

الشامی گفت: مهم‌ترین مسائلی که در مذاکرات آستانه مطرح شد درباره مشخص کردن گروه‌هایی است که مأموریت مبارزه با گروه‌های تروریستی را برعهده خواهند داشت. لیست این گروه‌ها نیز بعدا صادر خواهد شد. مخالفان با درج داعش در لیست گروه‌های تروریستی موافقند اما خواهان درج نام ۴۲ گروه دیگر نیز در این لیست شده‌اند که از جمله آن‌ها ۴۰ گروه شیعی هستند و در رأس آن حزب‌الله لبنان، حزب‌الله عراق، النجباء عراق، شبه نظامیان «ابوالفضل العباس» و ارتش سوریه دموکرات و نیروهای صالح مسلم هستند.

وی تأکید کرد: مواضع هنوز مشخص نشده و لیست گروه‌های تروریستی مشخص نشده است اما روس‌ها و ترکیه تصمیم گرفته‌اند حملات علیه داعش و جبهه النصره را ادامه دهند.

------------

ایران امروز

ترزا می، نخست‌وزیر بریتانیا، قصد دارد خروج از اتحادیه اروپا (برگزیت) را تا پایان ماه مارس عملی سازد. 

اما دیوان عالی بریتانیا می‌گوید، می برای این کار باید نظر پارلمان را جویا شود. دیوان عالی رأیی در این باره که در پایان سال گذشته (۲۰۱۶) صادر شده بود را تأیید کرده است. 

دیوان عالی با هشت رأی موافق در برابر سه رأی مخالف درخواست دولت محافظه‌کار بریتانیا مبنی بر اجرای برگزیت بدون دخالت پارلمان را رد کرده است. 

 

به گزارش دویچه وله، دیوید نویبرگر، رئیس قضات دیوان عالی در لندن تأکید کرد که این حکم رفراندوم برگزار شده درباره برگزیت را زیر سئوال نمی‌برد. 

بریتانیایی‌ها در ۲۳ ژوئن سال ۲۰۱۶ (سوم تیرماه ۱۳۹۵) به خروج از اتحادیه اروپا رأی مثبت دادند. اما این تصمیم که نتیجه نهایی اکثریت آرای مردم بود فاقد الزام قانونی است. 

دیوان عالی همچنین می‌گوید، آرای پارلمان‌های محلی اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی در این زمینه در نظر گرفته نخواهد شد. دولت‌های این مناطق خواستار سهیم شدن در این تصمیم‌‌گیری ‌شده‌اند. 

موضوع فرجام‌خواهی در دیوان عالی بریتانیا برمی‌گردد به چالشی که آغازگر آن گروهی به سرپرستی جینا میلر، مدیر یک شرکت سرمایه‌گذاری بود. این گروه خواستار رأی‌گیری درباره خروج از اتحادیه اروپا در پارلمان شده بود. قضات دادگاه عالی بریتانیا در نوامبر سال ۲۰۱۶ وارد این ماجرا شده و به این خواسته رأی مثبت داده بودند. 

این رأی باعث تلاطم در بخشی از افکار عمومی بریتانیا شد. یکی از روزنامه‌ها این قضات را "دشمن مردم" نامید و میلر مورد تهدید قرار گرفت. به دنبال آن دولت از دیوان عالی درخواست تجدید نظر کرد. 

سابقه نداشته که در بریتانیا این تعداد از قضات دیوان عالی درگیر یک پرونده شده باشند. رأی این دیوان خروج از اتحادیه اروپا را به خطر نمی‌اندازد اما منوط کردن آن به نظر پارلمان می‌تواند گفت‌وگوهایی که قرار است با اتحادیه اروپا انجام گیرد را مختل سازد. 

حامیان برگزیت بیم آن دارند که نمایندگان پارلمان بر این طرح اثر بگذارند و خواستار وابستگی بیشتر به اتحادیه اروپا شوند. اکثریت پارلمان بریتانیا نظر مساعدی نسبت به اتحادیه اروپا دارد. 

در همه‌پرسی خروج از اتحادیه اروپا که در ژوئن سال گذشته انجام شد حدود ۵۱ درصد به خروج و حدود ۴۸ درصد از مردم بریتانیا به ماندن در این اتحادیه رأی داده بودند. 

از کمپین سیاسی تا بازارگرمی انتخابات

آسو فتوحی: جمهوری اسلامی به زودی وارد دور دیگری از "انتخابات" ریاست جمهوری خواهد شد. مدتی است دوباره زمزمه هایی محیرالوقوع از دور و نزدیک و از گوشه و کنار جامعه به گوش میرسد. در هر دوره

آذر مدرسی

هنوز شمارش آمار قربانیان و غرق شدگان فراري از جنگ، ناامنی و ترور و کشتار در مدیترانه تمام نشده است که باید لیست قربانیان سرمای سخت، آمار کودکانی که یا در اثر سرما یخ زده اند و یا برای گرم نگاه داشتن خود آتش گرفته اند را هم به آنها اضافه کرد.

 به گزارش کمیساریای عالی سازمان ملل حدود ۵۰ هزار پناهنده، که بیش از ۴۰ درصد آنان کودک اند، در یونان، ترکیه و کشورهای اروپای شرقی در خطر مرگ در اثر سرمای شدید قرار دارند. روزانه دهها گزارش تکان دهنده از زندگی این فراریان، اگر بتوان نام زندگی بر آن گذاشت، را میتوان روی صفحه تلویزیون ها دید.

 "نجات یافتگان" قتلگاه مدیترانه که به امید زندگی امن به پشت درهای بسته اروپا رسیدند در سرمای ۲۰ تا ۳۰ درجه زیر صفر در انتظار مرگ لحظه شماری میکنند. فقط در طول یک هفته ۷۳ نفر در یونان و بلغارستان در اثر سرما جان خود را از دست داده اند و پزشکان بیمرز و نهادی های انساندوست امکان وقوع یک فاجعه بزرگ انسانی را هشدار داده اند.

 "زنده" ماندن در چادرهای تابستانی، زیر پلها، در پارکینگها، کارخانه های متروک و نیمه ویران، بدون هیچ امکاناتی، را اگر بتوان در تابستان و هوای گرم دوام آورد، در سرمای استثنایی امسال اروپا، تقریبا غیرممکن است. در این قتل گاهها، انسانهایی گرفتار هرچه بدستشان برسد از چوب و کاغذ تا ریلهای چوبی راه آهن که آغشته به قیر و انواع مواد شیمیایی و یا لاستیکهای کهنه، را میسوزانند تا کمی گرم شوند! حتی اگر به قیمت تنگی نفس و خفگی تمام شود.

 تمام رسیدگی مقامات دولتی به تامین یک وعده غذا در روز و اظهار تاسف خلاصه میشود! تمام "تلاش" کمیساریای سازمان ملل در جواب به فریاد این فراریان که "ما انسانیم نه حیوان"، "ما پناهنده ایم نه جانی"، "کجا است حقوق بشر، زمانی که سرما به زیر پنج، هفت، ده و بیست درجه می رسد؟"، ابراز نگرانی از بی توجهی دولتها، ابراز نارضایتی از خشونت علیه پناهندگان و نگرانی از بروز یک فاجعه انسانی است! فاجعه ای نه در سودان و سومالی و سوریه و عراق که در اروپا و زیر سایه دول فخیم و متمدن اروپایی اتفاق می افتد.

اینجا اروپا است، جایی که به قول خبرنگار شرافتمند آن، در این جغرافیا اگر کسی حیوانات مزارع خود را در چنین محل هایی با این درجه از امکانات زندگی نگهداری کند، مجرم است و قانون به سراغش میرود! اما برای فراریان از باطلاق لیبی و سوریه و عراق و افغانستان و نقاط مشابه، قانون حقوق بشری حتی به اندازه حقوق حیوانات، کیمیا است!

 در این کیس های تراژیک و بقول خودشان خطر تراژدی عظیم انسانی، نه عفو بین الملل، نه کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل، هیچکدام هیچ کس را به خاطر نقض ابتدایی ترین حقوق جانداران در این جغرافیا، نه افشا میکنند، نه تحریم سیاسی میکنند، نه تحریم اقتصادی، نه پول هایش در بانک های اروپایی بلوکه میشود و نه علیه کسی قطعنامه های دهان پرکن از موارد نقض حقوق جاندارن، صادر میشود ! اروپا مدت ها است در آن، از نقطه نظر دولت ها و نهادهای به اصطلاح مدافع حقوق بشر، حقوق بشر، نه جهانشمول، که نسبی است!

با بی شرمی اقرار میکنند که زمستان سخت امسال قابل پیشبینی بود! در کمال وقاحت میگویند امکان جلوگیری از این فاجعه و تهیه امکانات مقابله با این سرما را داشتند. اما قرار بود نشان دهند برای فراریان از جهنم خاورمیانه و افریقا، اروپا بهشتی امن نیست. قرار بود با تحقیر و بی حرمتی و تحمیل فقر و بالاخره به کام مرگ بردنشان در اروپا نشان دهند اینجا بهتر از افغانستان و عراق و سومالی و ... نیست و کسی "هوس" فرار از جهنم خاورمیانه نکند که اروپا را برایش جهنم تر میکنند! قرار است به فراریان جنگی سوریه اعلام کنند سهم شما در هر جایی که باشید مرگ است. مرگ بر اثر بمبهای هوشمند یا سلاخی توسط داعش و طالبان یا مرگ در اروپا.

 اما این تمام سیمای اروپا و غرب نیست! در صف مقابل دولت ها و هیئت حاکمه های بی رحم، رسما نژاد پرست و مرتجع، بشریت متمدنی است که در هر طپش اعتراضی، در هر دم و بازدم رابطه با دولت های خودی، بهانه تقصیر خارجی ها است را نمی خرد! دیروز فراریان را با آغوش باز قبول کرد، و امروز به کمک آنها می شتابد! در نگاه کودکان، جوانان، زنان و مردان فراری از جهنم خاورمیانه، تصویر فرزندان و نزدیکان و بستگان خود را می بیند! این جای جایی است که قلب کمونیسم، کمونیسم اجتماعی، کمونیسمی که نمی خواهد نظارگر این تراژدی های انسانی باشد و قربانی شدن بیشتر مردم بیگناه و بی پناه را ببیند، می طپید.

فواد عبداللهي: تنها مشکل مردم ايران اينست که بنيامين ناتنياهو را در ليست ”دوستان“ خود نداشت. ايشان در يک پيام ويديويي ”اذعان“ کرده که در اين سالها زيادي در مورد رژيم ايران صحبت کرده و ”به ميزان کافي“ مردم ايران را خطاب قرار نداده است. وي ”ابراز تاسف کرده که مردم ايران در يک استبداد ديني زندگي مي کنند“. و دست و دلبازي کرده گفته ”ما بايد بر ترور و استبداد فايق آييم و متعصبان نبايد پيروز شوند“. 

پرسش واقعي اما اينست که چه کسي دارد اين حرفها را ميزند؟ کسي که در افکار عمومي دنيا شاخ يک سيستم ميليتاريستي - صهيونيستي در منطقه بوده و تا بيخ دندان وارث فاشيسم و جنايت عليه مردم فلسطين بوده صلاحيت اظهار نظر و دوستي حتي با مردم اسراييل را نيز ندارد. لباس دمکراسي به تن جناب ناتنياهو زيادي گشاد است. اين ميدان بازي مردم ايران نيست. چنين ”دوستي“هايي تاريخا نشان داده که به بقاء رژيم فاشيست ايران کمک مي کند. مردم ايران نيازي به چنين ”دوستاني“ ندارند. مردم ايران تنها زماني مي توانند بطور کامل فاشيسم در داخل را بزير کشند که تکليفشان را با چنين دوستان دروغيني روشن کرده باشند. تنها کمونيسم و شوريدن قدرتمند محرومين از پايين ميتواند افسار فاشيسم اسلامي و غير اسلامي را در هم بکوبد. تنها قدرت يک انقلاب کارگري ميتواند مانع شاخ بازي دولتهاي مرتجع منطقه بر سر منافع و موقعيت شان عليه هم و قرباني کردن مردم بيگناه شود.

زمينه هاي بروز و شکلگيري چنين قدرتي در ايران کاملا مهيا است؛ نزد هر انساني که دلش براي آزادي و عدالت مي تپد و تا جايي که به مبارزه مردم ايران براي رهايي از جمهوري اسلامي مربوط ميشود، نخست وزير اسراييل و رژيم ايران به يک اردو تعلق دارند: اردوي دشمنان!

 

گروهی با نام «جوامع ایرانیان آمریکا» روز سه شنبه در کنگره ایالات متحده حضور یافتند تا پیشنهادات خود را درباره تعامل ایالات متحده با ایران به اطلاع نمایندگان و اعضای کنگره آمریکا برسانند.

این گروه که OIAC یا «جوامع ایرانیان آمریکا» نام دارد، در جلسه کنگره آمریکا میزبان چند عضو مجلس نمایندگان بود.

«جوامع ایرانیان آمریکا» می گوید حمایت از حقوق بشر در ایران، شکست افراط گرایی اسلامی و تهدیدات تروریستی ایران مهمترین پیشنهادات آنها به اعضای کنگره آمریکا است.

در حاشیه این نشست،‌ ایلیانا راس لیتنین، نماینده جمهوریخواه از فلوریدا درباره تفاوت دولت جدید آمریکا با دولت قبلی در قبال ایران به صدای آمریکا گفت: در مورد مواضع دولت پرزیدنت ترامپ در قبال ایران سوالاتی وجود دارد که هنوز پاسخ داده نشده اما هر چه روی دهد،‌ نمی تواند بدتر از سیاست گمراه کننده دولت باراک اوباما در قبال ایران باشد.

وی افزود: ما بسیار خوشبین هستیم و می دانیم که پرزیدنت ترامپ سوالات جدی در مورد توافق هسته ای با ایران مطرح کرده و او منافع آمریکا را در برابر منافع جمهوری اسلامی ایران قربانی نمی کند.

در این مراسم برد شرمن نماینده ارشد دموکرات در مجلس نمایندگان نیز حضور داشت. او که از امضا کنندگان طرح ممنوعیت فروش هواپیماهای غیرنظامی بوئینگ و ایرباس به ایران است، به صدای آمریکا گفت ما در کنگره می خواهیم مطمئن شویم که جمهوری اسلامی ایران نتواند با استفاده از هواپیماهای غیرنظامی دست به حمایت از تروریسم بزند و به بشار اسد برای کشتار مردم سوریه کمک کند.

گروه «جوامع ایرانیان آمریکا» در حالی این نشست را برگزار کرد که یک هفته پیش نیز اعضای وابسته به این گروه در حاشیه بررسی اعتبارنامه وزیر خارجه پیشنهادی دونالد ترامپ در کنگره با پوشیدن پیراهن هایی با هشتگ #FreeIran شرکت کردند.

«جوامع ایرانیان آمریکا» که از ۲۰۱۲ تاسیس شد، می گوید مشوق حقوق بشر و آزادی های دموکراتیک برای مردم ایران است. رئیس سیاسی این گروه مجید صادقپور است.

------

صداي آمريکا

کمونیست: اين روزها بحث "توسعه و شکوفايي اقتصادی" ورد زبان دولت اعتدال و کل بورژوازی ایران است؛ این بحث البته در راس سیاست ها و برنامه های اغلب دولت ها و نهادهای بین المللی چون بانک جهانی از دیرباز قرار داشته است. در یک تصویر کلی تفسیر شما از این بحث چیست؟      

فواد عبداللهي

بی شک تا امروز انقلاب بهمن ١٣٥٧، عظیم ترین و تعیین کننده ترین تحول در تاریخ معاصر ایران بوده است. برای نسلی که بعد این انقلاب چشم به جهان گشوده و خاطره زنده ای از آن تحول ندارد، بازبینی آن تاریخ کار دشواری است. می گویم دشوار، چرا که قریب به اتفاق منابع قانونی در بازگویی آن انقلاب در واقع ضد تاریخ و ضد حقیقت اند. این منابع که به وفور هر ساله بمناسبت سالگشت انقلاب ٥٧، به زبان های مختلف چه در داخل و چه در خارج ایران منتشر می شوند، همه بر این نکته تاکید دارند که جمهوری اسلامی نتیجه غیر قابل اجتناب انقلاب بود؛ در حالیکه این رژیم حاصل شکست انقلاب بود. امروزه به اتکای رسانه های بورژوایی و بازار اشباع شده از تحلیل های رایج لیبرالی است که "انقلاب" علی العموم را نکوهش می کنند. حقیقت اینست که بازگویی تاریخ در انحصار هیچ سنت سیاسی ای در جامعه نیست. در برابر صف جبونانه بورژوازی، در مقابل تاریخ نگاری پوچ و قانونی موجود از انقلاب ٥٧، کمونیست های طبقه کارگر و جبهه آزادیخواهی در جامعه ایران نیز نیازمند نگاه ابژکتیو و علمی به این قیام از درون آنند. برای سازماندهی یک انقلاب پیروزمند باید مانع تکرار شکست شد؛ لذا بدون پرداختن به نقاط قدرت و نقاط ضعف انقلاب ٥٧، پیروزی قطعی بر بختک جمهوری اسلامی و بردگی مزدی محال است. در اینجا مجال بررسی همه جانبه این انقلاب نیست. لذا تنها و به طور مختصر به مختصات عمومی و شرایط تاریخی که به انقلاب منجر شد، بسنده می کنم و در ادامه به سرکوب خونین انقلاب و چگونگی استقرار جمهوری اسلامی هم اشاراتی خواهم کرد.

١- در پی تحميل سالها استبداد و خفقان سياسي در جامعه ايران و به دنبال بحران و تورم اقتصادی در خلال سال های دهه پنجاه، یک دوره از مبارزات و اعتراضات شهري و همگاني علیه استبداد سلطنتي و ارگان هاي سرکوب دولتي آن، شکل گرفت که به انقلاب ٥٧ انجاميد. میزان شرکت وسیع توده های مردم در این انقلاب حتی در مقایسه با انقلاب اکتبر ١٩١٧ روسیه بالاتر بوده است. میلیون ها نفری که در این انقلاب شرکت کرده بودند جز برای آزادی و برابری و رفاه نجنگیدند. برخورداری از حقوق انسانی و اجتماعی عادلانه، بدور از تبعیض و ارتشای رژیمی که از برکت و سلطه سرمایه و استبداد دولت آن، به ثروت و سامان غیر قابل باوری رسیده بود، خواست قلبی و مشترک این توده عظیم فعال در انقلاب ٥٧ ایران بود. در آن جامعه نه خبری از آزادی تشکل و فعالیت اتحادیه کارگری بود و نه آزادی بیان و آزادی فعالیت سیاسی. در آن جامعه سوسیالیست بودن و آزادیخواه بودن جرم محسوب می شد و عواقب داشت. حکومتی مستبد تا دندان مسلح متکی به ارتش و پلیس در جامعه ای دستخوش نابرابری اقتصادی و فقر عظیم در جوار ثروت انبوه! این انقلاب اما بدون  مبارزات و اعتصابات وسیع کارگران ایران در شش ماه آخر تحولاتی که به قیام بهمن ٥٧ منجر شد، به سر انجام نمی رسید. هیچ درجه نارضایتی سایر اقشار دیگر در آن جامعه نمیتوانست به تسویه حساب نهایی با رژیم حاکمه بیانجامد. بدون حضور طبقه کارگر، به طور قطع می شد سایر اعتراضات بخش های ناراضی جامعه را که در "جزیره ثبات" ایران برای زمان کوتاهی "مزاحمت هایی" ایجاد کنند، مهار و کنترل کرد. اما بدون اعتصابات قهرمانانه کارگران نفت و کارگران ده ها مراکز صنعتی مهم و کلیدی دیگر، بدون اعتصاب کارکنان خدمات عمومی و دولتی و مقاومت حماسی انها در مقابل تهدیدات حکومت، شاهرگ اقتصادی رژیم شاه قطع نمی شد. این رژیم سقوط کرد چراکه تولید و توزیع ثروت و خدمات در سطح جامعه در ادامه اعتصابات کارگری به طور اساسی متوقف شد.

دولت های امپریالیستی و حامیان اصلی حکومت پهلوی، در آغاز سعی نمودند از طریق سازمان های حقوق بشری، مانند سازمان عفو بین الملل، به شاه فشار آورند، تا وی را به رعایت قوانین شناخته شده بین المللی ملزم نمایند و از این طریق، میزان سانسور و اختناق و فشارهای پلسی در سطح جامعه را تعدیل نمایند. با گسترش مبارزات کارگری و پا گرفتن اعتراضات توده مردم، حکومت شاه بعد از کش و قوس های بسیار، عاقبت مجبور به عقب نشینی شد. اما با کاهش میزان سانسور و اختناق و فشارهای پلیسی بر زندگی شخصی و اجتماعی مردم، اعتراضات و مبارزات نیز فزونی گرفت و به گونه ای همگانی تر و مداوم تر در آمد. نسیم انقلاب وزیدن گرفت و سراپای حکومت پهلوی و تمامی حامیان بین المللی آن را به لرزه انداخت. ایران، در بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت، صحنه خونین مسلحانه بین مردم و نیروهای نظامی حکومت پهلوی بود. مراکز حساس دولتی و ارتشی در تهران و شهرهای دیگر، یکی پس از دیگری، به تصرف مردم مسلح در آمد. رادیو تهران که از ساعت یازده صبح به محاصره نیروهای مسلح مردم قرار داشت، تا ساعت دو بعد از ظهر به طور کامل در اختیار آنان قرار میگیرد. و از این لحظه، فقط این فریاد است که به گوش می رسد: "توجه بفرمایید، توجه بفرمایید. اینجا تهران صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب است!"

٢- انقلاب ۵۷، اشکالی از مبارزه را بدست داد که اساسا محصول جامعه شهری بودند. شوراهای کارگری، مجامع عمومی، سازمان یابی محلات، تحزب توده ای – شهری، قیام، باریکاد خیابانی، خلع سلاح و تصرف نهادهای دولتی در یک قیام، فلج کردن بورژوازی حاکم با اعتصابات کارگری و ... همه این مکانیسم های متنوع و اشکال اجتماعی مبارزه، قاعدتا ابزار حرکت یک حزب به سمت قدرت سیاسی است به شرطی این حزب در میدان باشد. در انقلاب اکتبر حزب بلشویک و کمونیست ها چنین نقشی را ایفا کردند اما در انقلاب ۵٧، در غیاب کمونیسم طبقه کارگر و حزب سیاسی آن، جناحی از خود بورژوازی اين امر را به انجام رساند! در آن مقطع "چپ" ايران در ذهن خود، مشغول آرايش نيروهاي سياسي عمدتا بر مبناي تقابل خلق و امپرياليسم و دولت استبدادي وابسته اش بود، و بر اين اساس، چتر عمومي اعتراض خرده بورژوازي و بويژه روشنفکران ناراضي ضد امپرياليست ايران شد. چپي که نهايت پيروزي اش چيزي نبود جز سرنگوني حکومت مستبد و وابسته به امپرياليسم شاه؛ آغشته بودن اين چپ به پوپولیسم، ناسیونالیسم و شرق زدگی، پرچم و مطالبه اجتماعی متفاوت و متناقضی از بستر اصلی جریان بورژوا امپریالیستی اسلام سیاسی در خود نداشت. کار به جايي رسيده بود که در ذهنيت اين چپ، در تعريف نيروهاي انقلاب بر محوريت مبارزه ضد امپرياليستي و نه تقابل با مناسبات سرمايه داري، بسياري از سران و چهره هاي حکومت اسلامي که متعلق به طبقه متوسط و خرده بورژوازي سنتي بودند، نيز جزو کمپ انقلاب و نيروهاي "مترقي" محسوب مي شدند. به موازات اين مختصات چپ، اما جمهوري اسلامي از همان ماه هاي اوليه بعد از سرنگوني شاه، ظرفيت سرکوب گرانه خود را نشان داد. سرکوب مبارزات کارگران انديمشک و بندر انزلي و اصفهان، حمله به تظاهرات زنان در مخالفت با حجاب اجباري، نوروز خونين سنندج در بهار ٥٨، سرکوب شوراهاي ترکمن صحرا، لشکرکشي به کردستان و بسياري موارد ديگر که تماما نشانگر موضع حکومت و عمال محلي آن در مورد ضبط و ربط و شکل نظام جامعه در دوره آتي بود. تمام اين اقدامات و موارد که مرتبا از روزنامه هاي وقت منتشر مي شد، نشان داده بود که "ضد امپرياليست" بودن جمهوري اسلامي، تناقضي با قرار گرفتن اش در مقابل مبارزات مردم و کارگران ندارد. به اين ترتيب، درک نادرست چپ از مناسبات طبقاتي و نيروهاي انقلاب در ايران، و غلبه مفاهيم و تعابير سنت جبهه ملي بر گفتمان هاي رايج چپ در تحليل کنکرت از يک وضعيت خطير – يعني تعيين تکليف با جريان و دولت اسلامي که بنام انقلاب مي خواست حکومت کند – تاوان عدم انسجام سياسي اش در تقابل با حکومت اسلامي را پرداخت. نقطه باخت این چپ در مقابل ارتجاع اسلامی در ایران، اشتراک در افقی بود که پیروزی را در توهمات "ایران آباد و آزاد و مستقل" مي جست. حضور طبقه کارگر در انقلاب ٥٧ به طور قطع نقطه پاياني گذاشت بر تفکر خلق گرايانه و پوپوليستي رايج در چپ، که در برخورد به جامعه عموما نه از مناسبات طبقاتي، که از تقابل خلق و ضد خلق حرکت مي کرد. اين حقيقت اگر نه تثبيت، بلکه آشکار شد که مبارزه سياسي و اجتماعي در درون جامعه ايران بر محور تقابل کار و سرمايه مي گردد و نيروي اصلي تحقق انقلابي که پاسخگوي نيازهاي عيني و اجتماعي جامعه باشد، طبقه کارگر است.

٣- در حالیکه انقلاب ٥٧، يک انقلاب تماما شهری بود و بخش عمده شرکت کنندگان در آن، نسل جوان تازه متجدد جامعه بودند که برای مذهب تره خورد نمی کردند؛ در حالیکه رهبران جنبش کارگری و جنبش برابری طلبی زنان که در راس سازماندهندگان اعتصابات و تظاهرات های گسترده بودند، اسلامی و متدین نبودند؛ در حالیکه سازمان های رادیکال سیاسی علنا و به اعتبار آنچه تا آن زمان گفته بودند، در تمایز با چنین نحله ارتجاعی اسلامی بودند؛ با تمام این واقعیات اما چند عامل اساسی در استیلای قدرت جریان ملی – اسلامی در انقلاب ٥٧ نقش داشتند:

الف- شکست انقلاب به مفهوم شکست مطالبات آن و مهیا کردن شرایط مناسب برای قدرتگیری این جریان ارتجاعی اسلامی، به سال های قبل از وقوع قیام ٥٧ که زمینه فکری و ذهنی انقلاب و "چپ" از آن مایه می گرفت، بر می گردد. در سال های پس از کودتای مرداد ١٣٣٢، که به سرنگونی حکومت مصدق و تحکیم دوباره رژیم پهلوی منجر شد، تحولات سیاسی مهمی در کل جهان آن دوره در جریان بود. شاه با یک انقلاب ناتمام مشروطه و طبقه کارگری رو به گسترش، و جامعه ای نیازمند تحولات اقتصادی و اجتماعی، راه استقرار و تحکیم پایه های حاکمیت خود را جستجو می کرد. چنین توسعه و تحولی جهت استقرار مناسبات سرمایه داری بدون پشتیبانی قدرت های امپریالیستی امکان پذیر نبود. شاه در ادامه این حمایت، قرار شد آشوب و نابسامانی های دوره بعد از جنگ دوم جهانی را بر متن یک آرایش جدید بین المللی خاتمه دهد و بنیادهای یک حکومت با ثبات را پی ریزی کند. این امر تنها با سرکوب و کشتار و زندان ممکن نمیشد؛ جامعه نیازمند تحول اساسی بود؛ ایران در تقسيم کار جهاني در حوزه توليد فوق سود امپرياليستي قرار مي گرفت، و اين امر مستلزم رشد مناسبات سرمايه داري در ايران بود. ته این پروسه به اصلاحات ارضی شاه یا همان "انقلاب سفید" انجامید. این تحول توانست استقرار مناسبات سرمایه داری در ایران را با ایجاد یک ارتش نیروی کار متشکل و تازه پرولتر شده از دهقانان فقیری که راهی شهرها می شدند، ایجاد کند و شتاب دهد. طبقه کارگر از لحاظ کمی به سرعت رشد کرد و این رشد به نوبه خود منجر به توسعه شهرنشینی شد. در این دوره بلوک بندی جدیدی بعد از جنگ دوم جهانی، مهر خود را بر مناسبات سیاسی جهان زد؛ الگوی رشد سریع صنعت در شوروی و سرمايه داري دولتي آندوره الهام بخش و افق اعتراض يک بخش از بورژوازي در جهان و به تبع آن در ايران مي شود. تغییر مسیر انقلاب ١٩١٧ اکتبر پس از جنگ دوم و گسست سوسیالیسم از پرچم اعتراض طبقه کارگر به پرچم آرمان های استقلال و توسعه صنعتی در مقیاس جهانی، بستر مناسبی برای رشد نظریه وابستگی، راه رشد غیر سرمایه داری و سایر دیدگاه های ناسیونال – رفرمیستی شد. در مقیاس جهانی بر متن این تحولات که به استقلال کشورهای قبلا مستعمره و مخالف غرب انجامیده بود، الگوی اقتصاد ملي و غیر وابسته تحت یک حکومت سیاسی مقتدر و قدرتمند، چشم اندازی بود که توسط آن تحول اساسی جامعه ایران زير بيرق بخشي از بورژوازي که در قدرت سياسي و اقتصادي رژيم شاه نقشي نداشت نیز کم کم شکل می گرفت. زمینه های فکری انقلاب ٥٧، ریشه در این افق داشت.

بر مبنای این نگرش، رژیم شاه "سگ زنجیری امپریالیسم" قلمداد می شد که میبایست با قهر کنار می رفت و جای آن را یک حکومت ملی و مستقل، متمرکز و ضد آمریکایی پر می کرد. این بستر مشترک تمام جریانات مخالف شاه، از رادیکال های سیاسی دهه ٤٠ و ٥٠ مانند چریک های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق تا بازماندگان سیاسی دهه ٢٠ شمسی مانند حزب توده و جناح های چپ جبهه ملی و جریانات مذهبی همچون فداییان اسلام و حجتیه، بود. بستری که الگوی اقتصادی و سیاسی خود را در هاله ای از شعارهای عموم خلقی و ناروشن پیچیده بود. بر اساس این مبانی فکری و ذهنی گنگ، جایی برای حقوق فردی و شهروندی نبود؛ معلوم نبود حقوق کارگر برای تشکل و تحزب و اعتصاب چه می شود، میزان آزادی بیان چه خواهد بود، بر سر مطالبات برابری طلبانه زنان چه می آمد، تولید و توزیع ثروت در جامعه چگونه صورت می گیرد، و نهایتا چگونه میتوان با چنین ذهنیتی جواب روشن به این سوالات و نوع حکومت آتی را با ساقط کردن رژیم شاه داد؟! فعالیت سیاسی چیزی نبود جز ضد آمریکایی گری جریانات چریکی آن سالها به اضافه فضای فکری روشنفکران آن دوره همچون امثال آل احمد که آغشته به گفتمان ضد غربی، ناروشن و عموم خلقی بود که پایه های افق عمومی در اعتراض به رژیم شاه را ساخته بود.

ب- دهه قبل از وقوع انقلاب ٥٧، دورانی است که جریانات اسلامی به لطف سیاست آمریکا موسوم به "کمربند سبز"،از امکان و فرصت قابل ملاحظه ای برای رشد و گسترش در کشورهای همسایه شوروی و در خاورمیانه برخوردار شده بودند. مطابق این سناریو، کشورهای متحد آمریکا میبایست با فراهم کردن امکان فعالیت برای جریانات اسلامی، نفوذ جریانات چپ و مارکسیست که از نقطه نظر دولت آمریکا همگی مدافع شوروی بودند، را مهار کرده و از هژمونی ایدئولوژیک آنها در میان طبقه کارگر، روشنفکران و نسل جوان این کشورها جلوگیری کنند؛ بی خود نبود که آن سالها، هزاران مسجد جدید در ایران یا ساخته و یا نوسازی شدند و جریانات اسلامی در سایر کشورهای هم جوار ایران و خاورمیانه همچون مجاهدين طالبان در افغانستان، از امکان فعالیت قابل ملاحظه ای نسبت به گذشته برخوردار گشتند. بورژوازی ایران از سر استیصال ابزار دسترسی و لانسه شدن جریانات اسلامی را در مقابل چرخیدن فضا به چپ تامین کرد و در نتیجه، جریان اسلام سیاسی یک شبکه بهم بافته شده قدرت در جامعه را بوجود آورد، رشد کرد و قدرتمند شد. دقیقا در فاصله آن یک دهه قبل از انقلاب ٥٧ در ایران و به دنبال طرح جدید "کمربند سبز" است که ما در جامعه و زیر شنل شاه، شاهد شکلگیری عروج نوعی از اسلام متجدد شده تحت اتوریته شریعتی و سحابی و بازرگان در قالب نهادهایی مانند حسینه ارشاد و سازمان های سیاسی مانند سازمان مجاهدین خلق هستیم که روایت امروزی و شمایل معنوی، فکری و سیاسی جدیدی به جریان مذهبی در ایران دادند. بخش مهمی از اعتبار اجتماعی جریان ملی – اسلامی که بعدها منجر به سرکوب خونین انقلاب ٥٧ و حاکمیت جمهوری اسلامی شد، از اینجا مایه می گیرد؛ بطوریکه آیت الله بهشتی که از معماران حکومت اسلامی بود از نقش امثال شریعتی در تغییر طرز تلقی نسل جوان در ایران نسبت به مذهب قدردانی کرد و پیروزی "انقلاب اسلامی" را بدون کمک فکری و سازمانی این طیف غیر ممکن دانسته است. این طیف که یک سر آن در کمیته ها و مساجد تهران و سر دیگر آن به وکلای تحصیلکرده در پاریس و نهایتا به خمینی ختم شد، با آمیزش اسلام و مکاتب فلسفی غربی، اسلام را به یک هویت مقبول ضد غربی و ناسیونالیستی برای نسل جوان در ایران تبدیل کردند. این دسترسی عظیم سازمانی و رسانه ای و تبلیغاتی را بورژوازی و امپریالیسم برای ارتجاع اسلام تامین کرد. به یمن جبن و سترونی ماهوی و استیصال فکری، سیاسی و عملی جریانات اصلی بورژوازی و در پرتو ابهامات چپ و تعلقات جنبشی آن به خود جریان ملی - اسلامی، اسلام سیاسی به قدرت فائقه در فضای سیاسی ایران تبدیل شد. مماشات فکری سازمان های چپ آندوره – بجز چند نمونه منحصر به فرد -  با مذهب و تکریم آن تحت عنوان تحکیم صف مبارزه علیه شاه و امپریالیسم آمریکا کاملا مرسوم بود. اسلام با آزادی، عدل، مبارزه با فقر، طرفداری از "مستضعفان" و غیره تداعی میشد. روی آوری توده وسیع جوانان به این روایت از مذهب که قبلا در بستر عمومی اعتراض ضد سلطنتی، یک جریان حاشیه ای  بود به یک جریان مقبول و فراگیر تبدیل کرد و توانست خود را یک نیروی معتبر جهت جایگزینی حکومت شاه معرفی کند. از کنفرانس گوادلوپ توسط سران کشورهای غربی و ماموریت ژنرال هویزر در قانع کردن ارتش به وفاداری از خمینی که تصمیم گرفته بودند در مقابل قدرت گیری "چپ"، این نحله ناسیونال – مذهبی را در بوق و کرنا کنند تا شخصیت تراشی بی بی سی و رسانه های غربی از رهبران مذهبی آن دوره، از اعلام وفاداری بخش بزرگی از اپوزیسیون ملی و سنتی آن موقع – یعنی جبهه ملی و حزب توده - و بدنبال آن تشکیل نیروی رسمی و غیر رسمی انتظامی مانند چماقداران و چاقوکشان منحوسی که عامل سرکوب ماه های اول انقلاب بودند گرفته تا کمیته ها و دادگاه های انقلاب و موج اعدام ها و جلادیگری خلخالی، از بستن روزنامه ها تا تار و مار کردن مخالفین شان در داخل و خارج از ایران ...، همه در این خیزش به قدرت جریان اسلامی نقش داشتند.  جمهوری اسلامی حکومت و دولت ائتلافی کل بورژوازی، از مذهبی تا ملی و لیبرال آن بود که جهت مقابله با قدرتگيري و اعتماد بنفس طبقه کارگر، انقلاب را سرکوب و سلاخي کرد.

پ- فاصله بهمن ٥٧ تا خرداد ٦٠، یعنی دورانی که با عدم تثبیت جمهوری اسلامی مشخص می شود، دوره تنش میان افق ها و پاسخ های متفاوت سنت های سیاسی مختلف در مقابل معضلات عاجل جامعه ای است که با انقلاب نیازمند بازتعریف دوباره رابطه میان طبقات موجود و به نقطه تعادل رسیدن در پرتو این چالش ها است. عروج جریان ارتجاعی ملی – اسلامی و زد و بندها و سازش های پشت پرده برای جلوه دادن تنها آلترناتیو موجود، جهت سرکوب انقلاب و به عقب راندن طبقه کارگری که می رفت در متن مبارزات مستمر خود علیه ستم و استثمار سرمایه داری، قدرت اتحاد و تشکل طبقاتی خویش را باور نماید و سرنوشت جامعه را بدست گیرد، مدیون حمایت کل بورژوازی ایران و غرب علیرغم هر نارضایتی مقطعی شان از جریان اسلامی، بود. بخش معمم سنت لیبرالی ایران در قدرت شریک شد و بخش غیر معمم اش جز در دوره اولیه انقلاب به بازی گرفته نشد. تا جایی که به حضور بورژوازی در این انقلاب بر گردد، این طبقه با آمادگی سیاسی، تشکیلاتی و تدارکاتی کافی برای غصب کامل دوباره قدرت با نیروی خود یعنی جریان ملی – اسلامی وارد شد و به استقبال قیام ٥٧ رفته بود. این جریان تنها جریان سیاسی مطرحی بود که پیشنویس قانون اساسی حکومت آتی مورد نظرش را در تبعید نوشته بودند و همراه خود به ایران آورده بود. طرحی که جزییات کامل نحوه انتقال قدرت به خود و تقابل با جریانات دیگر را در خود داشت و همزمان درباره موقعیت آتی رابطه بین المللی ایران با کشورهای دیگر مداقه کرده بود.

ت- اما کمونیست های طبقه کارگر و رهبران و آژیتاتورهای این طبقه، به لحاظ آمادگی سیاسی در برابر بورژوازی که از قبل پیشنویس قانون اساسی اش را در تبعید نوشته بود و بلحاظ سازمانی و فکری، مهندسی شده بسمت سرکوب انقلاب ٥٧ و قرق کردن قدرت سیاسی گام بر می داشت، بشدت از نظر ذهنی و سیاسی نا آماده بودند. طبقه کارگری که با بستن شریان نفت، تانک های ازهاری نخست وزیر منتصب شاه را از کار انداخت و رژیم پهلوی را فلج کرد، در عرصه جدال سیاسی بر سر قدرت در "بالا" به خمینی و جریان ملی – اسلامی باخت. به عبارت دیگر طبقه کارگر دیگر نه با عقب نشینی بازمانده های یک حکومت فرتوت و ورشکسته همچون بازرگان، بلکه با حاکمین تازه به قدرت رسیده ای مواجه می شد که اعتبار و اقتدار خود را از یک انقلاب عظیم می گرفت. و سر انجام انقلاب "اسلامی" شد. از جمله بدین سبب، که کمونیسم طبقه کارگر، کمونيسمي که حامل  درک روشنی از افق و طرح جناح های بورژوازی، روند وقایع و عاقبت آنها داشته باشد، از لحاظ سياسي و نفوذ اجتماعي در ميان طبقه کارگر، ضعيف بود. کمونیسم از نقش طبقاتی خود در تعمیق مبارزه ضد سرمایه داری کارگران و تلاش پیگیر در جهت متحزب کردن این طبقه در مقابله جدی و تا به آخر با جریان اسلامی، در پالایش صفوف طبقه کارگر از وجود گرایشات رفرمیستی، ناسیونالیستی و پوپولیستی، در موضع فترت بود.  ضد انقلاب اسلامی، بر متن این کمبودها، بر تخت حاکمیت سیاسی نشست تا از تعمیق انقلاب و شکل گیری افق انقلاب کمونیستی جلوگیری کند. این انقلاب همگانی باید به خاک و خون کشیده می شد تا تداوم آن به بنیان های نظام سرمایه داری آسیبی نزند.

سخن آخر؛ شکست و پیروزی هر انقلابی به افق سیاسی و فکری غالب بر آن انقلاب و نیروهای حامل این افقها بستگی دارد. برای طبقه کارگر بدست گرفتن قطبنمایی که باید به خودآگاهی سیاسی و عملی این طبقه در برابر کل افق های موجود در اردوی بورژوازی بیانجامد، از نان شب واجب تر است. افق انقلاب ٥٧، محصول دو دهه قبل از شروع این انقلاب است؛ همچنان که افق انقلاب آتی در ایران هم محصول چند دهه قبل از آن خواهد بود. طبقه کارگر باید متوجه شود که این دومین بار بود که در تاریخ معاصر ایران، در فقدان تحزب کمونيستي طبقه کارگر، بورژوازي از بالاي سر اين طبقه به قدرت رسيده است. بار اول: به قدرت رسيدن حکومت مصدق و جنبش ناسیونالیستی؛ و بار دوم: انقلاب ٥٧ و قبضه کردن قدرت سياسي توسط جریان ملی – اسلامی؛ در هر دو تحول، بورژوازی ایران کاملا آگاه و از تفوق فکری، سازمانی و ایدولوژیک برخوردار بود؛ چرا که توانسته بود افق آتی برای سیر تحولات را از قبل تعیین و آن را به باور عمومی در سطح جامعه تبدیل کند.

برای طبقه کارگر باید روشن شده باشد که هدف از انقلاب، صرفا بر اندازی حکومت نیست؛ بورژوازی از قبل آلترناتیو های مختلفی را در چنته دارد. هدف در اساس باید به قدرت رسیدن طبقه کارگر و حفظ این قدرت باشد. قیام ٥٧ نه تنها فاقد این مشخصات بود بلکه قیامی خودبخودی در غیاب نیروی واقعي رهبری کننده آن بود. تنها بر بستر چنين طغيان خودجوش و فاقد طرحي است که ارتجاع اسلامی توانست به سرعت کنترل آنرا بدست گيرد و دامنه گسترش و تعميق آن را مهار کرد. قیام هر چند سنتی انقلابی را از خود بر جایی گذاشت اما در فقدان افق روشن و نقشه کمونیستی طبقه کارگر برای بدست گرفتن قدرت سیاسی، بورژوازی موفق شد جمعبندی و ارزیابی خود در مخالفت با پدیده انقلاب و قیام را به تصویر و داده عمومی جامعه تبدیل کند.  

غرق شدن در مسایل جاری و بی اهمیت جلوه دادن تعیین و تدقیق افق تحزب کمونیستی، نه فقط یک غفلت اساسی بلکه یک اشتباه مهلک تاریخی است که نسل فعلی طبقه کارگر عواقب آن را با فلاکت، بی حقوقی، استثمار و بیکاری، زندان و خفقان سیاسی پرداخت می کند. انقلاب آتی باید بتواند به موقعیت طبقه کارگر به عنوان برده مزدی در جامعه پایان دهد. طبقات دیگر مختاراند هر تصویری از انقلاب آتی ترسیم کنند، تصویری که در آن جناحهای مختلف بورژوازی در آرایشی جدید و با حمایت قطب های بورژوازی جهانی، سکان امور را بدست خواهند گرفت و مبانی نظام سرمایه داری در ایران را به اشکال جدیدی مجددا تحکیم خواهند کرد. در مقابل، کمونیست های طبقه کارگر بدون اما و اگر، افق تحزب کمونیستی، افق جامعه بدون سرمایه داری، چشم انداز حکومت کارگری را باید تثبیت کنند. آنچه معلوم است، بورژوازی تا آخرین لحظه زندگی اش و تا آخرین قطره خونش با چنگ و دندان و با توپ و تفنگ و با بمب از مالکیت و موقعیت بورژوائی خود دفاع میکند. هیچ بورژوائی اموالش را داوطلبانه و تحت تأثیر مصلحین و خیر اندیشان رها نمیکند. هر آنکس عکس این حقیقت را تبلیغ میکند، دروغ می گوید؛ قیام ٥٧ ایران، پرده از عمق عدالت خواهی و دموکراسی طلبی کل بورژوازی زیر عباي کریه جمهوری اسلامی، برداشت. در انقلابی که طبقه کارگر، رهبری و افق سیاسی و فکری به قدرت رسیدن طبقات دیگر را پذیرفته است، بار دیگر به ابزار استیلای نمایندگان بورژوازی تبدیل خواهد شد و با دامن زدن به اين سیکل تکراری، موقعیت خود را به عنوان برده مزدی هر بار بازتولید خواهد کرد. جان کلام، طبقه کارگر به حزب مستقل خود، با پرچم مانیفست و نقد مارکس از سرمایه نیاز دارد. این طبقه نه تنها با فداکاری در "زیربنا"، بلکه باید در عرصه سرنوشت جامعه، سیاست و نبرد بر سر قدرت سیاسی در "روبنا" نیز، سر سخت باشد.

آذر مدرسی: برون رفت از بن بست اقتصادی، بهبود رابطه با غرب، رفع موانع توسعه اقتصادی هنوز یکی از معضلات جمهوری اسلامی و بورژوازی ایران است. دولت روحانی سیاست اقتصادی که دولت سازندگی سوت شروع آنرا به صدا در آورد را اینبار در موقعیت بهتر و مناسب تری ادامه میدهد. ممکن بودن این سیاست، موانع داخلی و بین المللی متحقق شدن آن، موقعیت امروز جمهوری اسلامی در منطقه، رابطه جمهوری

حزب کمونیست کارگری- حکمتیست(خط رسمی): امسال هم به روال سالهای قبل بحث تعیین حداقل دستمزد توسط دولت و ارگانهای مربوطه راه افتاده است. تلاش گسترده ای به نام کارگر و برای جلب توجه دهها میلیون کارگر به "توجه ویژه و کارشناسانه" دولت اعتدال به زندگی طبقه کارگر و "برسمیت شناختن" مشکلات معیشتی این طبقه و تحقیق و تفحص "همه جانبه" آنها به راه افتاده است. برای پیش برد این سیرک و قبولاندن تعرض به سطح زندگی طبقه کارگر به نام  "تعیین حداقل دستمزد"، علاوه بر مشتی "محقق" مواجب بگیر، وزارت بهداشت، بانک مرکزی، انستیتوی تغذیه، وزیر و کارشناس اقتصادی و...، کمیته های تعیین دستمزد متشکل از تشکلهای "کارگری" دست ساز خود را به کمک گرفته اند.

از هم اکنون زمزمه ده درصد افزایش دستمزد در دالانهای خود دولت و سخنگویان کارگری آنها با توجه به اعلام نرخ تورم ٨ و ٦ دهم درصدی مورد ادعایشان، شنیده میشود. دولت اعلام کرده است که "نمایندگان کارگری" و کارفرمایی امسال باید در "نهایت تامل و جدیت" تلاش کنند پیش از نشست شوراهای عالی کار، رقم مشترکی به عنوان حداقل مزد سال آتی بدست بدهند و مانع بروز کوچکترین اختلافی در میان خود رو به جامعه شوند. اعلام کرده اند همه باید یکدست بر اساس "مصالح مملکت" با تحمیل پایین ترین سطح ممکن حداقل دستمزد به طبقه کارگر توافق کنند، قال قضیه را بکنند و برای یکسال دیگر پرونده افزایش دستمزد را ببندند.

نمایندگان دولت و همه مقامهای مربوطه از وزیر کار تا معاون او پا پیش گذاشته و برای فریب کارگران به این طبقه اعلام میکنند که دولت و حاکمین مملکت به وضع وخیم معیشتی این طبقه، به فقر و ناتوانی اکثریت بزرگی از این طبقه در تامین ابتدائی ترین امکانات زندگی، واقفند. اذعان میکنند بخش بزرگی از طبقه کارگر بیکار و در وضعیت فلاکت باری زندگی میکنند. میگویند شاغلین برای تامین زندگی مجبور به کار چند شغله هستند، هفتاد درصد بازنشستگان مستمری بگیر، ناچارند در سن پیری برای خود کاری دست و پا کنند تا از عهده مخارج زندگی برآیند و وضع زنان کارگر که دیگر تعریفی ندارد. میگویند وضع معیشتی قابل دفاع نیست و دولت متاسف است، اما در شرایط رکود، افزایش دستمزد رکود را تعمیق میکند. میگویند افزایش دستمزد باعث امتناع بنگاهها از استخدام کارگران و روی آوری آنها به استخدام غیر رسمی میشود.

این چرندیات تکراری و همیشگی قرار است طبقه کارگر ایران را "قانع" کند که از این بهتر چیزی متصور نیست. معلوم نیست چرا این "دلسوزان" مملکت برای کاهش بحران اقتصادی درصدی از دارایی سرمایه داران کت و کلفت آن مملکت را کم نمیکنند. چرا در درک وضع "وخیم اقتصادی" و ضرورت فهم آن، بیت رهبری، سران جمهوری اسلامی، وزرا، نمایندگان مجلس، روسای سپاه و مراکز اطلاعات و زندانها و دهها دستگاه سرکوب و استبداد با مخارج بسیار بالا و درآمدهای باد آورده، شریک نیستند و کسی به فکر سنجش سطح زندگی و نیازمندیهای آنها و دادن رقمی برای حداکثر حقوق دهها میلیونی شان بدست نمیدهد. چرا زمانی که به دستمزد کارگر میرسد، علیرغم اذعان خود به خط فقر بیش از ٣ میلیون تومان، با دست و دل بازی از تعیین رقمی کمتر از یک میلیون تومان به قمیت تباهی صاحبان واقعی آن جامعه سخن میگویند. با این وصف همین حداقل دستمزد شامل بخش بزرگی از طبقه کارگر نمیشود و آنها بدلیل شمول نشدن قانون کار از این هم بی بهره اند.

کل این تبلیغات فریبکارانه برای جلب رضایت طبقه کارگر ایران به بردگی است که نیاز بورژوازی ایران و دولتش جهت بالا بردن سود به قیمت تباهی زندگی چند ده میلیون انسان آن جامعه است. آنها صدای اعتراض این طبقه و نفرت او از مناسبات موجود و حاکمیت بورژوازی را شنیده اند. میدانند اگر تنها بخشی از کارگران نفت، گاز، پتروشیمی، ماشین سازی ها و برق و ترانسپورت و ... اعتراض کنند، هر چه رسته اند پنبه میشود. در دنیای واقعی تعیین میزان دستمزد کارگران را توازن قوای میان آنها و بورژوازی و دولتش مشخص میکند. این میدان جدال همیشگی میان این دو طبقه است و تلاش برای عقب راندن بورژوازی به فصل و زمان معینی به عنوان تعیین حداقل دستمزد گره نخورده است. حتی زمانی که نمایندگان دولت و کارفرمایان همراه با نمایندگانی از تشکلهای دست ساز خود و بدون حضور نمایندگان واقعی کارگران بر سر تعیین حداقل دستمزد چک و چانه میزنند، هنوز سطح اتحاد و اعتراض طبقه کارگر تعیین میکند که آنها چه تصمیمی بگیرند.

دولت روحانی کمر همت بسته است تا نهایت تعرض ممکن به معیشت کل طبقه کارگر در قالب حداقل دستمزد و در سایر عرصه ها از قانون کار و ساعت کار و شرایط کاری و استخدامی تا بیمه بیکاری ناموجود... را برای تامین بهترین شرایط سود دهی بیشتر سرمایه دنبال کند. اما اینکه طبقه کارگر در مقابل این گستاخی چه عکس العملی نشان خواهد داد و چگونه صفبندی میکند، امری است بر دوش رهبران و فعالین کمونیست این طبقه. استدلالات پوچ نمایندگان دولت و سرمایه داران در خصوص رکود و منافع مملکت و ناتوانی در افزایش حداقل دستمزد برای هیچ کارگر آگاهی پشیزی ارزش ندارد. دولت آقای روحانی زمانی که میخواهد "افتخارات" خود را به رخ جامعه بکشد، از رشد اقتصادی ٥ درصدی و بازگشت پولهای بلوکه شده دوره تحریم و همزمان بالا رفتن قیمت نفت و افزایش تولید در نفت و گاز و سودهای بالای پتروشیمی ها و ماشین سازی ها و قراردادهای جدید را شهادت می گیرد. اما امروز که بحث دستمزد و فصل تعیین حداقل دستمزد در کار است، مشکلات اقتصاد و بحران و ضرورت تولید ارزان و منافع مملکت را در مقابل کارگران قرار میدهد.

بی تردید طبقه کارگر ایران میتواند تعرض دولت روحانی و کل بورژوازی ایران به سطح معیشت خود را پس بزند و آنها را افسار کند. این امر در گرو اتحاد و مبارزه مستقل این طبقه برای افزایش دستمزدها متناسب با تورم و همزمان برای تامین بیمه بیکاری است. هیچ مرجعی صلاحیت تعیین دستمزد کارگران جز خود آنها به عنوان یک طبقه و از طریق نمایندگان مستقیم خود را ندارد. سال آینده قرار نیست باز هم ما شاهد فقر و بی حقوقی بیشتر دهها میلیون انسان و خانواده های آنها باشیم. سال آینده میتواند سال اعتراض متحد ما به جهنمی باشد که برایمان درست کرده اند.  بیشک امروز از فرصتی که کل دستگاه تحمیق بورژوازی و دولت روحانی بکار افتاده است تا یک تعرض افسار گسیخته دیگر را به نام تعیین حداقل دستمزد به ما تحمیل کند، باید نهایت استفاده را کرد. اگر قرار است دولت و کارفرماها و تشکلهای ضد کارگری دست سازشان همراه صف طویلی از خادمین آنها در مورد سبد خانواده کارگری صحبت کنند، دلیلی ندارد که کارگران در هر مرکز کاری دور هم جمع نشوند و خواست خود را به اطلاع کل جامعه نرسانند. دلیلی ندارد که رهبران و فعالین واقعی کارگری در مراکز اصلی صنعتی پرچم اتحاد کل این طبقه را برندارند و اعلام نکنند که طبقه کارگر ایران بیش از این زندگی بردگی را قبول نمیکند و خواهان افزایش کل دستمزدها به میزان حقوق نمایندگان مجلس است. کارگران رادیکال و سوسیالیست میتوانند پیشقراولان چنین اتحادی باشند و ورق را در جدال با بورژوازی ایران و دولت روحانی به نفع طبقه کارگر و به نفع کل محرومان جامعه برگردانند.

حزب کمونیست کارگری- حکمتیست(خط رسمی)

١۶ ژانویه ٢٠١٧

ثريا شهابي: کمتر کسي در تاريخ معاصر جهان، به نام معترض، "اصلاح طلب"، "اپوزيسيون" و "آرامش طلب"، با عينک "حقوق بشري"، در ابراز بندگي و بردگي بر درگاه نظام و قدرت حاکم، به اندازه اين طيف در ايران کمر خم  کرده و آستان بوسيده است.

 بهانه مردن رفسنجاني، بار ديگر صفي از شخصيت هاي اصلاح طلبان برون حکومتي، سازمان ها و شخصيت هاي توده ـ اکثريتي، را به ميدان آورد تا بلکه مانع خاموش شدن شمع وجود اين سنت گنديده در تاريخ مبارزات سياسي ايران شوند.

 از يکي از گل هاي سرسبد اين سنت و اين طيف بخوانيد. خانم نسرين ستوده، وکيل و کنشگر حقوق بشري، ميگويد که "خوشحالم از اين بابت که ايشان حيات اش را در دوراني بدرود گفت که داراي خوشنامي بين مردم بود." درود بر اين همه "مجاهدت و رشادت" خانم ستوده!

 از نمونه هاي ديگري از سازمانها و شخصيت هاي سرشناس و رهبران اين طيف بخوانيد. 

 اطلاعيه هيئت سياسي ـ اجرائي سازمان فدائيان خلق ايران اکثريت، به رسم اپوزيسيون بودن، ليست بلند بالايي از جنايات رفسنجاني را ليست کرد و نتيجه گرفته است که: چون تعدادي در مراسم کفن و دفن رفسنجاني شعارهايي در دفاع از جنبش سبز داده اند، پس زنده باد ميراث رفسنجاني و "همه با هم" به زير عباي هر حاکمي که بر صندلي گرم ايشان تکيه زند! اطلاعيه مي گويد که: "مي توان گفت که امروز مقاومت مدني در مقابل بلوک قدرت به امر مبرم و ضرور تبديل شده است. بکوشيم آن را گسترش دهيم". "او اميرکبير دوم نبود ولي نام او در تاريخ به عنوان سياستمداري چندسويه خواهد ماند".

 سازمان پرافتخار اکثريت است و عزم جزم ادامه نوکري!                                

 مصطفي مدني: سابقا چريک فدايي، جناح ديگر اکثريت و سازمان اتحاد فدائيان، و امروز از اعضاء سانتي مانتال هيات موسس "اتحاد جمهوري خواهان ايران" ميفرمايد که: "شب گذشته اکبرهاشمي رفسنجاني،  مرد دو چهره جمهوري اسلامي، چشم از جهان فروبست. جامعه مدني ما، جامعه اي اهل مدارا، گذشت و صلح خواه است. جامعه اي که کينه را برنمي تابد و مي بخشد. مشايعت انبوه مردم در خاکسپاري هاشمي جلوه هاي بارز تمدن ايراني را به نمايش خواهد گذاشت."                            

 مصطفي مدني با همه ابراز بندگي از گرفتن زير تابوت پدر و رهبر خود، رفسنجاني، هم چنان محروم ماند. ممکن است شانس شرکت در مراسم جنتي را پيدا کنند! البته اگر براي انتخابات در راه، همراه توده و اکثريت و فرخ نگهدار و همه سلحشوران اصلاحات، خوب کار کنند.                                   

 سازمان اکثريت و فرخ نگهدار و مصطفي مدني، در تاريخ ايران شناخته شده تر از آن هستند که لازم باشد در مورد نقش و جايگاه شان در چاکري بر درگاه امام و مقامات و مسئولين جمهوري اسلامي، اساسا افشاگري لازم باشد. طيفي که پس از گذشت سي و شش سال خدمتگزاري، هنوز که هنوز است از هيچيک از مقامات، خوشخيم و بدخيم حکومت، برگه و مجوز عبوري از سرگناهانشان، دريافت نکرده اند. اين "بندگان گناهکار" نظام،  نيازي به افشا گري ندارند.                                 

اما از مواضع و ابراز نظر امثال خانم ستوده، که فعاليت هاي حقوقي در دفاع از کيس تعدادي از زندانيان سياسي را بعهده داشته اند! خود زنداني بوده اند! از طرف اتحاديه اروپا جايزه "آزادي افکار" گرفته اند، و مهمتر اينکه مدال "خوشنامي"  که امثال فرخ نگهدار و مصطفي مدني حمل ميکنند را بر سينه ندارند، نمي توان و نبايد به سادگي گذشت. ايشان همچون خانم خراساني و ساير زنان کمپين يک ميليون امضا، در طيف شخصيت هايي هستند که در نقدشان، به خاطر زندان بودن، قانوني بودن، مجاز بودن، جايزه گرفتن، بايد مراقب رنجش دل نازک حواريون شان بود!

 ابراز لطف و مرحمت نسرين ستوده نسبت به رفسنجاني و شادماني اش از اينکه رفسنجاني به قضاوت خانم ستوده، "خوشنام" مرد، و اين مهره اصلي تامين و تضمين حاکميت نظام، با هر دوبال و با همه ارگانهاي نظامي  اقتصادي  و امنيتي و سياسي، از حضور در دادگاههاي رسيدگي به جرائم اش، جان سالم بدر برده، تماشايي است. اين در حالي است که ميليونها ميليون انسان تحت حاکميت رفسنجاني،  و صدها هزار نفر از بازماندگان قربانيان حاکميت او، بسيار متاسف اند که رفسنجاني زنده نماند تا در دادگاه رسيدگي به جنايات عليه بشريت، محاکمه شود.                               

 خانم ستوده، در آن دادگاهها، که مدعيان اش صدها ميليون نفر است، بي ترديد در دفاع از رفسنجاني وکيل مدافع خجول  و شرم زده اي بيش نخواهد بود. کسي که در مقابل درياي عظيم کيفرخواست ميليوني قربانيان حاکميت رفسنجاني، قادر به ادامه کار وکالت رفسنجاني نخواهد بود. اظهارات امروز، تکيه بر تداوم قدرت حاکم بالاي سر هشتاد ميليون مردم ايران، و اميد به تدام آن دارد!

 اين اظهارات  و معترض و  اپوزيسيون بازي امثال خانم ستوده  را با فقط نمونه اي اخير، در طيف انسان هاي شريفي بگذاريد که کمترين داعيه اي در مورد نقش رسالت بخش شان در دفاع از حقوق بشر ندارند. به سراغ سوزان سراوندن برويم و کمپن هاي انتخاباتي آمريکا.

 او که هنرپيشه هاليود است، که در فرهنگ خانم ستوده، احتملا سطحي و بي سواد و بي تجربه قضايي و بي حجاب و ..! زير فشار خرد کننده کمپين دفاع از خانم کلينون، که بخش اعظم فعالين سياسي، اقليت ها و متعرضين به تبعيض به زنان و ...  را با خود همراه کرد،  با شجات و جسارت  بي نظيري  ايستاد  و گفت: او با واژن اش راي نمي دهد!

 خانم ستوده حق دارد به جمهوري اسلامي و روحاني و موسوي و کروبي رضايت دهد. اما مردم هم حق دارند ايشان را در قامت واقعي شان نه در مقابل حاکميت که در کنار آن ببيند و قضاوت کنند. 

مردم در ايران، عليرغم حاکميت دوست شما، آقاي رفسنجاني، سانسور و بسته بودن در اختناقي که در آن، تيپي از شما عنوان مدافع حقوق بشر ميگيرند و عليرغم  رفاقت شخصي و  خانوادگي شما با خانواده رفسنجاني و بخصوص فائزه، دنيا را نه با چشمان شما، که با چشمان باز و جهاني خود ميبينند! شما را حداقل با خانم سراندن مقايسه ميکنند و از اين توليد وطني  و داخلي، بعنوان شخصيتي قابل اعتنا، شرم شان مي آيد.                                

                            

در مورد اصلاحات مورد علاقه رفسنجاني!

  برخلاف ادعاي اين طرفدران نظام، رفسنجاني نه مرد دو چهره است و نه مرد دو دوره با کارنامه خوب و بد! او حتي با معيارهاي خود حاکميت، نه اصلاح طلب و نه ليبرال و نه "سکولار اسلامي" است! پراگماتيستي بود که حمايت خجولانه اش از رهبران جنبش سبز، ادامه حمايت اش از خميني و خامنه اي، و مطابق مقتضيات منافع سياسي روز بوده است. در اين مقطع، کمي در محاسبه سرانجام کودتاي رهبران سبز و ضدکودتاي خامنه اي، اشتباه کرد. بعد از اين اشتباه از خجالت ولي فقيه درآمد! برتري مقام معظم را با گردن کج پذيرفت تاجايي که حتي براي کانديد رئيس جمهور شدن منتظر اجازه مقام معظم رهبري بود! 

 ابعاد شجاعت اين سردار سازندگي، در کنار رشادت سردار اصلاحات خاتمي، که زبان و کلام و تصوير بسته به گوشه اي افتاده است، همين اندازه، و به اندازه فاصله زماني بادهاي گلوي رهبر است. دخيل بستن طيف مستاصل دوخرداد امروز به رفسنجاني، کمترين ربطي به خصلت هاي نداشته رفسنجاني ندارد. برخي از اين اصلاحات، که با نام رفسنجاني گره خورده است و بنام "حقوق مدني" توسط دوخردادي ها و توده و اکثريتي ها، بالا آورده ميشود از اين قرار است:

 تغيير قانون اساسي و جايگزيني شوراي فقها به جاي ولي فقيه، دوره اي شدن ولايت فقيه بين طيف انگل فقها!  نک و ناله کردن زير لبي از حصر رهبران جنبش سبز و رعايت انصاف در رفتار با منتقدين درون خانوادگي نظام ! بازنگري سياست هاي کلان! نحوه تصميم گيري فقها در انتخاب جانشين خامنه اي! امکان ايجاد پست نخست وزيري! احتمال رفع حصر از موسوي و کروبي، تا آينده اي نامعلوم و  تا پيش از مرگ آنها! اين همه ابعاد آزاديخواهي اين سنت مهوع است.

 صحبت نه بر سر تغيير کوچکترين قوانين به نفع زنان و مادرن تنها است، نه بيمه بيکاري براي کسي، نه کاهش حداقلي از ابعاد فقر و فحشا و  محروميت و بيکاري، و بي آيندگي! موضوع اصلاحات، نه  کاهش خطر جنگ و کاهش بودجه هاي ميليتاريستي و کاهش نقش حکومت در گسترش جنگ و نا امني در خاورميانه است و نه بهبود محيط زيست و پايان دادن به پرونده هاي امنيتي براي مخالفين و فعالين سياسي، آزادي زنداني سياسي و بهبود آموزش و پرروش و درمان و مسکن و رسيدگي به زندگي کودکان کار و خياباني!    صحبت بر سر تغييرات در نحوه مديريت حاکميت است! صحبت بر سر شرکت دادن تعداد ديگري در مديرت  ادامه وضع موجود و در انقياد نگاه داشتن ميليونها مردم اسير تحت حاکميت رفسنجاني ها، خامنه اي ها،  روحاني ها، خاتمي ها، موسوي ها و .. است. صحبت بر سر موثر ترين راه حفظ منافع بلند مدت نظام است. حياط و ميدان اصلاحات و پيشروي مورد نظر امثال خانم ستوده، همين قدر کوچک و حقير است. خانم ستوده در اين ميدان گل سر سبد اين سنت پوسيده است.                                

مردم راهشان از اين دوستان دروغين شان، جدا است.