حدود بیست سال از آغاز عملیات آزادی پایدار و همچنین آغاز جنگ بین ایالات متحده و متحدان آن و طالبان میگذرد.
نویسنده: ویدا یاقوتی عضو گروه مطالعاتی افپاک ( افغانستان- پاکستان)
این بیست سال برای آمریکاییها، یکی از طولانیترین جنگها در تاریخ کشورشان است. اما هنگامی که نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۰۱ بمباران افغانستان را آغاز کردند، بیش از بیست سال قبل از آن جنگ داخلی، مداخله خارجی و استبداد مردم آن کشور را در بحران و رنجی فزاینده قرار داده بود. وضعیت کنونی افغانستان تا حدود زیادی محصول تاریخ آشفته و موقعیت جغرافیایی متلاطم آن است. این عوامل در کنار هم باعث ایجاد کشوری ضعیف شده است که همواره نیروهای خارجی تا حد زیادی همیشه در امور آن دخالت کردهاند و این کشور دههها است که از ایجاد ثبات و برقراری صلح و امنیت عاجز است. در این میان طالبان که برآمده از یک جریان افراطی و تا حد زیادی دستپرورده همسایه استراتژیک افغانستان یعنی پاکستان است که از شورش و عملیات نظامی علیه غیرنظامیان و دولت فعلی افغانستان همواره پشتیبانی میکنند.
در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر ، افغانستان بیشتر تحت تأثیر تاریخ و موقعیت جغرافیایی خود قرار دارد. در۳۰ سال پس از کودتای کمونیستی در آوریل ۱۹۷۸ و حمله شوروی در دسامبر ۱۹۷۹ افغانستان همواره صحنه رویارویی قدرتهای خارجی و درگیری نیروهای سیاسی و عقیدتی در داخل بوده که بسیار فراتر از کنترل و خواست مردم این کشور بر آن نفوذ داشتهاند. با نگاهی به تحولات اخیر، ترسیم فرآیندی که در آن افغانستان از یکسو وضعیت خود را به عنوان یک کشور امن با یک دولت قانونی و مورد تأیید بازیابد و از سوی دیگر به بهبود روند صلح و چشم انداز آینده کشور امیدوار باشد بسیار پیچیده و زمانبر خواهد بود. بنابراین حضور و عدم حضور نیروهایی نظامی خارجی که حدود دو دهه در این کشور حضور مستمر داشتهاند بر تحولات و آینده این کشور اثرگذار خواهد بود.
از بسیاری جهات آمریکا قبل از حمله نظامی به افغانستان نیز از قبل در این کشور حضور داشته. اما بعد از سقوط کمونیسم در افغانستان ۱۹۸۹ ایالات متحده تصمیم گرفت که در تحولات رخ داده در این کشور و منطقه سهم چندانی نداشته باشد. در این برهه حساس آمریکا تقریبا بیشتر کمکهای خود را متوقف کرد. و تصمیم گرفته شد که به افغانها اجازه داده شود که اختلافات خود را به تنهایی حل کنند و حتی پاکستان را که شریک سابقشان در جهاد علیه کمونیسم بود، ترک کردند چراکه تصور میکردند باید برای فرار از هزینهها و عواقب یک دهه درگیری افغانستان آن زمان خود را آماده کنند. در حالیکه پیامدها بعدی این رها کردن یک جنگ داخلی خونین، هرج و مرج، ظهور طالبان، نسلکشی، استقرار القاعده و در نهایت حملات ۱۱ سپتامبر بود. بنابراین اگر رها کردن افغانستان و منطقه « آسیای میانه» در دهه ۱۹۹۰ اشتباه بوده است، اکنون تکرار این اشتباه بدون در نظر گرفتن عواقب آن به مراتب پیامدهای بدتر و شدیدتری به همراه دارد.
به نظر میرسد دولت بایدن از تصمیم برای خروج نظامی از افغانستان تا ۱۱ سپتامبر، پس از دو دهه و هزینه دو تریلیون دلاری، که از نگاه آنها شاید تاکنون نیز به تأخیر افتاده باشد حمایت میکند. چراکه معتقداند اهداف اولیه ایالات متحده برای مداخله ظاهرا سالها پیش محقق شده است و اهداف متعاقب آن برای ماندن بیشتر غیرقابل تحقق و به زیان منافع ملی آمریکا است. از نظر دولت جدید خروج کامل و بی قید و شرط از افغانستان به دلایلی از جمله ارجحیت منافع ملی آمریکا قابل دفاع است زیرا معتقداند ایالات متحده تهدیدهای جهانی خود را به درستی میسنجد، و متناسب با آن عمل میکند در حالیکه به اعتقاد بسیاری از سیاستمداران و پژوهشگران این حوزه عملکرد بایدن در درک منافع امنیتی بلند مدت ایالات متحده کوته نظرانه و محدود است.
در درجه نخست به اعتقاد بسیاری از کارشناسان سیاست حفظ منافع ملی با شعار « اول آمریکا» نشان از بی مسئولیتی و سهلانگاری آمریکاییها نسبت به وضعیت کنونی افغانستان و پیامدهای خروج نظامی از آن است. که تا حد زیادی روند جاری در افغانستان عواقب دخالت نظامی دو دهه اخیر آمریکا و غرب است. بنابراین خروج آمریکا از افغانستان موجب به حرکت درآوردن تحولاتی است که هرگونه فرصت باقی مانده برای صلح مورد مذاکره را از بین خواهد برد، و منجر به افزایش خشونت و تضعیف دولت فعلی افغانستان که طرف مهم مذاکرات صلح است خواهد شد. بعلاوه فروپاشی اقتصاد رسمی و نابودی کامل حقوق زنان و اقلیتهای افغانستان هم از پیامدهای خروج کامل نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان است.
بدین ترتیب زمینه برای یک جنگ داخلی و نیابتی فراهم خواهد شد که احتمالاً حاصل آن سرازیر شدن میلیونها پناهنده است که منطقه را بی ثباتتر از گذشته میکند. و حتی این امکان وجود دارد بحران به خارج از مرزهای افغانستان نیز کشیده شود. بنابراین در صورتی که فاجعهای برای افغانستان رخ دهد و منطقه دچار آشفتگی شود، حتی برای طرفداران سیاستهای ایالات متحده نیز دور از تصور است که ایالات متحده اهداف خود را در مناطقی که اکنون دارای اولویت بالاتر هستند، محقق کند. ادامه حضور نظامی آمریکا در افغانستان از نظر سیاسی به اندازه کافی ناچیز است اما برای کاهش تحرکات و شورشهای طالبان و ثبات جزئی به اندازه کافی تاثیرگذار است. برای کمک به ادامه روند صلح ممکن است چندان راضی کننده به نظر نرسد، اما با توجه به گزینههای موجود پیامدهای این خروج ممکن است از نتایج بسیار بدتر و مخاطرهآمیزتری در این منطقه داشته باشد. بنابراین میان سیاستمدران آمریکایی این نگرانی وجود دارد که سایر کشورهای خارجی خلاء عدم حضور آمریکا را در این منطقه از نظر ژئواستراتژیکی پر کنند. و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان این حوزه تا زمانی که تصمیم آمریکا برای خروج قطعی باشد، بنبست صلح در افغانستان ادامه خواهد یافت و پیشرفتی در این زمینه حاصل نخواهد.