به دنبال یورش ماموران رژیم جمهوری اسلامی در روز دوشنبه چهارم اسفند ماه به زحمتکشان سراون و کشته و زخمی شدن شماری از مردم این منطقه، روزهای سه شنبه و چهارشنبه شهر سراوان و دیگر شهرهای این منطقه شاهد اعتراضات توده ای بود. در شهر سراوان و دیگر مناطق سیستان و بلوچستان مردم معترض به فرمانداری و دیگر اماکن سرکوب رژیم حمله ور شدند، فرمانداری شهر را تصرف کرده و ماشین های نیروی انتظامی را به آتش کشیدند.
نویسنده: آسو سهامی
با گذشت ۵ روز از کشتار سوختبران در سراوان، اعتراضات توده ای نه تنها افول نیافته است بلکه همچنان رو به گسترش است و شهرهای بیشتری به این اعتراضات پیوسته اند. بنا به گزارشات دریافتی و ویدئوهای منتشر شده، پایگاهها و پاسگاههای رژیم در شیرآباد، قلعه بید، سوران، کیوسک و نهضتآباد به آتش کشیده شده، این استان در اعتصاب به سر می برد و شهر زاهدان شاهد اعتراضات مردمی بوده و در روستای "محمدآباد کَتَکی" مامورین رژیم به سوی معترضان آتش گشوده و شماری از کودکان و زنان زخمی شدند. و همچنین شهر کرمانشاه و آمل نیز شاهد اعتراض مردم در دفاع از مردم سراوان و در اعتراض به ٤٠ سال جنایت، بی حقوقی، محرومیت تحمیل شده از سوی جمهوری اسلامیست.تمامی اخبار و گزارشات اخیر از ایران نشان از این دارد که جنگی به گستره و پهنای کشور ایران در جریان است و هر بار این دمل چرکین سرمایه از سوی سر باز می کند و هر بار از گوشه ای آتش اعتراضات جرقه می خورد. ایران به میدان کارزار و مبارزه بین دو طبقه پایین دست جامعه به دست خالی و طبقه بالادست با تمامی امکانات سرکوببدل گشته است، جنگ یک جنگ طبقاتی و جنگ نان و برابریست.
رژیم جمهوری اسلامی که از لحاظ سیاسی و بین المللی و هم از لحاظ اقتصادی در بحران عمیق و تنگنا قرار گرفته است و تمامی تلاشهایش برای عبور از بحران منطقه ای و بین اللملی به شکست انجامیده و در داخل کشور نیز هیچ راه برون رفتی برای بحران اقتصادی خود ندارد سالهاست که با تعرض به سفره خالی طبقه کارگر و زحمتکش خود را سراپا نگه داشته است. رژیمی که در مدت چهل سال حاکمیت خود نتوانسته است در داخل مقبولیت پیدا کند و همواره با توسل به اسلحه، شکنجه، زندان و اعدام و با ایجاد فضای رعب، وحشت و خفقان توانسته است به عمر خود بیافزاید.
استان سیستان و بلوچستان چه در دوران رژیم سلطنتی و چه در دوران رژیم سرمایه داری اسلامی همچون بسیاری از دیگر مناطق ایران،یکی از مناطقی بوده که علارغم دارا بودن منابع زیرزمینی غنی و زمینه های مادی تولید و پتانسیل رشد و توسعه و همچنین لشکرعظیمی از طبقه کارگر همواره یکی از محرومترین مناطق ایران بوده که حتی از ابتدائی ترین امکانات و استانداردهای یک زندگی عادی بی بهره بوده است. مردم این منطقه حتی در تهیه آب آشامیدنی سالم در مذیقه هستند، درصد بسیار کم مدارس ابتدایی، راهنمایی و علوم بالا از یک سو و از سوی دیگر عدم وجود مراکز تولیدی، باعث رشد بیکاری در این منطقه شده است و بر همین اعتبار ما شاهد شمار بسیار زیادی از کارگران بیکاری هستیم که روزانه با فقر، گرسنگی و مشکلات معیشتی دست به گریبان هستند و مجبورند برای امرار معاش خود به انواع اقسام کارها از جمله سوخت بری به آن سوی مرزها دست بزنند. لشکر عظیم بیکارانی که بی شک می تواند به نیروی بلقوه ای بدل گردد تا جدا از اینکه رژیم هار سرمایه را به زیر کشد، خود در سوخت و ساز تغیرات اساسی و ریشه ای در جامعه تاثیر گذار باشد.
طبقه کارگر بیکار در این منطقه به منظور رهایی از بیکاری وبرای سیر کردن شکم خود و خانواده اشان و برای رها شدن از فقر و فلاکتی که سرمایه داری برآنها اعمال کرده است، مجبور شده اند تا به کار کولبه ری یا سوختبری روی آورند، کولبرانی که همانند هم طبقه ای هایشان در کردستان با به خطر انداختن جان و مالشان از این طریق مجبور به ادامه حیاتشان شده اند تا بر ثروت دلالان و تاجران پول و جان انسانها بیافزایند. روزی نیست که در مناطق مرزی شاهد به خون غلطیدن انسانهایی نباشیم که تنها گناهشان بیکاری و فقر است.
در پی کشتار زحمتکشانی که مشغول خرید و فروش سوخت بودند، خشم مردم به جان آمده از سالها محرومیت، بی حقوقی، سرکوب و زندان، شعله ور گشت و در مدت بسیار کمی،مردم خشمگین سراوان به خیابانها آمدند.
انتشار همین اخبار کافی بود تا موجی از همبستگی طبقاتی در سراسر ایران به راه افتد و هر کس به اندازه توانش ضمن محکوم کردن جنایات رژیم، از مبارزات توده ای مردم این منطقه حمایت کند.
طبقه کارگر به جان آمده از بیش از چهل سال، فقر، بیکاری و گرانی از یک سو و چهل سال جنایت، سرکوب، خفقان، زندان، اعدام و شکنجه از دیگر سو، به دنبال کوچکترین فرصتی است تا خشم گیر کرده در گلوی خود را بر سر دم و دستگاه دولتی و رژیم حامی سرمایه خالی کند.
کشور ایران امروز به بشکه باروتی بدل گشته تا با کوچکترین جرقه ای به انفجاری مهیب بیانجامد و سرتاپای رژیم سرمایه داری ایران را نابود سازد. روزی نیست که در سرتاسر ایران شاهد اعتراضات کارگری، زنان، بازنشستگان، دانشجویان و دیگر اقشار جامعه نباشیم و همین امر حاکی از پتانسیل عظیم است که اگر به درست سازماندهی و رهبری شود می تواند در مدت کوتاهی جمهوری اسلامی را به نابودی بکشد.
رژیم جمهوری اسلامی خودنیز به خوبی به این امر واقف است، لذا ضمن ایجاد تورم و تعرض به سفره خالی طبقه کارگر، همزمان کوچکترین اعتراضی را به بی رحمی و جنایت لجام گسیتخته سرکوب می کند تا به خیال خام خود مردم معترض را مرعوب کرده و از گسترش آن به دیگر نقاط جلوگیری کند و بدین وسیله بر عمر خود بیافزاید و آخرین تلاشهایش را به کار انداخته تا سود و سرمایه حاصل رنج طبقه کارگر را به جیب بزند و در مقابل از هر گونه پاسخگویی در برابر تامین حداقل نیازهای انسانی طبقه پایین دست، سرباز می زند.
بی ربط نخواهد بود که اگر ما اعتراضات امروز سراوان و دیگر اعتراضات روزمره را ادامه همان اعتراضات دی ماه ٩٦ و آبان ماه ٩٨ بدانیم، اعتراضاتی که ریشه در مبارزات پیگیر طبقه کارگر ایران در مراکز صنعتی همچون هپکو، فولاد، آذرآب و هفت تپه و دیگر مراکز کارگریدارد.
رژیم جمهوری اسلامی درگیر جنگی به وسعت ایران با کارگران و زحمتکشان و معلمان و بازنشستگان و زنان و کولبران و .... است. پاسخ رژیم به میلیون ها زحمتکشی که معیشت و نان شان گرو گرفته شده و هشتاد میلیون انسان که در فقر و فلاکت و بیکاری و بیماری مرگبار نگه داشته شده اند، زندان، شکنجه، اعدام و کشتار است.
اما این جنگ بالاخره پایانی دارد. اعتصابات کارگری، اعتراضات سراسری معلمان و بازنشستگان به زندگی زیر خط فقر و خیزش های توده های میلیونی گرسنگان در سراسر ایران، جمهوری اسلامی را دست به ماشه نگه داشته است. رژیمی که انسان های جویای نان و معیشت را آنهم با تحمل کارهای شاق و طاقت فرسایی چون سوختبری و کولبری، چنین آشکار و بی پروا به گلوله می بندد، قساوت و ضدیت آشکار خود را با اکثریت میلیونی مردم نشان میدهد. این جنایت بیان حاکمیتی است که آخر خط نکبت بارش را دیده است.(قسمتی از اطلاعیه حزب حکمتیست خط رسمی در رابطه با اعتراضات سراوان)
طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه برای خلاصی از فلاکت و سیه روزی، خلاصی از چهل سال شکنجه، زندان و اعدام، خلاصی از استثمار و چپاول دسترنجش، هیچ راه دیگری در پیش رو ندارد، مگر اینکه بساط دنیای سرمایه را در هم پیچد و این امکان پذیر نیست مگر اینکه با سازماندهی اعتراضات و مبارزات خود، تمامی اعتراضات موجود در جامعه را تحت هژمونی و اتوریته خود قرار داده و رهبری کند.
طبقه کارگر تنها با گسترش مبارزات متحدانه و سراسری و ایجاد همبستگی مابین تمامی اعتراضات موجود و دفاع از آن ، من جمله اعترضات سراوان و با خط دادن و به دست گرفتن رهبری آن می تواند بساط رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی را برچیند و بر ویرانه های آن، دنیایی آزاد و برابر را بنیاد نهد.
بی شک طبقه کارگر ایران تجارب زیادی را در تقابل با دو رژیم سلطنتی و اسلامی پشت سر دارد و با درس گرفتن از شکست ها و ناکامی های گذشته، نه یک گام بلکه چندین گام به پیش نهاده است و هیچ سرکوب و خفقانی نمی تواند او را وادار به عقب نشینی کند.