تازهترین اثر متئو پاسکویینلی، «چشم ارباب: تاریخ اجتماعی هوش مصنوعی» کوششی است در جهت به چالش کشیدن تعاریف و تصورات رایج از هوش مصنوعی. این فیلسوف و استاد دانشگاه ایتالیایی بر این باور است که ساختار و رمزگان درونی هوش مصنوعی نه بر اساس تقلید هوش بیولوژیکی، بلکه بر پایه تقلید هوش حاکم بر کار و روابط اجتماعی شکل گرفته است. جلد کتاب متئو پاسکویینلی، « چشم ارباب : تاریخ اجتماعی هوش مصنوعی»، ۲۰۲۳
نویسنده: مهران ربیعی
تز محوری کتاب متئو پاسکویینلی، «چشم ارباب: تاریخ اجتماعی هوش مصنوعی»، این است که هوش مصنوعی نه بر اساس شبیهسازی هوش انسانی، بلکه به میانجی رمزگذاری فعالیتهای انسانی به رویههای تکرارپذیر، یعنی به الگوریتمها، پدیدار شده است. به عبارت دیگر، هوش مصنوعی بیش از آنکه خلق ماشین متفکر باشد، آخر نسخه مدلسازی الگوریتمی از کردارهای اجتماعی است. هوش مصنوعی ربطی به منطق مخفی ذهن یا فیزیولوژی عمیق مغز ندارد و بازتاب کردهای بشری است؛ و از این بابت باید آن را در چارچوبی اجتماعی-تاریخی درک کرد.
این عصاره پیشنهاد پاسکویینلی برای مواجه نظری با هوش مصنوعی است: کانون توجه باید از پیشرفتهای تکنولوژیک هوش مصنوعی به نقش بازیگران انسانی و نیروهای اجتماعی در توسعه آن منتقل شود.
تاریخ مادی الگوریتمها
با قرار دادن هوش مصنوعی در یک زمینه تاریخی پاسکویینلی درصدد بازنگری در مورد ماهیت هوش مصنوعی و ارائه رویکردی تازه برای شناخت فرصتهای ناشی از این فناوری و مقابله با چالشهای آن است.
خاستگاه تاریخی هوش مصنوعی به قبل از انقلاب انفورماتیک و به فرایند خود کاری یا اتوماسیون در عصر صنعتیشدن باز میگردد. و البته حقیقت آن است که الگورتیمها حتی پیش از آن وجهی از آیینهای اجتماعی برای انتقال دانش و مهارت بودند.
بنابر آنچه پاسکویینلی مینویسد، تفکر الگوریتمی یک تکنیک فرهنگی بنیادی است که در همه تمدنهای بشری وجود داشته است. تاریخچه واژه « الگوریتم» به شکلگیری دستگاه اعداد هندو-عربی و تکنیکهای محاسبه در اروپای قرون وسطی بازمی گردد. خود کلمه الگوریتم برآمده از ترجمه لاتین نام ریاضیدان ایرانی قرن نهم خوارزمی است که اولین متون توضیحی را در مورد محاسبه با دستگاه اعداد هندو-عربی نوشته است.
در اروپای قرون وسطی، algorismus به تکنیکهایی برای محاسبات با دستگاه اعداد هندو-عربی اطلاق میشد که کارآمدتر از نظام اعداد رومی بودند. الگوریتمها کمک میکردند عملیات ریاضی پیچیدهتر صورت بپذیرند. با این حال، الگوریتمها در ابتدا بیان فرمال یا صوری نداشتند و رویههایی بودند که با کلمات توصیف میشدند. نماد و زبان ریاضی صوری بعدتر برای بازنمایی انتزاعیتر الگوریتمها توسعه یافت.
ادعای پاسکویینلی این است که الگوریتمها ریشه در آیینها و کردهای باستانیای داشتند که شامل دستورالعملهای گام به گام بودند. او آیین هندوی آگنی چایانا (Agnicayana) برای ساختن محرابهای نمادین را یک نمونه اولیه الگوریتم معرفی میکند. این الگوریتمهای تجسم یافته راهی برای انتقال دانش و مهارت بودند. در پرتو این تبارشناسی تاریخی، پاسکویینلی توضیح میدهد که هوش در هوشهای مصنوعی نه از تواناییهای فناورانه آن برای تفکر بلکه از دانش تجسمیافته در رفتارهای انسانی جمعی – که در الگوریتمها رمزگذاری شدهاند – سرچشمه میگیرد.
بدین ترتیب، تاریخ تفکر الگوریتمی را نه از دریچه پیشرفتهای تکنولوژیک بلکه در نسبت با تغییرات اجتماعی-اقتصادی باید بررسی کرد و سنجید. مطابق با این تبارشناسی تاریخی، ابزارها و آیینهای محاسبه اولیه بهعنوان اشکال تجسم یافته تفکر الگوریتمی پدیدار شدند، و مفاهیم ریاضی همچون اعداد به تدریج نظر به نیازهای عملی همچون توزیع منابع پدید آمدند. شمارش و حساب از دل ریتمهایی زاده شده که برای هماهنگسازی کار یدی استفاده میشد.
به طور کلی، پاسکویینلی ریاضیات را نه یک انتزاع ایدهآل افلاطونی که برآمده از تجربه مادی بشری میداند: شمارش بر دستگاه اعداد مقدم است، و در واقع، اعداد به مثابه انتزاعهایی از عمل شمارش بهوجود میآیند.
الگوریتم، بدین ترتیب، همچون پول یک « انتزاع واقعی» است. الگوریتم به مجموعهای از دستورالعملها واقعیت میبخشد که فعالیت بشری را هدایت میکند. اختراع الگوریتم اولیه فاز توسعه هوش مصنوعی است.
از کار تا هوش مصنوعی
از این منظر، کار در مقام یک فعالیت معنادار اجتماعی، یکی از اولین الگوریتمهاست. مکانیزه شدن و اتوماسیون (خودکاری) الگوریتمها نیز با دگرگونیهای اقتصادی گستردهتر، مانند ظهور مرکانتیلیسم اولیه و سرمایهداری صنعتی ارتباط دارد. اندراج الگوریتمها در ماشینها نیز به نیاز اجتماعی به تسریع ارتباطات، خودکارسازی کار ذهنی و مدیریت اقتصادی مربوط میشود.
در اوایل قرن نوزدهم انگلستان، کامپیوترها کارگران اغلب زنی بودند که محاسبات خسته کننده را با دست انجام میدادند. ماشینمحاسبه گر برنامهپذیر چارلز ببیج که با بخار کار میکرد، همین الگوی کار انسانی را در فرایندی ماشینی رمزگذاری کرد. توسعه هوش مصنوعی نیز به طور تاریخی منطق تقسیم کار را دنبال و شبیهسازی کرده است.
هوش مصنوعی از این بابت چیزی نیست جز تقلید رفتار انسانی و خودکارسازی یک تقسیم کار انتزاعی در یک سطح اجتماعی. هوش مصنوعی مبتنی بر شبکههای عصبی عمیق همان چیزی را خودکار میکند که مارکس «هوش عمومی» نامید، و عبارت است از شکل جمعی دانش که از همکاری اجتماعی ناشی میشود. از این منظر، یادگیری ماشین هم به نظر پاسکویینلی چیزی نیست جز خودکارسازی خودکارسازی.
هوش مصنوعی محصول مهارتها و هوش جمعآوری شده کارگران است. و نظر به این واقعیت* پاسکویینلی به کارگران پیشنهاد میکند که عاملیت بر ثمره دانش و کار جمعی خود بازپس بگیرند. این این بازپسگیری میتواند اشکال مشارکتی جدیدی از ساخت دانش و ابداع را محقق سازد که از تمرکز سرمایهداری بر سود و کنترل رها باشد.
ما و هوش مصنوعی : وظایف سیاسی و اخلاقی؟
واقعیت آن است که تلاش برای اخلاقیتر کردن فناوری هوش مصنوعی به میانجی اتخاذ مجموعهای از مقررات و قوانین یا محدودیتهای سختافزاری ناکافی است، زیرا قیود قانونی کارکردهای سیاسی و اقتصادی این فناوری را تغییر نمیدهند. یک رویکرد جایگزین بازگشت به تجربه جنبشهای تعاونی است که در بستر و در چارچوب روابط اجتماعی غیرسرمایهدارانه فناوریهای جدیدی را ایجاد کردند.
تعاونیهای کارگری که به طور جمعی مالکیت و مدیریت کارخانهها و ماشینآلات را در اختیار داشتند، به جای حداکثر کردن سود، بر مبنای آرمانهایی همچون همیاری متقابل و همبستگی پیریزی شدند. به نظر پاسکویینلی، برای تغییر اثرات سیاسی هوش مصنوعی، باید روابط اجتماعی و اقتصادیای را تغییر داد که در هوش مصنوعی تعبیه شده است. آنچه باید تغییر کند قوانین حقوق مالکیت، ساختارهای مالکیت، نظام دستمزد، و چگونگی پویایی قدرت، و در نهایت خود سرمایه داری است. صرف اصلاح الگوریتمها یا محدود کردن هوش مصنوعی هدف غایی آن را که امروز گسترش کمیسازی، کنترل و استثمار است دست نخورده باقی میگذارد. برای اینکه هوش مصنوعی به لحاظ سیاسی واقعاً اخلاقی باشد، باید به جای انباشت سرمایه، در چارچوب روابط تعاونی یا اجتماعگرا در خدمت نیازهای انسانی قرار بگیرد. این رویکرد بدیل افقی میگشاید نه فقط برای بازنگری ماهیت هوش مصنوعی از دریچه امر اجتماعی که بازنگری ماهیت هوش انسانی از دریچه هوش مصنوعی.
آنچه مشخص است که هوش مصنوعی میدان مبارزهای است که نتیجه آن از پیش مشخص نیست. این نه مبارزه انسان و ماشین، بلکه مبارزه میان دو برداشت از انسان است: انسان اجتماعی و انسان ضد اجتماعی.
ما هر روز می شنویم که هوش مصنوعی قرار است ما را بیکار کند، تو گویی که نیرویی متعالی و و منفک از کار است. کتاب پاسکویینلی توضیح میدهد که ریشه توسعه تاریخی خود آن چیزی نیست جز کار. این ایده که هوش مصنوعی ممکن است روزی موجودیت هوشمند خودآیین شود یک فانتزی محض است. الگوریتمهای کامپیوتری همواره شکل روابط اجتماعی و سازماندهی کار را در ساختار درونی خود تقلید کردهاند، و هیچگاه نیز هدف غاییشان از خودکارسازی کور فراتر نرفته است.