از هژده تیر ۷۸ تا هژده تیر ۱۴۰۱

منتخب سردبیر
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times
جنبش توده‌ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی بیست‌وسه ساله شد. در هژده تیر ۷۸ و روزهای متعاقب آن مردم ایران در بالغ بر ۱۸ شهر علیه دودهه حاکمیت منحوس جمهوری اسلامی، شش روز تمام، قهرمانانه بپاخاستند. این مقطع به «شش روزی که جامعه ایران را لرزاند» لقب گرفت و در روانشناسی توده‌های وسیع مردم در برخورد به نظام حاکم در ایران تاثیرات عمیقی تا به امروز برجا گذاشته است.
 
نویسنده: فواد عبداللهی

جنبش برای سرنگونی و خلاصی از نکبت جمهوری اسلامی در این شش روز متولد شد و آغاز دورانی نو را نوید می‌داد که این حرکت عظیم نوپا در مصاف با جارو کردن کلیت جمهوری اسلامی و جناح‌های آن پا به عرصه وجود گذاشت. نقطه آغاز آن رویداد بزرگ به هژده تیر ۷۸ معروف شد. صرف‌نظر از این‌که جرقه این رویداد از کجا زده شد اما در مدت آن شش روز، خواست پایان‌دادن به حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی با شعارهای کوبنده «آزادی اندیشه با ریش و پشم نمی‌شه»، «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، «وای به روزی که مسلح شویم»، «بیست سال سکوت تمام شده، مردم قیام آغاز شده» و ... نشان از این واقعیت بود که سرنوشت جامعه و سیاست در ایران را تنها دوجناح درون حکومتی تعیین نمی‌کنند بلکه اعلام دخالت و عرض‌اندام علنی مردم در صحنه سیاست و تعیین سرنوشت جامعه به عنوان نیروی سوم و مستقل از جناح‌ها برای سرنگونی جمهوری اسلامی بود. به این اعتبار، هژده تیر ۷۸ هرچند شش روز به طول انجامید و سرکوب شد اما تاریخ عروج آشکار یک جنبش عظیم اجتماعی مالامال از آرزوهای مردم ایران در برابر جنبش اصلاح‌طلبان حاکم و تلاش مذبوحانه آن‌ها برای «اصلاح» نظام بود. خلاصی از شر جمهوری اسلامی از این مقطع به بعد، به طرز روشنی در ابعاد گسترده و اجتماعی کلید خورد. سران رژیم از خطر انکارناپذیر این رویداد گفتند و هر دوجناح مستقیما «ختم نظام» را به همدیگر نشان می‌دادند و برای سرکوب این جنبش دست به‌یکی کردند. خاتمی و اصلاح‌طلبان حاکم در یک چشم به‌هم زدن عبای «شکلاتی» و علم و کتل جامعه مدنی را کنار گذاشتند، به سرکوب این جنبش آمدند و خط و نشان برای مردمی کشیدند که علنا به جمهوری اسلامی اعلام جنگ کرده بودند.

از آن تاریخ به بعد، لوکوموتیو جنبش عظیم سرنگونی رژیم اسلامی براه افتاده بود و این نظام را در تمامیت خودش هدف قرار داده بود. به موازات آن تاریخ تا امروز، جمهوری اسلامی با تمام زور و توان خود با دامنه بروز این جنبش در مقاطع مختلف بطور هدفمند مقابله کرده است. سرکوب هر صدای چپ و آزادی‌خواهانه در دانشگاه‌ها، مدارس، کارخانه‌ها و محلات شهرها، تلاش هدفمند و متمرکز برای تخریب هر میزانی از تشکل‌یابی و بویژه تشکل کمونیستی و کارگری، گوشه‌هایی از این جنگ بیست‌ساله از مقطع هژده تیر ۷۸ تا به امروز است، که جمهوری اسلامی علیه مردم آزادی‌خواه و علیه طبقه کارگر و مبارزات آنان برای معیشت و رفاه و سرنگونی رژیم، در سراسر ایران براه انداخته است.

ایستگاه بعدی این سرکوب‌ها در جریان ۱۶ آذر ٨٦ و تقابل حاکمیت و اصلاح‌طلبان حکومتی همراه با نهادهای دست‌ساز آنها مانند «دانش آموختگان لیبرال تحکیم وحدت» علیه دانشجویان آزادی‌خواه و برابری‌طلب اتفاق افتاد؛ (تحکیم وحدتی‌هایی که بعد از شکست دو-خرداد و جنبش اصلاحات شان، بیشترشان متواری شدند و امروز عضو سازمان فاشیست فرشگرد هستند) ۱۶ آذر ۸۶ دوره‌ای است که برای اولین‌بار بعد از دهه مخوف ۶۰، به عروج کمونیسم اجتماعی و کمونیست‌ها در سراسر دانشگاه‌های ایران معروف گشت و با پرچم «آزادی و برابری» بلوغ سیاسی خود را به جامعه نشان داد. حاکمیت بعد از سرکوب گسترده چپ در دانشگاه‌ها، سپس در دی‌ماه ۹۶ و آبان ۹۸ به موازات غلیان دوباره جنبش سرنگونی و اعلام این حکم اساسی از جانب مردم که «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا دیگه تمومه ماجرا»، شروع به کشتار وسیع معترضین، به دستگیری‌های گسترده و به پاپوش‌دوزی و سناریوسازی‌های سوخته برای رهبران کارگری و شخصیت‌های خوشنام مردمی و چپ کرد. این دوره از حیات جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی با پایان بساط دولت اعتدال روحانی و آغاز بکار دولت مقوایی رٸیسی مصادف است. اکنون رژیمی متزلزل‌تر، با شکاف‌های عمیق‌تر از قبل، فاقد مشروعیت حتی در درون صفوف خود و مورد نفرت جامعه، پشت به‌دیوار در مقابل مردم قرار گرفته است.

واقعیت اینست که جامعه ایران و این جنبش را دیگر نمی‌توان با رنگ سبز، با فرشگرد و انقلاب مخملی، با مماشات و مصالحه با جناح‌های ناراضی از «ولی‌فقیه»، با زور بمب‌افکن‌های ناتو، با اسلام نوع مجاهدینی و با الگوهای رنگارنگ اپوزیسیون راست پرو – غرب به جهانیان فروخت. همه شواهد گویای این حقیقت است که هژده تیر ۷۸، مستقل از ناروشنی‌ها و ضعف‌های آغازین آن که به سرعت برطرف شدند، در امتداد تکامل و پیشروی خود بلاواسطه امروز به چپ و کمونیسم، به جنبش آزادی‌خواهی و برابری‌طلبی، به طبقه کارگر و آلترناتیو اداره شورایی این طبقه و به خلاصی زنان از تحجر آپارتاید جنسی مربوط است. جنبشی که اکنون صاحب برنامه، آگاه‌تر و سازمان‌یافته با افق سوسیالیستی طبقه کارگر عجین شده است. بیست‌وسه سال مقاومت و مبارزه پیگیر سوسیالیست‌ها و طبقه کارگر در ایران به جایی رسیده است که دیگر اجازه ندهند که مبارزه توده‌های وسیع مردم برای خلاصی از شر جمهوری اسلامی به گوشت دم توپ جناح‌های بورژوازی، چه در حاکمیت و چه نسخه‌های دوزاری آن در اپوزیسیون راست ایران تبدیل شود. امروز یک صف رادیکال، سوسیالیستی و کارگری پیشقراول سرنگونی جمهوری اسلامی است که کارگر و چپ و کمونیسم همچون نگینی بر تارک این جنبش می‌درخشد. این یکی از مهمترین قلمروهای مبارزه طبقاتی است که اکنون توسط ما کمونیست‌ها و طبقه کارگر، گام به‌گام از هژده تیر ۷۸ تا زمان امروز فتح شده است.

آنچه این‌روزها بر خاکستر هژده تیر ۷۸ شعله می‌کشد، حضور قدرتمند جنبش کارگری و سوسیالیستی با اهداف و برنامه مستقل خود در پهنه سیاست ایران است که به‌گور سپردن این رژیم را به حلقه‌ای در پیروزی و سعادت مردم ایران تبدیل می‌کند.