پای دولت بر گلوی بازنشستگان!

مقالات
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

بازنشستگان تامین اجتماعی برای بار چندم تنها در سال ۹۹ در شهرهای دست ‌کم یازده استان ایران نسبت به وضعیت معیشتی فلاکتبار خود اعتراض کردند.

نویسنده: مظفر محمدی

بازنشسته‌ها و مستمری بگیران در تهران و مراکز استان‌های فارس، کردستان، البرز، قزوین، خراسان رضوی، آذربایجان شرقی، همدان،‌ لرستان، اصفهان و خوزستان و... در تجمعات خود نسبت به سطح پایین مستمری‌ و تبعیض و زندگی زیر خط فقر اعتراض دارند.

در این تجمع‌ها بازنشستگان با حمل پلاکاردهایی شعار دادند: "فقط کف خیابون،‌ بدست میاد حقمون"، هزینه‌ها دلاریه، حقوق ما ریالیه . تاحق خودنگیریم، ازپای نمینشینیم. زنده باد نان، کار، آزادی. زنده باد اتحاد، زنده باد اعتصاب سراسری کارگران.

در پی افزایش مشکلات معیشتی بازنشستگان در سال‌های اخیر تجمعات متعددی در سطح شهرها و در سطح سراسری برگزار شده است. در تجمعات بازنشستگان کشوری، لشکری و تامین اجتماعی روزهای 31 مرداد و دهم اسفند سال 95 هزاران نفر در مقابل مجلس دست به اعتراض زدند و از حمایت معلمان برخوردار شدند.

بازنشستگان بارها خواستار حقوق  بالای خط فقر که امروز به ده میلیون تومان رسیده و سه برابر دریافتی حداقل بگیران است، درمان رایگان، خدمات رفاهی، متناسب‌سازی عادلانه حقوق، پرداخت بدهی دولت به سازمان تامین اجتماعی و آزادی تشکل که خواست دهها میلیون نفر از کارگران و بازنشستگان، معلمان و کارمندان و خانواده هایشان است،  شدند. بازنشستگان با تجمعات خود و با تاکید بر این خواست ها، اکثریت عظیم مردم را نمایندگی میکنند.

در ایران بیست میلیون کارگر شاغل وجود دارد و جامعه جوانی است. یعنی تعداد شاغلین به نسبت بازنشسته ها و مستمری بگیران بسیار بیشتر است. در حالی که دولت طرح افزایش سن بازنشستگی  و کاهش حقوق دوره بازنشستگی تحت عنوان ایجاد “انگیزه” به ماندن در بازار کار، اصلاح قانون بیمه بیکاری و کاهش تعهدات دولت و ازاین قبیل  اقدامات را به میان آورده است و همه ی این ها تعرض به سطح زندگی و معیشت کل جامعه و محروم کردن بیشتر کارگران و کارکنان از شندر غازی به نام تامین اجتماعی است.

بر اساس آخرین آمارها در ایران نزدیک به 40 میلیون تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی قرار دارند. بر همین اساس و به منظور تامین ۳۳ درصد حق بیمه و بیمه بیکاری، ۷ درصد بر عهده کارگران، ۲۳ درصد بر عهده کارفرمایان و ۳ درصد نیز بر عهده دولت است.  

در جمهوری اسلامی دولت ها می آیند و می روند و هر کدام دولت قبل از خود را مسبب بحران می داند و از زیر بار طلب های مزدبگیران و بازنشستگان در رفته و شانه خالی می کند. آش اینقدر شور است که کمیسیون اجتماعی مجلس، چندی پیش گفت سونامی ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی در راه است چرا که هیچ دولتی تاکنون یک ریال از بدهی خود به سازمان تامین اجتماعی را نپرداخته و سهم ۳ درصدی دولت برای حق بیمه از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون به تامین اجتماعی پرداخت نشده است. دولت 400 هزار میلیارد تومان به تامین اجتماعی بدهکار است اما تنها ۹۰ هزار میلیارد تومان برای افزایش و همسان‌سازی، پرداخت پاداش و افزایش حقوق بازنشستگان  در بودجه سال آتی در نظر گرفته شده است. اقدامی که بازنشستگان معتقدند سازمان تامین اجتماعی را به ورشکستگی می‌کشاند

علاوه بر بدهی دولت، گزارش‌هایی درباره ریخت و پاش، سوء استفاده مالی و حقوق‌های نجومی مدیران صندوق تامین اجتماعی نیز منتشر شده است.

بازنشستگان نظارت و کنترلی بر مدیریت صندوق بازنشستگی ندارند و مدیران علاوه برحیف و میل دارایی صندوق منافع دولت را نمایندگی می کنند نه بازنشستگان  و بازنشستگان می گویند: "پای اداره کنندگان صندوق بازنشستگی را از روی گلوی بازنشستگان بردارید."

تجمع بازنشستگان و مستمری بگیران سازمان تامین اجتماعی به نمایندگی از تمامی بازنشستگان در نامه به مجلس و قوه قضائیه اعلام کرده اند، ما زحمتکشانی هستیم که عمری در واحدهای صنعتی و مراکز خدماتی بخشی از درآمد خود را به سازمان تامین اجتماعی پرداخت کرده تا دوران بازنشستگی زندگیمان تامین شود. اما این سازمان پرداختی های ما را حدود 400 هزار میلیارد تومان به دولت داده است. دولت‌ها از واریز سه درصد سهم خود هم به صندوق تامین اجتماعی اجتناب کرده‌اند. و نه تنها این، بلکه با تبصره های مختلفی کوشیده اند که در هر کجا که ممکن است کارفرمایان نیزاز پرداخت سهم خود به این صندوق معاف شوند تا سیاست  نیروی کار ارزان  برای جذب سرمایه های بیشتر را به پیش برند.

 

هر دولتی که سر کار آمده دستش در جیب این سازمان بوده  و میلیاردها پول بالا کشیده است. در نتیجه همه جناحهای حاکمیت از حزب اسلامی کار و خانه کارگریها و تا سران سپاه پاسداران همه و همه در اختلاس های میلیاردی از صندوق تامین اجتماعی دست داشته اند. یک نمونه بارز آن پرونده دزدی سعید مرتضوی و همکارش بابک زنجانی  از صندوق تامین اجتماعی و واگذاری سهامی شرکتهای متعدد مربوط به تامین اجتماعی به زنجانی است.

شرکت سرمایه‌گذاری سازمان تامین اجتماعی – شستا- یکی از بزرگ‌ترین هلدینگ‌های اقتصادی ایران به شمار می‌آید. مرکز پژوهش‌های مجلس بازدهی خالص این مجموعه را حدود ۳ دهم درصد برآورد کرده است. چرا که شستا به حیاط خلوت دولت تبدیل شده و با توجه به اینکه نظارت قابل قبولی وجود ندارد، تمامی مسئولان، خویشاوندان و اقوام خود را در شستا مشغول به کار می کنند و اگر مبلغ ناچیزی از کیسه گشادی که دولت برای داراییهای تامین اجتماعی دوخته باقی بماند، مبالغ هنگفتی صرف رفاهیات خودی هایشان می کنند. این دزدان و غارتگران داراییهای تامین اجتماعی مردم ، باید دور انداخته شوند.

دولت، فساد و اختلاسگران و دزدها در حالی صندوق های بیمه و تامین اجتماعی را خالی کرده و میکنند که با شیوع بیماری کرونا، بر اساس آمار منتشرشده خط فقر یک خانوار چهار نفره به ۱۰ میلیون تومان رسیده، دست‌کم دو میلیون نفر بیکار شده‌اند و مصرف گوشت، برنج و میوه ازسفره ۷۰ درصد خانوارهای بیکارشدگان حذف شده است.

کارگران داراییهای به سرقت رفته تامین اجتماعی را متعلق به خود میدانند و خواستار روشن شدن فوری چند و چون این دزدی ها و سوء استفاده های مالی انجام گرفته توسط مقامات حکومتی از این صندوق و بازگردانده شدن پولهای به سرقت رفته به صندوق تامین اجتماعی و صرف آن برای ارائه خدمات رفاهی کل جامعه هستند.

کنترل و نظارت بر تامین اجتماعی

تجارب چند دهه اخیر نشان داده است که بدون کنترل کارگران و بازنشستگان بر تامین اجتماعی، کماکان دولت در روز روشن به دارایی کارگران و معلمان یعنی تأمین اجتماعی و صندوق ذخیرۀ فرهنگیان از راه های مختلف از جمله  با فروش در بورس دستبرد میزند. بنابراین هدف باید درآوردن صندوق های بازنشستگی و در رأس آن تأمین اجتماعی از دست دولت باشد.

آیا بازنشستگان پراکنده و تقسیم شده به کشوری و لشکری و معلمان و بیکاران و غیره می توانند سازمان تامین اجتماعی و صندوق های  بیمه بیکاری  بیمه بازنشستگی و بیمه درمانی و دیگر مزایا را از چنگ دست اندازی دولت وحیف و میل مدیران این سازمان در آورند؟

١٢ میلیون کارگر تحت پوشش این سازمان با خانواده هایشان جمعیتی 40 میلیونی را در بر میگیرند و این جمعیت عظیمی است که میتواند با جنبشی سراسری در برابر تعرضات حکومت اسلامی به زندگی و معیشتش قد علم کند.

بعلاوه مساله تامین اجتماعی مساله کل طبقه کارگر و زحمتکشان است و به یک صنف محدود نمی شود. مساله تامین اجتماعی، بیمه بازنشستگی، بیمه بیکاری، بیمه درمانی امری اجتماعی است که مدام درحال تغییر و تحول است. هر سال ده ها هزار نفر بازنشسته می شوند. هم اکنون حدود ده میلیون بیکار داریم. بخش زیادی از مردمان جامعه بدلیل تغذیه ناکافی، عدم دسترسی به  بهداشت و درمان رایگان، تلف می شوند. دولت خود دارایی کارگران و زحمتکشان را بالا کشیده و اکنون در شرایط شیوع بیماری کرونا بودجه ناچیزی اختصاص داده است و مدعی است که کارگران بیکار و زحمتکشان تهیدست را بیمه کرده است!

این دروغ شرم آور از رییس دولتی است که بحران را بر جامعه سرشکن می کنند. از طرفی پرداخت بیمه سهمیه کارفرما را کم می کنند و دولت هم آن را پرداخت نمی کند و در نتیجه دستمزدها اضافه نمی شوند، دستمزدها به موقع پرداخت نمی شوند، زمان بازنشستگی طولانی تر می شود و حقوق بازنشستگی بسیار کم تر از مزد زمان کار پرداخت می شود و از صندوق بیمه برای کسری بودجه استفاده می شود. دولتی که خود باید تامین اجتماعی کند، از صندوق تامین اجتماعی متعلق به کارگران و زحمتکشان در روز روشن دزدی و اختلاس می کند!

کارگران و معلمان شاغل بهمراه بیکاران و بازنشستگان باید به این فکر کنند که چگونه مساله کنترل تامین اجتماعی را به دست بگیرند و به فقر فزاینده ی هر روز خاتمه دهند. بیرون کشیدن سازمان تامین اجتماعی از دست دولت می تواند به حیف و میل صندوق توسط دولت و مدیران و رانتخواران و اختلاسگران خاتمه دهد، دولت را به پرداخت بدهی هایش مجبور کند و جلو خصوصی‌سازی خدمات بهداشت و درمان توسط دولت را بگیرد....  

این کمک می کند که  نیروی بازنشستگان هرز نرود و به وعده های پوچ دل نبندد. حرف آخر را باید اول زد. یعنی  سازمان تامین اجتماعی باید در کنترل بازنشستگان و کارگران قرار گیرد چرا که کل دارایی های سازمان تامین اجتماعی متعلق به کارگران و معلمان و کارمندان و بازنشستگانی است که عمری کار کرده و برای تامین اجتماعی هزینه داده و پول پرداخته  و می پردازند. با تصرف و کنترل و نظارت صاحبان واقعی دارایی تامین اجتماعی، منابع لازم برای تأمین هزینه بهداشت و درمان تمام بیمه شدگان و همچنین پرداخت مستمری‌ها تأمین می شود.

کلام آخر، بازنشستگان از بی عملی و بی نقشی کانون های صنفی خود حرف می زنند. این دیگر یک مطالبه نیست. بازنشستگان و بیکاران به خودشان نمی گویند کانون ها باید منحل شود، بلکه آستین بالا زده و در مجامع عمومی خود نهاد و نمایندگان مستقل خود و متعهد به مبارزه برای احقاق حقوق خود را انتخاب کنند. چرا که تشکیل نهادهای مستقل و صاحب صلاحیت و پیگیر یک نیاز حیاتی کارگران و زحمتکشان بازنشسته  و بیکاران است.