روز زن چیست؟ الکساندرا کولونتای

ایران و جهان
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

 ترجمه: نضال تمدن. این مقاله با عنوان «روز زن» به قلم الکساندرا کولونتای یک هفته پیش از برگزاری اولین مراسم روز جهانی همبستگی پرولتاریای زن در روسیه به تاریخ ۲۳ فورویه (۸ مارس) سال ۱۹۱۳ در روزنامۀ پراودا منتشر شد. این روز در سن پترزبورگ بعنوان فراخوان کارزار علیه ‌بی‌حقوقی اقتصادی و سیاسی زنان، وحدت طبقۀ کارگر و بیداری آگاهی بین زنان کارگر نشان شده‌بود[۱]. روز زن چیست؟ آیا واقعا ضروری است؟ آیا به معنای تأیید زنان طبقۀ بورژوا، فمینیست‌ها و زنان طرفدار حق رأی[۲] نیست؟ آیا به ضرر وحدت جنبش کارگری نیست؟ گرچه این سؤالات دیگر در خارج شنیده نمی‎شود اما هنوز هم در روسیه به گوش می‌خورد. سیر وقایع به‌خودی‌خود پاسخی روشن و وزین برای این سؤالات عرضه کرده ‌است.

«روز زن» حلقه‌ای از زنجیر مستحکم و دراز جنبش زنان پرولتری است. ارتش متشکل زنان کارگر هر ساله افزون‌تر می‌شود. بیست سال پیش اتحادیه‌های کارگری تنها گروه‌های کوچکی از کارگران زنی را که این­جا و آن­جا در بین صفوف حزب کارگران پراکنده شده بودند دربرمی گرفت. اکنون اتحادیه‌های کارگری انگلیسی بیش از ۲۹۲ هزار عضو زن دارند. در آلمان حدود ۲۰۰ هزار زن در جنبش اتحادیه‌ای بوده و ۱۵۰ هزار زن هم عضو حزب کارگران اند. در اتریش ۴۷ هزار نفر در اتحادیه‌های کارگری بوده و ۲۰ هزار نفر هم عضو حزب‌اند. همه جا در ایتالیا، مجارستان، دانمارک، سوئد، نروژ و سوئیس زنان طبقۀ کارگر مشغول سازماندهی خود هستند. ارتش زنان سوسیالیست تقریباً یک میلیون عضو دارد. چه نیروی قدرتمندی! این نیرویی است که قدرتمندان این دنیا وقتی هزینۀ معیشت، بیمۀ مادری، کار کودک و قانون­گذاری در حمایت از کار زن مطرح است، ناچارند به حسابش آورند.
 زمانی بود که مردان کارگر تصور می کردند باید به تنهایی فشار مبارزه علیه سرمایه را بر دوش­شان بکشند. به تنهایی باید با «دنیای قدیم» بدون کمک همپایگان زن خود مواجه شوند. بااین­حال وقتی زنان طبقۀ کارگر به صفوف آنانی که نیروی کارشان را می‌فروشند وارد شده و بنا به احتیاج، به‌خاطر بیکاری همسر یا پدرشان به بازار کار هُل داده ‌شدند؛ آن­گاه مردان کارگر دریافتند که فروگذاشتن زنان در صفوف «ناآگاهان طبقاتی» به ضرر جنبش آن­ها خواهد بود و آن را عقب نگه خواهد داشت. هرقدر تعداد مبارزین آگاه بیش­تر باشد، شانس پیروزی هم بیش­تر است؛ زنی که همیشه در آشپزخانه است و حقی به جامعه، دولت یا خانواده ندارد، چه آگاهی دارد؟ چنین فردی، هیچ «فکری» از آنِ خودش ندارد و همه‌چیز به امر و ارادۀ پدر یا همسرش انجام می‌گیرد.
عقب‌ماندگی و غیاب حقوق زنان، انقیاد و بی‌اعتنایی آن­ها نه تنها هیچ سودی برای طبقۀ کارگر ندارد که همانا مستقیماً به ضررش خواهد بود. اما چگونه زن کارگر می­تواند جذب جنبش شود؟ چگونه می­تواند بیدار شود؟
جریان سوسیال دموکراسی خارج از کشور راه‌حل مناسب را سریعاً درنیافت. تشکلات کارگری به روی زنان باز بود، اما چرا تنها عدۀ کمی به آن وارد شدند؟ زیرا که طبقۀ کارگر در آغاز متوجه نبود که زن کارگر محروم‌ترین عضو طبقه از حیث حقوقی و اجتماعی است و قرن‌هاست که تحت قلدریِ دیگری بوده، مرعوب و محاکمه شده است و برای آن­که ذهن و قلب او را به حرکت درآورد نیازمند روش خاص و زبانی هستیم که به‌عنوان زن برایش قابل فهم ‌باشد. کارگران در آغاز از این ایده که زن در این دنیای پر از استثمار و عاری از حقوق نه فقط به عنوان فروشندۀ نیروی کارش بلکه به عنوان مادر و زن نیز تحت استثمار است، استقبال نکردند. بااین­حال وقتی حزب سوسیالیست کارگران متوجه این نقص شد، جسورانه به دفاع از زنان، هم در مقام کارگر و هم در مقام زن و مادر پرداخت.
سوسیالیست‌های همۀ کشورها خواستار حمایت ویژه‌ای از زنان کارگر شدند؛ بیمۀ مادر و فرزند، حقوق سیاسی برای زنان و دفاع از منافع‌شان از جملۀ این حمایت‌ها بود. هرقدر حزب کارگران همراه زنان کارگر این هدف ثانویه را بهتر درک کرد، زنان با میل بیش­تری به حزب پیوستند و حزب را مدافع واقعی خود دانسته و فهمیدند که طبقۀ کارگر برای نیازهای ضروری و انحصاراً زنانۀ آن­ها هم در حال مبارزه است. خودِ کارگران زن آگاه و متشکل هم تلاش زیادی برای روشنی این هدف انجام داده‌اند. اکنون بار اصلی جذب کارگران زن به جنبش سوسیالیستی بر عهدۀ خود زنان است. احزاب همۀ کشورها، اینک کمیته‌ها و دبیرخانه‌ها و دفاتر خاص مربوط به زنان دارند. این کمیته‌های زنان در بین جمعیت زیادی از زنان ناآگاه سیاسی فعالیت کرده، آگاه و متشکل‌شان می‌کنند. آنان هم­چنین از نزدیک به بررسی مسائل و مطالبات مربوط به زنان می‌پردازند. از جمله: حمایت و تأمین مادران باردار یا شیرده، اصلاح قانونی کار زن، راه اندازی کارزار علیه فحشا و مرگ کودکان، مطالبۀ حقوق سیاسی برای زنان، بهبود وضعیت مسکن، کارزار علیه هزینۀ بالای معیشت و غیره.
بدین‌ترتیب زنان کارگر به عنوان اعضای حزب، علاوه بر آن­که در حال مبارزه برای جنبش طبقاتی مشترکی هستند، نیازها و مطالباتی را که ایشان را به عنوان زنان، همسرانِ در خانه و مادران هم متأثر می­کند برجسته و مطرح می‌کنند. حزب از این مطالبات حمایت می­کند و برای آن می­جنگد، نیازهای کارگران زن بخش جداناپذیری از جنبش مشترک کارگری است.
در «روز زن» متشکل‌ترین زنان علیه نداشتن حقوق تظاهرات می­کنند. بااین­حال برخی می‌پرسند چرا باید زنان کارگر را جدا کرد؟ چرا باید «روز خاص زنان» داشت؟ این جزوه دادن‌ها و نشست‌ و کنفرانس‌گذاشتن‌ها به چه کار زنان کارگر می‌آید؟ مگر در تحلیل نهایی به معنای تأیید فمینیست‌ها و زنان بورژوای طرفدار حق رأی نیست؟
فقط کسانی که فرق اساسی  بین جنبش زنان سوسیالیست و زنان بورژوای طرفدار حق رأی را نمی‌دانند می­توانند چنین فکری داشته باشند.
هدف فمینیست‌ها چیست؟ هدف­شان تحقق همان امتیازات، قدرت و حقوقی در جامعۀ سرمایه‌داری است که همسران، پدران و برادران­شان دارند. هدف زنان کارگر چیست؟ هدفشان الغای تمامی امتیازاتی است که به‌واسطۀ ثروت و خون افراد به دست آمده ‌است. برای زن کارگر فرقی نمی‌کند «اربابش» زن باشد یا مرد. همگام با تمامی طبقه‌اش در راه لغو مقام کارگری خود است.
فمینیست‌ها همیشه و همه­جا خواستار حقوق برابرند. زنان کارگر در پاسخ می‌گویند: ما خواستار حقوق همۀ شهروندان اعم از زن و مرد هستیم، اما فراموش هم نخواهیم کرد که کارگریم و شهروندیم و البته مادر نیز هستیم. و به عنوان مادرانی که زایشگر آتیه‌اند، خواستار  حمایت ویژه از دولت و جامعه برای خود و کودکانمانیم.
فمینیست‌ها برای کسب حقوق سیاسی تلاش می‌کنند که در این نقطه نیز مسیر ما از آن­ها جدا است. برای زنان بورژوا حقوق سیاسی صرفاً ابزاری است که به آن­ها اجازه می‌دهد راهشان را ساده‌تر و پایدارتر به به جهانی که بر پایۀ استثمار کارگران استوار است بگشایند. اما حقوق سیاسی برای زنان کارگر، گامی در مسیر پرسنگلاخ و دشواری است که به سیادت مطلوب کارگر نظر دارد.
دیرزمانی است که مسیر زنان کارگر از زنان بورژوای طرفدار حق رأی جدا شده است. شکاف‌های زیادی در اهدافی است که زندگی پیش روی هر یک از آنان قرار داده است. تضاد بسیار زیادی بین منافع زن کارگر و سَرکارعِلیۀ مالک، بین کلفت و اربابِ زن وجود دارد. هیچ نقطۀ تماس، سازش و همگرایی بین آن­ها نیست و نمی­تواند باشد. بنابراین مردان کارگر نباید از روز مجزای زنان، نشست‌ها و مطبوعات خاص زنان کارگر بترسند. هر نوع کار خاص و مجزا بین زنان طبقۀ کارگر صرفاً ابزاری برای برانگیختن آگاهی زن کارگر و کشاندن او به صفوف کسانی است که برای آتیه‌ای بهتر می‌جنگند. روز زنان و کار آهسته و پرظرافتی که در این روزها آگاهی زنان کارگر را برمی‌انگیزد نه در جهت تجزیۀ جنبش که برای وحدت طبقۀ کارگر صورت می‌گیرد.
بگذاریم حس فرح‌بخش جنبش طبقاتی مشترکمان و مبارزۀ همزمان برای رهایی خودِ زنان، الهام‌بخش کارگران زن برای پیوستن به مراسم روز زن باشد.

[۱] . منبع: www.marxists.org/archive/kollonta/1913/womens-day.htm

[۲] Suffragette

مندرج در نشریۀ «کارگر میلیتانت»