فارن افر: چرا درگیری میان ارمنستان و آذربایجان بالا گرفت؟

مقالات
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی موجب پیدایش درگیری وحشیانه‌ای شد که اکنون پس از گذشت3 دهه هنوز هم حل‌ نشده باقی مانده‌ است. 


جنگ میان ارمنستان و آذربایجان بر سر منطقه ناگورنو قره‌باغ در مرز میان این دو کشور بار دیگر بالا گرفته و تاکنون ده‌ها کشته بر جای گذاشته است؛ همچنین برخی ادعا می‌کنند چندین بالگرد و تانک نیز در دور جدید درگیری‌ها منهدم شده است. هر دو کشور نیروهای نظامی و دفاعی‌شان را به کار گرفته، در داخل حکومت نظامی و در برخی مناطق وضعیت جنگی اعلام کرده‌اند. درگیری میان این دو کشور اتفاق تازه‌ای نیست و در چند سال گذشته با صدها حادثه همراه بوده است اما ممکن است این بار خشونت مانند دهه 90 میلادی تبدیل به جنگی تمام‌ عیار شود. 


دهه 90 میلادی دقیقا چه اتفاقی افتاد؟


پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال‌های 1992 تا 1994 جنگی میان ارمنستان و آذربایجان شکل گرفت که نتیجه آن دست کم 20 هزار کشته و آوارگی میلیون‌ها نفر از مردم دو کشور بود. این میزان از تلفات هنوز هم برای دو کشور غم سنگینی به شمار می‌رود. حدود 70 درصد از این آوارگان جنگی آذربایجانی‌های ساکن مناطق تحت حکومت ارمنستان بوده و مابقی ارمنی‌هایی بودند که در خاک آذربایجان زندگی می‌کردند. 
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «فارن پالیسی» اصل جنگ در ناگورنو قره‌باغ در حال وقوع است، منطقه‌ای زیبا واقع در ارتفاعات که نقش پررنگی در تصورات عاشقانه مردم دو کشور دارد. معنی لغوی نام این منطقه «باغ سیاه کوهستانی» است. با اینکه اکثریت جمعیت این منطقه را ارامنه تشکیل داده بودند اما ناگورنو قره‌باغ به عنوان بخشی از نواحی تحت کنترل شوروی در قفقاز جنوبی در سال‌های 1920- 1919 به جمهوری آذربایجان داده شد. تا زمانی که ارمنستان و آذربایجان بخشی از امپراتوری شوروی بودند این موضوع مشکل بزرگی محسوب نمی‌شد و بسیاری از ارمنی‌ها در جمهوری همسایه خود و بالعکس زندگی می‌کردند. اختلافات مذهبی میان ارمنی‌ها که عمدتا مسیحی ارتدوکس بوده و آذربایجانی‌ها که اغلب مسلمان سنی بودند نیز در کشوری که رسما بی‌دین محسوب می‌شد اهمیت چندانی نداشت. اما در دهه 80 میلادی که اعتراضات قومی و مذهبی گسترش یافت، ساکنین ارمنستان به ‌شدت نسبت به وضع خود همچنین پروژه آذری‌سازی منطقه که ظاهرا از سوی دولت باکو پیگیری می‌شد، اعتراض کردند. این اعتراضات در سال‌های 89 و 90 میلادی هم در منطقه ناگورنو قره‌باغ و هم در دو شهر باکو و سومقاییت آذربایجان به خشونت کشیده شد جایی که کشتار جمعی ارمنی‌ها منجر به اعلام حکومت نظامی از سوی ارتش شوروی شده بود تا از خشونت بیشتر جلوگیری شود اما این کار فایده‌ای نداشت. 
تا سال 1991 همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جنگ میان این دو کشور تازه‌تاسیس بر سر منطقه مورد مناقشه - که به‌ طور یکجانبه استقلال خود را از آذربایجان اعلام کرده بود - اجتناپ‌ناپذیر به نظر می‌رسید خصوصا اینکه رهبران کشورها وطن‌پرستی افراطی را روشی ساده برای تحکیم قدرت خویش می‌دانستند. این جنگ گاه غم‌انگیز و گاه مضحک بود؛ پس از انهدام ارتش شوروی مزدوران روسی زیادی باقی مانده بودند که برای هر دو طرف می‌جنگیدند و گاهی اوقات جای خود را یک‌ شبه تغییر می‌دادند. جنایتکاران از فرصت استفاده کرده و به اهداف خود می‌رسیدند. تنها روزی که پروازها میان دو کشور از سر گرفته شد، زمانی بود که یک گانگستر ارمنی در سال 1993 جان خود را از دست داد و دوستان آذربایجانی‌اش مایل بودند تا در مراسم خاکسپاری او شرکت کنند! ارمنستان پس از یک مرتبه عقب‌نشینی برتری خود را در جنگ نشان داد در نهایت در سال 1994 با وساطت مسکو آتش‌بس اعلام شده و کنترل بیشتر منطقه قره‌باغ به ارمنستان سپرده شد. 
آیا آذربایجان به سادگی شکست را پذیرفت؟
به هیچ عنوان؛ شکست در جنگ ضربه بزرگی برای آذربایجان محسوب شد نه تنها به خاطر از دست دادن یک منطقه و رنجش مردم آواره به دست نیروهای ارمنی، بلکه به دلیل وسعت و قدرت نسبی دو کشور- آذربایجان 3 برابر جمعیت ارمنستان را دارد. این موضوع منجر به ایجاد طیف گسترده‌ای از تئوری‌های توطئه در مورد این شکست شد از جمله این تئوری که احتمالا امریکا مخفیانه از ارمنستان حمایت کرده است. واقعیت این است که نیروهای ارمنی بهتر رهبری شده بودند، اشتباهات کمتری داشتند و متعهدتر بودند- داوطلبان ارمنی نسبت به سربازان وظیفه آذربایجانی که روحیه خود را باخته بودند با شور و شوق بیشتری می‌جنگیدند. البته روسیه هم بیشتر طرفدار ارمنستان بود و با ارسال محموله‌های تسلیحاتی و ارایه آموزش‌های نظامی از این کشور حمایت می‌کرد. 
با نگاه به یک پرونده ننگین قتل می‌توان به عمق فاجعه پی برد. در سال 2004 میلادی ارمنستان و آذربایجان افسران نظامی خود را برای گذراندن یک دوره آموزش زبان انگلیسی به شهر بوداپست مجارستان فرستادند. این دوره از سوی ناتو برای متحدین اصلی خارج از ناتو برگزار می‌شد. نیمه‌ شب یک افسر آذربایجانی به نام رامیل صفرف یکی از افسران ارمنی را در خواب با تبر به قتل رساند سپس تلاش کرد تا افسر دیگری را نیز بکشد. صفرف در جنگ قره‌باغ حضور نداشت اما ‌زاده شهری بود که اکنون تحت اشغال ارمنستان است.
این اقدام به خودی خود می‌توانست عملی جنون‌آمیز تلقی شود. اما پس از 8 سال آذربایجان موفق شد صفرف را که متهم به قتل بود از مجارستان به کشور خود منتقل کند. الهام علی‌اف، رییس‌جمهور بلافاصله او را عفو کرد، جایگاه نظامی او را یک درجه ارتقا داد همچنین‌ یک آپارتمان و پاداش به او بخشید. وزیر امور خارجه آذربایجان نیز او را چنین توصیف کرد:«پس از دفاع از عزت و شرافت مردم کشورش به زندان انداخته شد.»
چرا هیچ چیز حل نشده است؟
ارمنستان برای حفظ جایگاه قدرتمند خود در مذاکرات و برای اینکه به تهاجم متهم نشود، منطقه قره‌باغ را به جای الحاق به خاک خود اسما به عنوان یک جمهوری مستقل حفظ کرده است. اما تقریبا‌ هیچ‌کس این حکومت دست ‌نشانده را که رسما با عنوان جمهوری آرتساخ نامیده می‌شود به رسمیت نمی‌شناسد. هم امریکا و هم روسیه از مدت‌ها پیش تلاش‌های عمدتا‌ بی‌اثری را برای یافتن یک راه‌حل دایمی داشته‌اند و نقش مهمی در این زمینه ایفا کرده‌اند. امریکایی‌های ارمنی‌تبار لابی قدرتمندی در امریکا محسوب می‌شوند اما در طرف دیگر نیز آذربایجان سرمایه‌گذاری‌های گسترده‌ای را در روابط با شرکت‌های نفتی امریکایی انجام داده است.
دو طرف در اواسط دهه 2000 میلادی روی کاغذ به توافق رسیدند: براساس این توافق قرار شد ارمنستان بخشی از اراضی اشغالی در اطراف منطقه قره‌باغ را ترک کند، آوارگان به خانه‌هایشان بازگردند، هر دو کشور و قدرت‌های خارجی ضمانت دهند حقوق ساکنین منطقه مورد مناقشه رعایت می‌شود و در نهایت وضعیت این منطقه حل شود. اما ارمنستان تمایلی به از دست دادن کنترل غیررسمی خود بر این منطقه ندارد و آذربایجان نیز علاقه‌‌ای ندارد دست از این منطقه بردارد به ویژه اینکه ملی‌گرایی نقش مهمی در حفظ قدرت رهبران هر دو کشور ایفا می‌کند و مردم ارمنستان و آذربایجان به ‌شدت با مصالحه مخالفند. این تنها درگیری به بن‌بست رسیده منطقه نیست. فروپاشی شوروی باعث ایجاد مناقشه در خصوص مالکیت مناطق بسیاری شده است.
امسال چه چیزی اوضاع را خراب‌تر کرد؟
به هر حال در سال 2020 هستیم و امسال همه‌ چیز افتضاح است اما درگیری میان دو کشور در سال جاری به دلایل مهم‌تری شدت گرفت. سال گذشته شاهد جنگ لفظی میان دو طرف با کلیدواژه‌های حفظ اصول، مواضع تغییرناپذیر، عظمت ملت و از این قبیل شعارها بودیم. تابستان امسال پس از درگیری‌های خونین در امتداد مرز دو کشور که هر یک دیگری را مسوول آغاز آن می‌دانستند، سیاستمداران آذربایجان و ارمنستان بیش از حد معمول به اظهارات ملی‌گرایانه روی آوردند و از وطن‌پرستی به عنوان توجیهی برای اظهارات و عملکرد خود استفاده کردند به ویژه اینکه کشورهای‌شان با افت اقتصادی و استرس ناشی از شیوع بیماری کرونا نیز روبه‌رو بود.
آیا جنگ جدید اوضاع را تغییر می‌دهد؟
دور جدید درگیری‌ها تازه شروع شده و هنوز برای پیش‌بینی زود است اما بعید است آذربایجان بتواند در این جنگ پیروز شود و منطقه قره‌باغ را پس بگیرد. تبادل اولیه آتش، نیروهای هر دو طرف را به کام مرگ می‌فرستد اما اگر ویدیوهای منتشرشده از سوی ارمنستان را باور کنیم به نظر می‌رسد حجم خرابی‌ها در طرف آذربایجانی بیش از طرف ارمنی است. ارتش ایروان ارتفاعات را در اختیار دارد و این مساله باعث می‌شود، پیشروی آذربایجان به سمت اراضی کوهستانی صعب‌العبور به‌ شدت دشوار شود. ارزیابی‌های مستقل همچنان سطح آمادگی ارتش آذربایجان را ضعیف توصیف می‌کنند؛ ارتش این کشور ناراضی، فاسد و ناکارآمد است و نزدیک به 20 درصد از نیروها از خدمت فرار می‌کنند. سود ناشی از فروش نفت این کشور موجب شد باکو بتواند از سال 2008 تا 2014 سرمایه‌گذاری‌های گسترده‌ای در حوزه نظامی انجام دهد اما افت شدید قیمت‌ها این کشور را دچار مشکلات مالی کرده است. در عین حال، دولت باکو با ناآرامی سیاسی نیز روبه‌روست و بی‌رحمانه معترضان را سرکوب می‌کند. ارتش نیز آموزش‌های لازم را برای استفاده بهینه از تسلیحاتی که خریداری کرده، ندیده است و از دکترین لازم نیز برخوردار نیست. 
البته پیروزی غیرمنتظره آذربایجان نیز احتمال مداخله مستقیم مسکو با هدف برقراری فوری آتش‌بس را بالا می‌برد. هم روسیه و هم ایران پیشنهاد کرده‌اند برای پایان دور جدید درگیری‌ها بین دو طرف میانجی‌گری کنند. البته این نگرانی نیز وجود دارد که درگیری‌ها گسترش یابد. برای مثال ترکیه به لطف روابط مستحکم میان آذری‌ها و ترک‌ها و دشمنی دیرینه آنکارا با ارمنی‌ها به ‌شدت از باکو طرفداری کرده است. دولت ایروان مدام مساله نسل‌کشی ارامنه در سال 1915 به دست حکومت عثمانی را تکرار کرده و آنکارا نیز همچنان این مساله را تکذیب می‌کند. 
در اختلاف میان باکو و ایروان، آنقدر که به تعصبات ملی‌گرایانه پرداخته شده به جنبه‌های مذهبی ماجرا اهمیت نداده‌اند. منطقه قره‌باغ برای اسلام‌گرایان هیچگاه به اندازه جایی مثل چچن به یک آرمان «جهادی» تبدیل نشده است(حدود 2000 نیروی اسلام‌گرای سابق برای آذربایجان جنگیده‌اند اما انگیزه آنها عمدتا دریافت پول بوده است). این مساله ممکن است این بار تغییر کند.
با این حال محتمل‌ترین نتیجه این است که جنگی نسبتا کوچک اما دردناک در نهایت منجر به صلحی شود که در آن هیچ اختلافی حل نشده باشد. براساس فهرست تلفات جنگی، بسیاری از کسانی که کشته شده‌اند در زمان آغاز درگیری دو طرف هنوز به دنیا نیامده بودند.

-----

منبع: فارن افر

https://www.foreignaffairs.com/articles/turkey/2020-10-01/why-armenia-and-azerbaijan-are-brink-war