انتخاب پرچم رادیکال و سوسیالیستی "اداره شورایی" بیان یک واقعیت عمیق و بنیادی است. این واقعیت که از نظر اکثریت مردم محروم در ایران مشکل اقتصادی و معیشتی مردم فقط راه حل سیاسی دارد. انقلاب کارگری و قدرتگیری طبقه کارگر!
نویسنده: آذر مدرسی
لاپوشانی معضلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و هیاهو حول "قدرت دولت" در تقابل با بحرانهای سیاسی-اقتصادی و اجتماعی، تبلیغات دروغین حول "بهبود وضعیت معیشت مردم" و زیر فرش کردن آمار واقعی فقر و فلاکت در جامعه و در عوض پز دادن با ارقام بیربط به زندگی میلیونها انسان، مانند "رشد اقتصادی"، "رشد تولید ناخالص ملی" و ... مشخصه همه دول بورژوایی "متمدن" و غیر متمدن است.
مسابقه شارلاتانیسم و وقاحت میان این "نمایندگان اکثریت"، این "دمکراتهای" عصر بربریت مدرن، مشمئز کننده است. مسابقه ای که تماشاچیان آن اولین قربانیان آن اند. در میان این "پیشقراولان" مبارزه علیه فقر، که علیرغم اعتراض میلیونی مردم به فقر و فلاکت و استبداد و توحش حاکم بر جهان، حمله به معیشت اکثریت مردم، تعرض به دستاوردهای طبقه کارگر، جنگ، نابرابری، تبعیض و کشتار و ... را سازمان میدهند، جمهوری اسلامی بی شک مقاوم اول را دارد و افتخار "قهرمانی" را نصیب خود کرده است.
"قهرمانان وقاحت" در ایران، که چهل سال حاکمیتشان جز فقر، فلاکت، تبعیض و تباهی ارمغانی برای مردم نداشته است، هنوز "موفقیت ها" و "پیشروی"های خود را به رخ میکشند و "امیدها" و "افقهای روشن"، تحت حاکمیت خود، را در مقابل مردم به تنگ آمده از فلاکت قرار داده و وعده "بهبود و گشایش" میدهند.
رژیمی که در بحرانی ترین و متزلزل ترین دوره حیات سیاسی خود به سر می برد و نمایندگان و سخنگویان آن مرتبا نزدیک شدن پایان حیات حکومت خود را به هم هشدار میدهند، حکومتی که بی مسئولیتی خود در قبال سعادت، سلامت و زندگی شهروندان این جامعه را در دوره های بحرانی از سیل و زلزله گرفته تا بحران کرونا نشان داده است، رژیمی که مقابله با مردم معترض و خیزشهای بعدی، مهمترین مشغله اش است، از "قدرت" و "اقتدار ملی" خود میگوید.
روحانی، رئیس جمهوری که ظاهرا جز حرف مفت زدن مسئولیت و وظیفه ای برایش باقی نمانده، از سال ۹۸ بعنوان سال "افتخارات ملی" نام میبرد. آقای روحانی فراموش میکند سال ۹۸ سال اعتراضات گسترده و توده ای علیه جمهوری اسلامی بود. فراموش میکند سال ۹۸ سال نه مردم به مضحکه انتخابات مجلس اسلامی شان بود، فراموش میکند سال ۹۸، سال تو دهنی خوردن ایشان و دولت و قوه قضائیه و مجلس شان از طرف کارگران هفت تپه بود. فراموش میکنند سال ۹۸ سال سیل و ویرانی، سال دست روی دست گذاشتن حاکمان و سال تلاش مشترک انسانی مردمی بود که برای نجات جان همنوعان خود از هیچ فداکاری دریغ نکردند. سال ۹۸ سال جدال برای سعادت، برابری و آزادی و برای خلاصی از جمهوری اسلامی بود. تنها "افتخار" آقای روحانی و گله روسای جمهوری اسلامی علاوه بر تعرض روزانه به معیشت و رفاه اکثریت محروم، رها کردن زندگی انسانها بدست "بلایای طبیعی" از سیل تا کرونا بود.
خامنه ای، فرمانده معظم شارلاتان ها میگوید: "مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، به شرط تلاش شبانهروزی مسئولان و مدیریت قوی، جامع و خستهنشو و تمرکز بر تولید داخلی و چشم امید نداشتن به خارج قابل حل هستند."
بیکاری میلیونی، زندگی زیر خط فقر ۷۰ درصد از کارگران، تورم ۵۲ درصدی، گرانی، نبود حداقل امکانات پزشکی و بهداشتی، محرومیت میلیونها کودک از تحصیل رایگان، محرومیت میلیونها نفر از بیمه درمانی، بدلیل خصوصی کردن آموزش و پرورش، درمان و دارو، محرومیت میلیونها نفر از بیمه بیکاری، فساد مالی و پولشویی روسای حکومتی و اعوان و انصارشان، اعدام صدها نفر، سرکوب و شکنجه و ... نتیجه چهل سال تلاش خستگی ناپذیر و شبانه روزی "مسئولان" و "مدیران" و سران جمهوری اسلامی است.
نتیجه تلاش شبانه روزی مسئولان و سران رژیم در دوره کرونا علاوه بر مرگ دهها هزار نفر، خطر مرگ ۳۰۰ هزار نفر دیگر، افزایش روزانه ارزش دلار و نتیجه مستقیم آن گرانی سرسام آور و تورم بیشتر، بیکاری سه میلیون کارگر و "در لبه تیغ زندگی قرار گرفتن بیش از ۱۴ میلیون کارگر" در ایران است.
"در لبه تیغ زندگی کردن" واقعیت زندگی طبقه کارگر و اکثریت محروم در ایران است. نه وعده های "گشایش اقتصادی"، "اقتصاد مقاومتی"، "تمرکز بر تولید داخلی" و نه تلاش در گسترش خفقان و موج اعدامها و حتی عقب نشینی های رژیم در مقابل فشار اعتراضات کارگری و توده ای و ... توانسته اند در سیر پیشروی مردم محروم برای خلاصی از آن خللی ایجاد کند.
طبقه کارگر و مردم محروم برای پایان دادن به "تلاش مسئولان و سران" حاکمیت، دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ را آفریدند. کارگران هفت تپه در راس گردان میلیونی طبقه کارگر، برای پایان دادن به همین "زندگی در لبه تیغ" و انتخاب بین زندگی زیر خط فقر و یک زندگی انسانی پرچم "آزادی، برابری، اداره شورایی" را برافراشته اند.
سیر رو به افول "قهرمانان وقاحت" مدتها است شروع شده است. جنبشی که برای پایان دادن به فقر و فلاکت، به زندگی زیر خط فقر بیش از نیمی از جامعه، برای رفاه همگانی راه افتاده است، امروز بیش از هر دوره ای به تناقض رژیم حاکم و بنیادهای اقتصادی و سیاسی آن با زندگی، سعادت و خوشبختی و سلامتی آگاه است. در مقابل تلاش حاکمین و مدافعان اقلیتی مولتی میلیاردر حاکم، طبقه کارگر و بخش محروم جامعه، میلیونها زن و جوان آزادیخواه، خاموش و ساکت ننشسته اند. جامعه در دل جدال چند دهه اخیر آبدیده شده است. کارگر و معلم، پرستار و بازنشسته، زن و جوان آزادیخواه، در سراسر ایران در دل یک جدال نابرابر، صفوف خود را آماده میکنند، نیروی خود را برای جدال آخر به هم میبافند و ایران را به میدان یک تعیین تکلیف نهایی تبدیل میکنند.
حرفهای مفت روحانی و نوحه خوانی حکام و قول و قرار همراه با تهدیدهای بیت رهبری و دستگاه سرکوب آنها، از عهده مردم ایران، از عهده دهها میلیون کارگر و مردم جان به لب رسیده برنخواهد آمد. این دوره، دوره عرض اندام متحد تر و سازمان یافته تر آنها، برای پایان دادن به بردگی حاکم است. این بار جامعه ایران با اتکا به تجارب تاریخی خود، با اتکا به چهار دهه جدال با حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی، با پرچم برابری و با افق و آرمان انسانی و زیر پرچم سوسیالیستی طبقه کارگر به عنوان آلترناتیو خود به میدان خواهد آمد.
انتخاب پرچم رادیکال و سوسیالیستی "اداره شورایی" بیان یک واقعیت عمیق و بنیادی است. این واقعیت که از نظر اکثریت مردم محروم در ایران مشکل اقتصادی و معیشتی مردم فقط راه حل سیاسی دارد. انقلاب کارگری و قدرتگیری طبقه کارگر!