آقای روحانی خوب به خاطر دارید که در سال ۱۳۹۲ شمسی مردم ایران و مجموعه اصلاحطلبان ایران، به این سبب شما را به ریاست جمهوری اسلامی ایران برگزیدند که با شعار تدبیر و امید و اعتدال به آن میدان انتخاباتی قدم نهاده بودید، و به این امید ملّی دامن زده بودید که جدّاً مصمم اید تا با تنش زدائی در روابط ایران و آمریکا به خصومت و دشمنی میان دو کشور درگیر در خاورمیانه نقطه پایان بگذارید و به چند دهه انزوای سیاسی واقتصادی ایرا ن، که سرچشمه اصلی مشکلات و درد و رنج مردم مملکت ماست با گفتگو و مذاکره پایان نیک دهید! در اینجا حق است که بگوئیم، در ابتداء به عهدی که بسته بودید، خوب وفا کردید و از همان آغاز ریاستتان ، حلّ مسئلهی هستهای ایران را به محور اصلی کار و کوشش دولت تدبیر و امید تبدیل نمودید که برنامه جامع اقدام مشترک، یعنی برجام مولود آن همه همّتی بود که در داخل وخارج ایران به خرج دادید و نتیجتاً، حلّ مشکل هستهای ایران را که اساساً نامیسّر مینمود، ممکن و میسّر کردید.
باری با برجام شور و شوقی در میان ایرانیان ایجاد شد که اینجانب از شرح و وصف آن جدّاً ناتوان هستم. همینقدر بگویم که شمار ایرانیان صاحب تخصصی که درصدد بستن باروبنهی خود برآمده بودند تا با بازگشت به میهنشان سرمایهی علمی و حرفهای و مادی خود را در راه سازندگی ایران صرف کنند، کم نبودند؛ زیرا این نور امید در دل ایرانیان تابیده بود که برجام مقدمهای برای حرکت دیپلوماتیک بعدی ست، تا ماندهی اختلافات ایران و آمریکا با مذاکره و گفتگوهای صادقانه حل شود و با تجدید روابط سازنده و مسالمت آمیز با ایالات متحده آمریکا، ایران نیز مانند چین و اندونزی و مالزی و برزیل و ترکیه و تایلند و کره و ویتنام و غیره از مزایای عظیم مراوده و روابط تجاری و فنّی و اقتصادی با آمریکا و غرب برخوردار گردد؛ یعنی تا فرصت از دست نرفته، جایگاه واقعی خود را در میان ملل پیشرفته جهان به دست آورد! وااسفا که نهادهای تحت اختیار ولی فقیه با کارگردانی سران سپاه و بسیج و دستگاههای اطلاعاتی حکومت فقاهتی، از همان فردای امضای قرارداد اتمی ایران با شش کشور بزرگ جهان، نگذاشتند که ملت ما از نتایج اقتصادی و سیاسی برجام برخوردار گردد و ازین فضای پر فساد دشمنی و خصومتی که میان ایران و آمریکا در منطقه به وجود آمده بیرون آید!
باری در آن کارزار ضدّ برجامی، دیدیم که دلواپسان و نهادهای وابسته به بیت رهبری، چطور آشکار و علنی آب در آسیاب دشمنان برجام در «منطقه» میریختند؛ چطور همصدا با سعودیها و نتانیاهو و جریانهای افراطی و دستراستی در ایالات متحده ، شخصیتهای والا و بزرگی چون اوباما و جان کری را که دلیری نموده دست دوستی به سوی ایرانیان دراز کرده بودند، به ناحقّ میکوبیدند؛ و نیز دیدیم که در انتخابات سال ۲۰۱۶ آمریکا چگونه بهطور ضمنی از دونالد ترامپ حمایت میکردند تا نهال باریک برجام را از ریشه برکند و روند تنشزدايی در روابط ایران و آمریکا را متوقف کند؛ بدین سبب بود که ایرانیها باز همت کردند و با حضور میلیونی در پای صندوقهای رأی، دست ردّ به سینهی کاندیدای آقای خامنهای زدند و شما را دوباره به ریاست جمهوری اسلامی ایران برگزیدند، چرا؟
چون موقع انتخابات، مستقیم و غیرمستقیم، به توده ملت ایران قول داده بودید که مصمم به تداوم سیاست تنشزدايی با آمریکا هستید، و در جریان پیشبرد این سیاست آشتیطلبانه هر جا ضروری باشد جلوی خود آقای خامنهای هم قاطعانه خواهید ایستاد!
اما اینبار درست عکس قول خود را عمل کردید، یعنی هی از مردم دور به آقای خامنهای نزدیکتر شدید، تا جایی که در شرائط پرخطر فعلی فرقی میان سیاست خارجی شما و ایشان باقی نمانده ست؛ و این انتقادی است که اکثر دلسوزان این مملکت که حامی شما بوده و هستند نسبت به شما دارند!
آقای روحانی دارید چه میکنید؟ به کجا میروید؟ چرا مقام ریاست جمهوری و دستگاه دیپلوماسی کشور را یدککش پاسدارها و نظامیها کردید؟ شرمآور است که وزارت امور خارجه این مملکت با وجود دیپلوماتهای برجستهای که دارد به تصرف سرهنگها و سردارهای سپاه درآمده و مبدّل به پادگان شده! در حال حاضر این فرمانده سپاه قدس است که زیر نظر شخص آقای خامنهای مسیر سیاست خارجی ایران را در خاورمیانه تعیین میکند! قاسم سلیمانی، بشار اسد حاکم سوریه را پنهان از شما و محمدجواد ظریف خدمت «رهبر» میآورد و مذاکره میکنند، ولی از طرف حضرتعالی صدايی به اعتراض درنمیآید؛ در رابطه با سوریه و عراق و فلسطین و لبنان و یمن... سرداران «حضرت آقا» فعالان مایشاء شدهاند و شما شدید تماشاگری ساده و عادی! بدتر اینکه جرئت ندارید به اسرائیل بگید اسرائیل، حتما باید بگوئید رژیم غاصب صهیونیستی، برای اینکه به پاسدارها برمیخورد! آخر تسلیمطلبی تا کجا و سپرافکنی تا به کی؟
وااسفا که اقرار میکنید: رئیس جمهوری پیشین آمریکا، باراک اوباما ۱۹ بار پیشنهاد مذاکره به شما داده ولی «رهبری» اجازه نداده که با اوباما پشت میز مذاکره بنشینید و گفتگو کنید، شما هم حتما گفتید اطاعت، تحت فرمانام! عجبا منِ هیچکاره از شنیدش عرق شرم کردم، شما از گفتنش چطور؟ پیشنهاد مذاکرهی بیقید و شرط با ترامپ! آقای روحانی زمان، زمان مذاکره و گفتگوست؛ ترامپ در آرزوی مذاکره با شماست، اگر شما بگوئید که بدون قید و شرط حاضر به گفتگو با ترامپ هستید، نفس چنین پیشنهادی فضای پرخطر فعلی را از اساس تغییر میدهد، و جنگطلبان کاخ سفید را منزوی میکند؛ زیرا خود ترامپ از ته دل خواهان جنگ با ایران نیست، اگر شما اصل مذاکره را بپذیرید ترامپ آنرا پیروزی بزرگی برای خود تلقی خواهد کرد و حامیان جنگ با ایران را کنار خواهد زد؛ به این دلیل ساده که وی در پی یک پیروزی نمایشی در سیاست خارجی آمریکاست تا برای انتخابات ۲۰۲۰ در موقعیت مناسبی قرار بگیرد. میدانید که در این عرصه تا حالا توفیقی نداشته و اگر چنین پیشنهادی از طرف شما بشود آنرا غنیمتی عظیم خواهد شمرد!
درسی که از قوام السلطنه باید آموخت!
آقای روحانی، آن کس که در موضع حقّ و دلیلآورست، از مذاکره و گفتگو نمیهراسد؛ یک رهبر و لیدر سیاسی مُحقّ و منطقی نیازی ندارد که برای مذاکره کردن هی شرط وشروط بگذارد و خط و نشان بکشد؛ از قوام بیاموزید که برای مذاکره با استالین نه شرطی گذاشت و نه شرطی را پذیرفت؛ رفت شوروی برای مذاکره، دنیايی را انگشت به دهان گذاشت، پیروز و سربلند بازگشت. آری، ماجرای آذربایجان را میگویم که فصلی درخشان از کار دیپلماتیک در حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران محسوب میشود. ایرانیها با آن مذاکره و گفتگوی ماهرانه در مسکو دیکتاتور شوروی را وادار به خروج از آذربایجان و عدم دخالت در امور داخلی ایران کردند و از یک رویارويی خطرناک بینالمللی نیز آنگونه مدبّرانه جلوگیری نمودند! خوب میدانید که انگلیس و شوروی و آمریکا متعهد شده بودند که شش ماه بعد از جنگ جهانی، خاک ایران را ترک کنند و قوای نظامیشان را بیرون بکشند، آمریکا و انگلیس طبق قرارداد به تعهدشان عمل کردند ولی استالین زیر تعهد بینالمللی خود زد، به اشغال خاک ایران ادامه داد و به زور قوای مسلح خود در امور داخلی ایران در آذربایجان و کردستان دخالت کرد. ولی نکته مهم این است که وقتی استالین رهبر شوروی خواست با دولت ایران مذاکره کند، نخست وزیر وقت، قوامالسلطنه بدون شرط و شروطی آنرا پذیرفت. در معنا به روش شما عمل نکرد، نگفت: آقای استالین، اول به تعهدی که پنج سال پیش کرده بودی برگرد یعنی اول قوای مسلح خود را ارتش سرخ را از خاک ما بیرون بکش، بعد برویم پای مذاکره و گفتگو!
آقای روحانی، ملت ایران طی دو سدهی اخیر بهویژه از جنبش مشروطه تا به امروز هر پیروزی بزرگی در عرصهی ملی و بینالمللی کسب کرده از طریق گفتگوهای سازنده و مذاکرات دیپلوماتیک بوده نه از طریق قهر و جنگ و دشمنتراشی!
درسال ۱۹۴۱ میلادی وقتی میهن ما به اشغال انگلیس و شوروی و آمریکا درآمد در آن وانفسای سلطهی خارجی که ایران نه زوری داشت و نه ثروت و هیبتی... دولت ضعیف وقت، تحت هدایت دولتمرد دانشمند محمدعلی فروغی به مذاکره با اشغالگران پرداخت و سه قدرت بزرگ جهانی را متعهد کرد که استقلال و تمامیت ارضی ایران را محترم بشمارند و طی شش ماه بعد از پایان جنگ عالمگیر، از خاک ایران بیرون بروند. درواقع اگر آن تعهد و قرارداد تاریخی نبود، قوام هم در حل مسئلهی آذربایجان آنگونه قوی و سریع نمیتوانست عمل کند زیرا با استناد به آن قرارداد بود که کار بزرگ بازگشت آذربایجان به دامن میهن ممکن گردید. ملی شدن صنعت نفت ایران هم که جایگاهی بس بلند در کسب استقلال ملی و میهنی داشته با مذاکرات دیپلوماتیک و گفتگو در نهادهای بینالمللی پیش رفت، نه با فحاشی و دشمنتراشی یا موشکْپرانی!
آری رهبر برجسته ملی ما محمد مصدق با حضور در همان نهادهای بینالمللی ساخت انگلیس و آمریکا یا به قول شما غربْساخته حقانیت ملت ایران، و ناحقی استعمارگران را به ثبوت رسانید نه با پرچم سوزاندن و رجزخواندن و انقلابیگری!
راه رفته و شکست خورده را از سر نگیرید!
آقای روحانی، اگر جنگی هم صورت نگیرد، همین اقتصاد در حال فروپاشی و وضعیت سیاسی تهوعآور و انزوای بینالمللی ایران... کافیست که چندین نسل این مملکت را به انحطاط و تباهی همهجانبه بکشد. در شرائط فعلی، ملت ایران در میان دو سنگ آسیاب استبداد فقاهتی و تحریمهای آمریکايی گیر کرده و دارد لِه و لورده و تباه میشود مطمئن باشید که هیچ طرفی هم از دشمنی متقابل کوتاه نخواهد آمد، اگر آمریکا هم کوتاه بیاید شخص ولی فقیه و شرکاء و سپاه کوتاه نخواهند آمد زیرا به این یقین کامل رسیدهاند که تنها راه حفظ حکومت مطلقهی فقیه در ایران، پافشاری بر دشمنی با آمریکا...در این شرائط نه جنگ نه صلح است لذا تا در توان دارند بر دشمنی با آمریکا خواهند افزود و از مذاکره و تنشزدائی پرهیز خواهند کرد؛ به قول خبرهای «اگر برای فقهای شیعه، مبارزه با آمریکا در ابتداء یک انتخاب به حساب میآمد در حال حاضر یک اجبار استراتژیک، جهت حفظ قدرت و ثروت حضرات است»! نتیجه اینکه با تکرار سیاست کُرنش در برابر ولی فقیه و یارانش راه به جايی نخواهید برد در معنا هر قدر شما کوتاه بیائید آنها طلبکارتر خواهند شد و اجازه نخواهند داد که شما مسائل میان ایران و آمریکا را حل و فصل کنید؛ بنابر این راهی را که آقایان هاشمی و خاتمی به اجبار رفتند شما نروید زیرا از همان جايی سر درخواهید آورد که آن دو یار در آوردند. در اینجا گفتهی معروف آلبرت اینشتن محل نقل دارد که:
«حماقت و اختلال ذهنی، یعنی در حلّ مسئلهای همان راه و روش قبلی را بارها و بارها تکرار کنیم، امّا در انتظار آن باشیم که نتیجهی دیگری بگیریم متفاوت با آنچه قبلا گرفته بودیم.»
پایان