نیروهای دولت اسراٸیل یک شبکهی سیاسی چپ را هدف قرار دادهاند و برای محدود کردن رشد این شبکه از ابزارهایی مانند دستگیری و شکنجه استفاده میکنند.
نویسنده: مجد كیال - ترجمه: سعید محمدی
از اواخر سال ۲۰۱۹ نیروهای دولت اسرائیل یک کارزارِ دستگیری فلهای به راه انداختهاند و صدها زن و مرد فلسطینی را مورد هدف قرار دادهاند. این افراد به طرز وحشیانهای دستگیر شدهاند، خانههایشان در سحرگاه مورد هجوم قرار گرفته و وسایلشان بازرسی و توقیف شدهاست. بازداشت شدگان بدون امکان ملاقات با وکیل و حتی بدون تفهیم اتهام به مدت چندین هفته مورد بازجویی قرار گرفتهاند. بر اساس مستندات گروههای حقوق بشری، در همان حالی که این افراد شکنجههای وحشتناک جسمی و روانی را از سر میگذراندند، خانوادههایشان مورد ارعاب و تهدید قرار گرفتهاند. بسیاری از این مواردِ دردناک، پس از ماهها بازداشت خودسرانه و بدون هیچ اتهام یا جلسهی دادرسیای، به آزادی بازداشت شدگان انجامیدهاست.
و آنهایی که به دادگاه کشیده شدند نیز با اتهامات مضحکی محاکمه شدند. لیّان کایِد، دانشجوی ۲۲ سالهی دانشگاه “بیر زِیت” به جرم درست کردن و فروختن فلافل، به عنوان بخشی از یک آکسیون برای یک جنبش دانشجوییِ هواخواه جبههی آزادیبخش فلسطین (پی. اف. ال. پی.) به اتهام “فعالیتهای تروریستی” محاکمه شد. در همین راستا، دانشجو “مایس ابو قوش” به خاطر عضویتش در اتحادیهی دانشجویان این دانشگاه و فعالیتهای روزنامهنگاری بازداشت شد. بقیه هم به جرم فروش کتاب یا قهوه زندانی شدند.
این کارزارِ بازداشت یک خطر اجتماعی-سیاسی به همراه دارد. دولت اسرائیل تلاش دارد یک شبکهی سیاسی و اجتماعی جوانان چپ را با بهانههای نظامی از بین ببرد. علیه گروهی اعلان جنگ کرده که فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و آکادمیکشان با ارزشها و مبارزات ضد صهیونیستی گره خوردهاست. در میان مهمترین دگرگونیهای سیاسیای که فلسطینیها در یک دههی اخیر شاهد آن بودهاند میتوان به نابودی کامل مقاومت مسلحانه و ازبین رفتن فعالیتهای سیاسیِ مردمی اشاره کرد. اسرائیل این دگرگونیها را در قالب بخشی از یک پاسخ شدید و سیستمیک به اتفاقات “انتفاضهی دوم” در اراضی فلسطینی محقق کرد. واقعیت دوم پس از سال ۲۰۱۵ آشکار شد، زمانی که تعدادی “حملهی انفرادی” از طرف کسانی که به هیچ گروه سیاسیای وابسته نبودند انجام شد. دولت اسرائیل این حملات را با نگرانی دنبال میکرد، هم به دلیل دشواری و غیر قابل پیشبینی بودن آنها و هم به عنوان نشانهای از پیروزی خودش در از بین بردن سازماندهیِسیاسی و مبارزه با اشغالگری.
شکافهای موجود در پیروزی اسرائیل
اما حتی در این واقعیت هم، سالهای اخیر شکافهایی را در این پیروزی دولت اسرائیل برملا کردهاند. یک اتفاق کلیدی ترور فعال فلسطینی “باسل الأعرج” در مارس سال ۲۰۱۷ توسط دولت اسرائیل بود. این ترور او را به یک سمبل انقلابی ملی در میان اقشار جوان تبدیل کرد و باعث روشن شدن دو عامل اجتماعی محوری شد که کلیدِ درک کارزار بازداشتهای اخیر است. در درجهی اول، داستان الأعرج از جداییهای جغرافیاییِ استعماری میان کوچِ فلسطینیان، کرانهی باختری اشغال شده و مرزهای سال ۱۹۴۸ فراتر رفت. الأعرج در شبکههای اجتماعی حضور داشت و روابط محکمی با جوانان فلسطینی در سراسر دنیا داشت. استحالهی او به عنوان یک سمبل فلسطینی به دولت اسرائیل نشان داد که امکانِ به وجود آمدن یک گفتمان انقلابی در میان همان بخشهای اجتماعی و جغرافیاییای که خودش برای تشتت فلسطینیان ایجاد کرده بود، وجود دارد. در درجهی دوم، ترور الأعرج اهمیتِ فراتر رفتن از آن تفرقهها و تشتتها را نشان داد. دولت اسرائیل در واقع در صدد پاکسازی زندگی اجتماعی فلسطینیان از آگاهیای بوده است که در برابر اشغال مقاومت میکند. شهادت الأعرج جانی دوباره در تلاشهای فلسطینیان برای پیشبرد اقدامات فرهنگی و اجتماعی دمید؛ اقداماتی که ذاتا ضد صهیونیستی هستند، مانند پخش برنامه، آموزش، پروژههای تحقیقاتی و جنبشهای فمنیستی. سپس در آگوست سال ۲۰۱۹ یک وسیلهی انفجاری در یک چشمهی آب در منطقهی رامالله منفجر شد؛ چشمهای که ساکنان بارها سعی کردند کنترل آن را به دست بگیرند. نیروهای اسرائیلی ادعا کردند که یک سلول عملیاتی وابسته به پی. اف. ال. پی. پشت این انفجار بودهاست. تحقیقات در این باره در دسامبر سال ۲۰۱۹ به اوج خود رسید هنگامی که مقامات اسرائیلی افرادی، که به زعم خودشان در این ماجرا درگیر بودند را بازداشت کردند؛ اما این تنها آغاز ماجرا بود. سرویسهای اطلاعاتی دولت اسرائیل از این حمله به عنوان بهانهای برای کلید زدن یک کارزار خشنِ سرکوب استفاده کردند، آنهم با هدف انقیاد، ارعاب و “پاکسازی” حلقههای جوانان چپ، نابودی شبکههای اجتماعی و عقیم گذاشتن هر گونه ساختار سازمانیجدیدی. هجوم و دستگیری در تمام مناطق اشغالی ادامه پیدا کرد.
تفرقههای جغرافیایی
عناصر کارزار بازداشت فلهایِ امروز به این اشاره دارد که دولت اسرائیل چقدر به مسئلهی جدایی جغرافیایی فلسطینیان اهمیت میدهد. این را از اتهاماتی که به برخی از بازداشت شدگان زدهاند میتوان دریافت. اتهاماتی از قبیل «بازدید از کشور دشمن» و «ارتباط با یک عامل خارجی». چنین مقررات مبهمی میتواند شامل حال هرکسی خارج از فلسطین بشود. نتیجتا هر گونه ارتباطی از هر نوعی و با هر کسی – به ویژه با اتباع کشورهایی که دولت اسرائیل به عنوان “دشمن” عرب قلمداد میکند – میتواند به عنوان جُرم کیفری دیده شود. دولت اسرائیل قصد دارد به وسیلهی چنین قوانینی قدرت مطلق خودش بر کنترل روابط بین فلسطینیان و دیگران را حفظ کند. راهبرد به کارگیری همزمانِ حوزههای اجتماعی و سیاساسی از طریق استفادهی گستردهی دولت اسرائیل از قانون “ضد تروریسم” به اجرا گذاشته شدهاست؛ قانونی که در سال ۲۰۱۶ وضع شد و بر اساس آن هر گونه فعالیت انسانی، اجتماعی یا فرهنگی میتواند به عنوان “حمایت از تروریسم” تفسیر شود. “مرکز قانونی عدالت” گفت که قانون مذکور فعالیتهای سیاسیای که غالبا توسط شهروندان فلسطینیِ - اسرائیلی انجام میشود – حتی فعالیتهای انسانی و فرهنگی – را صرفا به این دلیل که مخالف اشغال هستند و از قربانیان حمایت میکنند به عنوان اقدامات تروریستی قلمداد میکند. این امر در اتهامات وارده به برخی از بازداشت شدگان کاملا مشهود است.
شکنجهی وحشیانه
این کارزار بازداشت یک بخش اجتماعی گسترده را به منظور ارعاب و سرکوبِ آن مورد هدف قرار دادهاست. اشتیاق و علاقهی نیروهای اسرائیلی به بازجویی و شکنجهی بازداشت شدگان مؤید این مسئله است. البته چیزی که تازگی دارد شکنجه نیست، بلکه اصرار سرویسهای اطلاعاتی است مبنی بر اینکه این شکنجهها مرتبا گزارش شوند. در میان بدترین موارد از این دست میتوان به موارد زیر اشاره کرد: صامر الأربید، که استخوانهایش شکسته شد و به کُما رفت، دانشجوی بیست و سه ساله مایا ابو قوش، که به مدت طولانی تحت ضرب و شتم و فشار روانی قرار گرفت، و ولید حناچه، که عکسهای بعد از شکنجهاش در میان مردم دست به دست میشد. نیروهای اطلاعاتی دولت اسرائیل همچنین به تاکتیکهای روانیِ ابتدائی روی آوردند. مانند فرستادن تهدید برای مردان جوانِ دیگر از طریق بازداشتشدگانی که آزاد میشدند، به منظور ایجاد ترس و درگیریهای درونی بین این افراد. این کمپین بازداشتها به قصد تیشه زدن به ریشه اجتماعی بخش پیشرو جنبش ضد استعماری به راه افتاده است؛ جنبشی که بر شانههای از هم گسیختگی جامعه فلسطین در دوره پس از روز نکبت (۱۴ مِی)، امروزه با پرچم فلسطین یكپارچه و متحد به میدان آمده است.
---