مردم به "ارتش آزاد" باند سیاهی، نیازی ندارند!

مقالات
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

وضعیت بحرانی در ایران، تحرکات مردمی و کارگری که حکومت را بار دیگر به لبه پرتگاه کشانده است، بار دیگر فرقه مجاهد را به تکاپو انداخته است.

ظاهرا تشدید تلاطم سیاسی در ایران، عمیق تر شدن بحران اقتصادی-سیاسی رژیم و رشد اعتراضات وسیع بخشهای مختلف مردم، نزدیک شدن روز تسویه حساب مردم با جمهوری اسلامی، "رئیس جمهور منتخب" این  فرقه را از کمای استیصال بیدار کرده است تا پس از پوچ شدن رویای به قدرت رسیدن از طریق حمله نظامی و رژیم چینج و کور شدن این افق، ناگهان همان پروژه را در بسته بندی جدید تحت عنوان  "تشدید فشار به حاکمیت ملاها" علم کند.

"سازمان مجاهدین" شاید یکی از بی ریشه ترین، ماجراجوترین و بی اعتبارترین باند سیاسی -مذهبی و همزمان "بد شانس" ترین و"کم اقبال" ترین نیروی مخرب در صحنه سیاست ایران است.

نیرویی که مدتها است کاملا  دور نمایش و ادعا بعنوان یک نیروی"مردمی و داخل کشوری" بودن، را خط کشیده است. باندی که نه تنها از اینکه قدرت های جهانی آن را بعنوان یک نیروی مخرب با قابلیت سوریه ای کردن ایران و ایفای نقش "ارتش آزاد سوریه" به رسمیت بشناسند، ابایی ندارد، که اصرار دارد خود را با نمایشها و شوهای سطحی، و البته "جنجالی"، در این سطح به نمایش بگذارد. یکی از این نمایش ها "بازدید" اخیر پمپئو از "اردوگاه اشرف" این سازمان و ملاقات با مریم رجوی است. 

در این ملاقات، مریم رجوی و پمپئو که بقول خودشان هر دو "چشم‌انداز سرنگونی را در افق" دیده اند، یکبار دیگر برای خون پاشیدن به زندگی و مبارزه مردم و تخریب بنیادهای جامعه، تجدید پیمان میکنند. هر دو با اشاره به "ظرفیتهای" سیاه و ماجراجویانه این جریان علیه جامعه، به خدمات بیکران این جریان به غرب علیه "ولی فقیه" و "حکومت ملاها"، همصدا از ضرورت اتکا بیشتر دولت امریکا و ناتو به این باند سناریوی سیاهی میگویند. 

مریم رجوی به نام "نماینده مردم و مقاومت سازمان‌یافته" خواهان یک جنگ تمام عیار اقتصادی علیه میلیونها انسان در ایران و نهایتا حمله نظامی ناتو به ایران به نام "مقابله با جمهوری اسلامی" میشود. رئیس جمهور اسلامی- فیروزه ای مجاهدین، در اوج بیشرمی به نام ضدیت با "حکومت ملاها"، درخواست قرار دادن ایران زیر ماده ۴۱ فصل هفت منشور ملل متحد (تحریم های همه جانبه و جنگ اقتصادی علیه مردم در ایران) که پشت بند آن ماده ۴۲ (دست زدن به حمله نظامی و رژیم چینج) است، را میکند و انتظار دارد همگان خود را به ندیدن و نشنیدن بزنند.

امید جریانات سیاسی غیراجتماعی و حاشیه ای که بیمارگونه به امید گسترده تر شدن اعتراضات زیر فشار "تحمیل فقر و فلاکت بیشتر" بسر میبرند، در مقابل  سناریو فرقه رجوی خوش خیم و کم خطر است. رجوی ظاهرا فضا را برای پریدن پشت ویترین و ارائه جنس بنجل و سیاه خود برای رژیم چینج، بعنوان کاراکتر نفر اول آماده دیده است.

سی سال است دولت امریکا این جریان را در "آب نمک خوابانده" است تا بلکه برای "رژیم چینج" مصرف شود! سی سال است این جریان برای  دریافت مدال مقبول ترین "آلترناتیو" این سناریو، نه فقط با نیروها راست پرو غرب که با حاشیه ای ترین و سیاه ترین باندهای قومی و مذهبی، از فاشیستهای کرد و ترک تا سلفی ها و ...، مسابقه گذاشته است و سی سال است "شانس" و "اقبال" به آنها رو نکرده است. سی سال است که جامعه چند میلیونی ایران به این سناریو، به خون پاشیدن به مبارزه رادیکال و انقلابی خود، به انقلاب مخملی نوع اوکراین، به تلاش برای تحمیل یک ارتجاع سیاه دیگر، به "تغییر رژیم" به "کمک امریکا" و "دخالتهای بشر دوستانه" از نوع عراق، افغانستان، سوریه و لیبی نه گفته و در مقابل آن ایستادگی کرده است.

مانع اصلی و هراس اصلی دست بردن امریکا به این سناریو و "ریسک"، نه جمهوری اسلامی و "قدرت" او، که قدرت و وجود جنبشی عظیم و رادیکال است که هر روز عمیقتر، گسترده تر، رادیکالتر و قدرتمند تر میشود. جنبشی که یک سر آن در تهران و سر دیگر آن در کردستان و خوزستان است. جنبشی که مراکز تولید و کارخانه، مدارس، دانشگاهها، شهرها را به هم وصل و با هم متحد کرده است. جنبشی که نقطه امید خود را در رادیکالیسم کارگری و طبقه کارگر می یابد و مهر خود را بر اتفاقات و تحولات آتی زده است. جنبشی که فقط علیه "حکومت آخوندی" و "ملاها" نیست و برعکس همه آزادی، همه سعادت و رفاه و برابری را میخواهد. جنبشی که برای کوتاه کردن دست هر نیرو و قدرت ارتجاعی از سرنوشت خود، از فیروزه ای تا اسلامی، در قدرت یا در اپوزیسیون، به میدان آمده است.

امروز صفبندی سیاسی در جامعه، حضور طبقه کارگر و اعتبار و اتوریته این طبقه، اوضاع را بیش از بیش به "ضرر" سناریوی خطرناک و مخوف این فرقه و دوستانش تغییر داده است.

خانم رجوی و همپای ششلول بند و گانگسترش، بهتر است گوش بر زمین بگذارند تا صدای پای لشکر میلیونی کارگران و مردمی که برای زیر و رو کردن جهان، برای کوتاه کردن دست هر ارتجاعی از زندگی و آینده شان، برای بدست گرفتن سرنوشت خود، را بشوند. لشکری که مدتها است به نیروهای باند سیاهی، به دخالت نظامی و "حمایتهای" ارتجاع جهانی نه گفته است و برای رقم زدن آینده ای انسانی و آزاد عزم جزم کرده است. لشکر میلیونی که دست همه باندها و گانگسترهایی چون مجاهدین و "ارتش آزاد" آن و تمام باندهای قومی، مذهبی و فاشیست را از آینده و سرنوشت خود کوتاه میکند. 

پشت فشفشه هوا کردنها و نمایش "مجلل" ملاقات پمپئو با "رئیس جمهور منتخب"، پشت تبلیغات و هیاهوی شان حول اهمیت "سازمان" برای غرب و تلاش برای دمیدن روحی تازه در کالبد بیجان "رژیم چینج"، وضعیت اسفناک این جریان و رهبری آن و یکدور دیگر از انتظار و سرگردانی و خوش خدمتی برای "به بازی گرفتن" خوابیده است.