آغاز روند خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و هدف واشنگتن از این اقدام، شدت گرفتن عملیات طالبان و تصرف بیش از ۸۰درصد این کشور، کنترل گذرگاه مهم اسلامقلعه در مرز ایران و افغانستان به دست طالبان و بهطور کلی ناامنی و بیثباتی در افغانستان که ممکن است کشورهای همسایه را نیز درگیر کند، این روزها سرنوشت این همسایه شرقی ایران را بیش از پیش بااهمیت ساخته است. کشوری که ۲۰ سال است نیروهای آمریکایی و ناتو در آن حضور دارند و اکنون به عقیده برخی کارشناسان، با خروج نیروهای خارجی آیندهای مبهم در انتظار افغانستان است.
اما مساله مهم در این بین، دلایل خروج آمریکا از افغانستان است؛ « تغییر برداشت رهبران آمریکا از نوع تهدید علیه این کشور بهعنوان مثال تمرکز بیشتر بر چین، روسیه و ایران، برآورد هزینههای مادی و انسانی از حضور تقریبا ۲۰ساله نظامی در افغانستان، انتقادهای داخلی در آمریکا نسبت به دخالتهای خارجی این کشور و هزینههای ناشی از آن بدون آنکه دستاورد ملموسی داشته باشند و...» از جمله مواردی هستند که اغلب تحلیلگران بر این باورند که در تصمیم آمریکا برای خروج نیروهای نظامیاش از افغانستان موثر بوده است.
آمریکاییها که در سال ۲۰۰۱ پس از حملات ۱۱ سپتامبر برای جنگ با طالبان به افغانستان حمله کردند، ۱۹ سال بعد یعنی در سال ۲۰۲۰ با این گروه برای تسهیل خروج نظامیان خود و هموار کردن راه برای صلح بین آنها و دولت کابل توافق کردند و سپس اعلام شد که روند خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان از اول مه (۱۱ اردیبهشت) آغاز شده و قرار است این روند تا ۱۱ سپتامبر (۲۰ شهریور) پایان یابد.
البته این تصمیم، تصمیم دولت جو بایدن نیست؛ زیرا در اواخر دوران ریاستجمهوری باراک اوباما، دستگاههای امنیتی آمریکا و فرماندهان ارتش این کشور گزارشهایی ارائه کردهبودند مبنیبر اینکه از نظر نظامی نمیتوانند در افغانستان پیروز شوند و اگر به این وضعیت ادامه دهند و بهدنبال راهحل سیاسی نروند، ممکن است تجربه شکست شوروی و بریتانیا در افغانستان برای آمریکا نیز رخ بدهد. بنابراین اوباما استراتژی آمریکا در افغانستان را تغییر داد و سپس دونالد ترامپ نیز همین روند مذاکرات سیاسی با طالبان را در پیش گرفت و به توافقی نیز دست پیدا کرد.
تصمیم آمریکا برای خارج کردن نیروهایش از افغانستان پس از نزدیک به دو دهه حضور نظامی در این کشور، پرسشهای مهمی را مطرح ساخته است. از جمله اینکه استراتژی آمریکا از خروج نیروهایش چیست و موضوع تمرکز بر مساله چین تا چه حد روی این تصمیم کاخ سفید تاثیرگذار بوده است؟ آیا واشنگتن به اهدافش دست پیدا کرده است و آیا تمام نیروهایش را خارج میکند؟ همچنین این اقدام آمریکا چه تاثیری بر قدرت گرفتن طالبان دارد؟
تغییر وضعیت یا خروج کامل
باید توجه داشت که ظاهرا آمریکا قرار نیست همه نیروهایش را از افغانستان خارج کند. بنابراین این اقدام آمریکا را باید بیشتر تغییر وضعیت محسوب کرد تا خروج کامل از افغانستان.
درواقع کاخ سفید میخواهد نیروی ویژهای را تحت عنوان حفاظت از سفارت خود در افغانستان مستقر کند. در این رابطه اخیرا مقامهای آمریکایی گفتهاند که با خروج اکثر نیروهای ایالاتمتحده از افغانستان، در حدود ۶۵۰ نیروی نظامی آمریکایی برای تامین امنیت دیپلماتهای این کشور در افغانستان باقی خواهند ماند. همچنین مقامات واشنگتن گفتهاند که پنتاگون مجاز است حداقل تا ماه سپتامبر، ۳۰۰ نیروی اضافی را درصورت نیاز به امنیت یا موارد اضطراری به افغانستان منتقل کند.
ضمن اینکه واشنگتن در حال انجام گفتوگوهایی با ازبکستان و قرقیزستان است تا در آن کشورها، پایگاه نظامی احداث کند. این در حالی است که این کشورها با افغانستان هممرز هستند و از این زاویه قضیه اهمیت دارد. در این خصوص آنتونی بلینکن و لوید آستین، وزرای خارجه و دفاع آمریکا در روزهای اخیر مذاکراتی با همتایان خود در آسیای میانه انجام دادهاند.
پایان هزینههای گزاف
یکی دیگر از دلایل خروج آمریکا از افغانستان را میتوان صرف هزینههای هنگفت انسانی و مالی در این کشور عنوان کرد. همچنانکه به گزارش شبکه انبیسی نیوز، آمریکا در این جنگ طولانی، ۲هزار و ۳۰۰ سرباز خود را از دست داده و هزاران آمریکایی در این جنگ زخمی شدهاند. همچنین براساس گزارش موسسه Costs of War ایالاتمتحده آمریکا طی بیست سال گذشته ۲تریلیون و ۲۶۰میلیارد دلار در افغانستان هزینه جنگ کرده است. آخرین گزارش وزارت دفاع آمریکا در سال ۲۰۲۰ هم حاکی از آن است که این وزارتخانه بهطور کلی ۸۱۵میلیارد و ۷۰۰میلیون دلار در افغانستان هزینه جنگ کرده است. بنابراین بخشی از هدف آمریکا این است که دیگر نه تلفات انسانی بدهد و نه در این جنگ هزینه کند؛ چراکه در داخل کاخ سفید و حتی میان مردم آمریکا دیدگاههای متفاوت وجود دارد و انتقادهای زیادی به دولتهای مختلف آمریکا وارد است که چرا باید در افغانستان تا این حد هزینه کنند.
تغییر راهبرد کاخ سفید
ابراهیم متقی، استاد دانشگاه تهران در گفتوگویی با روزنامه «دنیایاقتصاد» درباره راهبرد ایالاتمتحده در ارتباط با جنوب غرب آسیا میگوید این راهبرد از سال ۲۰۱۶ با تغییراتی همراه شد. وی ادامه داد:« باراک اوباما، رئیسجمهور وقت آمریکا در سال ۲۰۱۶ طرح خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان را از وزارت دفاع ایالاتمتحده دریافت کرد. در این بین برخی از مجموعههای راهبردی آمریکا همانند مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل راهبردی Center for Strategic and International Studies (CSIS) که در آن افرادی همانند آنتونی کوردزمن فعالیت دارند به این موضوع اشاره داشتند که نقش منطقهای آمریکا برای امنیت ملی آن کشور پرمخاطره بوده و ایالاتمتحده باید از سازوکارهای گزینشی در حوزه امنیت منطقهای استفاده کند. در سال ۲۰۱۸ نیز گراهام آلیسون نظریه (تله توسیدید) را ارائه کرد و به موجب آن به آمریکاییها هشدار داد که چین در حال گسترش قدرت خود است و اگر قدرت این کشور مهار نشود در آن شرایط ایالاتمتحده با چالشهای امنیتی جدید مواجه خواهد شد.»
به گفته این کارشناس، براساس چنین نگرشی مایک پمپئو و دونالد ترامپ مذاکره با طالبان را آغاز کردند. متقی با اشاره به اینکه مذاکره با طالبان، بر اساس رویکرد ترکیه انجام گرفت، ادامه داد: « ترکیه به این موضوع اشاره داشت که آمریکا میتواند برخی از رهیافتها و سیاستهای منطقهای خود را از طریق بازیگران نیابتی نهادینهشده در پیمانهای منطقهای پیگیری کند.» دکتر ابراهیم متقی بر این موضوع تاکید دارد که گروههای جهادی سلفی از ابتدا بخشی از پروژه آمریکا هستند و خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان نیز در همین چارچوب قرار دارد. این تحلیلگر مسائل بینالملل بر این موضوع تاکید میکند خروج از افغانستان پروژهای سهوجهی شامل آمریکا، ترکیه و طالبان است و واشنگتن قصد دارد از ترکیه بهعنوان یک بازیگر نیابتی در این کشور استفاده کند. همانطور که رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه در سخنان اخیر خود تاکید کرد که امنیت فرودگاه کابل را با ۵۰۰ نیروی این کشور بر عهده خواهد گرفت. دکتر متقی اضافه کرد: همانطور که آمریکا در دهه ۸۰ به کمک عراق زمان صدام حسین سعی داشت بهطور نیابتی در منطقه برای مهار ایران ایفای نقش کند، اکنون این نقش را با کمک ترکیه و اسرائیل و در پروندههای مشابه انجام میدهد. متقی میافزاید که نزدیککردن اسرائیل به کشورهای عرب منطقه نیز دقیقا در همین چارچوب و استفاده از بازیگران نیابتی منطقهای قابل تحلیل است.
سیاست کنش گزینهای و اقدامات تاکتیکی
متقی با بیان اینکه مذاکرات دوحه قطر با مشارکت آمریکا، قطر و پیگیری راهبردهای امنیتی آمریکا همراه شد، افزود: «هدف اصلی ترامپ، پمپئو و نظریهپردازانی همانند آلیسون تغییر معادله رفتار منطقهای آمریکا بود که در سند امنیت ملی ۲۰۲۱ بایدن منعکس شد. بایدن به این موضوع اشاره داشت که آمریکا از راهبرد جنگهای منطقهای فاصله گرفته است و ترجیح میدهد تا سیاست کنش گزینشی و اقدامات تاکتیکی در جنوب غرب آسیا را جایگزین کند. خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان تا آگوست ۲۰۲۱ انجام شده و از این مقطع زمانی به بعد ترکیه نقش محوری در تحولات سیاسی و امنیتی افغانستان را ایفا خواهد کرد.»
افغانستان؛ نماد سیاست جدید واشنگتن
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه همزیستی با طالبان بخشی از سیاست امنیتی آمریکا در دوره بایدن است که هزینههای امنیتی کمتری را برای ایالاتمتحده ایجاد خواهد کرد، گفت: «ایالاتمتحده اکنون میتواند نقش موثرتری در رقابت با چین در آسیای شرقی ایفا کند. بهطور کلی میتوان گفت افغانستان نماد سیاست جدید ایالاتمتحده آمریکا است که کنش راهبردی در آسیای جنوب غربی را جایگزین سیاستهای تاکتیکی و عملیاتی کرده است.»
متقی در توضیح اینکه ایران در این معادلات دچار چه تحولاتی خواهد شد، تاکید کرد: «چنین فرآیندی طبعا ایران را درگیر موضوعات امنیت منطقهای افغانستان خواهد کرد. ایران سیاست حمایت از دولت قوی را در دستور کار قرار داده است که این رویکرد بخشی از اهداف موازنه منطقهای خواهد بود. بی ثباتی در افغانستان، آثار و پیامدهای خود را در حوزه همجوار منعکس میسازد. بنابراین ایران از یکسو ناچار است تا با طالبان همکاری کند و از سوی دیگر چنین همکاریای میتواند چالشهایی را در حوزه هویتی امنیت منطقهای ایران به وجود آورد.»
او با اشاره به اینکه بحران در افغانستان اگر به ثبات سیاسی منجر نشود، چالشهای امنیت منطقهای جدیدی را به وجود میآورد، افزود: «خروج آمریکا از افغانستان، زمینه ظهور چالشهای سیاسی و اجتماعی جدید در این کشور و انتقال آن به حوزه پیرامونی از جمله ایران، هند، پاکستان و روسیه را امکانپذیر میسازد.»
اهداف سلبی و ایجابی آمریکا
رحمن قهرمانپور، پژوهشگر ارشد مسائل بینالملل نیز در پاسخ به روزنامه «دنیایاقتصاد» درباره اهداف واشنگتن از خارج کردن نیروهایش از افغانستان گفت: «آمریکا از این خروج یک هدف سلبی دارد که جو بایدن نیز در سخنرانی اخیر خود به آن اشاره کرد. درواقع آمریکاییها به این جمعبندی رسیدهاند که کسب پیروزی نظامی در افغانستان غیرممکن و دستنیافتنی است یا به عبارت سادهتر دریافتند که مساله افغانستان راهحل نظامی ندارد.» قهرمانپور با اشاره به اینکه آمریکا یک هدف ایجابی نیز دارد که آن را اعلام نکرده ولی این هدف کاملا مشخص است، ادامه داد: «این هدف ایجابی، تلاش برای مهار قدرت چین است. آمریکا این هدف را اعلام نکرده؛ زیرا بر این گمان است که اگر این موضوع را علنی کند ممکن است باعث نگرانی متحدان آمریکا شود یا چین را وادار کند که اقدامات بیشتری را در مقابله با واشنگتن در دستور کار قرار دهد.»
کاهش تعهدات امنیتی
این کارشناس ادامه داد: «در راستای این هدف ایجابی، آمریکا تنها بهدنبال کاهش نیروهای خود در افغانستان نیست، بلکه در کنار آن نیروها یا ادوات خود در خاورمیانه مثل عربستان را نیز کاهش داده است. بنابراین به نظر میرسد که خروج از افغانستان بخشی از برنامه بزرگتر آمریکا برای کاهش تعهدات امنیتی خود در مناطق حساس جهان است. چند ماه پیش نیز آمریکا اعلام کرد که بخشی از نیروهای خود را از آلمان خارج میکند. این در حالی است که براساس روابط فراآتلانتیکی و تعهدی که آمریکا نسبت به امنیت اروپا داشت، قاعدتا نباید نیروهای خود را از آلمان خارج میکرد؛ ولی چون مساله چین برایش خیلی حساس است دست به این اقدام زد.»
استراتژی مهار چین
قهرمانپور استراتژی کلان آمریکا برای مهار چین را نیز تشریح کرد و گفت: «حضور در دریای جنوبی چین، حمایت از تایوان و در راس همه آنها ائتلاف چهارگانه آمریکا، هند، ژاپن و استرالیا که واشنگتن شکل داده و امیدوار است از طریق آن بتواند چین را مهار سازد از جمله سیاستهای کاخ سفید برای مهار پکن است؛ این ائتلاف چهارگانه همان سیاست ائتلافسازی است که بایدن اخیرا بر آن تاکید کرد.»
بالانس قدرت ایران
این پژوهشگر ارشد مسائل بینالملل در پاسخ به این پرسش که ممکن است آمریکا با هدف قدرتگیری طالبان و مزاحمت برای کشورهایی چون ایران، اقدام به خروج از افغانستان کرده است، گفت: «این بحث درخصوص یک کمربند-یک جاده نیز مطرح شده و میگویند آمریکا از طریق طالبان میخواهد مانع از اجرای این طرح شود؛ اما هنوز شواهد و قرائن قوی نداریم که از این فرضیه حمایت کنیم؛ ضمن اینکه طالبان تهدید جدی علیه ایران نیست که آمریکا بخواهد از آنها علیه جمهوری اسلامی استفاده کند.»
رشته توییت درباره افغانستان
همچنین قهرمانپور در یک رشته توییت به بررسی تحولات افغانستان پرداخته است. وی مینویسد: یک نتیجهگیری بحث برانگیز: ترکیه، عربستان، ایران، عراق، افغانستان و حتی اسرائیل دیگر اهمیت سابق را برای واشنگتن ندارند. همه دیر یا زود با این واقعیت مواجه خواهند شد؛ هر چند هنوز برخی در مقابل پذیرش این واقعیت مقاومت میکنند. ما با نظام بینالملل متفاوتی رودررو شدهایم.
وی در توییتی دیگر آورده است: کاهش حضور آمریکا صرفا شامل افغانستان نمیشود. در عراق، سوریه، لیبی، یمن و مدیترانه جنوبی هم شاهد کاهش جدی حضور آمریکا هستیم؛ زیرا در روندهای سرنوشتساز آنها تاثیر چندانی ندارد. حتی احتمال دارد شاهد کاهش نیروهای نظامی آمریکا در پایگاههای آن در خلیجفارس باشیم.
همچنین قهرمانپور در ادامه این رشته توییت نوشته است: چرا آمریکا افغانستان را ترک کرد؟ پاسخ به این پرسش خیلی مهم است. به بیان خیلی ساده آمریکا در حال کاهش تعهدات خود در چارچوب نظم بینالمللی لیبرال است. دیگر نمیخواهد مثل گذشته هزینه حفظ این نظم را بدهد. در داخل آمریکا هم جریانهای قدرتمندی از این کار حمایت میکنند.
قهرمانپور در پاسخ به این پرسش که آیا آمریکا در پیشروی طالبان نقش داشته و از تسخیر کل افغانستان به دست طالبان نگران نیست گفت: «این مسائل نیاز به دانستن مسائل پشت پرده دارد که اطلاعات کافی هنوز علنی نشده است. برخی کارشناسان میگویند شاید آمریکا و طالبان در دوحه توافقی کرده باشند و بر این اساس اکنون طالبان به این سرعت در حال پیشروی در افغانستان است. شاید همین پیشروی سریع کمی قضیه را مشکوک کرده است. هرچند برای پاسخ به این پرسش باید منتظر روند تحولات آتی باشیم.»
مشکل آمریکا چین است نه طالبان
همچنین پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل افغانستان در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» درخصوص اهمیت گزینه چین در این تصمیم آمریکا میگوید: «ایالاتمتحده در تلاش است تا نیروهایش را از گوشه و کنار خاورمیانه جمعآوری و به شرق آسیا اعزام کند تا بتواند چین را مهار کند؛ چراکه امروز مشکل اصلی ایالاتمتحده، چین است و نه طالبان و القاعده و بهطور کلی تروریسم.»
وی در رابطه باراهحل بحران افغانستان نیز تاکید کرد: «بهترین راهحل برای ایران این است که با کشورهای منطقه مانند هند، پاکستان و عربستان رایزنی کند و به نگاه مشترکی درخصوص صلح و ثبات در افغانستان دست پیدا کنند. البته در این زمینه دشواریهای زیادی وجود دارد؛ اما به هر حال راهحل این است که به یک همگرایی منطقهای برای ایجاد صلح در افغانستان برسند. در غیر این صورت رقابتهای منطقهای تشدید خواهد شد و اگر در افغانستان جنگ داخلی دربگیرد، به سرعت میتواند به جنگ نیابتی بین کشورهای منطقه تبدیل شود و درنهایت ممکن است شاهد دخالت قدرتهای خارجی هم باشیم. بنابراین به نظر میرسد که ایران باید تلاش کند تا از طریق پاکستان، طالبان را قانع کند که پای میز مذاکره بازگردند و یک گفتوگوی جدی بینالافغانی انجام گیرد تا یک راهحل جدی سیاسی برای مشکل افغانستان پیدا شود.
همکاری کابل با پکن و مسکو
در چنین شرایطی این سوال مطرح است که با خروج آمریکا از افغانستان و تشدید بیثباتیها در این کشور آیا دولت کابل به سمت یک بازیگر بزرگ بینالمللی از جمله چین و روسیه برای کمک گرفتن از آنها در مقابله با خشونتهای فزاینده طالبان روی خواهد آورد؟ محمدرضا عسگری مورودی، تحلیلگر مسائل جنوب آسیا در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» ضمن پاسخ مثبت به این پرسش ادامه داد: «باید توجه داشت که همکاری احتمالی چین و روسیه با افغانستان بهعنوان بازیگر جایگزین آمریکا به هیچ وجه به معنای حضور نظامی و اعزام نیرو به افغانستان نیست؛ هرچند میتوان پیشبینی کرد که مسکو و پکن برای افزایش نفوذ سیاسی در افغانستان راهبرد حمایت و پشتیبانی مالی و نظامی از دولت افغانستان در مقابله با گروه طالبان را در پیش بگیرند تا از این طریق بتوانند از افزایش احتمالی ناامنی و افراطگرایی به سمت مرزهای خود یا کشورهای همجوار جلوگیری کنند.»
------
منبع: دنیای اقتصاد