نخستین تشکل کارگری مدرن اتحادیه یا سندیکا است که برای نخستین بار در دهه سوم سده نوزدهم در انگلستان (پس از به بار نشستن انقلاب صنعتی در این کشور و به ویژه پس از مبارزات طولانی کارگران برای به رسمیت شناساندن حق تشکل کارگران که سرمایه داران و اشرافیت انگلیس حدود 180 سال از قبول آن سرباز می زدند *) به وجود آمد. ایده سندیکا یا اتحادیه از انگلستان به آمریکا، آلمان، فرانسه و کشورهای دیگر رفت و درهمه این کشورها نیز با مبارزات فراوان بر نظام سرمایه داری تحمیل شد. سندیکا را در هیچ جا سرمایه داران به کارگران هدیه ندادند و نخواهند داد، همه جا کارگران آن را با مبارزه به دست آوردند.
در همۀ این کشورهای سرمایه داری، از جمله در کشورهای به اصطلاح "دمکراتیک" سرمایه داری، سندیکا و به طور کلی تشکل کارگری مدت ها ممنوع بود و اقدام به ایجاد آن جرم شناخته می شد (در آلمان و فرانسه تنها در اواخر دهه های 70 و 80 سده نوزدهم ایجاد سندیکا – آن هم با موانع و محدودیت های فراوان و خطر دائمی بستن سندیکا و تعقیب فعالان – به رسمیت شناخته شد). کارگران آمریکا، آلمان، فرانسه، ایتالیا، روسیه، اتریش، مجارستان، لهستان، اسپانیا، سویس، کشورهای اسکاندیناوی، استرالیا، و همچنین ژاپن، هند و دیگر کشورهای آسیائی و آمریکای لاتین، آفریقا همین ایدۀ تشکیل سندیکا را گرفتند و سندیکاهای خود را تشکیل دادند.
سندیکاها در منشأ خود سازمان های کارگری ای بودند که پس از شکست شورش های انفرادی کارگران، پس از دوره ماشین شکنی به وجود آمدند و نشانگر رشد معینی در آگاهی طبقه کارگر بودند که در آن کارگر دشمن خود را نه در ماشین بلکه در کارفرما یا سرمایه دار می بیند و به نیروی اتحاد پی می برد. شکل گیری سندیکا همزمان با شکوفائی و سلطه یابی تولید کارخانه ای (یعنی زوال یا دست کم به پشت صحنه رانده شدن تولید پیشه وری و کارگاهی) بود. در تولید کارخانه ای است که روابط سرمایه داری به شکل تکامل یافته، عریان و شفاف نمودار می شوند، در اینجا است که توده ای از وسائل تولید که در تصاحب یک فرد و یا شمار کمی از افراد است از یک طرف، و انبوهی از مولدان فاقد وسائل تولید که مالک چیزی جز نیروی کار خود نیستند، از سوی دیگر، به طور هرچه روشن تری در مقابل هم قرار می گیرند و روند تولید که همان روند تولید ارزش اضافی و یا استثمار کار توسط سرمایه است به شکل عریان صورت می گیرد. انبوه مولدانی که فاقد وسائل تولیدند و در کارخانه گرد آمده اند تجمعی تصادفی است، هر یک از افراد آن از گوشه ای آمده اند و کارفرما با آنان نه به شکل جمع بلکه به صورت افراد جداگانه و منفرد برخورد می کند. زیرا در چنین برخوردی از موضع باز هم قوی تری برخوردار می شود. کارفرما می کوشد در میان کارگران رقابت ایجاد کند و یا از رقابت میان آنان بهره برداری نماید، با هر کارگر قرارداد جداگانه ای ببندد یا حتی بدون قراداد آنها را به کار بکشد و غیره. در این شرایط است که پاسخ و یا مقاومت کارگران به شکل سندیکا ظهور می کند. یعنی سندیکا همچون عاملی پدیدار می شود که رقابت و مبارزه کارگران با یکدیگر را نفی می کند و این مبارزه و رقابت را به ضد کارفرما سازمان می دهد و متمرکز می کند. از سوی دیگر روند تولید سرمایه داری روند تشدید استثمار است (به دلیل رشد بارآوری کار، استثمار کار زنان و کودکان که باعث کاهش عمومی سطح مزد می گردد، طولانی کردن ساعات کار روزانه به اشکال و بهانه های مختلف، کاهش مطلق مزدها به ویژه در شرائط بحران و بیکاری، بهره کشی وحشیانه از کار ارزان کارگران کشورهای عقب مانده یا جمعیت کارگران مهاجر و یا کارگران "غیرقانونی" که به کار سیاه مجبور می شوند، روی آورپی مجدد به کارگاه های خانگی در کشورهای پیشرفته سرمایه داری و غیره و غیره) و این امر مقاومت کارگران در برابر وخامت بیشتر وضعیت شان و دفاع از سطح مزد و شرایط مناسب کار و غیره را دامن می زند و سندیکا این مقاومت و دفاع را به درجات مختلف به عهده می گیرد یا می تواند بگیرد. اما عملکرد سندیکا بدین محدود نمی شود زیرا مبارزه طبقۀ کارگر تنها جنبه تدافعی و مقاومت ندارد، بلکه تعرضی نیز هست و باید باشد. بدین سان سندیکا که نبضش با نبض جنبش کارگری و وضع روحی کارگران هماهنگ است (منظور سندیکاهایی است که خود کارگران به وجود آورده باشند) در سطح مقاومت و دفاع متوقف نمی شود، در سطح خواست های فوری و مستقیم باقی نمی ماند (ضمن آنکه مبارزه برای این خواست ها را هیچگاه کنار نمی گذارد)، و با توجه به میزان رشد جنبش و توازن نیروها وارد مبارزه تعرضی می شود و این مبارزه تعرضی می تواند و باید تا سطح عالی ترین مراحل و اشکال مبارزۀ طبقه کارگر تعمیم و ارتقا یابد.
بر اساس همه آنچه گفته شد می توان سندیکا را چنین تعریف کرد: سندیکا سازمان صنعتی کارگران مزدی است که مقاومت در برابر کارفرمایان و دولت، تقویت همیاری، همبستگی و وحدت بین همۀ کارگران مستقل از جنسیت، ملیت، نژاد، دین و عقیده، سن، سابقۀ کار و نوع کار آنها، دفاع از منافع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی طبقه کارگر، دفاع از دستاوردهای کارگران، تلاش برای بهبود دائم وضع زندگی کارگران و شرایط کار، مقررات و روابط کار را برعهده دارد و می تواند برای از میان رفتن استثمار و نظام طبقاتی و هرگونه سازماندهی کار که به استثمار و نظام طبقاتی بیانجامد یا بدان یاری رساند مبارزه کند.
در ایران می توان و باید برای ایجاد سندیکاهای مستقل از کارفرما (چه کارفرمای خصوصی یا دولتی باشد و چه کارفرمای بزرگ یا کوچک)، دولت (همه نهادهای دولتی)، احزاب سیاسی، و همه نهادهای دینی، برای مقابله با تعرض ها و تجاوزهای کارفرمایان و دولت، برای بهبود زندگی اقتصادی و اجتماعی کارگران، مبارزه با رقابت کارگران در درون خود و تحکیم وحدت آنان، مبارزه برای تنظیم پیمان های دسته جمعی بین کارگر و کارفرما، مبارزه برای به رسمیت شناساندن دخالت نمایندگان کارگران در تعیین حداقل مزد، مبارزه برای برقراری بازرسی شرایط کار و ایمنی و بهداشت در محل کار توسط نمایندگان منتخب کارگران، مبارزه برای شرکت و دخالت کارگران در تدوین قانون کار، مبارزه به ضد بیکار کردن، مبارزه در جهت گسترش آزادی های سیاسی و دموکراتیک در جامعه، برابری زن و مرد، رفع تبعیض های ملی، قومی، جنسی، مذهبی، مبارزه با وخامت وضع زندگی، تأمین حقوق بیکاری برای همه بیکاران، ... مبارزه نمود.
ارسالی به کانال سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
چهارشنبه۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹