با بازگشت طالبان به قدرت، این سوال که ایا طالبان تغییر کرده است و یا طالبان چگونه با مردم و بویژه زنان رفتار میکند، در سرلوحه ی نگرانی های جامعه بشری قرار گرفته است. اما این سوالی به شدت انحرافی و توهم پراکنی در افکار عمومی جهانیان است. این سوال دولتها و میدیایشان است.
نویسنده: مظفر محمدی
به تدریج دولتهای بورژوایی جهان طالبان را همچون دولت عربستان سعودی و جمهوری اسلامی، پذیرفته و برسمیت خواهند شناخت. چرا که بین دولت سلفی عربستان و جمهوری اسلامی با طالبان وجود ندارد.
انتظار این که طالبان تغییر کرده باشد و به آزادیهای مدنی و حقوق انسانی و برابری زن و مرد پایبند باشد، توقعی بیهوده است. می خواهند با اشاعه ی این توهم مردم افغانستان را ولو با تظاهر طالبان به اندک تغییری قانع کنند. می خواهند مردم شهرهای بزرگ افغانستان مخصوصا کابل را با این انتظار پاسیو و فاقد اراده کنند. این سوال اساسا طالبان را پذیرفته شده و مقبول جامعه افغانستان فرض می گیرد. در حالی که از نظر مردم افغانستان، طالبان تا همین حالا و قبل از رسیدن به قدرت، جریانی ارتجاعی و ضد زن و ضد انسانیت است و بخاطر دو دهه کشتار و قتل عام و ترور و جنایت علیه بشریت، مجرم اند. وحوشی که از کوه ها و غارها و روستاهای افغانستان به کابل سرازیر شده اند، با یا بدون تغییر برای زن و مرد و هر انسان ازاده ای در این مملکت، مجرم و جانی هستند. برای مردم افغانستان طالبان در کوه و طالبان در قدرت در کابل یکسان است.
شکی نیست حکومت طالبان که اکنون به همه ی داراییهای جامعه و ابزارهای نظامی پیشرفته امریکایی مجهز شده است، برای مردم افغانستان؛ هولناک و برای بشریت جهان امروز دردناک است. و این مبارزه با طالبان را برای مردم افغانستان به شدت دشوارتر می کند. در نتیجه انتظار تغییر در طالبان به همان اندازه ممکن است که برای داعش توقع می رفت یا برای جمهوری اسلامی ایران. پس این سوال یا توقع و انتظار که طالبان تغییر کرده است برای مردم افغانستان پوچ است. این توقع دول غربی و در راس آنها امریکا است تا از آن بعنوان توجیهی برای برسمیت شناختن حاکمیت طالبان استفاده کنند.
سوال واقعی این است که آیا مردم افغانستان بویژه زنان تسلیم طالبان خواهند شد؟ جواب این سوال را گروه زنانی که روز اول ورود طالبان به کابل در جلو مقر ریاست جمهوری، دادند. طالبان این بار نه توسط لشکرکشی امریکا و غرب بلکه توسط زنان و جوانان افغانستانی سقوط خواهد کرد. بزودی جنبش ها و اعتراضات شهری علیه طالبان شروع خواهد شد.
افغانستان امروز با بیست سال قبل و زمانی که طالبان برای مدتی قدرت را گرفت قابل مقایسه نیست. نسل جدیدی که بعد از حضور طالبان در شهرهای افغانستان به دنیا آمده اند، نسل آشنا به تمدن و رفاه و آزادی اند. نسلی که علیرغم فقر و بیکاری تحت حاکمیت اشرف غنی و سران اقوام، الگوهایی از زندگی انسانی و مدنیت و فرهنگ بالا بویژه با حضور زنان و دختران جوان در جامعه و در همه عرصه ها را نشان دادند. این نسل تسلیم طالبان نمی شود.
خیلی زود جنبش های اجتماعی علیه حاکمیت طالبان این جریان سناریو سیاهی عروج خواهد کرد. طالبان همانند جمهوری اسلامی دهه شصت برای حفظ خود تنها سلاح سرکوب و کشتار را دارد. طالبان نه توان سازماندهی اقتصاد را دارد و نه اداره متمدنانه ی جامعه. طالبان نمی تواند زنان نصف جامعه ی افغانستان را در خانه محبوس نگه دارد. همانطوری که جمهوری اسلامی ایران که بسیار قدرتمند تر بود و توهم بخش زیادی از جامعه را با خود داشت، نتوانست.
از طرف دیگر در این روزهای بازگشت طالبان به قدرت، باز این سوال مطرح می شود که چرا امریکا با طالبان وارد مذاکره شد و این جریان باند سیاهی را برسمیت شناخت و جنگ با آن را متوقف کرد!
این هم سوالی است که مردم افغانستان را واجد شرایط اداره امور جامعه و شایسته دخالت در تعیین سرنوشت خود، نمی داند و گویا دو دهه حضور امریکا در افغانستان مبشر آزادی و رفاه و خوشبختی و تا امروز ناجی مردم بوده است. در حالی که طالبان را خود امریکا بعنوان یک نیروی نیابتی در رقابت با شوروی آن زمان بوجود آورد. زمانی که طالبان از پدر خوانده ی خود سرپیچی کرد تا امروز بیش از دو دهه است که مردم افغانستان در آتش وخون جنگ طالبان و حامیانش چون پاکستان و جمهوری اسلامی از طرفی و نظامیون دول غربی و دولت دست نشانده شان از طرف دیگر، قرار گرفتند.
حاکمیت دولت کرزای و اشرف غنی تفاوت زیادی با طالبان نداشت. در دو دهه اخیر، شیوخ و سران قبایل و سلفی های طالبانی در دولت و بر کرسی های" لویه جرگه" و مجلس ملی لم دادند و تا توانستند خوردند و بردند. دولتهای یکی پس از دیگری افغانستان در چاپیدن داراییهای جامعه و در فقر و تنگدستی قرار دادن مردم، دست کمی از طالبان نداشتند. جمهوری اسلامی افغانستان هم مانند امارت اسلامی طالبان از قوانین شریعت اسلامی علیه مردم و بویژه زنان استفاده کردند و باعث شدند که میلیون ها نفر از این مملکت به دلیل فقر و گرسنگی و بیکاری و جنگ به کشورهای منطقه و جهان مهاجرت کنند. هر اندازه دستاورد بخصوص در زمینه حقوق زن هم، با مبارزه زنان افغانستان علیه دولت این کشور به دست آمد نه کنار نهادن شریعت از جانب دولتهای کرزای و غنی... هم اکنون شخصیت ها و نهادهای دولتی و مجلسی حاکمیت پیشین با طالبان شریک در قدرت و ثروت باقی می مانند.
جا داشت بهنگام پیشروی های نظامی طالبان به دلیل واگذاری شهرها و مناطق بدون مقاومت ارتش چند صدهزار نفری دولت غنی، مردم شهرهای بزرگ بخصوص کابل علیه دولت پوشالی اشرف غنی می شوریدند و خود سکان اداره جامعه و مقاومت مسلحانه توده ای را برعهده می گرفتند. این اتفاق نیفاد و دولت کارتنی و فاسد غنی در توافق با امریکا و دول منطقه، کل کشور را بدون مقاومت تحویل طالبان داد!
شکی نیست که مردم افغانستان تحت سلطه ی وحوش طالبان، علاوه بر تشدید بیحقوقی، به لحاظ معیشتی هم تحت فشار قرار می گیرند و از کارگر تا معلم و کارمند و ... در حکومت طالبان فقیر تر و بیکاری گسترده تر خواهد شد. مردم افغانستان تسلیم چنین شرایطی نخواهند شد. اگر زن و حقوقش پاشنه آشیل جمهوری اسلامی ایران است، زن در حکومت طالبان هم همین نقش را دارد.
تخلیه افغانستان از نظامی های امریکا و دول غربی، بعنوان خواست و پیروزی طالبان قلمداد می شود. اما دخالت امریکا و غرب در بیش از دو دهه جز سرپا نگه داشتن دولتهای فاسد و قومی و مذهبی کرزای و غنی نبود. حضور و دخالت نظامی در افغانستان هیچ امنیت و رفاه و ازادی را به مردم افغانستان هدیه نداد. اکنون مردم افغانستان بلاواسطه ی دولت فاسد و تا مغز استخوان ارتجاعی پیشین و بدون حضور نظامیان امریکا و اروپا، با حاکمیت طالبان رودر رو هستند. در فقر و تنگدستی و بیکاری نگه داشتن مردم به بهانه جنگ و ترور، پایان یافته است. دور جدیدی از مبارزات مردم علیه حاکمیت فوق ارتجاعی و ضد انسانی طالبان شروع خواهد شد. طالبان با نیروی پابرهنه کوهی خود و با استفاده از ترس و رعب و ترور نمی تواند اعتراضات اجتماعی و خیزش های شهری برای تامین معیشت و آزادی و حرمت انسانی را شکست دهد. تفنگ و شمشیر طالبان آدمکش و زن ستیز در مقابل جنبش های اعتراضی میلیونی مردم افغانستان برای معیشت و آزادی کارآیی و برایی ندارد.
بعلاوه مردم افغانستان تنها نیستند و سمپاتی و حمایت افکار عمومی مردم آزادیخواه و انساندوست جهان را دارند.
کارگران و زحمتکشان و زنان و جوانان افغاستانی خواهند دید که طبقه کارگر آگاه ایران و ده ها میلیون زن برابری طلب، در کنار آن ها قرار دارند.
با تسلط طالبان، مردم افغانستان با طبقه کارگر و زنان و محرومان جامعه ایران هم سرنوشت هستند. جمهوری اسلامی اکنون تحت فشار اعتصابات بزرگ کارگری و اعتراضات و خیزش های توده ای برای سرنگونی قرار گرفته است. پیروزی ما در ایران پیروزی مردم افغانستان هم خواهد بود. ما اگاهیم که با به گور سپردن جمهوری اسلامی نه تنها افغانستان بلکه کل منطقه از تروریسم اسلام سیاسی و جریانات باند سیاهی سلفی و داعشی پاک خواهد شد! شکی نیست، پیروزی مردم افغانستان درمقاومت و مبارزه شان علیه وحوش طالبان، پیروزی ما مردم ایران هم هست!