قرار است با تشویق کمیته جایزه صلح نوبل، کی با کی صلح کند؟ اصلاح طلبان با اصولگرایان، دو گرایش نامبرده در جمهور اسلامی با اپوزیسیون جریانات سلطنت طلبان پر ناتو و یا مردم در حال نبرد با این دشمنان جنبش آزادی و رهایی زن و طبقه کارکر در ایران؟ مجاهدان در پی صلح با کی قرار است صلح کنند و برای مجاهدت در این راه جایزه صلح از این نهاد بورژوازی دریافت کنند؟ عقل هم طبقاتی است و گر نه هنر زیادی لازم نیست تا همه به بی مایه بودن این نمایش های مسخره پی برده و خنده کنند.
همچنان که به یمن مبارزه جنبش کمونیستی جامعه ایران کشور میانمار نمی شود، امیدوارم خانم محمدی محترم هم مانند آنگ سان سوچی پس از جایزه صلح نوبل، در صدر لشکرکشی برای پاکسازی قومی و مذهبی جنبشی که به آن متعلق است قرار نگیرد. خانم محمدی متاسفانه و به ناحق مثل هزاران معترض دیگر در زندان هستند و امیدوارم با قدرت مردم هر چه زودتر آزاد شوند. در نگاه اول باید هر کس و هر نهادی که برای آزادی زندانیان سیاسی مبارزه می کند، ارج گذاشت، اما وقتی جایزه نوبل به این تلاش ها آویزان کردند، دیگر مساله فرق می کند و در این صورت باید جنبش اعطا کننده جایزه و جنبش گیرنده را قدری توصیح داد. چون ماهیت جنبش های اجتماعی با این جوایز دادن ها به یکی از فعالان آن ها تغییر نمی کند. این ها به شیمون پرز و اسحاق رابین جازه صلح نوبل دادند، اما جنبش آنان امروز فلسطین و اسرائیل را به آتش کشیده است. به آنگ سان سوچی جایزه صلح دادند، ولی همه ما دیدیم که چگونه در راس عملیات پاکسازی قومی ومذهبی در میانمار قرار گرفت؛ به شیرین عبادی همجنبشی خانم محمدی، جایزه صلح نوبل دادند، ولی ایشان با این مدال می خواست جنبش آزادی زن را به رضا پهلوی و جنبش ناسیوانلیسم پرو غرب ایرانی هدیه کند- ولی جنبش آزادی زن به وی اجازه این معلمه ننگین نداد.
خوب مساله روشن است؛ سازمان ها و نهادهای بورژوازی بین المللی مستقیماٌ نمی گویند: "سوار سوار و پیاده پیاده" باشد، در عوض با استفاده از لفظ "صلح" به همین منظور استفاده می کنند. با تشخیص مصالح روز طبقه بورژوا- جای که باید توهم پراکی کنند، کارت جایزه صلح شان رو کرده و با حساب و کتاب آن را به گردن یکی نسبتاً خوشنام از این جنس آویزان می کنند. زمانی که باید شیر و تیر بکشند، حکم دادگاه لاهه صادر کرده و برای جلوگیری از تقسیم جهان به چند قطبی، به ناتو متوسل می شوند. این ها هر کدام اجزای یک سیستم و مرتبط با نهادهای بورژوازی بین المللی هستند. این سازمان ها در این راستا هر کدام وظیفه ای انجام می دهند. در پیام صلح آنان این تبیین مستتر است که گویا دو طرف (حکومت ها و مردم، کارگران و بورژواها) در یک موقعیت هستند و برای حل نزاع باید تلاش کرد که بین آنان صلح برقرار نمود! این تبیین گمراه کننده و فریبنده است. این در واقع غیر مستقیم درخواست از کارگران برای سازش با سیستم جرم و جنایت موجود است. طرف (دشمن ما) اسلحه دارد، زندانی سیاسی را شکنجه و سر به دار می کند، معاش کارگران را به گروگان گرفته، سیستم مغزشویی جوانان دایر کرده و در این متن توهم به صلح، سیاست تداوم وضع موجود و تسلیم شدن مردم به حکام جبار بنام تلاش برای صلح است. آقایان و خانم های محترم! مگر شما نابینا هستید که حریفان مردم، دست به ماشه هستند؟ ما کار به نیت احتمالاً خیر اشخاصی در این نهاها نداریم، از نظر علمی و منطقی حاصل این متدولوژی بازتولید جنایت است. اگر اسم جایزه نوبل را جایزه "به زیر کشیدن حکومت"، "یا سلب قدرت از ستمگران" یا تعرض به... گذاشته بودند، می گفتیم شاید قصد تقویت مردم در مقابل دیکتاتوری طبقه حاکم دارند؛ اما متدولوژی (نوبل یان) اگر حتی قصد فریب مردم نداشته باشد، مبارزه رادیکال را رقیق کرده، به استثمارگران مشروعیت دهده و به این دلیل آبی از آن برای مردم ایران گرم نمی شود.
جامعه ایران دارد از این نمایش های مسخره عبور می کند، باید این جهش عظیم و ارزشمند را عظیم تر پیش برد. طبقه کارگر باید خود را به این جوایز دادن ها و مدال مردود کردن های جریانات بورژوایی به همدیگر، مشغول نکند. ما هم در پی تحقق منافع طبقه خود، جنبش و ارزش و سنت های کمونیستی خود باشیم. در فکر استحکام تشکل ها و نهادها و شفافیت بخشیدن به تضاد طبقاتی طبقات باشیم. بله از نظر سیاسی هر جنبشی در پی اهداف خود می خواهد از دیگران برای اهدافش نیرو بگیرد. ما هم به همین منظور موظفیم ماهیت پشت پرده این نمایش ها که تنها کسب آبرو برای نظام فاسد سرمایه داری و یا این و آن جناح بورژوایی درون یا بیرون حاكمیت و رقیق کردن مبارزه مردم و منحرف کردن آن به زیر پرچم دموکراسی است، افشاه کرده و از بعضی از دریافت کنندگان این گونه جوایز بخواهیم از جنبش ما حمایت کنند و در دایره محدود ارزش های نیم بند دموکراسی خود را محسور نکنند.
اینجا دو پاراگراف از مطلب "عوامل تامین کننده پیروزی جنبش آزادی و رهایی زن در ایران" که به این موضوع مربوط است، درج می کنم:
جنبش آزادی زن در ادامه نه گفتن های خود به تمام نمایه های فرهنگ زن ستیز جامعه تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، باید یک نه عظیم ( به عظیمی این مبارزه) به جنبش دموکراسی خواهی بگوید تا بهار مبارزات مردم ایران، مصر، تونس و… سر از خزان سوریه و لیبی در نیاورد؛ تا به هیچ کسی اجازه نداد حتی در فکر ساختن زلنسکی ها، لخ والساها و دولت های پوشالی و دست نشانده حامد کرزی و اشرف غنی ها باشند که همه اش در فکر پر کردن جیب خود به کمک شرکت های آمریکایی ( از محل تجارت مرگ) هستند؛ تا آنچه در لهستان و کشورهای اروپای شرقی گذشت، در ایران تکرار نشود. یکی از ارکان مهیا کردن ساز و کارهای پیروزی جنبش آزادی و رهایی زن در ایران، نه گفتن صریح و کامل به دکترین جنبش دموکراسی طلبی است. جنبش آزادی و رهایی زن در ایران باید دست رد به سینه جریانات دموکراسی طلب پرو ناتو بزند تا مبارزه زنان در ایران را مانند قلب مجروح زنان در افغانستان زیر لگد دموکراسی و نعلین طالبان له نکنند. مبارزه انقلابی جاری بدون تعیین تکلیف با سازمان ها و گرایشات و مکاتب اپوزیسیون بورژوایی که نهایت آزادیخواهی شان رئیس جمهور شدن، نخست وزیر، پاپ، اذان گو و آیت الله شدن زن است، نمی تواند ریشه ای، ماكسیمال و به شکل برگشت ناپذیر ستم کشی زن را از ریشه بخشکاند. زمانی که تمام نه های خود را به آنان گفتیم، در دل آن حرف های اثباتی ما مشخص می شود.
متوسل نشدن مردم ایران به شعارهای دموکراسی در جریان مبارزات جاری علیۀ جمهوری اسلامی، نشانه درجه ای از پیشرفت و کوتاه نیامدن تا پیروزی زنان آزادیخواه است؛ ولی هنوز در اول این راه هستیم؛ باید مبارزه مردم ایران از جنبش دموکراسی خواهی در تمام ابعاد آن عبور کند- چون در غیر این صورت، هرگز توانایی تغییر اساسی در وضعیت جامعه بخصوص زنان ایران و کشورهای اسلامزده نخواهند داشت. چون وقتی "دموکراسی طلبان" آرمان رهایی طبقه کارگر و هر گونه تغییر پایه ای را زیاده خواهی و پا فشاری بر ایدئولوژی، آرمانخواهی ایدئولوژیک (اتوپیا) می نامند، محصول اش در افغانستان کرزی، غنی و طالبان و در لهستان لخ والسا و در خاورمیانه رژیم های عراق، سوریه و لیبی می شود.
دهم ماه اکتبر 2023