گفتگو رادیو نینا با آذر مدرسی
فواد عبداللهی: بیست و یکسال پیش در چنین روزهایی کنفرانسی از جانب دولت آلمان و جمهوری اسلامی در برلین تدارک دیده شد تحت عنوان "ایران بعد از انتخابات" که با اعتراضات وسیع مخالفان جمهوری اسلامی عملا برگزار نشد و به شکست کشیده شد. این کنفرانس قصد داشت زمینه سفر خاتمی به آلمان و بهبود مناسبات دو کشور را فراهم کند. اما به هدف خود نرسید.
هفتم تا نهم آوریل ۲۰۰۰ شهر برلین به صحنه دیگری از جنگ کمونیستها و آزادیخواهان با جمهوری اسلامی تبدیل میشود. دولت آلمان با حمایت آشکار خود از خاتمی به موسسه فرهنگی هانریش بل ماموریت داد تا از جمهوری اسلامی اعاده حیثیت کند و کنفرانس را بر این اساس در برلین ترتیب دادند.
نگاه دوباره به اهمیت شکست این کنفرانس و تاثیرات آن در فضای سیاسی –اجتماعی ایران در بیت سال پیش را با آذر مدرسی، دبیر کمیته مرکزی حزب، در میان خواهیم گذاشت.
آذر مدرسی شما آنموقع دبیر تشکیلات خارج کشور حزب کمونیست کارگری ایران بودید. لطف کنید قبل از وارد شدن به جزئیات کنفرانس برلین، برای ببیندگان رادیو یک تصویری از اوضاع سیاسی ایران در بیست و یکسال پیش را که دولت اصلاحات خاتمی سرکار آمد، بدهید. در آندوره ایران در چه شرایط و اوضاع سیاسی بود؟
آذر مدرسی: کنفرانس برلین همانطور که شما گفتید سال ۲۰۰۰ میلادی یعنی سال ۱۳۷۹ شمسی در برلین برگزار شد. یکسال از انتخاب خاتمی و پیروزی دو خرداد و جنبش "اصلاحات "، اصلاح پذیری جمهوری اسلامی، میگذشت. در این سال مجلس شورای اسلامی (مجلس ششم) به تسخیر "اصلاح طلبان" در آمد و به این ترتیب قوه مجریه و قوه مقننه در دست "اصلاح طلبان" بود. اصلاح پذیری جمهوری اسلامی از بالا و لیبرالیزه شدن جمهوری اسلامی مسئله ای بود که دو خردادی ها یا "اصلاح طلبان" در دستور خود گذاشته بودند و خاتمی بعنوان نماینده و قهرمان این جنبش به قدرت رسیده بود. در ایندوره اصلاح طلبان موجی از "اصلاح پذیر بودن" جمهوری اسلامی، از اینکه اسلام و مدنیت، اسلام و حقوق انسانی بویژه حقوق زن، با شادی، سعادت، حرمت و .... مردم آشتی پذیر است، راه افتاده بود. میگفتند کافی است جناح "لیبرال" و "معتدل" و "اصلاح طلب" قدرت را در دست داشته باشد، راه انداخته بودند. این موج فقط محدود به لایه های حکومت و جناح های درون حکومتی نمیشد، این موج بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی را در خارج کشور با خود برد. در ایندوره ما شاهد همراهی طیف وسیعی از اپوزیسیون (چپ و راست) با جنبش دو خرداد و اصلاح طلب بودیم. در آندروه خیلی ها اصلاح طلب شدند، خیلی ها طرفدار "جامعه مدنی" و "گفتگوی تمدنها"، شعار های آندوره خاتمی، شدند. خیلی از نیروها و شخصیتهای اپوزیسیون مانند دوره رفسنجانی علام کردند که باید فتیله ضدیت با جمهوری اسلامی را پائین کشید. ما به حق اسم این طیف را "اپوزیسیون پرو رژیم" گذاشتیم. اپوزیسیونی که طرفداری و حمایت از حاکمیت در دستور کارشان بود. ایندوره شاهد جدالی سیاسی جدی چه در جامعه و چه انعکاس آن در میان نیروهای سیاسی بودیم. کنفرانس برلین بر متن این اوضاع و مهمتر از آن بر متن سربلند کردن جنبش سرنگونی و شروع شکست پروژه "اصلاحات" بود.
قبل از کنفرانس برلین و قبل از پیروزی "اصلاح طلبان" در مجلس ششم، ما ۱۸ تیر ۷۸ را داریم. وقایع دانشگاه، حمله و سرکوب وحشیانه دانشجویان و شش روز جدال رودرروی دانشجویان و نیروهای سرکوب دولت اصلاحات را داشتیم. دانشجوانی که به سانسور دولت اصلاحات خاتمی، کسی که قرار بود فضای سیاسی را باز کند و نوید میداد که در جمهوری اسلامی میشود "فضای سیاسی باز" داشت به شرطی که قدرت دست ما (اصلاح طلبان) باشد، اعتراض کردند و با سرکوب وحشیانه همین دولت اصلاحات روبرو شدند. ما به حق اسم این جنبش را جنبش توده ای برای سرنگونی نام گذاشتیم.
در نتیجه فضای جامعه به شدت ملتهب بود و برخلاف تصویری که اصلاح طلبان میدادند، دوره ریختن آخرین توهمها به "اصلاح طلبان" در اعماق جامعه بود. تقابلها با "اصلاح طلبان" بعنوان بخشی از حاکمیت شروع شده بود. دول غربی به اصلاح طلبان و کنار گذاشته شدن "هاردکور"های رژیم سمپاتی داشتد و از آن حمایت میکردند. در همین دوره خاتمی با کبکبه و دبدبه به نیویورک رفت و در سازمان ملل "گفتگوی تمدنها" و آمادگی جمهوری اسلامی برای "گفتگو" با غرب را طرح کرد. بر متن این اوضاع دولت آلمان تصمیم گرفت راه مشروعیت دادن به جمهوری اسلامی "لیبرال" شده و "اصلاح" شده را فراهم کند. یوشکار فیشر، از حزب سبز، وزیر امور خارجه آلمان به ایران سفری کرد و در این سفر تدارک برگزاری کنفرانسی برای عملی کردن "گفتگوی تمدنها"، بعنوان نشان دادن باز بودن فضای سیاسی ایران تحت حاکمیت اصلاح طلبان و مشروعیت دادن به جمهوری اسلامی و در عین حال فراهم کردن فضای سیاسی، هم در میان ایرانیان و هم در میان مردم آلمان، برای سفر خاتمی به آلمان بود.
فراموش نکنیم تا قبل از به قدرت رسیدن اصلاح طلبان، دول غربی بر متن کشمکش خود با جمهوری اسلامی، دائما آنرا بدلیل اختناق و اعدام و نقض حقوق بشر محکوم میکردند و آنرا تحت فشار قرار میدادند. با به قدرت رسیدن خاتمی و پس از آن انتخابات مجلس ششم، غرب فتیله این فشار را پائین کشید و دولت آلمان به همراه اصلاح طلبان درون حاکمیت و اپوزیسیون طرفدار آن تلاش مشترکی را برای برگزاری این کنفرانس و فراهم کردن فضا شروع کردند.
کنفرانس برلین بر متن اوضاع پرتلاطم در ایران، پس از به میدان آمدن جنبش توده ای برای سرنگونی کل حاکمیت و سرکوب خونین آن توسط دولت اصلاحات، بر متن پولاریزه شدن فضای سیاسی جامعه و نیروهای سیاسی برگزار شد.
فواد عبداللهی: بر متن پولاریزاسیونی که شما اشاره کردید، کنفرانس برلین چه هدفی را تعقییب میکرد؟ چمهوری اسلامی و دولت آلمان در خارج کشور دنبال چه هدفی بودند؟
آذر مدرسی: هدف این بود که به دنیا بگویند جمهوری اسلامی لیبرالیزه شده، قابل اصلاح، آنهم از بالا است. هدف این بود که بگویند حاکمیت ظرفیت اینرا دارد از درون اصلاح شود، با جامعه و مردم آشتی کند و "اصلاح طلبان" ظرفیت و توان اینکار را دارند. این پروژه مشترک اصلاح طلبان و دولتهای غربی و در اینمورد مشخص پروژه مشترک جمهوری اسلامی، دولت آلمان و اپوزیسیون پرو رژیم بود.
این کنفرانس را خیلی زیرکانه تدارک دیده بودند. البته بعد از اعتراض نیروهای سیاسی چپ و کمونیست به این کنفرانس، شکل عریان دولتی بودن آنرا کنار گذاشتند. در این کنفرانس چند نفر از عاملین سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی را، مانند گنجی و جلایی پور، یک نماینده مجلس، یک معمم را در کنار تعدادی از شخصیتهای فرهنگی، ادبی و اجتماعی مانند فریبرز رئیس دانا، محمود دولت آبادی، مهرانگیز کار، شهلا لاهیجی را به کنفرانس آورده بودند تا تصویری بدهند که این ترکیب طیفهای مختلف مردم از مردم "مسلمان" و زنان "محجبه"، تا زنانی که علیه قوانین اسلامی و حجاب اجباری هستند و جوانان و دانشجویان چپ و مردم معترض را نمایندگی میکنند و حضور جانیانی چون گنجی و جلایی پور، بعنوان نمایندگان جناح اصلاحات، را هم زیر اعتبار دیگران مخفی کنند. قرار بود این ویترین "زیبا" و متنوع ممکن بودن "گفتگوی تمدنها" و "جامعه مدنی" را به نمایش بگذارد. قرار بود حضور این افراد در کنفرانس شاهدی بر فضای سیاسی "باز" در ایران باشد.
بروشور اولیه کنفرانس با عکس خاتمی منتشر شد. قرار اولیه برنامه این بود که سفیر ایران در آلمان و یکی از مقامات دولتی آلمان کنفرانس را افتتاح کنند. زمانیکه این برنامه با اعتراض وسیع نیروهای سیاسی و فعالین و شخصیتهای سیاسی روبرو شد، ناچار شدند بروشور اولیه را جمع کردند و بروشوری بدون عکس خاتمی و نشانی از جمهوری اسلامی و صرفا با عکس سخنرانان منتشر کردند، سخنرانی مقامات رسمی آلمان و ایران را حذف کردند و اعلام کردند این کنفرانس اساسا کنفرانسی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی برای آشنایی فرهنگها با هم است. به این امید که واقعیت را میتوانند پشت این ویترین "شیک" پنهان کنند و اعتراضات را خاموش کنند، ظاهر را تعدیل کردند. تلاش کردند کنفرانس با کمترین دردسر برگزار شود که خوب خوشبختانه موفق نشدند و این کنفرانس با اعتراض وسیعی در خارج کشور و در مرکز آن در برلین و محل کنفرانس روبرو شد و کنفرانس را به شکست کشاند.
فواد عبداللهی: سیاست حزب کموینست کارگری ایران در آندوره در برخورد به کنفرانس چه بود؟
آذر مدرسی: ما به محض اینکه مطلع شدیم این کنفرانس یک کنفرانس و پروژه دولتی است، صورت مسئله تغییر کرد. این کنفرانس دیگر کنفرانسی فرهنگی، مستقل نبود که هر نیرویی میتوانست از شرکت کنندگان و یحثهایشان انتقاد داشته باشد. صورت مسئله تقابل ما با یک پروژه مشترک دو دولت بود و اینکه چه باید کرد.
ما روشن گفتیم اگر هدف کنفرانس مشروعیت دادن به جمهوری اسلامی است، که بود، باید به شکست کشیده شود. این کنفرانس باید در اهداف خود و در تصویری که میخواهد از جمهوری اسلامی و جامعه ایران بدهد، شکست بخورد. به همین دلیل تصمیم گرفتیم یک کنفرانس آلترناتیو برگزار کنیم. کنفرانسی با ترکیبی از شخصیتهای فرهنگی، ادبی، هنری، اجتماعی و سیاسی، فعالین حقوق زن، زندانیان سیاسی، مشابه با ترکیب کنفرانس "ایران بعد از انتخابات"، برگزار کنیم و صدای واقعی مردم معترض و آزادیخواه ایران را از زبان این سخنرانان بشنویم. اعلام کردیم که اگر کسی میخواهد بداند ایران چه خبر است و جامعه ایران در چه حالی است، باید در این کنفرانس شرکت کند، نه کنفرانس دولتی در سالن و زیر پوشش وسیع نیروهای امنیتی دولت آلمان.
به شکست کشاندن آن کنفرانس در اهداف خود و نشان دادن تصویر واقعی از جامعه ایران هدف ما بود. سیاست ما این بود که نشان دهیم ما کمونیستها نمایندگان اعتراض وسیع و توده ای علیه کل حاکمیت، نماینده "نه" به جمهوری اسلامی که سالها بود مردم معترض آنرا فریاد میزدند و در ۱۸ تیر ۷۸ رسما و علنا جمهوری اسلامی را به جنگ طلبید، هستیم.
این سیاست ما بود و به همین دلیل "کنفرانس آلترناتیو" را سازمان و فرخوان دادیم. نیروی جدی و زیادی را برای اینکار بسیج کردیم. اشتیاق برای حضور در این کنفرانس به شدت بالا بود، این کنفرانس صرفا کنفرانسی سازمانی و صرفا با نیروی سازمانی ما نبود. معترضین زیادی هم جهت با حزب کمونیست کارگری وقت، از شهرهای مختلف آلمان در آن کنفرانس شرکت کردند و اعلام کردند که "کنفرانس آلترناتیو" کنفرانس واقعی ما متعرضین، کنفرانس واقعی میلیونها انسان معترض در ایران علیه جمهوری اسلامی است.
اتفاقاتی که در دو روز اول کنفرانس در سالن افتاد، توجه و تمرکز را از کنفرانس آلترناتیو به درجه زیادی به اعتراض در سالن و دخالت در آن تغییر داد. حضور ما در کنفرانس و اعتراض به آن وجه دیگری از تلاش ما برای به شکست کشاندن آن شد. حضور فعال ما بخصوص در روز دوم و حضور قوی تر ما در اعتراضات سالن نقش جدی در فشار به برگزارکنندگان داشت. اعتراض در درون سالن ما و سایر معترضین به دو دلیل، یکی روز قبل پلیس به دستور برگزارکننده کنفرانس به یکی از فعالین سیاسی زن، شادی امین، که تقاضای یک دقیقه سکوت به یاد قربانیان جنایت جمهوری اسلامی کرده بود، حمله کرده بود و تلاش کرده بودند او را از سالن بیرون کنند، هرچند موفق به اینکار نشدند و معترضین توانستند یک دقیقه سکوت به یاد قربانیان جنایات جمهوری اسلامی را به برگزار کنندگان تحمیل کردند، اما عملا کنفرانس را به خشونت کشاندند و فضا را متشنج کردند. دوم بدلیل حضور اکبر گنجی و جلایی پور در پانل و به درجه کمتری حضور اشکوری که معمم بود فضای سالن متشنج شد. طبیعی بود جمعیت معترض از حضور دو نفر از کسانیکه دستشان به خون مردم آغشته بود و در سالن شاکی خصوصی داشتند و کسی که صرف لباس او نماد اسلام و حاکمیت قرون وسطایی اسلام در ایران بود، به خشم آمدند و شاکیان زیادی علیه گنجی و جلایی پور پشت تریبون و در سالن اعاده جرم کردند و فضای سالن به همین علت به شدت هیجان انگیز، متشنج، معترض و پر تنش بود. در نتیجه حضور ما و همه معترضین عملا کنفرانس درون سالن را هم به عرصه و صحنه ای از محاکمه جمهوری اسلامی، اعاده جرم علیه مهره های آنان تبدیل شد. ما همزمان که "کنفرانس آلترناتیو" را در خارج سالن برگزار میکردیم، عده ای آگاهانه به درون سالن رفتند برای اینکه بتوانند اعتراضات درون سالن را کانالیزه بکنند و آنرا به اهرم فشاری واقعی علیه جمهوری اسلامی و دولت آلمان تبدیل کنند. همانطور که گفتم خوشیختانه موفق شدیم.
ابعاد شکست این کنفرانس در نتیجه اعتراض ما را باید از زبان خامنه ای شنید که همان وقت گفته بود "کنفرانسی که قرار بود با آن چهره مشروع جمهوری اسلامی را به جهان نشان بدهید، به صحنه دادگاهی علیه جمهوری اسلامی تبدیل شد و این بزرگترین خیانتی بود که "اصلاح طلبان" و شرکت کنندگان به جمهوری اسلامی کردند". واقعا هم همینطور بود این کنفرانس چه در سالن و در سخنرانی ها و اعتراضات پرشور معترضین و مخالفین جمهوری اسلامی و چه در "کنفرانس آلترناتیو" به صحنه محاکمه جمهوری اسلامی و افشا جنایات آن تبدیل شد و از این نظر سیاست ما در به شکست کشیدن این کنفرانس پیش رفت و تلاش ما به هدف خود رسید.
فواد عبداللهی: ظاهرا زمانیکه برگزار کنندگان فهمیدند که حزب کمونیست کارگری با جمعیت وسیعی از آزادیخواهان آلترناتیو این کنفرانس شده و نیروی عظیمی را حول خود بسیج کرده اند، از شما برای مذاکره دعوت کردند که در پانل کنفرانس شرکت کنید. لطف کنید مسئله را بیشتر توضیح بدهید.
آذر مدرسی: همانطور که شما اشاره کردید فشار درون و بیرون سالن برای برگزار کنندگان غیر قابل کنترل و غیر قابل تحمل و ادامه کنفرانس غیر ممکن شده بود. برگزار کنندگان تلاش کردند قبل از ما با بخش دیگری از اپوزیسیون، که مستقل از ما تجمعی در خارج سالن سازمان داده بودند و در سالن هم حضور داشتند، وارد مذاکره شوند و دو نفر از نمایندگان آنها در سالن پشت تریبون رفتند و اعلام کردند که برگزار کنندگان اجازه استفاده از تریبون را در هر مبحثی داده اند و از شرکت کنندگان خواستند که این عقب نشینی را ببینند و با استفاده اپوزیسیون از تریبون موافقت کنند. بطور واقعی فضا متشنج تر از این بود که به این خواسته جواب مثبت داده شود. برگزار کنندگان وقتی دیدند که نیروی اصلی و جدی حزب کمونیست کارگری است، علیرغم تمایل و میل خود از ما تقاضای مذاکره کردند.
من و دو نفر از رفقای کمیته آلمان، رفقا بهرام مدرسی که همزمان دبیر تشکیلات برلین بودند، و ایرج فرجاد در هیئت مذاکره حزب بودیم و از طرف مقابل بهمن نیرومند، از سازمان دهندگان کنفرانس و مجری فارسی زبان کنفرانس، خانم لاهیجی و اگر اشتباه نکنم آقای رئیس دانا هیئت مذاکره بودند. آنها پیشنهاد کردند که در هر بحثی دو نفر از اپوزیسیون، یک نفر نماینده حزب کمونیست کارگری و یک نفر نماینده سایر جریانات، در پانل بعنوان سخنران صحبت کنند. ما همانجا اعلام کردیم که شرط حضور ما در این پانل، بیرون کردن دو نفر از سخنرانان که بخشی از دستگاه سرکوب بودند، است. این دو نفر اکبر گنجی عضو بالای سپاه پاسداران و در سرکوب مردم دست داشته و محمد رضا جلایی پور، که در دوره حمله جمهوری اسلامی به کردستان و اعدام دهها نفر از مردم و فعالین سیاسی در شهر مهاباد فرماندار این شهر بوده و اتفاقا مدتی قبل از کنفرانس از این اعدامها بعنوان مقابله با ضد انقلاب دفاع کرده بود و آنرا اقدامی لازم برای دفاع از "انقلاب اسلامی" عنوان کرده بود، بودند. بهرحال شرط حضور ما در پانل عدم حضور این دو نفر بود. همانجا اعلام کردیم ما با کسانیکه صرفا از دو خرداد طرفداری میکنند، با مدافعین "اصلاح پذیری" جمهوری اسلامی، بحث سیاسی میکنیم و مشکلی نداریم. اما این دو نفر پرونده سیاهی در سرکوب مردم دارند و شاکیان خصوصی آنها در سالن نشسته اند. این پیشنهاد با مخالفت طرف مقابل روبرو شد و بعد از مشورت با هم پیشنهاد استفاده از تریبون و نه حضور در پانل و در کنار سخنران و اینکه ما (یک نمانیده از حزب و یک نماینده از سایر نیروها) میتوانیم در بخش اظهار نظر به اندازه هر سخنران صحبت کنیم را به ما دادند، که ما هم در مشورت با هم و با رفقای دیگری از رهبری حزب این پیشنهاد را قبول کردیم. همانجا من به بهمن نیرومند اعلام کردم پیش شرط عملی شدن این توافق و پیشنهاد، موافقت جمعیت معترض در سالن است. در صورت موافقت آنها ما حاضر به عملی کردن آن میشویم. علاوه بر این طرف مقابل از ما خواست که معترضین را دعوت به سکوت کنیم و از آنها بخواهیم شعار ندهند و به قول خودشان "شلوغ" نکنند. همانجا ما اعلام کردیم ما به هیچ عنوان چنین تقاضایی از معترضین نخواهیم کرد و علاوه بر آن کسی جواب چنین درخواستی را هم نخواهد داد. گفتیم طبیعی است سالن سخنرانی آن دو نفر، گنجی و جلایی پور، را تحمل نکنند. بهرحال آنها تلاششان این بود که ما پیام آور سکوت و آرامش در سالن باشیم که ما قبول نکردیم و گفتیم ما بخشی از اعتراض به حضور این دو نفر هستیم، اما به امکان استفاده از تریبون برای اعلام ادعانامه مردم آزادیخواه در ایران علیه جمهوری اسلامی نه نگفتیم.
بر این مبنا توافق کردیم که من جزئیات مذاکره، شروط ما و توافق خود را به اطلاع شرکت کنندگان برسانیم و نظر آنها را بخواهیم و در صورت موافقت آنها، کنفرانس ادامه پیدا کند. زمانیکه من پیشنهاد را طرح کردم بخشی از جمعیت موافق بود و بخش بیشتری مخالف و در نهایت با شعار "مرگ بر جمهوری اسلامی" اعلام کردند که حتی حاضر نیستند این درجه از عقب نشینی را از طرف برگزار کنندگان قبول کنند. ما همانجا اعلام کردیم که بنا به خواست معترضین این پیشنهاد و توافق عملی نخواهد شد و کنفرانس مشروعیتی ندارد و ما به اعتراض خودمان در سالن ادامه خواهیم داد. پس از اعلام این مسئله عملا کنفرانس تعطیل شد و برگزار کنندگان اعلام کردند که ادامه کنفرانس به فردا موکول میشود.
فواد عبداللهی: تاثیر شکست این کنفرانس بر احزاب اپوزیسیون چه بود؟ چون در اسنادی که من دیده ام همزمان با حملات هیستریک هر دو جناح حکومت اسلامی، جریاناتی مثل سازمان راه کارگر و توده ای-اکثریتی ها که در آن کنفرانس هم شرکت داشتند، شروع به حمله به حزب کمونیست کارگری کردند و در کنار جناح دو خرداد و اصلاح طلبان حکومتی ایستادند. داستان چیست؟ اینها ظاهرا به خودشان میگفتند اپوزیسیون!
آذر مدرسی: حملات هیستریکی علیه ما از طرف جمهوری اسلامی شد که من کوتاه با آن اشاره میکنم. ابتدا اصولگرایان حملات را شروع کردند و تلاش کردند از این "افتضاح سیاسی" استفاده جناحی کنند، بخشهای کوچکی از اعتراضات درون سالن را از تلویزیون پخش کردند و اعلام کردند اصلاح طلبان باعث بی آبرویی جمهوری اسلامی شده اند و جناح رقیب و شرکت کنندگان در کنفرانس را متهم به همکاری با حزب کمونیست کارگری کردند که بعد از مدتی اصلاح طلبان سعی کردند از همین تاکتیک علیه جناح رقیب استفاده کنند و پخش آن چند دقیقه از کنفرانس در تلویزیون را حاکی از رابطه اصولگرایان با "ضدانقلاب"، یعنی حزب کمونیست کارگری، دانستند. همزمان هر دو جناح حمله هماهنگی را علیه ما سازمان دادند و اینکه این حزب یک نیروی "مشکوک"، اینکه اینها از اسرائیل یا امریکا پول میگیرند و .... را علیه نیرویی که در آندوره به اعتراف همگان بزرگترین و رادیکالترین حزب اپوزیسیون و یک نیروی کمونیست و رادیکال بود، راه انداختند. تاکید میکنم در آندوره چون امروز حزب کمونیست کارگری پدیده دیگری است که کمترین ربطی به آن تاریخ و آن سیاستهای رادیکال ندارد.
هر دو جناح حملات حقیرانه و پرونده سازی های پوچی را علیه این حزب راه اندختند و اصلاح طلبان برون حکومتی، مانند راه کارگر و اکثریت و حزب توده و جمهوریخواهان و مجموعه ای از این اپوزیسیون پرو رژیم، که در روزهای کنفرانس و در درون سالن با ما به جدل پرداختند و زیر پوشش دفاع از "آزادی بیان" ما را به اغتشاش متهم میکردند و اینکه ما اجازه نمیدهیم آنها به پروژه اصلاح پذیری جمهوری اسلامی از زبان گنجی و جلایی پور گوش بدهند و هورا بکشند را نشان "چماقداری" ما اعلام میکردند، با آن همراه شدند.
بعد از کنفرانس اتفاقات جدی تری رخ داد که کمتر کسی به آن میپردازد. تا جائیکه به اپوزیسیون برمیگردد، این اپوزیسیون پرو رژیم، این اصلاح طلبان و دو خردادی های برون حکومتی، همگام با اصلاح طلبان درون حکومتی و رئیس جمهور منتخبشان خاتمی دست به حمله به ما کردند و پا به پای هم به ما گفتند مانند اصولگرایان "چماقدار" اید (این حملات هنوز هم ادامه دارد)، گفتند شما کنفرانسی فرهنگی را به اغتشاش کشیدید، شما تحمل "آزادی بیان" مخالف سیاسی خود را ندارید و حملاتی از این دست. متاسفانه بخشی از شخصیتهایی که در ایران به نام چپ شناخته شده اند، مانند آقای رئیس دانا، هم تبلیغات اینکه اینها اصلا اسرائیلی هستند و از اسرائیل پول میگیرند و مشکوک اند را شروع کردند. این جبهه متنوع از دو جناح حاکمیت، اپوزیسیون پرو رژیم و تعدادی از شخصیتهای سیاسی در ایران دست به حملاتی هیستریک و پرونده سازیهای کثیفی علیه ما زدند.
به این ترتیب پس از کنفرانس برلین فضایی قطبی در نیروهای سیاسی بوجود آمد و عملا دو قطب عمیقتر از قبل در مقابل هم قرار گرفتند و حزب کمونیست کارگری وقت در راس و نیروی اصلی قطب آزادیخواهی بود و به همین دلیل نوک تیز حملات قرار گرفت. این حملات هم بدلیل برخورد صریح و روشن ما و قدرت و اعتبار و اتوریته این حزب در آندوره و هم بدلیل روند و سیر اوضاع و تشدید مبارزه علیه کلیت جمهوری اسلامی و شکست پروژه اصلاح پذیری جمهوری اسلامی، حقانیت آن اعتراض و تمام کسانیکه در آن کنفرانس معترض بودند و به کلیت جمهوری اسلامی "نه" گفتند، را نشان داد و ثابت کرد.
امروز بعید میدانم اگر آن نوشته ها، آن حملات هیستریک، آن پرونده سازی های حقیرانه علیه حزب کمونیست کارگری وقت و شخصیتهای آن را در مقابل نویسندگان و سازمانهایشان بگذارید کسی حاضر باشد مسئولیت آنها را قبول کند و امروز بسیار راحت در کنار ما کمونیستهای معترض به کنفرانس برلین، پرچم سرنگونی جمهوری اسلامی و "نه به جمهوری اسلامی" را در دست میگیرند. این نیروها جبر تاریخ وادارشان کرد رنگ عوض کنند و فکر نمیکنم حاضر باشند مسئولت یک خط از آن حملات به ما و کمونیستها و تک تک معترضین و دفاع از اصلاحات را به عهده بگیرند. برعکس تلاش میکنند این بخش از تاریخ و کارنامه سیاه خود را به سادگی زیر فرش کنند.
فواد عبداللهی: اجازه بدهید سوال آخر را طرح کنم. فکر میکنید اعتراض در کنفرانس برلین تا چه حد مربوط به اوضاع امروز در ایران است. ایرانی که دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ را پشت سر گذاشته و با عبور از اصلاح طلب و اصولگرا، امروز با پرچم معیشت و رفاه و امنیت به میدان آمده اند و جمهوری اسلامی را به چالش کشیده اند. کمونیستها و فاتحین کنفرانس برلین چگونه آن واقعه را به شرایط امروز مرتبط میکنند؟
آذر مدرسی: انعکاس اعتراضی که ما بیست و یکسال پیش در برلین علیه مشروعیت دادن به جمهوری اسلامی و علیه "اصلاح پذیر بودن" جمهوری اسلامی سازمان دادیم، انعکاس اعتراضی که ما کمونیستها و همه آزادیخواهان دیگر در درون و بیرون سالن علیه جمهوری اسلامی پیش بردیم را در دیماه ۹۶ میبینیم. کنفرانس برلین ادامه ۱۸ تیر سال ۷۸ بود و باید آنرا به دیماه ۹۶ وصل کرد. دیماه ۹۶، آبان ۹۸ را باید به کنفرانس برلین وصل کرد. دیماه ۹۶ اعلام کرد مخالفین کنفرانس برلین حق داشتند! فاتحین کنفرانس برلین که همان روزها اعلام کردند "مردم ایران جمهوری اسلامی را نمیخواهند" و شعارهای "مرگ بر جمهوری اسلامی" را سر دادند، حق داشتند! مردم به حق آنها را نمایندگان اعتراض خود میدانند. به نظر من کنفرانس برلین مستقیما به دیماه ۹۶ وصل است. مستقیما به شعار "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا" وصل است. به نظر من هم دیروز و هم امروز مردم به کمونیستهایی که در کنفرانس برلین اعتراض کردند، حقایق را گقتند، با عکسهای مارکس و پلاکاردهای "زنده باد سوسیالیسم" و شعارهای خود و همه شور و حرارات و هیجان آمیخته به نفرت از جمهوری اسلامی این توطئه مشترک را به شکست کشاندند، به چشم احترام نگاه میکنند. کمونیستهایی که بیست و یکسال پیش حقایقی که مردم زیر فشار خفقان و استبداد نمیتوانست اعلام کند، و یا بخشی از مردم به بهبود در جارچوب متوهم بودند، نیرویی هستند که بعنوان پیشروان و پیشتازان جامعه، حقایق را میبینند، حقایق را میگویند و سر سازشی با هیچ بخشی از بورژوازی تحت هر عنوانی ندارند.
اگر کنفرانس برلین و دیماه ۹۶ را در کنار هم بگذارید و قدرت اجتماعی سوسیالیستها که امروز مهر خود را به اعتراضات زده اند را ببینید، متوجه میشوید که این کمونیسم از کنفرانس برلین مهر خود را بر تحولات و اعتراضات توده ای زده و آینده ایران مهر این نوع از کمونیسم و طبقه کارگر را بر خود خواهد داشت.