مصاحبه رادیو نینا با آذر مدرسی
وریا نقشبندی: بحران در حزب کمونیست ایران و کومله موضوع این برنامه ما است که امروز با رفیق آذر مدرسی از رهبری حزب حکمتیست) خط رسمی( مورد بحث و گفتگو قرار می دهیم.
آذر مدرسی همانطوری که می دانید بحث اختلافات و بحرانی که امروز در حزب کمونیست ایران و کومله بوجود آمده اگرتا دیروز درون سازمانی بود و بروز پیدا نمی کرد اما امروز در این دوره شکل علنی تری به خودش گرفته است. درهمین رابطه حزب حکمتیست (خط رسمی) بیانیه ای با عنوان "بحران در حزب کمونیست ایران و کومله" منتشر کرده است. سوالی که ازشما دارم این است که چرا در این رابطه اصلا بیانیه ای داده شده و اهمیت این موضوع و بحرانی که در حزب کمونیست ایران وسازمان کردستان آن بوجود آمده، چرا برای حزب در این درجه اهمیت از قرارگرفته است؟ آیا اگر در نیروهای سیاسی دیگر اختلافاتی بوجود بیاد با همین درجه ازاهمیت و با همین درجه ازاحساس مسئولیتی که ما دراین بیانیه نشان دادیم در آن مورد هم همین کار را انجام می دهیم؟
آذر مدرسی: همانطورکه شما هم گفتید ازمدتها قبل روشن بود که درحزب کمونیست ایران و کومله اختلاف نظرهایی وجود دارد. اما اینکه وضعیت حزب کمونیست ایران وکومله بحرانی است چند هفته ای هست که از طرف رهبری حزب کمونیست ایران رسما اعلام شده است. بنظرمی رسد اعلام علنی این ماجرا و شکستن سکوت چند ساله درمورداختلاف نظرها و اصطکاکهای سیاسی و تشکیلاتی، تقاضای هست از نیروهای سیاسی بخصوص نیروهای چپ که در این ماجرا دخالت کنند و تاثیرگذار باشند.
در مورد اهمیت مسئله به دلایلی که توضیح میدهم اهمیت اختلاف در حزب کمونیست و کومله و سرنوشت این جریان، برای ما مانند اختلاف یا بحران در سازمانهای چپ علی العموم نیست.
برای ما مسئله ازیک زاویه بسیارمهم است وآن هم تاریخی است که حزب کمونیست ایران و کومله با آن تداعی میشوند و یا تلاش دارند تداعی شوند. مستقل ازاینکه حزب کمونیست ایران فعلی وکومله فعلی چقدربه آن تاریخ ربط دارند، که بنظرما ربطی ندارند، مستقل از اینکه تا چه اندازه ادامه آن تاریخ انقلابی و کمونیستی هستند، که به نظر ما نیستند، و یا اینکه آیا این حزب و سازمان کردستان آن، واقعا نمایندگی آن رادیکالیسم کمونیسم وبه اصطلاح نمایندگی کمونیستی آن حزب وسازمان در سالهای ۶۱ تا ۷۱ را می کنند یا نه، که به نظر ما نمیکند و بالاخره مستقل ازارزیابی ما وحتی مستقل از موقعیت اجتماعی و سیاسی واقعی که امروزحزب کمونیست ایران و کومله درجامعه، چه در کردستان و چه ایران، و درجدالهای طبقاتی دارند، این دوسازمان با این تاریخ تداعی میشوند. اهمیت پرداختن به سیاستها و سرنوشت سیاسی این جریان ازاین زاویه و به این دلیل است.
پس از انقلاب ۵۷ کردستان برای مردم انقلابی و در راس آنها برای کمونیستها درایران به سنگری در دفاع از انقلاب تبدیل شد. کسانی که آن دوران زندگی و درآن جدال بزرگ طبقاتی شرکت داشتند، به یاد دارند که شعار "کردستان سنگردفاع ازانقلاب" سراسر ایران را فراگرفته بود. انقلابی که ضدانقلاب حاکم کمر به سرکوبش بسته بود. با لشکرکشی به کردستان واشغال بخشهای جدی از آن با هدف پس گرفتن آخرین دستاوردهای انقلاب بود. اهمیت و وزن کردستان در این مقاومت و مبارزه رادیکال و انقلابی در ایران ناشی از این جایگاه است. تاریخ یک دهه مقاومت در مقابل ضد انقلاب اسلامی، همزمان با نام حزب کمونیست ایران و کومه له تداعی میشود. تاریخ پرافتخاری که سازندگان و ادامه دهندگان آن از آن دفاع میکنند. ازاین زاویه پرداختن به حزب کمونیست ایران و کومله، که مدتها است سیاستها و پراتیک این حزب و سازمان کردستان آن کومله نشان داده است که کمترین ربطی به آن تاریخ ندارند، برای ما از اهمیت ویژه ای دارد. توجه و تعقییب اتفاقاتی که در این جریان میافتد، به چرخشهای که در این حزب و سازمان صورت میگیرد ، تحلیل دلایل گردش به راستها، سازشها، کوتاه آمدنهایشان در مقابل بورژوازی کرد، به ورودشان به جبهه ها و بلوک بندی های احزاب ناسیونالیسم بخشی از دفاع نه فقط از این تاریخ بلکه بخشی از دفاع ما از کمونیسم و دستاوردهای آن و فضای رادیکال و سیاسی در کردستان و ایران است.
به همین دلیل مجموعه جدالهای سیاسی ما، تا آنجاییکه به کردستان بر می گردد، مملو از افشاگری، جدال سیاسی علیه ناسیونالیسم کرد، علیه احزاب سنتی آن، علیه جناح چپ آن، که تا دوره ای کومله آن را نمایندگی می کرد، است. تلاش ما در نشان دادن طرح های ارتجاعی احزاب کردی برای کردستان، مانند کشیدن جنگ نیابتی رقبای جمهوری اسلامی به کردستان ایران، افشاگری ما از جبهه ارتجاعی احزاب کردستانی، نقد و افشا شرکت کومه له در کنگره ملی کرد، افشا پیوستن این سازمان به جبهه راست ناسیونالیسم کرد بخشی از این جدال است. بخصوص که رهبری کومله ورهبری حزب کمونیست ایران تلاش جدی دارند که خود را با آن تاریخ پرافتخار تداعی کنند، از اعتبارو محبوبیت و ارزشی که آن تاریخ در اذهان مردم کردستان و ایران دارد، برای گردش به راست شان استفاده کنند و بیرطی امروز خود به مبارزه طبقه کارگر و رادیکالیسم و کمونیزم که در آن جامعه هست را لاپوشانی کنند.
بهرحال بدلیل تداعی شدن حزب کمونیست ایران وکومله با یک دوره پر افتخارازمبارزه کمونیستی و توده ای نه فقط علیه بورژوازی مرکزی بلکه علیه بورژوازی کرد در کردستان و حزب نماینده آن، حزب دمکرات کردستان، است، حزبی که امروز متحد یار و یاور کومله است. ائتلاف ها و همکاری های استراتژیک و برنامه های برای همکاری های استراتژیک کومله نه فقط با حزب دمکرات بلکه با باندهای ارتجاعی ناسیونالیستی در کردستان دیگر از کسی پوشیده نیست. امروز هر کسی به کومله نگاهی بیندازد تصویر کاملا متفاوتی از کومله کمونیست، رادیکال که ذرده ای امتیاز به بورژوازی کرد و احزاب آن نمیداد، از کومله ای که صریح و روشن از منافع طبقه کارگر در ایران دفاع میکرد و علیه عقب ماندگی سیاسی و اجتماعی در کردستان میجنگید اثری نمیبیند. به جای آن "دیپلماسی" و رابطه با احزاب کردی در منطقه، حضور در پروژه های آنان و ....میبیند. دیدن این بیربطی کومله امروز به کومله کموینست سالهای شصت تا هفتاد؛ بیربطی به آن مبارزه کمونیستی و سیاستهای رادیکال و کمونیستی، در بی اعتبار شدن کومله بی تاثیر نبوده است.
بهرحال دفاع از آن تاریخ و دستاوردهای آن، دفاع از کمونیسم در کردستان، رسالت و وظیفه هر کمونیستی است. وظیفه ما است که بحران امروز حزب کمونیست ایران و کومله را آنطور که هست توضیح دهیم، پیوستن کامل کومله به جناح راست ناسیونالیسم کرد وتعیین تکلیف نهایی آن با گذشته خود را نشان دهیم و اجازه ندهیم این چرخش باعث بی اعتباری آن تاریخ، باعث بی اعتباری کمونیسم وباعث بی اعتباری نمایندگان واقعی آن تاریخ شود. نباید اجازه داد که کومله آن تاریخ را دستمایه به راست چرخیدن خود و معامله با احزاب رقیب خودش در جنبش ناسیونالیسم کرد بکند.
وریا نقشبندی: در دل این اختلافات و بحرانی که بوجود آمده ما شاهد عروج دو جناح "جناح چپ" و "جناح راست" در درون حزب کمونیست ایران وکومله هستیم. سوالی که من ازشما دارم این است که مختصات این جناح چپ را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا این جناح چپ نمایندگی کمونیسم در درون این حزب را میکند یا شما طور دیگری مسئله را می بینید؟ دوست داشتم بیشتر در اینمورد برای بینندگان وشنوندگان رادیونینا توضیح بدهید.
آذر مدرسی: ببینید اینکه در هر حزب وسازمانی جناح چپ وراست داشته باشد هنوزچیز زیادی درمورد اینکه این چپ چقدر کمونیست هست یا نیست نمی گویند. در احزاب سیاسی در تمام کشورها جناح چپ و راست داریم. شما در حزب محافظه کار انگلیس هم جناح راست و چپ دارید. در حزب لیبرانگلیس هم جناح راست وچپ داریم. درنتیجه اگرجناحی به خودش می گویید چپ، چپ آن جریان یا آن حزب است، چپ به معنای کمونیست نیست بلکه چپ آن حزب، آن جنبشی که آن حزب نمایندگی میکند، است. اینکه جناح منتقد رهبری کومله به خودشان می گویند جناح چپ هنورچیزی در مورد خود این جناح، در مورد سیاست، ماهیت جنبشی، سیاسی وتشکیلاتی آن نمی گویند. در نتیجه ما با اینکه جناح منتقد علیزاده به خود بگویند جناح چپ مشکلی نداریم و به آنها می گوییم جناح چپ حزب کمونیست ایران ولی جناح چپ درون یک حزب معین که متعلق به جنبش معینی است. این به معنای کمونیست بودن آن جناح نیست.
در مورد "جناح راست" شاید توضیح زیادی لازم نداشته باشد. بدلیل اینکه اولا ما سالها است در افشای این جناح و سیاستهای آن حرف میزنیم و دوما امروز حتی در درون حزب کمونیست ایران روی "افراطی گری" این راست افشاگری و صحبت میشود و مباحثات قدیمی تر و درون سازمانی را علنی میکنند.
تا آنجایی که به جناح منتقد یا "جناح چپ" برگردد ما در بیانیه و بحثهای قبلی هم گفتیم این جناح ممکن است جناح منتقد راست درون حزب کمونیست ایران و کومله به رهبری ابراهیم علیزاده باشد و به سیاستهای راست در هبری کومله انتقاد و اعتراض دارد. اما همانطور که ما قبلا و در این بیانیه اخیر هم اشاره کرده ایم، این جناح فاقد یک رادیکالیسم کمونیستی و کارگری است. نمی توان به آن گفت یک جریان انتقادی کمونیستی! این جناح درتاریخ سه دهه گذشته کومله و حزب کمونیست ایران، در کمونیست زدایی در حزب کمونیست ایران وکومله سهیم بود، در تدوین سیاستهای راست در کومله سهیم بوده است. تعدادی از آنها بعنوان اشخاص، اعضا رهبری و عناصرمهم و شناخته شده در آن حزب وسازمان درعمده کردن نقش کومله وعملا حاشیه ای کردن حزب کمونیست ایران و تبدیل شدنش به یک تابلو و فقط یک نشریه، در اینکه موجودیت اجتماعی در ایران نداشته باشد، در اینکه هیچ تاثیر وسیاسی واقعی در جامعه ایران نداشته باشد، در تعیین سیاستهای راست روانه و گردش به راست کومله بطرف احزاب ناسیونالیست کرد چه درایران و چه درمنطقه نقش تعیین کننده ای داشته اند.
برای نمونه به مباحث در باره حضور کومله در کنگره ملی کرد، که رسما پروژه قدرتهای منطقه ای و احزاب ناسیونالیست در کردستان عراق و ترکیه بود، نگاه کنیم. ما شرکت در این نشست، رفتن پای بستن یک پیمان مشترک با احزاب بورژوا-ناسیونالیستی، را نقد کردیم. گفتیم اساس شرکت در چنین پروژه ارتجاعی، آمادگی همکاریهای استراتژیک، تشکیل ائتلاف و جبهه با احزاب بورژوا-ناسیونالیست کرد، آنهم از طرف جریانی که به خود می گوید کمونیست و نماینده کارگر، نشانه گردش به راست کومله و بیربطی کامل آن با کمونیسم و کارگر و رادیکالیسم کارگری است.
سران و شخصیتهای اصلی جناح منتقد (جناح چپ) که امروز از گردش به راست کومله اعلام نارضایتی می کنند، آن موقع مدافعین، قلمزنان و مدافعین و سخنگویان پروپا قرص این گردش به راست بودند. در دفاع از شرکت کومله در کنگره ملی کرد نوشتند و درست با فرهنگ و توجیهاتی که درکومله رایج است و همه گردش به راستهای خود را با آن توجیه میکنند، نوشتند ما حزب و جریانی اجتماعی هستیم و یک جریان اجتماعی احزاب راست را نجس نمی داند و هر کس به ما انتقاد می کند چپ حاشیه ای وغیراجتماعی است. با همین ادبیات از حضور کومله در کنگره ملی کرد، از نزدیکی کومله وروابط "دیپلیماتیک" (اسم رمز نزدیکی سیاسی) با احزاب ناسیونایست کرد در منطقه حمایت کردند. امروز هم که کادرهای این حزب از اینکه اسناد کنگره ها منجمله سند "تنظیم روابط با احزاب کرد در منطقه" دست پخت مشترک سران دو جناح است، میگویند و مینویسند.
سران این جناح از عناصرجدی در تدوین و تثبیت این گردش به راست و نزدیک شدن کومله به ناسیونالیسم کرد، در فاصله گرفتن سریع کومله وحزب کمونیست ایران از کمونیزمی که این حزب و این سازمان در سالهای ۶۰-۷۰ نمایندگی می کرد نقش جدی داشتند. آنها در راه اندازان کمپین های ضد کمونیستی ودرست کردن دیوارنفرت علیه کمونیسم کارگری و در اصل دیوارنفرت از گذشته کمونیستی کومله و حزب کمونیست ایران نقش داشتند. این جناح می تواند چپ درون کومله و حزب کمونیست ایران باشد ولی به هیچ عنوان نمایندگی یک جریان رادیکال کمونیستی و کمونیزمی که از سیاستهای کمونیستی حزب کمونیست ایران و کومله کمونیست با اعتماد به نفس دفاع میکند واجازه تعرض به آن نمی دهد و با صلابتی کمونیستی در مقابل تمام گردش به راستهای این سازمان و این حزب می ایستد، نیست. این جناح فاقد رسالت وفاقد خط کمونیستی است که بتوان به آنها گفت جناح کمونیستی گفت!
در مورد اختلاف نظر، اینطور نیست که صحنه سازی می کنند. قطعا این جناح انتقاداتی از علیزاده و رهبری کومله دارد، اما این انتقاد به کل پروسه گردش به راست نیست بلکه به افراطیگری وتعیین تلکلیفی است که رهبری کومله و در راس آن ابراهیم علیزاده میکنند. اولین پلنوم کمیته مرکزی کومله پس از کنگره ۱۷ اعلام کرد که تثبیت موقعیت کومله درجنبش ملی کرد و در رهبری آن، در اولویت کومله است واین به معنای دست شستن کامل و بدون اما و اگرازهرچیزی که رنگ وبوی کمونیستی، کارگری، چپی در آن سازمان می دهد، بود. ما شاهد نقدی به این جهتگیری از طرف جناح منتقد نبودیم. جناح منتقد اما به پراتیک این سیاست آنهم پیوستن کامل و قطعی کومله به احزاب کردی، و به این تعیین تکلیف، نقد دارد. به نظر من جناح منتقد به اینکه کومله بعنوان یک جریان چپ ناسیونالیست درنشستهای احزاب کرد حضور داشته باشد، راضی است و خواهان ادامه و ماندن در سطح سیاستها و پراتیک دوره کنگره ملی کرد است.
جناح چپ خواهان این است که کومله بعنوان نیرویی چپ بعنوان "طرفدارکارگر و زحمتکش"، بعنوان اهرم فشار و منتقد راست روی های احزاب راست "کرد" درتمام این ائتلافات حضور داشته باشد. سیاست و موقعیتی که بنظر می رسد این برای رهبری کومله کافی نیست. زمانیکه رهبری کومله کسب و موقعیت بهتر و موقعیت بالاتری را در جنبش ملی کرد دردستورخود میگذارد، دیگر در حاشیه احزاب اصلی قرارگرفتن کافی نیست. باید با هرچیزی که نشانه ای از رادیکالیسم و کمونیسم دارد، تعیین تکلیف کند. این مسیری است که رهبری کومله و علیزاده در پیش گرفته است و ظاهرا رهبری حزب کمونیست ایران وجناح منتقد با این درجه ازچرخش وبا این تعیین تکلیف نهایی مشکل دارند. انتقاد از این درجه از راست روی ربطی به دفاع از کمونیسم ندارد.
امروز گردش به راست را نه فقط درسیاست بلکه در فرهنگ، اخلاقیلات، تشکیلات میتوان دید. عقب گردهای فرهنگی و اخلاقی، عقبگردهای تشکیلاتی که هر کمونیستی از شنیدن آن شوکه میشود. رواج فرهنگ و سنتهای عقب مانده و ناسیونالیستی دریک سازمان کمونیستی بدون اینکه این سازمان ابتدا از نظر سیاسی توسط ناسیونالیسم کرد تسخیر شده باشد، ممکن نیست.
وریا نقشبندی: شما در بیانیه به این اشاره کرده اید که این راست روی و این تعیین تکلیف براساس مولفه و فاکتورهای است. در این دوره چه فاکتورها ومولفه های این امر را بیشترتسریع کرده است؟
آذر مدرسی: قطعا مولفه های متعددی تاثیرداشته اند، از مولفه های درونی که من به بخشی از آن اشاره کردم تا مولفه های بیرونی. در مورد مولفه های بیرونی میشود به مولفه های متعددی اشاره کرد، اما فکر می کنم سه مولفه، تعیین کننده بودند یکی اینکه بعد از دی ماه ۹۶ ما شاهد پولاریزه شدن فضای سیاسی ایران هستیم. طبقه کارگر در اعتراضات و زدن مهر خود براعتراضات در جامعه ایران، جامعه ایران را به درجه زیادی پولاریزه کرد نه فقط جامعه ایران و احزاب سیاسی را، بعلاوه جمهوری اسلامی را هم در مقابل انتخابها و تصمیمات جدی قرار داد.
صورت مسئله جمهوری اسلامی این بود که چگونه جناح بندی درونی خود را برای مقابله با بحرانهای آتی که کلیت جمهوری اسلامی را هدف قرار داده سامان دهد. ارتجاع منطقه ای وارتجاع جهانی را در مقابل یک وضعیت جدید قرارداد و این سوال که در تحولات آتی ایران چگونه می توان مانع قدرتگیری طبقه کارگر وکمونیست شوند، را در مقابلشان قرار داد. اینها فعلا موضوع بحث ما نیست.
آنجا که به فضای سیاسی در ایران برمیگردد، در جامعه پولاریزه شده احزاب بینابینی، احزاب حاشیه ای، احزابی که در حاشیه جنبش های اصلی جا خوش کرده اند و منتقدین جنبشهای اصلی خودشان و جناح چپ جنبشهای خود هستند، باید انتخاب میکردند. ما این پولاریزاسیون را درتمام نیروهای سیاسی و جنبش های سیاسی دیدیم، راست پروغرب رفت ناب ترین و فاشیستی ترین نوع ناسیونالیسم ایرانی، فرشگرد، را بعنوان سخنگوی خود علم کرد. بر متن قدرت گیری طبقه کارگر و "خطر" حضور طبقه کارگر و انقلاب کارگری بر علیه کل بورژوازی و کل سیستم سرمایه داری فرشگرد آلترناتیو کل راست شد وتمام جریانات دیگرراست که تا قبل ازآن ماجرا بروبیایی داشتند وحرفی برای گفتن داشتند عملا حاشیه ای شدند و این جریان سخنگو و شمشیر زن این صف شد.
در طیفی که به چپ موسوم است هم همین اتفاق افتاد. شاهد این بودیم که چپی که صرفا ضد رژیمی و صرفا ضد اسلامی بود، از نظرسیاسی و استراتژیک به اپوزیسیون راست پروغرب نزدیک می شود و از تمام سیاستهای امریکا در منطقه و در ایران حمایت می کند و به ناسیونالیسم پرو غرب نزدیکتر میشود. احزاب و نیروهای سیاسی در کردستان، منجمله کومله، هم شامل همین ماجرا هستند. کومله هم از یک طرف یک جنبش عمومی با مهر رادیکالیسم طبقه کارگر ابراز وجود می کند و تپش بالایی در جامعه دارد و آنرا تحت تاثیر و اتوریته خود قرار می دهد، را میبیند و از طرف دیگر در کردستان احزاب کردی که کفش و کلاه کردند که "ارتش ملی کرد" و بلوک خود را تشکیل بدهند که در تقابلهای آتی صاحب سهمی شوند، را داشت. شرایط به کومله هم امکان اینکه کماکان درحاشیه احزاب اصلی بایستد را نمیداد، کومله باید انتخاب می کرد یا بر می گشت به صفوف کمونیسم و کارگر، یا راهی که تا حالا آمده بود را تمام می کرد و با کمونیسم و کارگر و ... تعیین تکلیف کند. رهبری کومله رسما اعلام کرد که راهی که تا نیمه آمده است را ادامه خواهد داد.، ظاهرا کشمکش بر سر این دگردیسی و تعیین تکلیف از کنگره ۱۵ شروع میشود. کنگره ۱۷ و پلنوم بعد از آن، مهر این جناح را و پیروزی جناح علیزاده را برخود دارد.
موقعیت ناسیونالیسم کرد درمنطقه در این تعیین تکلیف تاثیر جدی داشت. به قدرت رسیدن دولت و احزاب کردی در کردستان عراق، تشکیل دولت اقلیم و به نان و نوایی رسیدن احزاب کردی در آنجا، اگر در ابتدا نقطه امیدی برای ناسیونالیسم کرد بود، اما با گذشت زمان، ضدیت کامل این احزاب با زندگی مردم کردستان با طبقه کارگر وزحمتکشان در کردستان به تقابلهای جدی در کردستان عراق کشیده شد بطوریکه امروز دولت اقلیم و احزاب بی آبروی کردستان عراق، برای جنبش ناسیونالیستی کرد لکه ننگی است و به پاشنه آشیل آن تبدیل شده. امروز هر کسی که روزی به "دولت خودی کرد" توهمی داشت امروز میگوید اگر دولت کردی این است ما نمی خواهیم، اگر به قدرت رسیدن احزاب کردی یعنی این! ما نمی خواهیم. بهرحال این تجربه یک بی آبروی و بی اتوریته ای جدی را برای احزاب کردی به ارمغان آورد.
دولت اقلیم پاشنه آشیل ناسیونالیسم کرد بود، اما نقش حزب خواهر پ ک ک در دل بحران سوریه و کوبانی آبروی دوباره ای برای ناسیونالیسم کرد و احزاب آن خرید. ببینید اگر کوبانی اتفاق نیفتاده بود، اگر آن مقاومت موجود نبود واگر پ ک ک و سازمان تابع آن در سوریه در راس آن مقاومت قرار نمی گرفت، امکان نداشت کومله امروز با پژاک، که دست ساز پ ک ک است و در ایران هیچ ریشه اجتماعی ندارد، بعنوان یک جریان سیاسی و جدی در کردستان رابطه بگیرند و اصرار داشته باشد که باید پژاک در نشستها وپروژهای مشترک جبهه دیگر قرار گیرد. در نتیجه بحران سوریه، مقاومت کوبانی برای ناسیونالیسم کرد آبرو خرید و این شرایط را برای جناح ناسیونالیستی درون کومله و تعیین تکلیف نهایی کومله فراهم کرد.
مولفه دیگر اردوگاه نشینی و معضلات آن است. اردوگاه در سیستم هر دو جناح تقدس بالایی دارد. از دید هر دو جناح اردوگاه یعنی مراکز کارگری و صنعتی، اردوگاه یعنی مراکزی چون پتروشیمی، نفت، خودرو سازی و اگر نیرویی اردوگاه نشین نباشد انقلابی نیست، اجتماعی نیست و فوری انگ خارج کشوری میخورد. گویی اردوگاهی که در خاک عراق است پالایشگاه نفت آبان است و اگر نیرویی آنجا را ول کند پالایشگاه نفت آبان را ول کرده است! این اردوگاه نشینی و تن دادن به قوانینی که دولت اقلیم و احزاب کردی برای فعالیت آنها علیه جمهوری اسلامی تعیین میکردند و میکنند، با خود محدودیتهای جدی را برای کومله بوجود آورد و درمقابل این محدودیتها کومله مجبور بود جوابی بدهد. جواب برون رفت از این بن بست نزدیکی و وارد ائتلافها و بلوکهای منطقه ای شدن با بخشهای راست و "میلیتانت" ناسیونالیسم کرد بود.
همانطور که گفتم میتوان به مولفه های زیادی اشاره کرد اما این سه مولفه به نظر ما مهمترین مولفه های بود که شرایط را برای چرخش به راست و تعیین تکلیف کامل در کومله را مهیا کرد.
وریا نقشبندی: اینروها در رسانه های اجتماعی نوشته ای از ابراهیم علیزاده منتشر شد است تحت عنوان اینکه چگونه اختلاف نظر در درون حزب کمونیست ایران را بزرگ نمایی می کنند. علیزاده مانند مصاحبه های رادیویی که داشته از اینکه نبود فرهنگ دمکراتیک در نقد و حل اختلاف نظرات صحبت کرده و از این سر بیشتر وارد این جنگ و این جدال شده است ، دوست داشتم نقد شما را در این رابطه بشنویم تا به سوالات بعدی بپردازیم.
آذر مدرسی: راستش فکر می کنم ابراهیم علیزاده "اعتماد به نفس" زیادی دارد که از بزرگنمایی اختلافات و بحران درون حزب کمونیست و کومله حرف میزند. بخصوص زمانی که نه فقط رهبری این جریان بلکه طیفی از اعضای کمیته مرکزی حزب و طیف وسیعتری از کادرهای آن حزب با فاکتهای متعدد از جدالهای سیاسی، از اعتراض ها به گردش به راست میگویند. زمانیکه نمونه های متعدد از زیرپا گداشتن تحزب و موازین حزبی، از تصفیه حسابهای تشکیلاتی با مخالفین سیاسی را از طرف ابراهیم علیزاده و جناحش با فاکت علنی کرده اند، اعلام اینکه این بزرگ نمایی است، راستش بیشتر ازهرچیزی سر خود را زیر برف کردن و امید به اینکه خوب حرف من را عده ای بدون چون چرا قبول می کنند و همزمان دستمایه تبلیغات جناحی برای از سر گذراندن این بحران است.
فکرنمی کنم "تاکتیک انکار" و پز "حال حزب و کومله خوب است" بیش از این کارآیی داشته باشد و بتواند فضا را به نفع علیزاده تغییر دهد. فکر نمی کنم کسی در خارج این جریان قبول کند که این یک بزرگنمایی است. سیاست من سرم را زیربرف میکنم به امید اینکه دیگران هم همراه من سر را زیر برف کنند و قبول کنند که اینها بزرگ نمایی است و هیچ اتفاقی نیافتاده، شما آسوده بخوابید ما بیدارهستیم و همه چیز را تحت کنترل داریم و کارمان را ادامه می دهیم، دیگر کار نمیکند.
بخش دیگری از ادعاهای ابراهیم علیزاده بنظرمن درست است و آنهم شراکت جناح مقابل در گردش به راست کومله و در تثبیت سیاستهای راست در کومله است. علیزاده حق دارد می کوید جناح مقابل با من شریک است.
از حضورم در کنگره ملی کرد، ارتباط با احزاب دیگر، خبر داشته و تائید کرده است. در این بخش علیزادهکه حق دارد. در نتیجه اینطور نیست که جناح منتقد با کل این چرخش به راست و ناسیونالیسم مقابله کرده و میتواند مدال چپ و کمونیستی را به سینه بزند.
اما در مورد "فرهنگ غیر دمکراتیک" و نقش آن در بحران امروز این جریان، من کمتر شخصیت سیاسی، نه فقط کمونیست، را دیدم که در توضیح بحران سیاسی یک حزب، در توضیح اختلاف سیاسی یک سازمان تا این حد اخلاقی و غیر سیاسی اظهار نظر کند. حداقل من در تاریخ فعالیت سیاسی ام کمترچنین تحلیل اخلاقی وغیرسیاسی را برای توضیح دادن پدیده های سیاسی مهم دیده ام. شما هیچ حزب سیاسی را نمی توانید بخاطر "بد اخلاقی"، "غیر دمکرات" بودن کسی با بحران روبرو کنید. در بررسی تجربه شوروی و دلایل شکست انقلاب اکتبر هم نقد عده ای این بود که چون استالین دیکتاتور بود توانست حزب بلشویک را به طررف دیگری ببرد. همان موقع نقد ما این بود که این غیر سیاسی ترین و غیرمارکسیستی ترین تبیین است. گفتیم هیچ حزب سیاسی جدی، هیچ سازمان سیاسی جدی بخاطر "بد خلقی"، "دیکتاتور" بودن، "غیر دمکرات" بودن کسی یا حلول روح غیر دمکرات و دیکتاتوری در جسم کسی به راست و یا به چپ نمی چرخد و یا دچار بحران نمی شود.
البته این اولین باری نیست که ابراهیم علیزاده چنین "تبیین" غیر سیاسی و روانکاوانه ای از اختلافات میکند. در دوره اختلافات در حزب کمونیست ایران در سال ۹۰-۹۱، همین نوع "تبیین" را داشت. همان موقع و امروز هم البته مقداری محتاط تر و "سیاسی تر" از اینکه ۹۰ درصد از رهبری و کادرهای حزب و کومله، منجمله سیاستگذار اصلی آن (منصور حکمت) روحیه خود از دست داده اند، اینکه فضا برایشان تنگ شده و منفعل شده اند و انواع توضیحات اخلاقی و روانکاوانه را بعنوان تبیین سیاسی ارائه داده و میدهد.
هیچ آدم سیاسی نمی تواند اتفاقات سیاسی را به این شکل توضیح دهد و هیچ آدم سیاسی با این توجیه و توضیح قانع نمیشود، مگر اینکه بنا به مصالح سیاسی یا نادانی یا اینکه تصمیم گرفته هرچه ایشان بگویند قبول است. اما کسی که دو روز در آن جامعه فعل وانفعالات سیاسی را دیده باشد امکان ندارد یک چنین تحلیل روانکاوانه ای را نه از اختلافات سال ۹۰-۹۱، نه از اختلافات امروز در این جریان را از کسی بخرد.
این ادعا در عین حال عدم احساس مسئولیت سیاسی حتی در مقابل جناح خود است. من فکر می کنم ابراهیم علیزاده باید بایستد و با صراحت بگوید بله این سیاست و تصمیمم است. نمی شود شما در پلنومی بگویید من می خواهم موقعیت سازمان خود را در جنبش ملی کرد تثبیت کنم، دست به تصفیه مخالفین بزنید و همه را به "جرم" گرایش به کمونیسم کارگری تحت فشار سیاسی قرار دهید و زمانیکه از سیاست و پراتیک شما انتقاد می کنند بگویید شما غیر دمکرات هستید و روح غیر دمکراتیک در جسم شما حلول کرده و تحمل اختلاف نظر ندارید. نمی شود شما کودتای تشکیلاتی بکنید و بعد هم منتقدتان را به "غیر دمکرات" بودن و عدم تحمل آن متهم کنید. نمی شود عضو کمیته مرکزی رسما در کنگره به مهندسی شدن انتخاب کنگره اعتراض کند و جواب شما این باشد که شما روحیه غیر دمکراتیک دارید و تحمل نمی کنید من انتخابات کنگره را مهندسی کنم!
باید پرسید بالاخره حقوق ویژه شما هم مرزی دارد؟ آیا "متمدن بودن"، "فرهنگ بالای سیاسی"، "قوانین" و "تحمل نظر مخالف" شامل همه میشود یا فقط شامل مخالفین و منتقدین شما؟
وریا نقشبندی: در حالیکه کومله که در کنگره ملی کرد حضور داشت و مدعی بود باید بعنوان صاحب خانه نقش ایفا کند نه بعنوان مهمان! همزمان هم شاهد بودیم جبهه چپ کمونیست در کردستان را تشکیل می داد و بحث از آلترناتیوسوسیالیستی را با احزاب چپ و کمونیست تشکیل می دادند در این رابطه سوالی که پیش میاد این است که بیرون از خود این سازمان چه جریانهایی شریک این امر بودند؟ چه جریانهای در مهیا کردن شرایط برای تقویت راست در کومله و موقعیتی که امروز کومله بدست آورده، با تائید یا تمکین به آن، نقش داشته اند؟ چه جریاناتی می توانند در تسهیل شرایط برای علیزاده شریک باشند؟
آذر مدرسی: اجازه بدهید ابتدا نکته ای را توضیح بدهم. بطور واقعی حزب کمونیست ایران چیزی نیست جز همان کومله! قطعا قدرتگیری و هژمونی ناسیونالیسم کرد در آن سازمان و حزب نتیجه حضور یا عدم حضور گرایشاتی در درون این سازمان است. اما نیروهای سیاسی دیگر، بخصوص نیروهای که به خود چپ و کمونیست می گویند، در این مسئله و تقویت ناسیونالیسم در کومله بی نقش و بی تاثیر نبوده اند. آوانس دادن به ناسیونالیسم در کومله، سکوت در مقابل راست روی های آن، انتقادهایی در سطح کاغذ اما دنباله روی در دنیای سیاسی و واقعی، مشخصه "رادیکالترین" و "منتقدترین" این "چپ" است. این نیروها عملا با جناح چپ درون حزب کمونیست ایران همصدا بودند و انتقادشان از نوع انتقاد آنها بود. وقتی صدایشان در آمد که کومله با جریانات حاشیه ای و بدنام تر ناسیونالیستی مانند خبات، عبدالله مهتدی و پژاک وارد حشر و نشر شدند و به اصطلاح رابطه دیپلماسی برقرار کردند.
همان موقع که ایجاد "شورای همکاری نیروهای چپ در کردستان" مطرح بود، ابراهیم علیزاده سراغ ما هم آمد و با پیغام و پیغامکاری های غیر رسمی تلاش کردند که ما هم وارد این پروژه شویم. ما با وجود علم و آگاهی به چنین تلاشها و طرح هایی اصرار کردیم که کومله رسما روشن کند که ماجرا چیست و طرح را سیاه روی سفید برای ما بفرستد و روشن کند طرح چیست آیا قرار است این ائتلاف و جبهه ای برای فعالیت در خارج کشورباشد و ابعاد آن چیست که موفق نشدیم و هیچکدام از نیروهای حاضر در این پروژه حاضر نشدند رسما اعلام کنند که طرح چیست. زمانیکه متوجه شدیم جوابی روشن از کومله و سایر نیروهای سهیم در طرح نخواهیم گرفت تصمیم گرفتیم صریح و روشن سیاست خود را اعلام کنیم.
ما رسما اعلام کردیم که تشکیل چنین ائتلاف ها و جبهه ها نه برای جواب دادن به نیاز طبقه کارگر و تقویت چپ و کمونیست در ایران بلکه تا آنجای که به جریانات چپ دیگربر می گردد برای جواب دادن به بی افقی و بن بست و سیاست انتظاری که بر همگی شان حاکم بود، است. در مورد کومله هم همین بود کومله برای اینکه بتواند سر میز با حزب دمکرات و جریانات ناسیونالیست دیگر بعنوان یک قدرت غیر قابل حذف و هم سطح ابراز وجود کند، احتیاج داشت به اینکه نشان بدهد درراس چپ در کردستان است و نیرویی است که می تواند چپ را جمع کند. البته امروزبه آن هم احتیاج ندارد شنیدیم که ابراهیم علیزاده گویا دریکی از پلنوم هایشان گفته ما در کردستان دنبال نخود سیاه رفتیم و این چپ هیچی نیست.
بنظر من جریانات چپ از سر بی افقی و ناتوانی خودشان علیرغم علم به اینکه هر ائتلاف، اتحاد عمل نیروهای چپ در کردستان به معنی رفتن سایر نیروهای چپ به معنی رفتن آنها زیر چتر و اتوریته کومله بود و کومله و شخص علیزاده شخصیت اول این ائتلاف و ... میشد، پای تشکیل این "اتحاد عمل" رفتند. با اینکار به این امر که کومله در راس این بلوک "چپ" در کردستان است، سهیم و شریک هستند. اینها شرایط را برای راس گرایش راست و ناسیونالیستی در کومله فراهم کردند که امروز اینطور با اعتماد به نفس می ایستد و با چپ و کمونیسم مقابله می کند و در مقابل منتقدین درونی هم اعلام می کند که من تصمیم خودم را گرفتم، به این سمت میریم و جواب کسی را نمی دهیم.
بنظرمن این چپ در کسب این موقعیت از طرف علیزاده شریک است. راه کارگر که بعنوان یک جریان ناسیونالیست چپ ایران همیشه به ناسیونالیسم بدهی داشته. اینها در دوره جنگ حزب دمکرات با کومله و حزب کمونیست ایران عملا حزب کمونیست ایران را محکوم کرد. به درگاه حزب دمکرات تعظیم کرد و اعلام کرد که شما (حزب کمونیست) هستید که آشوب بپا می کنید و جنگ داخلی در کردستان راه میاندازید. ما همان وقت جوابشان را دادیم. حساب و پرونده راه کارگر که همیشه به ناسیونالیسم کرد کولی و امتیاز داده و روزی طرفدار فدرالیسم قومی میشود، روزی طرفدار خودمختاری، به فعالین سیاسی و مدنی هویت قومی می دهد و به شما می گویند فعال کرد و به دیگری می گویند فعال کارگری عرب، روشن است. اما جریاناتی که با یدک کشیدن اسم کمونیسم کارگری و منصور حکمت با علم به کمونیسم زدایی و دیوار نفرتی که به رهبری علیزاده، علیه منصور حکمت و کمونیسم کارگری و علیه آن تاریخ کومله کمونیسندتی، ساخته شده، وارد پروژه "اتحاد عمل" شدند و بخشا کاسه از آش داغترهم بودند، نیروهایی که اعتبار کمونیسم کارگری و حکمت را پشت راست در کومله و شخص علیزاده بردند، امروز بی صلاحیت ترین نیروهای هستند که بتوانند به نام دفاع از چپ و کمونیسم در این مسئله اظهار نظر و دخالت کنند. این نیروها باید قبل از هر چیزی جوابگو باشند که چرا به ناسیونالیسم در کومله کولی دادند؟ چرا به آن امتیاز دادند؟ چرا با وجود اینکه ما گفتیم و نشان دادیم که برنده اصلی این "اتحاد عمل" ها در کردستان با گرایش راست کومله و علیزاده است، ناسیونالیسم را در کومله تقویت کردند؟ جز منافع حقیر سازمانی شان؟ این نیروها نه فقط به ما بلکه به طبقه کارگر و کمونیستها، به هر کسی که به آینده کمونیست و رادیکالیسم در ان جامعه فکر می کند جوابگو هستند. از نظر طبقه کارگر و کمونیستهای آن این جریاناتی هستند که اعتبار اتوریته و اعتبار ویژه منصور حکمت و کمونیسم کارگری را دستمایه منافع حقیر سازمانی خود کردند و شرایط تقابل کمونیسم را با ناسیونالیسم کومله سخت تر کردند.
وریا نقشبندی: بعنوان سوال آخر که در واقع دوسوال است که در قالب یک سوال مطرح می کنم. آنهم اینکه فکر میکنید سرنوشت این بحران به کجا ختم میشود؟ سوالی که شاید برای خیلی ها مطرح شود و مسئله و دغدغه شان باشد این است که این ماجرا به کجا ختم می شود و سوال دوم اینکه سیاست ما بعنوان حزب حکمتیست (خط رسمی) وکلا وظایف ما کمونیستها در رابطه با این مسئله چیست؟
آذر مدرسی: برای تشخیص اینکه این بحران از لحاظ تشکیلاتی چگونه حل می شود هنوز زود است. صلاح مازوجی بعنوان سخنگوی جناح منتقد در مصاحبه ای اعلام می کند که قول بدهید در کنگره بعد ما را حذف نکنید ما انشعاب نمی کنیم. یعنی ما راتحمل کنید و ما انشعاب نمی کنیم و از طرف دیگر ابراهیم علیزاده بعنوان راس جناح راست گفته خوب بیائید کنگره ما تحمل تان می کنیم. اینکه علیزاده تا چه حد به حرف خود وفادار می ماند برای هیچکس تضمین شده نیست. اما مستقل از نحوه حل تشکیلاتی این اختلاف یا بحران و اینکه از نظرتشکیلاتی چه اتفاقی در آن حزب می افتد، بنظرم از نظر سیاسی روندی که ناسیونالیسم کرد در کومله و حزب کمونیست ایران طی کرده قطعی است و جناح منتقد قابلیت مقابله با آن را ندارد. من سعی کردم در صحبتهای قبلی به ناتوانی های "چپ" در کومله، حداقل در رهبری آن، اشاراتی بکنم. از این زاویه امیدی به اینکه ما شاهد توقف این پروسه وتفوق "چپ" در پروسه باشیم، نیست. بنظر من اعلام بحران و مقابله ای که الان علنی راه افتاده نهایتا میتواند پروسه تفوق رسمی و کامل راست را مقداری آهسته کند. بنظر من کومله و گرایش ناسیونالیستی در آن تصمیم خود را گرفته و تعیین تکلیف خود را کرده اند و امیدی به اینکه از درون کومله نیرویی بتواند در مقابل سدی ببندد و مانعی ایجاد کند نیست. روسای این "چپ" نه افق، نه سیاست، نه امکانات و نه جسارت این مقابله را ندارند.
شاخص ما در تعیین سیاست منافع طبقه کارگر، دفاع از کمونسیت و دفاع از تاریخ و دستاوردهای جنبش کمونیستی در کردستان و ایران است. ما بعنوان بخشی از سازندگان آن تاریخ و ادامه دهندگان امروزی آن وظیفه مان دفاع از کمونیسم و حفظ دستاوردهای آن در جامعه است. طی دو دهه گذشته ما تلاش کردیم این گردش به راست کومله را به طبقه کارگر و کمونیستها نشان دهیم، تلاش کردیم نشان دهیم که کومله امروز به مبارزه امروز شما کاملا بیربط است. امروز مستقل از ادعاهای کومله و علیزاده، بطور واقعی کومله در چشم طیف وسیعی از مردم ایران ربط زیادی به آن تاریخ ندارد. نه پراتیک، نه سیاست، نه سنت، نه رابطه اش با جنبش کارگری، نه رابطه اش با بورژوازی کرد و رابطه اش با احزاب ناسیونالیست کرد، نه رابطه اش با طبقه کارگر در ایران هیچ کدام ربطی به کومله کمونیستی سالهای ۶۰ و ۷۰ ندارد. ازاین زاویه فکر میکنم به درجه زیادی در کارمان موفق بودیم و کومله دیگر موقعیت و اعتبار قبلی را در دهن کارگر و کمونیست و بخش آگاه آن جامعه ندارد. بطور کلی پیوستن علیزاده به "کومله" های دیگر از نظر سیاسی-اجتماعی به هیچ عنوان به معنای پیوستن کمونیسم و جنبش کمونیستی و پیوستن کمونیستها در کردستان، به احزاب ناسیونالیست کرد و رفتن زیر پرچم ناسیونالیسم کرد نیست.
علاوه بر این ما در مقابل بدنه کمونیستی درون این حزب که بدنبال جواب می گردند وظیفه جدی داریم. ما تقویت این طیف از کمونیستها چه در درون و چه در بیرون این حزب، کمک به نقد کمونیستی این گرایش راست و چرخشهای کومله، نشان دادن راهی که کومله علیزاده طی کرده و اینکه نهایتا انتهای این راه پیوستن کومله به ناسیونالیسم کرد و رفتن کنار بقیه کومله ها مثل کومله عبدالله مهتدی، کومله ایلخانی زاده و هفت، هشت کومله دیگری که هستند، است. مسلح کردن این رفقا به نقدی کمونیستی و سیاستی کمونیستی در تقابل با کومله ناسیونالیست وظیفه ما است.
دفاع از کمونیسم امروز، نه فقط دفاع از حزب کمونیست ایران و کومله کمونیستی که در آن تاریخ نقش داشته و نگهداشتن یک صف قوی از کمونیستها در کردستان و کم کردن تاثیرات منفی این دگردیسی کومله بر مبارزه طبقه کارگر در ایران، مهمترین وظیفه ما در قبال بحران حزب کمونیست ایران و کومله، وظیفه ای است که در مقابل خودمان گذاشته ایم.
کومله وعلیزاده تصمیم خود را گرفته اند که به کدام سو می روند و ما هم تصمیم گرفتیم بهای این رفتن را به هیچ عنوان طبقه کارگرد در کردستان و جنبش کمونیستی در ایران نپردازد.
با تشکر از رفیق آرام خوانچه زر برای کمک به پیاده کردن مصاحبه