ده سال از انقلاب در لیبی، انقلابی كه با دخالت نظامی ناتو و اپوزیسیون مرتجع قذافی در وسط راه قیچی شد، میگذرد. قدرتهای غربی تحت نام "دفاع از مردم در برابر دیكتاتوری قذافی" از آسمان و زمین توسط مدرنترین جنگندهها و سلاحهای نظامی، لیبی را با خاك یكسان كردند و با خیل عظیمی از كشتار، آوارگی و خانهخرابی، "آزادی و آسایش" را با خود به ارمغان آوردند.
نویسنده: فواد عبداللهی
سرنوشت مردم آواره در لیبی كماكان مابین كشمكش دو سوی این جنگ یعنی فرانسه، انگلستان و آمریكا از یك طرف و از طرف دیگر روسیه و تركیه به منظور حفظ نفوذ سیاسی و اقتصادی خود، در هالهای از ابهام است.
سهم مردم لیبی از استراتژی "دخالتهای بشردوستانه" ابر- قدرتها چیزی جز دامن زدن به سلاخی و جنگهای بیانتهای قومی – مذهبی در این كشور نبود. همه از ترس گسترش انقلابات بهار-عربی از تونس و مصر به سایر كشورها با دخالت نظامی خود در سوریه و لیبی به كمك تسلیح لجستیكی اپوزیسیون دستساز خود، پیكان تحولات را به سمت یك جنگ داخلی عظیم كج كردند.
اما آنچه شرایط امروز را با ده سال پیش متمایز میكند، شكست سیاسی و نظامی پیامآوران "دمكراسی و آسایش"، شكست مفتضحانه ناتو و آمریكا در صحنه كشمكشهای جهانی و منطقهای است. امروز نه تنها حقایق پشت این جنگها و رقابت بلوكبندیهای امپریالیستی آن برای اكثریت مردم متمدن جهان روشن شده است و هیچكس پشت تبلیغات دروغین میدیای رسمی بسیج نمیشود بلكه خود سران و سردمداران نظم ارتجاعی "دمكراسی غربی" مانند آقای امانوٸل ماكرون مجبور شدهاند اذعان دارند كه اینگونه دخالتهای "رژیم چینجی" اشتباه بودهاند. یك قلم "ناچیز" از این "اشتباهات"، در شكست آمریكا در افغانستان و بازگرداندن طالبان به قدرت، خود را آشكار كرد. هم در عروج و هم در افول سیاست "دخالت بشردوستانه" غرب، این مردمند كه باید تاوان این جنایات را بپردازند. اما غروب این نظم فوق ارتجاعی به اندازه طلوع خونین آن برای بشریت هزینه بردار میبود اگر جهان تنها صحنه رقابت قدرتهای امپریالیستی یا شكست یكی در مقابل دیگری میبود. مدتهاست خاورمیانه به محل جدال قدرتهای اصلی جهان و دول مرتجع منطقه تبدیل شده است. سوریه، لیبی و یمن به ویرانه تبدیل شدهاند. مردم عراق، پس از حمله آمریکا و متحدیناش و جنایت و توحشی که به آنها تحمیل کردند، حدود سه ده است علاوه بر جنگ، تباهی، ناامنی و ترور، در محرومیت مطلق به سر میبرند. مردم ایران چهل سال است برای آزادی، رفاه و زندگی انسانی با یکی از جنایتکارترین و مستبدترین حکومتهای تاریخ بشر در جدالاند. مردم افغانستان در حال مقاومت و مبارزه جانانه علیه بازگشت باند مخوف طالباناند. امروز محکومین در ایران، لبنان، عراق و افغانستان به پاخاستهاند، علیه حاکمان اعلام جنگ کردهاند و جز بهزیر کشیدن آنها به چیزی كمتر رضایت نمیدهند. احساس عمیق همسرنوشتی که مرزهای کاذب "ملی، قومی و مذهبی" را زیر پا گذاشته و لزره بر اندام حاکمین و همه گانگسترهای آدمکش انداخته است. طبقه كارگر و مردم آزادیخواه منطقه، در کنار هم اعلام کردهاند که برای عدالت، رفاه، آزادی و جامعه انسانی و امن به میدان آمدهاند. خواهان قطع دخالت همه دولتهای محلی و بین المللی، همه تبهکاران قومی - مذهبی بر سرنوشت خویش هستند. همین حقیقت ساده نه تنها دولتهای مرتجع حاکم بر كشورهای منطقه را به هراس انداخته است، بعلاوه کل ارتجاع محلی و بین المللی را نگران کرده است. نگران از نسیم عدالتخواهی و برابریطلبی که در کل خاورمیانه و جهان شروع به وزیدن كرده است.
تصویر لیبی تكهپاره و بازگرداندن ارتجاع طالبان به افغانستان البته یك قربانی دیگر هم داشت و آن هم اپوزیسیون راست ایرانی است. امروز این اپوزیسیون با فوت صاحبش به عزا نشسته است. اپوزیسیونی كه خواب به قدرت رسیدنش در ایران را با اتكا به بازوی نظامی ناتو و دخالت میلیتاریستی آمریكا میدید. اپوزیسیونی كه شیپور بهدست، جار میزد كه "بعد از سوریه و لیبی نوبت ایران است". امیدوار بودند كه زیر سایه استراتژی "رژیم چینج" به انقلاب مخملی مد نظر خود برسند. اما امید بستن به دخالت نظامی غرب، نگرفت! اكنون موقعیت اپوزیسیون فاسد راست بلحاظ سیاسی با فوت صاحبش بیش از همیشه مهر باطل بر پیشانیاش توسط عرض اندام اجتماعی طبقه كارگر و كمونیستها خورده است و به حاشیه تحولات پرت شده است. امروز مسیر سازماندهی یك انقلاب اجتماعی با اتكا به نیروی مستقل طبقه كارگر و مردم آزادیخواه با برافراشتن آلترناتیو "حكومت شورایی" بیش از همیشه هموار است.
عارضهی "گُنده محل" شدن
اخیرا رٸیس قرارگاه "امر به معروف و نهی از منکر" فرموده است: "قرار است رشتهای در مقاطع ارشد و دکترا به عنوان رشته امر به معروف و نهی از منکر راهاندازی شود كه تنها به حجاب و عفاف هم مربوط نمیشود."
بدبختها دچار توهم شدهاند كه كنترل اوضاع را دارند؛ در مقابل غروب و هزیمت نظامشان، خیال میكنند كه دانشگاهها را آتلیه عكاسی میكنند و عكس یك قبیله جلاد و مرده از حاج داوودها، لاجوردیها، مشكینیها، خلخالیها، خمینیها، رٸیسیها، خامنهایها و حاج قاسمها را با میخ میكوبند به ورودی دانشگاهها تا مردم عكس آنها را ببینند و به خیال خودشان مردم را در سال ۱۴۰۰ از گنده محل بترسانند. به سیاق دهه ۶۰ دارند میگویند كه لات و پاسدار آن پرده سیاهیاند كه از چهل سال پیش تاكنون وسط ایران و مراكز علمی كشیدهاند. یك طرف زنانه و یك طرف مردانه! "برادران" سپاه و بسیج در تخیلات خود، چفیه بهدوش در هر كوچه و برزنی پایگاه "ایست بازرسی" زدهاند، صلوات میفرستند و به سوی مردم تیر مشقی شلیك میكنند و جناب رٸیس جمهور هر از گاهی چرتش پاره میشود كه: "تقصیر ما نیست، اینها دشمنان نظاماند". در خیال واهی رییس قرارگاه "امر به معروف ..."، از فردا مردم نقاط مختلف جهان به جای نسلی كه تمام گوشه و زوایای قوانین این نظام منحوس اسلامی را تكه پاره كرده است، به جای نسل كارگران و كمونیستهایی كه پرچم آزادی و برابری را در دانشگاهها، میدانهای كار و محلات زیست خود به اهتزاز درآوردهاند، به جای شبح "اداره شورایی جامعه"، عمامههای نورانی و خمینیهای دانشگاهرفته و دكترا گرفته در عرصه "دانش" اسلامیكردن جامعه ایران را میبینید كه بر فراز شهرها در حال پروازند. در تخیلات فكاهی جناب "رٸیس قرارگاه" و آقای رٸیس جمهور، به جای اكتشافات انسان در جهان بیانتها از فردا "برادران" با روش "علمی" نور خورشید را سهمیهبندی میكنند و آسمان برای كسانی كه بخواهند بیحجاب در اماكن عمومی ظاهر شوند و آفتاب بگیرند، تیره و تار خواهد شد. در دنیای پوشالی اینها، اینترنت و علم و رنگینكمان فیلتر میشود و بارش نزولات آسمانی شروع میشود.
اینها همان دهه شصتیها هستند كه امروز رو به نسل ۱۴۰۰ فشنگ مشقی شلیك میكنند كه "ما هستیم"، "مواظب خودتان باشید" و نظارت داٸمی آنها كماكان از آن بالا بالاها به قوت خود باقی است. اما اینها چهل سال از تاریخ تحولات عقبند؛ این عارضه خودبزگبینی نظامی است كه مراسم اختتامیهاش را مردم در سراسر ایران تدارك دیدهاند. درست مانند آن ۲۰ روز آخر عمر نظام سلطنت كه دل شاه با صدای گامهای یك انقلاب تودهای و ضد-سلطنتی خالی شد و دست به هر اقدامی زد كه جامعه را به عقبنشینی وادار كند، دل نظام اسلامی آقایان هم از طوفان خشم بهپاخاسته تودههای مردم ایران از دیماه ۹۶ به اینسو خالی شده است و به روی نامباركشان نمیآورند. عارضه "گنده محل"شدن كه از آقای "رٸیس قرارگاه امر به معروف..." تا جناب رٸیس جمهور و كل این نظام در این روزهای بهیادماندنی بدان دچار شدهاند عارضه همه حكومتهای استبدادی در تاریخ است. لوحی است كه مردم ایران به گردن نظام دیروز و نظام امروز آویزان كرده است. شمارش معكوس عمر جمهوری اسلامی آغاز شده است.