بیژن صباغ
روزهای آغازین سال نوی میلادی چیزی جز وحشت برای مردم جهان نداشت. شیوع سریع ویروس جدید کرونا در سراسر جهان به راستی برگی جدید را در همهی ابعاد زندگی ما رقم زده است. برگی که در آن بسیاری از سنتهای پیشین دود شد و به هوا رفت. در این میان و در حالی که بسیاری از ما از ترس مبتلا کردن عزیزانمان به ویروس یا مختل شدن کامل نظام بهداشت و درمان در قرنطینهای خودخواسته یا اجباری محبوس شده بودیم، دور از انتظار نبود که تحلیلهای شاخدار و تئوریهای جدید توطئه در کنار امواج نژادپرستی سراسر کنج خلوت ما را پر کنند.
پناهجویان در لسبوس یونان، چهارم مارس، در دوران بحران کرونا
کمی پس از شروع پندمی، جملاتی طنزمانند صفحات پرنور گوشیهای تلفنمان را پر کرد. جملاتی با این مضمون: این یک ویروس دموکرات است و با همه به یک زبان صحبت میکند.
در این آشوب، جملاتی از این دست که واقعیت را به سادگی و محکمی بیان میکنند همزمان هم دلگرمکننده و هم – مانند همه چیز دیگر – ترسناک به نظر میرسید.
بله این درست است. احتمالاً تنها چیزی که برای ویروس تفاوتی ایجاد میکند میزان مقاومت بدنی است که به آن وارد میشود. اما بدنی که نسبت به یک گونه از این ویروس مقاوم است ممکن است نسبت به گونههای دیگر مقاومتی نداشته باشد. اما این که ما دقیقن نمیتوانیم ویروس را ببینیم موجب میشود نتوانیم در مقابل هجوم ناگهانی آن از خود دفاع کنیم و در نهایت، هر کس که باشیم، چه نخست وزیر انگلستان و چه عضوی از انجمن شاعران مرده، ممکن است به این فلاکت مبتلا شویم. بله این ویروس، دموکرات است.
اما خیلی زود معلوم شد وقتی دولتهای ما خواستند در مقابل همین ویروس دموکرات از ما محافظت کنند، در بر پاشنهی دیگری چرخید. حال دیگر مسأله، مسألهی مرگ و زندگی نبود. همهی آن خطابههایی که کشورهای غربی سالها در مورد حقوق بشر زیر سایهی نظام سرمایهداری سر میدادند در عرض چند روز خمیر شد و بر سرمان فرو ریخت.
اوایل هفته با یکی از ساکنین اردوگاه پناهندگی «هالبراشتات» در مرکز آلمان صحبت میکردم تا گزارشی از وضعیتشان بنویسم. سینا، یکی از ایرانیان ساکن این اردوگاه به من گفت که پس از مبتلا شدن چند تن از پناهجویان به کووید-۱۹، دولت آلمان کمپ آنان را از تاریخ ۸ فروردین به طور کلی به حالت قرنطینه در آورده است. در روزهای ابتدایی اجرایی شدن این تصمیم اعتراضاتی در این کمپ شکل گرفت که با مداخلهی پلیس و دستگیری تعدادی از معترضین به پایان رسید. معترضین میگفتند در میان افرادی که در قرنطینه به سر میبرند دستکم دو زن حامله و تعدادی بیمار دیابتی وجود دارد. همچنین در حالی که اجازهی عبور و مرور به ساکنین کمپ داده نمیشد، بیش از ۵۰ کارمند آلمانی کمپ بدون محدودیت طی ساعات کاری به کمپ وارد و از آن خارج میشدند.
در ۱۶ فروردین، ساکنین این اردوگاه در اعتراض به شرایط بسیار غیرانسانی و نابرابر در این اردوگاه دست به اعتصاب غذایی با حضور ۱۲۰ تن از پناهندگان زدند. آنان خواستار انتقال به مکانهایی هستند که بتوانند در آنها واقعاً خود را قرنطینه کرده و فاصلهی خود را از دیگر افراد حفظ کنند. مسئولین به این خواستهی آنان وقعی ننهادند و حتی از نزدیک شدن خبرنگاران – این آخرین محافظین حقوق بشر و آزادی بیان – به اردوگاه جلوگیری کردند.
مسأله دقیقاً این است که بسیاری از دولتها این روزها مجبور شدهاند ماسک برابریخواهانهی خود را از صورت بردارند و دندانهایشان را نشان دهند. اکنون در بسیاری از کشورها از جمله سوئد و ایتالیا جنبشهایی شکل گرفته که خواستار حمایت مالی بیقید و شرط دولتها از شهروندان هستند. اما همین خواست نیز مشمول همهی افرادی که در جامعه زندگی میکنند نمیشود. چنین فراخوانهایی هنوز برای افرادی که هنوز شهروند محسوب نمیشوند، اشخاصی که شناسنامه یا بیمه ندارند و بیخانمانهایی که سرپناه و حساب بانکی ندارند، محلی از اعراب ندارد.
هزاران کیلومتر دورتر از مغز متفکر اتحادیهی اروپا، در یونان که از مهرماه سال گذشته در آن دولتی شدیداً دست راستی قدرت را در دست گرفته، هزاران پناهجوی دیگر در اردوگاههایی که هر روز بیش از روز گذشته شبیه اردوگاههای نازیها میشوند در قرنطینهی کامل به سر میبرند. ساکنین اردوگاههای ریتسونا و مالاکاسا در حالی شب را روز میکنند که هر روز با خطر درگیریهای داخلی، گرسنگی، حملات نژادپرستانه و البته ویروس دموکرات روبهرو هستند. اتحادیهی اروپا در مورد این اردوگاهها سکوت اختیار کرده است. وقتی عدهای از فعالین حقوق پناهندگان امشب در یک برنامهی زنده روی یوتیوب از پروانه امیری یکی از ساکنین اردوگاه ریتسونا خواستند پیامش را به جهانیان اعلام کند، او بیمقدمه گفت: «ما از همه بیشتر به شیر خشک و دارو نیاز داریم.»
دولت ترکیه نیز که در اسفند ۱۳۹۸ طی بازی سیاسی جدید اردوغان عدهای از پناهجویان مقیم ترکیه را به مرز یونان منتقل کرده و آنجا رها کرده بود تا با گلولهی مستقیم سربازان گارد ملی یونان از پا درآیند، سرانجام چند روز پیش به دلیل فشارها مجبور به منتقل کردن آن عده از پناهندگان شد که هنوز به امید باز شدن مرزها در منطقهی پازارکوله در مرز بین ترکیه و یونان بدون هیچ سرپناهی در سرما شب را به روز میرساندند. البته چیزی از انتقال این پناهندگان به مکانهای مسقف در داخل خاک ترکیه نگذشته بود که دولت ترکیه دوباره در تاریخ ۲۲ فروردین، صدها پناهجو را از اقامتگاههای قرنطینه خارج کرده و با اتوبوس به مرز یونان برد. شنیدهها حاکی است بسیاری از این پناهجویان در ساحل غربی ترکیه به زور نیروهای دولتی مجبور شدند خاک ترکیه را با قایق به مقصد یونان ترک کنند.
بسیاری از دولتها از شرایط ویژهای که شیوع ویروس کرونا در جهان ایجاد کرده به نفع برنامههای اقتدارطلبانهشان استفاده کردهاند. دولت ایران از ۱۶ فروردین چاپ مطبوعات کاغذی را در ایران ممنوع اعلام کرد تا نشان دهد سرکوب آزادی بیان تحت این دولت پایان ندارد. این در حالی است که اوراق بهاداری به ارزش ۱۰۰ هزار میلیارد تومان از اموال دولت به زودی در بازار سرمایه به مزایده گذاشته خواهد شد. این آیندهای بود که به هیچ رو فکر نمیکردیم اینقدر زود فرا برسد.
خواستهای دموکراتیک در تفوق نظام آشوبناک سرمایهداری به کندی حرکت میکرد، اما به قول یانیس واروفاکیس، وزیر دارایی سابق دولت سیریزا هیچکس فکرش را هم نمیکرد یک «ویروس کوچک» اینچنین نظم سرمایه را برهم زند. اما خواستهای دموکراتیک این روزها دیگر صرفاً متعلق به گفتمان طبقهی متوسط نیست. در زمانهای که هر روز میلیونها نفر در سراسر جهان شغل روزمزد و کار سیاه خود را از دست میدهند، شاید رأی دادن یا حقوق بشر آخرین چیزی باشد که به ذهن خطور کند. شاید آن مرد بیخانمانی که شب پنجم فروردین زیر پل سیدخندان تهران فوت کرد و صبح روز بعد تنها لنز تلفن همراه تهرانیان توییترنشین بود که جنازهی او را ضبط کرد حتی نام غریب کرونا نیز به گوشش نخورده بود. اما او بیشک هیچگاه این توهم را نداشته که با کسی که خانهاش اتاق دارد و اتاقش دری دارد که میتواند در مواقع خطر آن را قفل کند برابر است.