جنبش کارگری و دورنماهای پیش رو!

مقالات
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

متن پیاده شده گفتگو رادیو نینا با ثریا شهابی  (تاریخ پخش  ۳۰ اوت ۲۰۲۰ - ۹ شهریور ۱۳۹۹)

وریا نقشبندی: اعتصابات کارگری در ایران هر روز گسترش پیدا می‌کند و وارد فاز جدیدی می‌شود. کارگران هفت تپه که بیش از هفتاد روز است که در اعتصاب به سر می‌برند. از چند هفته پیش هم شاهد اعتصابات در مراکز کارگری در نفت و پتروشیمی و گاز – از جنوب ایران تا اصفهان و تبریز – بودیم. و همین باعث شده است که مسئله‌ی اعتراضات کارگری در ایران به طور کلی رونق بگیرد. در همین رابطه با ثریا شهابی،  از رهبری حزب حکمتیست-خط رسمی، در باره‌ی جنبش کارگری و دورنماهای پیش رو به گفتگو می‌پردازیم.

سوال اولی که از شما دارم این است که آیا اتحاد طبقاتی‌ای که امروز در اعتصابات کارگری شاهد آن هستیم برای شما هم ملموس است؟ آیا ما واقعا شاهد یک اتحاد طبقاتی در سطح مبارزاتی طبقه کارگر هستیم؟ و وقتی که می‌بینیم بیش از سی نقطه و مرکز صنعتی در ایران در چند هفته گذشته دست به اعتصاب زده‌اند، آیا ما شاهد یک نوع پیوستگی در این عرصه هستیم؟ یا بیشتر تحت تاثیر فضای اعتراضی در جنبش کارگری در ایران بوده و عدم پیوستگی در این مبارزات وجود داشته است؟

ثریا شهابی: به نظر من بی تردید، اعتراضات اخیر تحت تاثیر فضای اعتراضی هست. هر اعتراضی در هر گوشه‌ای از جامعه تاثیرات خودش را بر جامعه می‌گذارد. به ویژه اگر که یک اعتراض تک واحده‌ی، منزوی و جدا افتاده در یک گوشه نباشد. اما من موافق نیستم که عدم پیوستگی وجود دارد. به نظر من یک پیوستگی عمیق و با محتوا و با نقش پر رنگ پیشروان طبقه کارگر، وجود دارد. تصادفی نیست که سی واحد صنعتی،‌ آن هم صنایع نفت و پتروشیمی و گاز – بعد از هفت تپه – به میدان می‌آیند. بی تردید هفت تپه نقش کلیدی در این اعتصابات و این جنبش داشته است. و بی تردید بازتاب تپش هایی که در هفت تپه وجود دارد را وسیعا در جنبش کارگری و تمام این واحد ها می‌بینیم. این پیوستگی وجود دارد. از مطالبه‌ی حقوق معوقه، مخالفت با خصوصی سازی ها، تلاش برای سر پا نگه داشتنِ واحد،‌ جلوگیری از اخراج،‌ بازگشت به کار تا افزایش دستمزد، بهبود شرایط کار، پیشگیری از مخاطراتی که در محیط کار وجود دارد، بهداشت،‌ درمان و ...، در همه‌ی این ها دامنه‌ی وسیعی از ابراز وجود طبقه کارگر را، می‌بینید. این اتفاقی نیست. این خود به خودی نیست. این پراکنده نیست. این ناپیوسته نیست، بالعکس دارای یک پیوستگی عمیق است. مهم این است که ما با چه دوربینی و چه مقیاسی به دنبال این پیوستگی بگردیم. مثلا باید بگردیم که آیا در حمایت از همدیگر بیانیه داده‌اند یا نه، آیا در پیوستگی با هم قطعنامه داده‌اند، آیا در جایی کنار همدیگر جمع شده‌اند یا نه، آیا نمایندگان این واحد به آن یکی واحد سر زده‌اند یا نه؛ این ها همه مقیاس هایی هستند که با آن می‌توانیم اندازه بگیریم. اما اینکه آن ها را نمی‌بینید، اینکه این همبستگی شکل علنی پیدا نمی‌کند، اینکه صدور بیانیه های مشعشع همبستگی و پیوستگی را نمی‌بینیم – البته در بقیه‌ی واحد ها،‌چون هفت تپه فرق می‌کند – همه این ها به شرایطی بر می‌گردد که این مبارزات در آن جریان دارد. طبقه کارگر در شرایطی دست به گریبان حکومت، نمایندگانِ آن، کارفرما،‌ شهردار، استاندار،‌ فرماندار، قوه قضاییه و... است تا مطالبات ش، معیشتش و رفاهش و آزادی‌اش و “جلوگیری از بیکاری‌اش” را بگیرد، که گفته می‌شود پس از هفت تپه فضای خیلی از صنایع کلیدی مانند پتروشیمی و گاز و ... را امنیتی کرده‌اند!  مبادا که در سطح جامعه هیچ گونه نشانی از همبستگی بروزی داشته باشد.

وقتی در سطح جامعه این بروز همبستگی را نمی‌بینید به این معنی نیست که وجود ندارد. اینکه چون من نمی‌بینم که پتروشیمی و یا گاز به هفت تپه نماینده بفرستند، پس وجود ندارد، نمی تواند معیار باشد. این ها اشکال عالی ترِی از همبستگی است و ما در مقاطعی شاهد آن خواهیم بود. اگر این روند قیچی نشود،  ما شاهد این خواهیم بود که این اشکال،  از این سکو به سکوی دیگری عروج خواهد کرد. اما این ها تنها اشکال و سطوح مختلف بروز این همبستگی و پیوستگی است، نه خود آن. دقیقا مانند ارزیابی های تعدادی از فعالین پیش از شروع اعتصابات هفت تپه!  که بسیاری معتقد بودند که «طبقه کارگر تشکل ندارد و اعتصاب به نتیجه نمی‌انجامد و کارگر صنعتی دست به کلاه است و بیرون نمی‌آید»! و دیدیم که چگونه بیرون آمد و بالاترین و عالی ترین شکل، یعنی مجمع عمومی را از خود نشان داد. و برپایی سکوهای سخنرانی ها و ..  و عروج رهبران عملی را شاهد بودیم.  امری که کسانی را که به درجه‌ی زیادی این جنبش را تنها  با اشکال بروزات وسیع و علنی اندازه گیری می‌کردند، غافلگیر کرد.

من فکر می‌کنم که این همبستگی و اتحاد وجود دارد و سوخت و ساز تامین این اتحاد و همبستگی در طبقه کارگر ایران شبکه محافل کارگران پیشرو است. شبکه‌ محافل رهبران عملی، شبکه محافل آژیتاتور ها، سازمان دهندگان و کسانی که این اعتراضات را رهبری می‌کنند. هفت تپه که مرتب مشغول فراخوان دادن به اتحاد و همبستگی است و دارد مبارزه خودش را به پیش می‌برد. انتظار اینکه امروز ما شاهد نمایندگان اعتصابات، کمیته های مشترک اعتصاب و مثلا فرستادن این نماینده به فلان کارخانه باشیم، شاید کمی زود باشد.  این ها همه اشکالی هستند که همه در شرایط دیگری بروز پیدا می‌کند. اگر ما آن را نمی‌بینیم می‌تواند نتیجه‌ی درایت بالای رهبرانِ دست اندر کار باشد که کار قانونی و غیر قانونی، علنی و غیر علنی را بلد هستند و میدانند که کی و چگونه در آن شرایط ابراز وجود کنند و رهبری متحد و متشکل تر و “فرا کارخانه ای” تر  را تامین بکنند.

وریا نقشبندی: سوالی که در اینجا در رابطه با حرف های خودتان پیش می‌آید این است که شما از پیوستگی گفتید و اینکه این اعتصابات در یک روندی و در اشکالی به هم مربوط هستند. اگر اتحاد طبقاتی در بین صفوف طبقه کارگر وجود داشت – مثلا در هفت تپه چند سال است که مکررا در اعتصاب هستند و اعتصاب اخیرشان تا این لحظه بیش از هفتاد روز به طول انجامیده است و از طرف کارفرما و دولت سر دوانده می‌شوند و هر روز کارفرما و دولت با وعده هایی از کارگران مهلت می‌گیرند. در این شرایط می بینیم که به همان خواسته هایی که ما به آنها خواسته های صنفی می‌گوییم، مانند افزایش دستمزد، حقوق های معوقه و مزایای کار، نرسیده اند. در همین رابطه گمانه زنی های زیادی هم می‌شود که آیا اتحاد طبقاتی وجود دارد؟  روشن است که مبارزات کارگری همیشه در یک دوره‌ای دچار اُفت و خیز می‌شود. شما چگونه می‌توانید به این مسئله پاسخ بدهید که هنگامی که نمی‌توانند این خواسته های صنفی شان را محقق کنند، این اتحاد طبقاتی، ‌این اتحاد بین مراکز مختلف کارگری در کجاها می‌تواند خودش را نشان بدهد؟

ثریا شهابی: به نظر من،  این به  نحوه “نگاه شما” به اتفاقی که در جریان است بستگی دارد. اگر از یک زاویه به آن نگاه کنید و اگر آن را یک مبارزه‌ی منفرد تلقی کنید که مثلا خواهان آزادی فلان زندانی سیاسی است، یا می‌خواهد عیدی بگیرد یا پاداشی دریافت کند، یا یک کارزار تبلیغاتی و یا سیاسی است یا یک کمپین مطالباتی است که بگوییم «از اینجا آغاز شد و به اینجا ختم شد و مطالبه‌اش را گرفت و رفت» و یا مثلا مانند مبارزه‌ی کارگران برای بازگرداندن یک نفر به سر کار که به پیش می‌رود، پیروز می‌شود و برمی‌گردد. اگر شما آن را به عنوان تک مبارزات مطالباتی ببینید، حرف شما درست است. می‌گویید «چه پیشرفتی داشته است؟ دو سال است اعتصاب می‌کند و درجا می‌زند.» این واقعیت ندارد. این تحرکی که در جریان است یک مبارزه برای یک مطالبه نیست. یک جنبش کارگری است که به میدان آمده است. یک جنبش کارگری است که بعد از خیزش دی‌ماه – که خیزش همگانی گرسنگان بود – شروع شد و از هفت تپه و فولاد بیرون آمد. مهم نیست که به چه بهانه‌ای بیرون آمده است. و اندازه گیریِ آن با این معیار که «حقوق معوقه‌ی دو ماه را پرداخت کردند یا سه ماه را؟» اشتباه است (کما اینکه همان حقوق معوقه را هم ندادند). شما اگر به گذشته بازگردید و به این مبارزه‌ای که آغاز شد و تا امروز ادامه پیدا کرد، نگاه بیاندازید در آن صورت می‌توانید دستاوردهای آن را ارزیابی بکنید.

طبقه کارگر ایران به رهبری و تحرک هفت تپه و فولاد، حق اعتصاب، حق تشکل، حق تجمع، حق مذاکره، حق به پای پاسخگویی کشاندن، حق نظارت بر کارخانه، حق نظارت بر دولت و شهردار و استاندار و فرماندار را به دست آورده‌است. کارگر نگفت که «من حق مذاکره می‌خواهم.» این ها دستآوردهایی است که اگر از خود مطالبه بیشتر نباشد از آن کمتر نیست.  این ها (حاکمیت) که حق اعتصاب را کاملا خفه می‌کردند! امروز زندان و شکنجه و پرونده سازی و همه‌ی این ها کنار رفتند. اگر نظر من را می‌خواهید، می‌گویم رابطه‌ی طبقه و رابطه‌ی حاکمیت با جنبش کارگری،  در دو سال اخیر را ببینید. این ها دستاورد هستند. چه عجله‌ای وجود دارد که آن را پایان بدهیم؟ این مبارزه در جریان است. پیش می‌رود. تا اینجا پیش رفته است. تجمع روزانه دارند، سکو گذاشته اند، کارگر پشت کارگر؛ دارند آزادی بیان‌شان را اعمال می‌کنند، حرف می‌زنند، ‌فحش می‌دهند. علنا و “قانونا”. کارگر می‌گوید «من استثمار نمی‌خواهم، من این فقر را نمی‌خواهم، فرزند من چرا باید اینگونه زندگی کند؟» به کودک احترام می‌گذارد. می‌گوید «حق زن چرا باید اینگونه باشد. چرا اعدام می‌کنید؟ غلط می‌کنید کارگر را به زندان می‌اندازید. غلط می‌کنید کارگری که فسادتان را افشا کرده است را به زندان می‌اندازید و بعد خودتان می‌گویید ،بی گناه بود، و بعد او را  به کار برنمی‌گردانید.» این طبقه کارگر و این جنبش کارگری را با زمانی مقایسه کنید که آن را در سکوت و خفقان می‌زدند. کسی جرات نداشت حرف بزند. طبقه کارگر را به جنگ فرستادند. از آن باج و خراج جنگی گرفتند و خفه نگه داشتند. می‌خواهید هفت تپه را اینگونه ارزیابی بکنید که دو ماه حقوق گرفت یا سه ماه؟ با چنین مقیاس و چنین زاویه‌ی دیدی؟ با این تقلیل گرایی؟ اگر به این صورت می‌بینید، نه؛ دستاوردی نداشته است. اما اگر با این زاویه به جنبش کارگری نگاه بکنید که این مبارزه  توازن قوا را در جنبش کارگری  و بین دو طبقه تغییر داده است. مطالبات ش را به زور خودش به دست آورده است. مطالبه‌ی طبقه کارگر معیشت هست، رفاه هست، اما  کارگر اگر قدرت نداشته باشد،  قدرت‌ش هم با اتحاد و تشکل‌ش و با تغییر توازن قوا بدست میاید، نمی تواند پیشروی کند.  یکی دیگر از این دستآورده ایجاد تشکلی است که می‌تواند در ایران به صورت امن ایجاد بشود ،مجامع عمومی، است. در مجمع عمومی هفت تپه همه صحبت می‌کنند. ده‌ها و ده‌ها آژیتاتور، سخنگو، نماینده و غیره در آن ساخته شده است. حرف زدند، فکر کردند،‌ راه پیدا کردند. چه عجله‌ای وجود دارد که این روند تکوین و تامین رهبری جنبش کارگر را سریع تمام کنیم؟ مثلا بگوییم «خب، حقوق دو ماه را گرفتید، حالا بروید.» اگر شما آن را به عنوان یک تک مبارزه‌ی به قول شما ،صنفی، هم می‌بینید، به هرحال این جنبش کارگری ایران است. جنبش کارگری ایران است که پس از دی‌ماه با مطالبه‌ی اقتصادی طبقه کارگر به میدان آمد و نه مطالبه‌ی صنفی. می‌گوید «شیره‌ی من را مکیده‌ای حالا حق نداری من را دور بیاندازی و بگویی که من دیگر به تو احتیاج ندارم و می‌خواهم کارخانه را ببندم.» طبقه کارگر به نماینده‌ی تعرض به اختلاس، دزدی، فساد و دروغگویی تبدیل شده است. به نماینده مجلس و فرماندار و همه می‌گویند «اگر عرضه ندارید کنار بروید.» چه کسی این را می‌گوید؟ کارگر از همان سکویی که کارگران گذاشته‌اند. آیا این‌ها دستاورد نیستند؟ آیا این باعث تسهیل اعتراض کارگر صنعت نفت و پتروشیمی و گاز نشده که بیاید و بگوید که افزایش دستمزد می‌خواهد؟ چرا؛ این کار را کرده است. کل طبقه را در یک موقعیت دیگری گذاشته است.

مطمئن باشید اینها علاوه بر پیوستگی جنبشی توسط نقش رهبران عملی، سازمان دهندگان، آژیتاتورها و محافل کارگران رادیکال-سوسیالیست در لایه های زیرین به هم پیوند داده‌ شده‌اند. چگونه؟ من نمی‌دانم. منتظر بمانیم تا بیانیه بدهند؟ ممکن است یک روزی بیانیه بدهند. آیا الآن وقت آن است؟ من فکر نمی‌کنم. به خاطر فضایی که حکومت به وجود آورده و می‌گوید که «مواظب باشید، ما نمی‌خواهیم مانند هفت تپه را تکثیر کنیم.» میدانند که نمی‌توانید جلوی تکثیر آن را بگیرید. فی‌الحال تکثیر شده. فی‌الحال طبقه کارگر ایران یاد گرفته است که برای پیشروی باید مجمع عمومی درست کنیم. برای پیشروی باید سکو بگذاریم و ده‌ها و ده‌ها کارگر باید بیایند و حرف‌شان را بزنند. برای پیشروی باید مدعی باشید. باید اعتماد به نفس داشته باشید. باید خوشبین باشید. کاسه‌ی گدایی به دست نگرفته که مثلا «فلان امام جمعه به خاطر خدا فلان کار را برای ما انجام بده.» می‌گوید «تو دولت هستی؟ بالاخره این مملکت صاحب دارد یا نه؟ چگونه است که هنگام دزدی و اسلحه سازی و موشک کروز درست کردن شما صاحب مملکت هستید؟ وقتی که بحران کرونا می‌آید یا سود نمی‌کنید می‌گویید صرفه اقتصادی ندارد و می‌خواهم کارخانه را بفروشم، پس از اختلاسگر و دزد جدا نیستی و هیچ مسئولیتی نداری.» الآن در پتروشیمی و نفت می‌گویند که هیچ کس مسئول نیست! اعتصاب کرده‌اند و می‌گویند که هیچ کس مسئول نیست.

مطمئن باشید که طبقه کارگر ایران درس های هفت تپه را از حفظ است. هم در پتروشیمی، هم در نفت،‌ هم در گاز و هم در سراسر ایران. با این تفاسیر من می‌گویم که این جنبش در جریان است. قرار نیست اینگونه باشد که «خب، شما مطالبه‌تان را گرفتید حالا به خانه برگردید.» عقب نشینی که در کار نیست. تسلیم در کار نیست. همه‌اش پیشروی است. چگونه پیشروی می‌کنید؟ کجا کمی می‌ایستید؟ کجا نفسی تازه می‌کنید؟ خب، ‌این ها به دست رهبران عملی و سازماندهندگان آن مبارزه است. اما تا جایی که می‌توان مشاهده کرد و ما می‌توانیم اظهار نظر کنیم یک اتحاد طبقاتی عمیق و یک پیوستگیِ نه تنها جنبشی بلکه پیوستگی یک گرایش معین است که متکی بر مجمع عمومی است، متکی بر پاسخگویی نمایندگان است، متکی بر تصمیم گیری جمعی است، متکی بر قدرت طبقه کارگر است و مخالف ایجاد تفرقه در صفوف کارگران به بهانه ملیت و مذهب و قومیت و استانی است و اتحاد و تشکلش برایش مقدس است؛‌ این گرایش،  گرایشِ کمونیستی طبقه کارگر است. شما در طبقه کارگر گرایش های دیگر هم دارید. رفرمیست و غیره؛ همه‌ی این ها را هم زیر پرچم خودش آورده است. این اتحاد و این استحکام توسط این گرایش تامین شده است. چگونه تامین شده است؟ اگر قرار بود من و شما ببینیم خب، حکومت هم می‌دید! اما اینکه من و شما آن را نمی‌بینیم نشانه‌ی نبودن آن نیست. آن چیزی که با قطعیت می‌توان گفت نشانه‌ی وجودِ آن است، آن سطحی از مبارزه است که دارد تامین می‌کند. و آن سطحی از درایت سیاسی است که شما شاهد آن هستید، آن هم در مقابل یکی از وحشی ترین و غیر متعارف ترین حکومت های جهان. طبقه کارگر ایران یکی از غیر متعارف ترین و پیچیده ترین طبقه کارگرهای جهان است. و ما شاهد آن هستیم.

وریا نقشبندی: اجازه بدهید به موضوع کارگران نفت و پتروشیمی بپردازیم. همانطور که اشاره کردم کارگران نفت و پتروشیمی هم چند هفته است که دست به اعتصاب زده‌اند. و اعتصابی در این حد در چند دهه‌ی گذشته، حداقل بعد از انقلاب، بی سابقه بوده است. این ما را با سوالات و مسائل مختلفی در این رابطه روبرو می‌کند. اینکه مثلا از پنجاه سال پیش تا امروز شعار «کارگرِ نفتِ ما، رهبرِ سرسخت ما» به عنوان نماد مبارزاتی طبقه کارگر همیشه سر داده شده است. و کارگر نفت را به عنوان رهبر اعتصابات و رهبر پیشرو در خط مقدم مبارزات کارگران جا انداخته‌اند و از آن اسم برده‌اند. اما مسئله‌ای هم که در این مورد می‌توان به آن اشاره کرد این است که ما قبل از انقلاب را می‌بینیم که استخراج و صادرات نفت روال عادی خودش را طی می‌کرد به این دلیل که تحریم های اقتصادی و نفتی شامل حال حکومت آن زمان نمی‌شد و همین مسئله به پاشنه آشیل سیستم آن دوره تبدیل شد که آن را به زیر بکشد. و از آن دوره تا الآن می‌بینیم که جمهوری اسلامی با چنین شکلی روبرو نیست و سیر دیگری را طی می‌کند. و آن روال عادی تولید و صدور نفت، حداقل در این دوره که تحت تحریم قرار گرفته است امکان پذیر نیست. آیا این مسائل می‌تواند تعریف دیگری از جایگاه کارگر نفت ارائه بدهد؟ و سوال اساسی من از شما این است که جایگاه کارگر نفت چقدر در این دوره می‌تواند به عنوان نقطه عطفی در متشکل کردن اتحاد طبقاتی در عرصه های مختلف کارگری و پیوستگی مبارزاتشان، چه به خواسته های‌شان برسند و چه نه، تاثیر گذار باشد؟

ثریا شهابی: ببینید جایگاه نفت و پتروشیمی برای بسیاری رجوع به انقلاب پنجاه و هفت است و شعار «کارگرِ نفتِ ما، رهبرِ سرسخت ما.» کارگر نفتِ ما در انقلاب پنجاه و هفت نقشی تعیین کننده داشت. من با صحبت های شما موافقم. اما من موافق نیستم که اقتصاد ایران خودکفا شده است. برخی می‌گویند که اقتصاد ایران آنقدر صنعتی شده است که اتکای آن به نفت از بین رفته است. چنین چیزی صحت ندارد. اتکای اقتصاد ایران از نظر ارزی اساسا بر نفت است تا صدور ماشین آلات و محصولات دیگر. این صنعت ها جایگاه خیلی کمی دارد به خصوص با توجه به این که محصولات صنعتی‌اش قدرت رقابت با کشورهای پیشرفته را ندارد. مثلا تولید خودروی «پراید» به این دلیل که بسیار غیر استاندارد است کم کم دارد متوقف می‌شود. جایگاه نفت و «کارگرِ نفتِ ما، رهبرِ سرسخت ما» برای ما کمونیست ها و برای جنبش کارگری مانند جایگاه «مصدق» است برای جنبش مشروطه. مشروطه قابل تکرار نیست. انقلاب پنجاه و هفت قابل تکرار نیست. اما هنگامی که به آن رجوع می‌شود و گفته می‌شود که «این هم مانند آن انقلاب است» دارد قدرت مشابه را در مقایسه با آن شرایط نشان می‌دهد. قدرت یک جنبش را نشان می‌دهد. شاید هفت تپه آن اثر را دارد. تا الآن که هفت تپه آن اثر را داشته است اما این به این معنی نیست که کارگر نفت مهم نیست. برخلاف شاه که نماینده تمام و کمال اقتصاد انحصاری بزرگ در ایران بود، و با تغییراتی که در نفت و پتروشیمی صورت گرفته است، با شکستن بخش های مختلف کارگران نفت و  پتروشیمی با طرف حساب شدن نه با دولت و بخشا سپاه، که با پیمانکار های متعدد و به این طریق مخفی شدن دولت پشت این بهانه  که ،من طرف حساب نیستم و مشکلات مربوط به پیمانکار است، دولت حائلی بین خود و طبقه کارگر گذاشته بود. این حائل ها روز به روز فرو می‌ریزد.

 کارگر نفت جایگاه خیلی مهمی دارد. از نظر اقتصادی، از نظر انتظاراتی که دارند و از نظر موقعیتی که کارگر نفت داشته است، اعتصاب نفت و پتروشیمی بسیار مهم است. به علاوه از نظر جنبشی برای جمهوری اسلامی یک زنگ خطر است. وقتی که می‌گوید «کارگرِ نفتِ ما، رهبرِ سرسخت ما» دارد تکرار می‌شود، مانند این نیست که انقلاب مشروطه برای راست دارد تکرار می‌شود. انقلاب پنجاه و هفت تکرار نخواهد شد، مبارزه‌ی کارگری سطح دیگری دارد. کارگر صنعتی امروزِ ایران بسیار بسیار آگاه تر است نسبت به کارگر سال پنجاه و هفت که ضد استبداد بود، به حق ضد استبداد بود اما منافع مستقیم طبقاتی‌اش را به اندازه امروز نمی شناخت.  ضدیت با استبداد را پشت ضدیت با آمریکا، ضدیت با امپریالیسم و نه پشت استبداد سیاسی‌ای که حاصل ساختار سیاسی اقتصاد کاپیتالیستی است، برده بود.  هنوز طبقه کارگر آن رشد را نداشت.  می‌توانست در دل آن انقلاب  داشته باشد. با همان موقعیتی که داشت آن انقلاب می‌توانست انقلاب کارگری باشد. بگذریم از آن. کارگر امروز در ایران کارگر آگاه تری است. چهل سال تجربه‌ی کلنجار رفتن با یک حکومت را دارد. حکومتی که با اسم «انقلاب مستضعفین» آمده و به اندازه‌ی کافی خون پاشیده و جنایت کرده و فقر و تباهی آورده است. (پیشروان این طبقه امروز منافع مستقیم ش را می شناسد. )

جایگاه نفت از نظر عملکرد روزمره‌ی مبارزاتی، اگر انتظار داشته باشیم که مانند انقلاب پنجاه و هفت باشد،  پس باید انتظار داشته باشیم انقلاب پنجاه و هفت تکرار شود. یا راست انتظار دارد دوباره انقلاب مشروطه‌ای بشود. چنین چیزی نیست. من مخالفتی با این به اصطلاح نوستالژی ندارم. اما به دلیل ندیدن اینکه آن جایگاه را ندارد انکار کردن موقعیت امروز طبقه کارگر،  به نظر من بیشتر شبیه نوستالژی راست و بورژوازی ایران است که فکر می‌کند که حتما انقلاب مشروطه‌ی دیگری می‌شود. این یک پیوستگی جنبشی است و به طبقه کارگر ایران احساس قدرت می‌دهد. به این معنی نیست که نفت می‌خواهد آن نقش را بازی بکند. اعتصاب کارگر نفت و واحدهای صنعتی نفت بسیار مهم هستند. اما امروز ما شاهد در صف مقدم بودن هفت تپه هستیم. آیا اعتصاب هفت تپه نقش «کارگرِ نفتِ ما، رهبرِ سرسخت ما» را ایفا می‌کند؟ تا الآن که نقش رهبری را ایفا کرده است. در ادامه چه خواهد شد؟ این مبارزه در جریان است. نمی‌توان یک جنگِ در جریان را قدم به قدم پیشگویی کرد. تا اینجا که به نظر می‌آید که آن را تامین کرده است. آیا در سطح دیگری، هنگامی که شوراهای کارگری درست می‌شود، هنگامی که کمیته های کارخانه ها درست می‌شود و وقتی که وارد یک سطح دیگری می‌شود باز هم می‌تواند آن را تامین کند؟ امروز است یا فردا؟  باید اجازه بدهیم که این مبارزه ادامه پیدا کند. آیا هفت تپه آن جایگاه را دارد؟ آیا واحد دیگری خواهد آمد؟ قابل پیش بینی نیست. تا امروز هفت تپه این جایگاه را داشته است.

درنتیجه اگر بخواهم به مثال شما برگردم، نفت از نظر تحرک طبقه کارگر جایگاه بسیار مهمی دارد. از نظر نقش هدایت سیاسی که در انقلاب پنجاه و هفت داشت، ما امروز شاهد آن نیستیم. امروز شاهد آن هستیم که هفت تپه این نقش را ایفا می‌کند. به عنوان «پایتخت اعتصاب جهان» از آن یاد می‌شود. درنتیجه در ادامه چه خواهد بود، مبارزه‌ای در جریان است و باید دید سطح پیشروی و سطح دستاوردهایی که تا به امروز کسب شده، که دستاوردهای بسیار مهمی هستند و این ها را باید دید، به کجا خواهد رفت.

طبقه کارگر ایران با قدرت خودش حق اعتصابش را عملا گرفته است. اعتصاب الآن دیگر حق است. می‌شود آن را گرفت. می‌شود اعتصاب کرد. کسی نمی‌تواند (در مقابل آن) کاری انجام بدهد. بگیرید، ‌ببندید، زندان کنید، پرونده سازی کنید؛ نمی‌شود. آزادی عقیده و بیان حق است. کارگر این را بر بالای سکو فریاد می‌زند. احساس اعتماد به نفس، احساس خوشبینی و اینکه می‌گوید «من انسان هستم و برده نیستم.» کارگر بودن الآن در آن جامعه محترم است. و شما شاهد هستید که خانواده‌ها و مادرانی که از سندیکا حمایت کرده‌اند و کسانی که فریاد می‌زنند که «ما هم کارگریم.» کارگر بودن به معنای انسان توسری خور نیست. بلکه به معنای کسی است که برای گرفتن حقش پا به میدان می‌گذارد. همه‌ی اینها دستاورد هستند. و به نظر من مبارزه تازه آغاز شده است. در یک سطح دیگری. و من فکر می‌کنم که این سطح به سطح بالاتری عروج خواهد کرد. فی‌الحال کرده. آیا این به این معنی است که مسئله‌ی معیشت حل شده؟ نه. آیا به این معنی است که همه‌ی حقوق ها پرداخت شده‌اند؟ نه. همانطور که گفتم اگر کسی آن را به عنوان یک کمپین یا یک آکسیون می‌بیند که ،ای کارگران اعتصاب کنید و سرنگون کنید،، یعنی چه که سرنگون کنند؟ چگونه سرنگون کنند؟ من هم طرفدار سرنگونی جمهوری اسلامی هستم و شما هم هستید اما بگذارید این اعتصاب کارش را بکند و به پیش برود.

این سلسله اعتصابات،  از قوه قضائیه و قوه مقننه و فساد و دزدی و اختلاس و همه‌ی اینها را آورده به سطح جامعه و  به پای حسابرسی! نماینده مجلس را مجبور کرده که بیاید، صدا و سیما را مجبور کرده که آن را پوشش بدهد، آنها را مجبور کرده که کارگر را به رسمیت بشناسد، شورای اسلامی را کنار زده، خانه‌ی کارگر را کنار زده؛ همه این ها آرزو بود. که الآن برآورده شده‌. آن را تقویت کنید، حمایت کنید تا پیشتر برود. کسی آ ن را به آکسیون کمپین سرنگونی تبدیل می‌کند، کسی هم می‌گوید که «یک مطالبه‌ی صنفی است و آیا برآورده شد یا نه؟» خب، برآورده نشد. چه کار کنیم؟ باز هم اعتصاب کنیم؟ جواب من این است که من چه مخالفتی دارم با مبارزه‌ای که در جریان است و ده‌ها و ده‌ها کارگر حرفشان را می‌زنند و اعتراضشان را می‌کنند و تصمیم‌شان را می‌گیرند و تا اکنون این پیشروی ها را داشته و باید منتظر پیشروی های بیشتری باشیم؟ و به هم پیوستگی آن واحد هایی که مشغول شروع این اعتصابات هستند غیر قابل انکار است. و اینکه من بروز آن را نمی‌بینم به نظر من حاصل تصمیم، رای گیری و درایت دست اندرکاران آن است و فکر می‌کنند که الآن درست نیست، الآن ضربه می‌خوریم،‌ الآن فضا را امنیتی کرده‌اند و.... اگر جمهوری اسلامی می‌خواهد “سر خودش را زیر برف بکند”،  خب بکند. اما ما به اصطلاح بی‌موقع سرمان را بیرون نمی‌آوریم. درنتیجه جمهوری اسلامی با این امنیتی کردن و گفتن «باید جلوی تکرار هفت تپه را بگیریم» میخواهد سرِ آن را زیر خاک می‌کند، اما پیشرویِ این جنبش با این روش ها متوقف نمی‌شود.

وریا نقشبندی: در رابطه با کل توضیحی که شما در مورد جنبش کارگری و مبارزاتی که تا اکنون به صورت پیوسته پیش رفته است و ادامه دار هم خواهد بود؛ سوال آخر من این است که چه دورنمایی را برای جنبش کارگری می‌بینید؟ و جنبش کارگری به کجا می‌رسد؟ و این روند مبارزه اقتصادی و سیاسی، چه مسیری را طی می‌کند؟

ثریا شهابی:خوشبینانه ترین دورنما و سناریویی که ما می‌خواهیم اتفاق بیافتد، قلبا دوست داریم که اتفاق بیافتد و سعی می‌کنیم اتفاق بیافتد این است که این سیر سرنگونی جمهوری اسلامی با پرچم طبقه کارگر و انقلاب کارگری باشد. کاش سرنگونی جمهوری اسلامی با انقلاب کارگری توأم باشد. می‌شود و امکان پذیر است اگر دشمنان ما این همه امکانات نداشتند و این روند را قیچی نمی‌کردند و علیه آن توطئه نمی‌کردند. اگر این جنبش بر سکوی خودش همینطور ادامه پیدا می‌کرد یک فاز از انقلاب کارگری می‌بود. انقلاب کارگری چگونه اتفاق می‌افتد؟ ما نمی‌توانیم غیب گویی بکنیم. مبارزه در جریان یک مبارزه اقصادی-سیاسی است. من این ها را از هم تفکیک نمی‌کنم. مبارزه اقتصادی طبقه کارگر همیشه توسط حکومت سیاسی شده. این که روشن است. خوشبینانه ترین سناریو این است که طبقه کارگر  که قدرت، آمادگی فکری، تئوری و سیاست خودش را دارد. و به نظر من طبقه کارگر طیفی از رهبران و دست‌اندرکاران، چه در سطح حزبی و چه در سطح خود طبقه کارگر را دارد. (انقلاب کارگریش را با سرنگونی جمهوری اسلامی توام کند.) منتها این ها هنوز برای تامین آن سناریو کافی نیست. اگر شما وارد سطح دیگری از تشکل، شکل دادن به اتحاد و رهبری سراسری و آماده برای مقابله با اتفاقات بزرگ نباشید.   آیا «شورش گرسنگان» دیگری سر خواهد گرفت. از جای دیگری طغیان دیگری سر خواهد گرفت. نا معلوم است. ممکن است سر بگیرد. آیا این شبکه رهبران آماده هستند که دست به اقدامی بزنند تا به استیصال کشیده نشود؟ خلأ قدرت ایجاد نشود؟ اگر خلأ قدرت ایجاد شد بلافاصله توسط شوراهای مردمی و شوراهای محل کار پُر بشود و اجازه ندهند این خلأ قدرت توسط دسته‌جات سپاه و جبهه النصر و ترامپ و اردوغان و ... پر بشود؟ این ها همه سوالاتی باز هستند. این ها همه کارهایی هستند که باید از پیش برای آن آماده باشید تا به آن سناریوی خوشبینانه برسید.

هیچ جایی امروز برای دورنما، پتانسیل و انقلاب کارگری، مناسب تر و آماده تر از ایران نیست. چگونگی محقق شدند آن وابسته به آمادگی رهبران آن دارد. رهبران پیشرو مبارزات کارگری،  گرایش کمونیستی طبقه کارگر، از حزبِ آن تا شبکه محافل رهبرانی که دارند این مبارزات را سازماندهی می‌کنند و این اعتراضات را به پیش می‌برند؛ این ها باید آمادگی برای مقابله با اتفاقات بزرگ را داشته باشند. یکی از این اتفاقات بزرگ همین خیزش ها هستند.

جمهوری اسلامی هیچ راهی ندارد که از این تقابل اجتناب بکند. راه تخریب دارد، راه مقابله مخرب دارد اما راه بقا ندارد. ایجاد شکاف و تفرقه ملی و قومی، از احزاب ناسیونالیست کُرد بگیرید تا دروازه قومیت و شکاف قومی مذهبی در کردستان، می‌تواند توسط جریانات ناسیونالیست کُرد باز شود، و در آن صورت وظیفه‌ی کمونیسم و کل جنبش کارگری و گرایش کمونیستی طبقه کارگر است که  با این تحرکات قومی مذهبی از کردستان تا بلوچستان و خوزستان مقابله کند؛ کردستان به درجه‌ای یک جامعه‌ی تحزب یافته و قطبی است. این قطبی شدن در بقیه ایران تا درجه‌ی زیادی یک قطب آن طبقه کارگر و جنبش کارگری است که هم اکنون این موقعیت بی‌نظیر را دارد. و قطب دیگر آن جنبش راست است. راست‌ی که از فرشگرد و پروژه های امید به ترامپ بستن و اتکا به دسته‌جات درون خود سپاه و حکومت و دسته‌جاتی که باقی می‌مانند و می‌خواهند خون بپاشند و سناریوی سیاه درست کنند، را تشکیل میدهد. جمهوری اسلامی مانند شاه نیست که رها کند و برود. باید آن را کنار زد. خودشان فرار نخواهند کرد. جایی ندارند که فرار کنند.

راستی که به سپاه و امکانات آن و دسته‌جات مسلح‌ش امید می٫‌بندد. امروز در شرایط نامناسبی هستند. امروز از عراق و لبنان و ایران، تا آمریکایی که ترامپ در آن موقعیتی ندارد و ...؛ پروژه های راست در ضعیف‌ترین موقعیت قرار دارد. درنتیجه برای ما بهترین موقعیت است. موقعیتی که این ها دیروز داشتند. با فشار تحریم و خطر جنگ و ... آماده شده بودند و سرآسیمه “شورای دوران گذار” درست کرده بودند تا “اغتشاش” بشود و خلأ قدرت‌ی به وجود بیاید و این ها از بالا بیایند و بر جنبش سوار شوند، آن شانس را ندارند، زیرا راست در جهان در بن بست است؛ آمریکا از پاسخگویی به مردم خودش هم ناتوان و همچنان درگیر است. برای راست کِیس ایران و این تحریم های اقتصادی و تلاش هایی که ترامپ دارد می‌کند، فعلا بازنده است.  راست ایران به شدت افراطی، غیر متمدن، دیکتاتور مستبد و ضد کمونیست است. راست ایران مانند راست فرانسه و سوئد نیست. بلکه یک راست افراطی به شدت مخرب است که سلطنت را نمی‌تواند برگرداند. اما از مجاهد تا فرشگرد و “شورای دوران گذار”، این ها همه آماده هستند که با “اغتشاش” به یک نوعی این روند قطع بشود. ما نباید اجازه بدهیم که این روند قطع بشود. ما نباید اجازه بدهیم که پیشروی جنبش کارگری توسط هیچکس قطع بشود. و باید در برابر هر اتفاق بزرگی در جنبش خودمان افتاد آماده باشیم. شورش گرسنگان جنبش ماست، تحرک زنان و اعتراض‌شان به تجاوز جنبش ماست، اعتراض به تخریب محیط زیست جنبش ماست، اعتراض به نحوه مدیریت بحران کرونا – که دارد از مردم فقیر و محروم کشتار جمعی می‌کند – جنبش ماست. اینها همه جنبش های ما هستند. و اگر به خاطر این ها هر جایی منفجر شود (شورش شود) و ما آماده نباشیم مطمئن باشید که راست تلاش خودش را می‌کند که کاری بکند.

درنتیجه دورنما این است که جامعه قطبی‌تر و قطبی‌تر می‌شود. ما یک جنبش برای سرنگونی جمهوری اسلامی نداریم، ما یک جنبش برای گذار از جمهوری اسلامی نداریم، ما یک نیرو نداریم بلکه دو تا هستند. دو سناریو هستند. فعلا سناریوی راست، از دسته‌جات درون حکومتی بگیرید تا دسته‌جات برون حکومتی و فرشگردی و “شورای ملی مقاومت” مجاهدین و “شورای دوران گذار” فرشگرد و پهلوی. اینها فعلا در دوران بیماری به سر می‌برند. چون رهبرشان ترامپ در شرایط خوبی نیست، و از این سو وضع سیاسی-اقتصادی خامنه‌ای هم خوب نیست. درنتیجه ما موقعیت بسیار بسیار بهتری داریم اما هیچ چیز تضمین شده نیست اگر ما خودمان را برای اتفاقات و رویداد های بزرگ و پیش‌بینی نشده در جنبش خودمان آماده نکنیم. این رویدادها کم نیستند. ما آبان را داشتیم، دی‌ماه را داشتیم. ابراز نگرانیِ خودِ‌ حکومت را داریم. و همچنین باید برای تحرکات راست آماده باشیم. لازمه‌ی این، تشکیل ستاد فرماندهی است برای جنبشی که در صحنه حضور دارد و اعتصاب هایی که در جریان است و مبارزاتی که می‌تواند همه‌ی جنبش های اجتماعی را هدایت کند. پایان

*با تشکر از رفیق سعید محمدی  برای پیاده و ویرایش کردن متن گفتگو