تظاهرات های گسترده در اسرائیل علیه تصمیمات اخیر دولت ائتلافی نتانیاهو، در شهرهای مختلف بخصوص در تل آویو کماکان ادامه دارد. اعتراضات وسیع و توده ای علیه دولت دست راستی نتانیاهو، که بیش از دو ماه است در جریان است و جامعه اسرائیل را با یکی از عمیق ترین بحران ها روبرو کرده است، از طرف نتانیاهو و نیروهای دست راستی و افراطی در دولت بعنوان اعتراض و توطئه نیروهای "جدایی طلب"، "هرج و مرج طلب" که خواهان بی ثباتی اسرائیل اند نام برده میشود.
نویسنده: امان کفا
ادعا میکنند که این اعتراضات کار نیروهایی است که مصمم اند به مجلس و وکلای "منتخب" مردم این کشور، و به این معنی، دمکراسی در اسرائیل لطمه بزنند و جلوی "پیشرفت" آنرا بگیرند! اما کثرت شرکت کنندگان در تظاهرات ها و همچنین میزان گسترش اعتراضات به بخش های مختلف، اعلام اعتصاب در میان کارمندان دولت و بخصوص داوطلبان و سر پیچی بخشی از نیروهای نظامی و امتناع از شرکت در سرکوب مردم، به حدی رسید که چهره "متحد" ائتلاف دست راستی دولت اسرائیل ترک برداشت و بالاخره، نتانیاهو مجبور شد که حداقل پیشبرد این طرح خود را برای مدتی به تعلیق بیاندازد.
اما این عقب نشینی تنها به تعلیق انداختن، و نه پس گرفتن این طرح است. میدیا و تحلیلگران رسمی، علت این تصمیم را ناشی از عوامل گوناگونی میدانند. بخشی به اختلاف های درون ائتلاف حاکم، برخی فشارهای "دوستداران" اسرائیل منجمله آمریکا و اروپا، برخی به "خطر" ادامه اعتراضات و از بین رفتن تصویر یکپارچه "دولت- مردم" در اسرائیل، و یا مجموعه از همه این عوامل اشاره میکنند. اما همه بر این تاکید دارند که طرح دولت در محدود کردن قدرت دستگاه قضایی برای ممانعت از بررسی پرونده های شکایت و دادگاهی شدن نتانیاهو و تعدادی از اعضا کابینه دولت ائتلافی است، و به همین دلیل، آنرا عملی "دیکتاتور مابانه" و بر خلاف "عرف دمکراسی" موجود در اسرائیل می نامند.
اما این، تنها بخشی از واقعیت آنچه در جریان است را بیان می کند. تحلیل محدودنگرانه ای که از زاویه "دمکراسی پارلمانی"، این طرح را به افراد معینی در دولت وصل می کند و موقعیت اسرائیل و نیاز بورژوازی حاکم در آن را در این شرایط خاص نادیده می گیرد. "تحلیلی" از نوع این که مشکل مردم در ایران و ریشه بحران سیاسی امروز و خیزشهای توده ای را در "دیکتاتور" بودن خامنه ای و "بیت رهبری" و فساد سپاه جستجو میکند. نگاهی که قادر به تشخیص معضلات بینادی تر اسرائیل، بن بست سیاسی هیات حاکمه آن و در نتیجه ویژگی یا مختصات این اعتراضات نیست.
اسرائیل مدتی است که "از درون" با مشکلات متعددی روبرو شده است. معضلاتی که بخشا ناشی از بحران اقتصادی در دنیای فعلی است، اما مهمتر از آن، مربوط به موقعیت متفاوت دنیای چند قطبی امروز و افول قدرت مهمترین پشتیبان اسرائیل، یعنی امریکا است.
سالها است دفاع از یک حکومت مذهبی با سیاست های بشدت فاشیستی، تحت عنوان "حق پایه ای اسرائیل" در کشتار دستجمعی مردم فلسطین، بر متن شرایط حاضر دنیا و خاورمیانه، بیش از پیش بی اعتبار شده است. بی اعتباریی که حتی با طرح هایی نظیر پیمان "ابراهام" ترامپ و "دوستی" بین برخی از کشورهای عربی و اسرائیل، قابل رتوش کردن نیست.
شرایطی که استفاده از لقب آپارتاید برای دولت اسرائیل، حتی قبل از این ائتلاف فعلی، را به امری عادی در بسیاری از مراجع و نهادهای بین المللی تبدیل کرده است. که هیئت حاکمه در اسرائیل از موقعیت خود در دوره دنیای تک قطبی برخوردار نیست و برای به نتیجه رساندن مسئله فلسطین و توقف اشغال سازی ها و شهرک سازی ها تحت فشار قرار گرفته است.
افت موقعیت منطقه ای و جهانی اسرائیل تابعی از پایان جهان دو قطبی و اهمیت استراتژیک خاورمیانه، باز شدن "دست های بیشتر" برای ایفای نقش در خاورمیانه و غیر ممکن بودن ادامه حمایت غرب از سیاستهای فاشیستی و پاکسازی و کستار مردم بیگناه فلسطین است. این اوضاع بر وضعیت سیاسی در داخل اسرائیل بی تاثیر نبوده و نیست.
علاوه بر این در سالهای اخیر شاهد ادامه و رشد دور جدیدی از اعتراضات مردم فلسطینی و نیروهایی که دیگر نه متکی به کشورهای عربی و ایران و حماس اند و نه متکی به نمایندگان ساخته و پرداخته نظیر محمود عباس، هستیم. اعتراضات مردمی که مستقلا به مقابله با توحش فاشیستی اسرائیل سر بلند کرده است، موقعیت اسرائیل را نسبت به گذشته، کاملا دگرگون کرده است.
مجموعه این مولفه ها، از بی ثباتی موقعیت منطقه ای دولت اسرائیل تا خارج شدن مقاومت علیه نسل کشی مردم فلسطین از دایره "دیپلماسی" و ساخت و پاخت نیروها و دول ارتجاعی است که حتی امکان شکل گیری یک دولت در اسرائیل را با مشکلات جدی مواجه کرده است. انتخابات پشت انتخابات برگزار می شود و هر بار دولتی شکننده تر از گذشته سرکار آورده می شود. این فضا، میدان تنگ تری بر بخش افراطی، مذهبی و "ارتدکس" و فاشیست در اسرائیل را تحمیل کرده است. همان بخشی که بنا به شکلگیری اسرائیل از همان ابتدا، حضور داشته است و از هیئت حاکمه قابل حذف نیست. قدرت این بخش افراطیِ، و راضی نگه داشتن آن یکی از معیارهای اصلی ادامه کاری تمام دولت های حاکم در اسرائیل بوده است و اینبار، نتانیاهو در ائتلاف با این بخش دست راستی و افراطی سرکار آمده است و دولت مشترکی را تشکیل داده است. دولتی که به اذعان همه دست راستی رتین دولت تاریخ اسرائیل است. نیروهایی که خواهان "نابودی" هرآنچه به فلسطین و فلسطینی شناخته می شود، است. حضور این نیروها امروز در دولت اسرائیل و آپارتاید عریانی که حتی صدای "جامعه جهانی" را هم در آورده است حتی بخش های لیبرال تر و "مردمدار تر" و "واقعبین تر" بورژوازی اسرائیل را بشدت به هراس انداحته است.
طرح اخیر نتانیاهو، در واقع پیش درآمدی برای اعمال نفوذ بیشتر همین بخش افراطی است که مصمم است نیروها و قداره بندها و فاشیست های خود را نه تنها به جان مردم "عرب" و فلسطینی، بلکه به جان هر نیروی رادیکال، سوسیالیست، سکولار، غیر مذهبی، صلح طلب، و در یک کلام غیر فاشیست و آدمکش و جانی در اسرائیل بیاندازد. شکل گرفتن یک فاشیسم مذهبی تمام عیار خطری است که مردم اسرائیل در برابر آن سد بسته اند و علیرغم "عقب نشینی" توخالی نتانیاهو اعلام میکند حاضر به کوتاه آمدن نیستند.
اعتراضات امروز در اسرائیل، نه مقابله با یک طرح معین نتانیاهو، بلکه جدالی است که، خارج از تصویر امروز مدیایی، ریشه در رقم زدن آینده جامعه اسرائیل است.
به همین دلیل اعلام تعلیق این طرح از طرف نتانیاهو، تغییری در دامنه و شدت اعتراضات نداشته است. زمینه واقعی این جدال را نمی توانند با القابی چون دفاع از "دمکراسی" زیر فرش کنند. برخلاف تبلیغات میدیایی مردم معترض در اسرائیل در مقابل قدرتگیری یک فاشیسم تمام عیار دولتی، برای دفاع از ابتدایی ترین آزادیهای سیاسی، اجتماعی خود، به صحنه آمده اند. جدال امروز در اسرائیل، جدالی علیه فاشیسم مذهبی در قدرت در اسرائیل است. در این جدال، بورژوازی اسرائیل، همچون دیگر دولت های مذهبی و آپارتاید، با بن بستی پایه ای روبرو شده است. تنها راه پایان این جدال، دست طبقه ای است که هیچ نفعی در ادامه و سازمان دادن تبعیض های موجود، ندارد. این نیرو در اسرائیل برای اولین بار در چند دهه اخیر، امروز اولین تحرکهای خود را نشان داده است. جرقه هایی که با حرکت سازمان یافته و قدرت خود، می تواند آینده ای متفاوت را در چه اسرائیل و چه منطقه ممکن سازد.