کردستان عراق، توهمات فرو میریزند، بت ها شکسته میشوند

مقالات
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

روزهای اخیر شاهد اعتراضات همه جانبه کارگران و مردم زحمتکش و محروم در شهرهای مختلف کردستان عراق علیه فقر و بی عدالتی، علیه گرسنگی و بی حقوقی و علیه حکام خودگمارده اقلیم کردستان هستیم.

نویسنده: خالد حاج محمدی

این اولین بار نیست که در کردستان عراق شاهد اعتراضات توده مردمی هستیم که بعد از سی سال حاکمیت احزاب قومی و مذهبی هنوز از ابتدایی ترین امکانات زیستی، بهداشتی، رفاهی و امنیتی بی بهره اند. در این سی سال بارها کارگران و اقشار زحمتکش در این جامعه در مقابل حاکمیت احزاب میلیشیایی و برای رسیدن به ابتدایی ترین حقوق خود از جمله دستمزد و حقوق ماهانه، علیه زن کشی و آدم ربایی و ترور، به اعتراضات بزرگ و کوچک دست زده اند.

بخش زیادی از مردم محروم در کردستان عراق بدنبال سقوط صدام حسین و قدرت گیری اتحادیه میهنی و حزب بارزانی و شرکای اسلامی آنها، که زیر سایه حمله آمریکا به عراق به قدرت پرتاب شدند، در این توهم بودند که با برپا کردن "دولت ملی کرد"، به آزادی و رفاه دست می یابند، حرمت و احترام خرد شده شان احیا میشود، عدالت اجتماعی و برابری حاکم میشود، دوره چماق و زورگویی خاتمه می یابد و با حاکم شدن "کرد" اوضاع بر وفق مراد خواهد چرخید. این توهمات از همان روزهای به قدرت رسیدن این احزاب به سرابی تبدیل شد. احزاب ناسیونالیست در همان روزهای اول و با سرازیر شدن نیروهای پیشمرگه شان از کوه به شهرها، تمام نهادها و تشکل هایی که مردم محروم در خلا قدرت و خلاصی از دیکتاتوری صدام ساخته بودند، شوراهای کارگری و توده ای، که توسط بخش آگاهتر جامعه، توسط کمونیستها و رهبران دلسوز و دور اندیش تر در این جامعه برای اعمال اراده مردم، سازمان داده شده بود، مورد حمله قرار گرفت و باطل اعلام شد. اولین حملات احزاب ناسیونالیست کرد متوجه همین نهادها و سازمانها و تشکلهای مردمی و رادیکال بود. دیری نپاید که کارگر و مردم زحمتکش کردستان متوجه شدند فقط مهره ها عوض شده اند و توحش و بربریت علیه اکثریت محروم، فقر و گرسنگی و استبداد، زن کشی و بی حقوقی حتی از دوره صدام بیشتر شده است. متوجه شدند که این احزاب کمتر از دولت بعث ضد کارگر، ستمگر، استثمارگر و ضد زن نیستند. متوجه شدند حکومت "کردی" حاکمیت سرمایه داران کرد است و کارگر کماکان سهمش بردگی و استثمار و بیحقوقی دوره صدام است. متوجه شدند حکام جدید به مرور به توان مالی و نظامی خود اضافه میکنند و جامعه را به زندانی بزرگ برای کارگر و زحمتکش کرد زبان تبدیل کردند . متوجه شدند هر روز "رهبران کرد" پولدار تر و کاخهایشان بزرگتر و مجلل تر میشود و در مقابل کارگران و اقشار پایین جامعه نیز محرومتر، فقیر تر و محتاج تر می شوند. امروز همین مردم علیه بتهای خود ساخته به پا خاسته اند و برای خرد کردن و از بین بردن آنها به میدان آمده اند. امروز بزرگترین بت توهم حکومت خودی به عنوان "حامی" مردم کرد زبان، زیر مشتهای گره کرده و فریادهای گرسنگان و محرومین جامعه، در کف خیابانها پودر میشود. سی سال قبل زمانی که در همین جامعه کمونیستها اعلام میکردند، رفتن صدام کافی نیست و بخشی از مخالفان صدام که خواهان اتحاد "کردها" و حکومت "ملی کرد" اند، تفاوتی با حکومت صدام ندارند، خیلی ها باور نمیکردند. امروز خود ناباوران دیروز در صف مردم محروم به خیابان ریخته ا ند و خواهان به زیر کشیدن سران و احزاب و دولت "کرد" اند، کاخهای حاکمان را خراب و مراکز حکمرانی آنها را در آتش نفرت خود میسوزانند.

 سه دهه حاکمیت احزاب "کردی" به متوهم ترین بخش جامعه ثابت کرد زمانی که بورژوازی حاکم است، مستقل از زبان و ملیت و مذهب او، سهم اکثریت جامعه نمیتواند چیزی جز بردگی و بی حقوقی و گرسنگی و استبداد باشد. ثابت کرد حکومت بورژوازی جز با اتکا به دیکتاتوری و استثمار و بردگی طبقه کارگر و اقشار کم درآمد نمیتواند یکروز هم سر کار بماند. سی سال گذشته مردم کردستان عراق زیر حاکمیت "دولت اقلیم" و فدرالیسم قومی"کردی"، فقیر تر، بی امکانات تر شدند، مرگ و میر کودکان بدلیل محرومیت از دوره حاکمیت جلادان بعث به مراتب بیشتر شد. زیر سایه "حکومت کردی" و قوی شدن نیروهای ارتجاع اسلامی و قوانین آن میزان ترور و کشتار ناموسی زنان بیشتر و قوانین ارتجاعی شریعه در کردستان عراق حاکم شد. در مقابل اقلیتی پولدار و صاحب سرمایه، روسای "کرد"، کسانی که روزگاری به همین مردم قول بهشت موعد حکومت "کردها" را میدادند، به سرمایه های افسانه ای دست یافتند. این تجربه در زندگی روز مره و در جدال سی ساله مردم محروم علیه گرسنگی و فقر، با بی حقوقی و بی آبی و بی برقی و ... بدست آمده است. اعتراضات امروز، خشم و نفرت مردم در عین حال علیه خرافاتی است که همین احزاب به باور بخشی از مردم تبدیل کرده بودند. امروز این باورهای خرافی و توهمات آنها است که فرو میریزد و زیر پای عصیان و عصبانیت نسل جوان و محرومین جامعه در خیابانها و شهرها و شهرکها خرد میشود.

جدال امروز ستمدیدگان در کردستان عراق برای بهبود در این حاکمیت نیست، برای رفاه و اصلاحات در "حکومت کردی" نیست، برای کاهش قتلهای ناموسی زنان و ترور و آدم ربایی، دزدی و چپاول و... نیست. برای به زیر کشیدن حکامی است که عامل و بانی سی سال فقر و فلاکت و تحقیر و فساد و استبداد و بیحقوقی اند. "من لنگه کفشم را با این حاکمیت عوض نمیکنم" شعار مردمی است که سی سال است همه تلاشها و راهها را برای اصلاح و بهبود رفته اند و هر بار بیش از پیش سرشان به سنگ خورده است. مردمی که در مقابل فقیرتر شدن هر روزه خود، شاهد افزایش هر روزه سرمایه و اماکانات اقلیتی کوچک و صاحب قدرت، شاهد بزرگ شدن و مجلل تر شدن کاخهای آنها و انباشت سرمایه های آنها در بانکهای مختلف در مقابل خود هستند. توده های جان به لب رسیده ای که امروز در کردستان عراق فریاد میزنند "ما حکومت کردی نمیخواهیم"، "ما آنها را پایین میکشیم"، به اخر خط رسیده اند، خواهان جامعه ای انسانی تر، مرفه تر و امن تر هستند و امروز به میدان آمده اند تا با دستهای خود جنگ آخر خود را به حاکمان بر "اقلیم کردستان" بکنند و خود را رها سازند. این مردم شایسته بیشترین حمایتها هستند.

اعتراضات در کردستان عراق گوشه ای از اعتراضات وسیعتر در کل عراق و منطقه علیه فقر و بی حقوقی و استبداد سیاسی است. در این اعتراضات کارگر نفت جنوب، بخشهای مختلف کارگران و مردم ستمدیده عراق از بغداد و بصره، از کربلا و نجف تا خانقین، از کرکوک و سلیمانیه تا اربیل و...، با یک شعار و با یک مطالبه اساسی و یکسان در حال جنگ با حاکمین بر عراق اند. خواست پایان ستم طبقاتی، پایان گرسنگی و جنگ، پایان جنایت و توحش حکام و بازگرداندن حرمت و احترام  به آنها، خواست مشترک این صف میلیونی است. کارگر و زحمتکش در این جدال مستقل از اینکه با چه زبانی سخن میگویند، به چه دین و آینی اعتقاد دارند یا ندارند، به عنوان کارگر و به عنوان استثمار شوندگان و بردگان مزدی، درد مشترکی را فریاد میزند. در دنیای واقعی همه به یک صف طبقاتی واحد، به صف کارگران و ستمدیدگان تعلق دارند و در مقابل صف سرمایه داران "عرب" و "کرد" و"شیعه و سنی" به پا خاسته اند. تقسیم بندی های قومی و ملی و مذهبی که تا کنون در ذهن بخش محروم جامعه مهندسی کرده بودند خرد میشوند و به عنوان باورهای وارونه و عقب مانده از ذهن و شعور آنها بیرون ریخه میشوند و برابری آنها، هم طبقه ای بودن آنها، و سرنوشت مشترک طبقاتی آنها برجسته میشود. حمایتهای سازمانهای کارگری عراق از اعتراضات و مطالبات کارگران و مردم محروم کردستان گوشه ای از این جدال مشترک است. این بزرگترین دستاورد این دوره مردم محروم در سرتاسر عراق است.

صف مقابل، صف حاکمین بر عراق و کردستان عراق نیز، در تلاشی مشترک برای مقابله و شکست مردم محروم از همه امکانات و توان و ظرفیت خود، چه با سرکوب و چه با فریب استفاده میکنند. بورژوازی زمان جنگ با کارگران و مردم استثمار شده، دیگر نه کرد است، نه عرب، نه شیعه است و نه سنی! طبقه ای است متحد علیه طبقه کارگر و مردم محروم. اگر لازم باشد حشد الشعبی و هر نیروی جنایتکار دیگری را به شهرهای کردستان بسیج میکنند تا همراه مزدوران بارزانی و اتحادیه میهنی و جریانات اسلامی علیه کارگر و زحمتکش کردستان بجنگند. آنها منافع خود را میشناسند و در دشمنی با صف ما محرومین جامعه توهمی ندارند. حامیان مردم کردستان عراق در این جدال صف کارگر و مردم محرم هم، کارگران نفت و گاز و مراکز تولیدی و خدماتی عراق اند. حامیان مردم کردستان میلیونها انسان زحمتکش و استثمار شده در عراق اند، آنهایی که چند سال است در بغداد و بصره و... برای رفاه و بهبود و برای تامین لقمه نانی دست به اعتصاب و اعتراضات وسیع زده اند.

تجربه کردستان عراق

تجربه کردستان عراق و حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد و "دولت کردی"، نه تنها برای کارگران و مردم زحمتکش در کردستان عراق و حتی سایر نقاط عراق، بلکه برای کارگران و مردم زحمتکش در کردستان ایران آموزنده است. امروز "قبله آمال" بورژوازی کرد و حاکمیت آنها، زیر اعتراض مردم آزادیخواه و کارگر و زحمتکش کردستان عراق در حال فروریزی است. آنچه زمانی به نام رهایی و آزادی "کردها" قولش را میدانند سه دهه است همان مردم کرد زبان و البته کارگر و مردم محروم را به فلاکت کشانده است. دولت اقلیم کردستان عراق، "قبله آمال" ناسیونالیستهای کرد و احزاب آن در منطقه است که وعده اش را میدهند. دو شاخه حزب دمکرات و جریانات و گروههای قومی و مذهبی اپوزیسیون کرد ایران، پ ک ک و همه شاخه های مختلف شان نسخه بهتری از حاکمیت احزاب خواهرشان در کردستان عراق برای آینده مردم کرد زبان در ایران و ترکیه و سوریه ندارند. احزاب ناسیونالیستی کردستان ایران از چپ تا راست اگر حتی شانسی داشته باشند و روزی کاره ای شوند، حکومت اقلیم دیگری را دایر میکنند و نه بیشتر. آنها برای رسیدن به این قبله گاه، هر دری را زده اند. تلاش برای توافق با جمهوری اسلامی، اتکا به حمله نظامی آمریکا، راه انداختن جنگ نیابتی به کمک عربستان در کردستان ایران، دست دوستی دراز کردن به هر دولت مرتجع و جنایتکاری از اسرائیل تا ترکیه و.... اینها کپی همانی هستند که امروز در کردستان عراق از جانب مردم زحمتکش فرعونهای حاکم نام دارند.

احزاب و جریانات ناسیونالیستی که سالهای سال است سنگ دفاع از مردم "کرد" را به سینه میزنند و وحدت و برادری "کردها" را تبلیغ میکنند، از "جنبش واحد کردها" علیه حکام مستبد میگویند، همگی در جدال مردم زحمتکش کردستان عراق علیه ستمگران حاکم، کنار حکام ایستاده اند. بعضی رسما و علنا از حکومت اقلیم در مقابل شورش گرسنگان در کردستان عراق دفاع میکنند و بعضی هم خجولانه و زبان بسته در مقابل سرکوب و کشتار آنها، خفقان گرفته اند. اما همه در یک صف هستند، در صف سرمایه داران حاکم، در صف اتحادیه میهنی و جریان بارزانی و احزاب اسلامی و گوران و حاکمان بر کردستان عراق! در این جدال طبقاتی، بی طرفی موجود نیست. نیروهایی که به نام دیپلماسی یا ..... در مقابل این جنایات آشکار سکوت میکنند در تمام این جنایات حامی سرکوبگرند و نه کمتر.

تجربه کردستان عراق در سه ده گذشته و حاکمیت ناسیونالیستهای کرد مانند هر جای دیگر دنیا، پوچ و خرافه بودن "ملت واحد کرد" را درست مانند "ملت واحد فارس، ترک، عرب و.." اشکارا به نمایش گذاشت. کارگران در کردستان ایران از دل این تجربه می آموزند که "دولت کردی و خودی" کشک است، دولت خودی  طبقه کارگر، فقط و فقط دولت کارگری است. بقیه دولت سرمایه دارها است. سی سال است در کردستان عراق کارگر و زحمتکش کرد زبان توسط صاحبان و مدافعان سرمایه و توسط صاحبان همین تئوری ها استثمار میشوند، دستگیر و زندانی و شکنجه میشوند. امروز رهبران و فعالین اعتراض مردم شبانه ربوده میشوند تا اعتراض محرومین را شکست بدهند. احزاب ناسیونالیست و اسلامی کرد حاکم با شورش مردم زحمتکش و محروم همان کاری را میکنند که جمهوری اسلامی در دیماه ٩٦ و آبان ٩٨ با اعتراضات مردم آزادیخواه و محروم در ایران کرد. آنها همان کاری را میکنند که دولت اردوغان با اعتراضات وسیع در این کشور و دول لبنان و عراق با شورش های اعتراضی مردم محروم در این کشورها کردند.

امروز و در دل تجربه کردستان عراق یک بار دیگر حقانیت کمونیستها، حقانیت سیاست های ما، حقانیت ادعای ما در مورد ماهیت کل این احزاب و حقانیت راه حل ما برای رهایی در ایران و عراق ثابت میشود.

مردم کردستان عراق برای پیروزی یک راه بیشتر در مقابل خود ندارند. سرنگون کردن حاکمان بر کردستان عراق بوسیله مردم زحمتکش و اعمال اراده این مردم از کانال شوراهای خود تنها راه در مقابل طبقه کارگر و مردم محروم در کردستان عراق است. هیچ راهی برای پیروزی واقعی در مقابل مردم کارگر و زحمتکش کردستان عراق موجود نیست، جز متحد شدن در نهادها و سازمانهای توده ای در محل کار، در شهر و محلات شهرها و متحد شدن در احزاب طبقاتی خود، در احزاب کمونیستی خود برای این پیروزی است. این همان راهی است که در مقابل کارگران و مردم زحمتکش در ایران و برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی موجود است. بدون سیاست و افق روش، بدون سازمان و بدون برنامه و نقشه، حتی اگر بتوان حاکمین را سرنگون کرد، تحولی انسانی و آزادیخواهانه ممکن نیست. دیروز صدام رفت ده صدام دیگر جایش را گرفته اند، شاه ایران فراری داده شد و به زیر کشیده شد، جمهوری اسلامی جایش را گرفت، حسنی مبارک در مصر سرنگون شد و سیسی جایش را گرفت و... نباید گذاشت این تجربیات یک بار دیگر تکرار شوند.