موجی از اعتصابات كارگری در معادن افریقای جنوبی راه افتاده است. بر اساس اخبار منتشر شده ۲۲۰۰ كارگر معدن پلاتینیوم در شمال غربی آفریقای جنوبی روز دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲(۱۸ دسامبر) دست به اعتصاب زدند و استخراج در معدن را متوقف كردند. كارگران معدن در داخل تونلها اعتصاب كرده اند. مطالبه كارگران اعتصابی برسمیت شناختن اتحادیه كارگران معدن و ساختمانی است، چیزی كه مالكان معدن در مقابل آن مقاومت میكنند و حاضر به برسمیت شناختن تشكل كارگران نیستند.
بر اساس اخبار منتشر شده ۵۶۲ كارگر این معدن دو ماه قبل نیز به مدت سه روز با خواست به رسمیت شناختن اتحادیه اعتصاب كردند. در فاصله دو اعتصاب در ماه نوامبر با سقوط یك "بالابر" معدن ۱۱ معدنچی جان باخته و ۷۵ نفر زخمی میشوند. این ماجرا و ناامنی در معادن افریقای جنوبی كه هر سال جان تعداد زیادی از كارگران را میگیرد همراه با پافشاری كارفرمایان و برسمیت نشناختن حق كارگران در داشتن تشكل و تهدید به اخراج كارگران اعتصابی، خشم كارگران معدن را افزایش و با اعتصاب وسیع خود كل معدن را خوابانده اند.
كارفرمایان معدن، كارگران اعتصابی را به "رفتار غیر قانونی" متهم كرده اند و گفته اند "رهبران معترضان كارگران را به گروگان گرفته اند." آنها معدنچیان را تهدید كرده اند كه در صورت ادامه اعتصاب با آنها به جرم "رفتار غیر قانونی و اعمال مجرمانه" برخود قاطع خواهند كرد.
در این مدت موجی از اعتصابات كارگری معادن افریقای جنوبی را فرا گرفت. در ماه اكتبر صد كارگر معدن طلای "گلدان اسپرینگ" در نزدیكی ژوهانسبورگ به مدت سه روز در زیر زمین معدن تحصن كردند. تقریبا همزمان با آن ۴۴۰ كارگر یك معدن دیگر طلا دست به تظاهرات زدند. در معدن "باكوبانگ پلاتینیوم" نیز ۲۵۰ كارگر به مدت سه روز اعتصاب كردند. به نقل از اتحادیه ملی كارگران معدن افریقای جنوبی خواست كارگران معدن "باكوبانگ" پوشش صد درصدی هزینههای درمان، پرداخت ۶۸۰۰ راند کمکهزینه معیشتی، استعفای مدیرعامل و پرداخت کمک هزینه مرخصی بوده است. مدیران این معدن تهدید كرده اند كه ۵۷۱ كارگر را به جرم توقف تولید اخراج میكنند.
در همین مدت ما شاهد اعتصاب كارگران معدن طلای "اسپرینگز" در شرق پایتخت افریقای جنوبی بودیم. كارگران این معدن خواستار افزایش دستمزدها، دادن مرخصی زایمان همسر و لغو تصمیم كارفرمایان معدن مبنی بر اخراج ۵۰۰ كارگر به بهانه تعدیل نیروی كار شدند. یك روز قبل از اعتصاب معدنچیان طلا یك بازرس معادن در نزدیكی معدن كشته میشود كه هنوز دلیل و یا عامل این كار طبق اخبار پلیس معلوم نیست. اما پلیس افریقای جنوبی معدن را محاصره و ۴۰۰ كارگر اعتصابی را عملا در معدن محبوس مكنند. بهانه این است كه در نزدیكی معدن جنازه بازرس معادن پیدا شده است و پلیس باید تحقیق و باز جویی از كرگران انجام دهد. اعتصاب كارگران معدن طلا زمانی اتفاق افتاد كه روز قبل از اعتصاب صاحبان معدن ۵۰ كارگر را بدون هیچ دلیل و اطلاع قبلی اخراج میكنند.
در همه اعتصابات فوق كارگران اعتصابی از طرف كارفرمایان به كار "غیر قانونی و مجرمانه و... " متهم شده اند. تهدید به اخراج همواره بالای سر كارگران بوده است. شناسایی رهبران كارگری و تهدید آنها به نام "اغتشاشگر و عوامل تحریك" و تلاش و پرونده سازی برای آنها از جانب كارفرمایان به كمك پلیس و نیروی سركوب وسیله ای برای ساكت كردن و تسلیم كردن كارگران به كار برده وار در معادن بوده است.
واقعیت ای است كه اتهاماتی كه به كارگران اعتصابی در همه این اعتصابات زده اند بدرجه زیادی فقط مربوط به كارگران معدن و افریقای جنوبی نیست. از این زاویه تشابه زیادی میان استدلال كارفرمایان در این معادن با رفتار و پرونده سازی های جمهوری اسلامی و كارفرمایان در ایران است. عین این تاكتیكها و پرونده سازی ها در همه اعتصابات جدی كارگری در ایران اتفاق افتاده است. نگاهی به اعتصابات كارگری یك دهه اخیر در ایران و رفتار جمهوری اسلامی و كارفرمایان و نیروهای سركوب آنها، به خوبی نشان میدهد كه همین سیاست و همین تاكتیكها عینا اینجا هم تكرار شده است. اعتصابات در فولاد اهواز، در هپكو در اراك، اعتصابات كارگران هفت تپه، آذر آب، كارگران معادن، كارگران نفت و گاز و پتروشیمی ها در همین سه ساله گذشته و صدها اعتصاب كارگری دیگر با همین ابزارها و اتهامات از جانب دولت و كارفرمایان و نیروهای سركوب و قضات جمهوری اسلامی طرف بوده است.
اما تشابه اعتصابات در معادن افریقای جنوبی از زاویه ای دیگری هم با شرایط كارگران در ایران بسیار نزدیك است. مستقل از اینكه بسیاری از كارگران در افریقای جنوبی در اتحادیه های كارگری متشكل هستند و اما پراكندگی اعتصابات آنها كه عاملی جدی در نرسیدن كارگران به بسیاری از مطالبات اصلی است، عین درد اعتصابات كارگری در ایران نیز میباشد.
یك دهه اخیر و هزاران اعتراض كارگری مستقل از اینكه بیان اعتراض وسیع طبقه كارگر است، همزمان پراكنده بودن و عدم هماهنگی و اتحاد وسیع و فرا محلی دردی است كه جنبش كارگری در ایران نیز با آن روبرو است. این موقعیت چه در افریقا و چه در ایران، از موانع جدی رشد اتحاد كارگری و عامل اصلی در به نتیجه كامل نرسیدن بسیاری از اعتصابات در مهمترن مراكز صنعتی است. معادن در افریقای جنوبی شاهرگ اقتصاد در این كشور و از مهمترین مراكز تولیدی است. تولیدات طلا و انواع فلزات قیمتی در افریقا كانونهای مورد توجه بورژوازی افریقا و سایر كشورها از جمله در غرب و شركتهای چند ملیتی است. به این اعتبار قدرت كارگران این مراكز از زاویه نقش آنها در تولید بسیار بالا است. اعتصاب در معادن افریقای جنوبی اگر متحد و هماهنگ باشد، دولت و كارفرمایان را به راحتی به زانو در می آورد. اما پراكندگی اعتصابات آنها و پراكنده بودن نیروی كارگران در مراكز مختلف در معادن و یك كاسه نشدن این توان و قدرت، دست كارفرمایان را در تعرض به آنها، تحمیل شرایط برده وار كار در معادن، اخراج كارگران و پرونده سازی های رایج برای معنچیان باز گذاشته است.
مشكلی كه كارگران معادن افریقای جنوبی با آن مواجه اند، عینا مشكل طبقه كارگر در ایران و در بسیاری كشورهای دیگر هم هست. اعتصابات در مراكز نفتی به عنوان شاهرگ اقتصاد ایران، اعتصاب كارگران در ذوب آهن به عنوان یك مركز مهم و قدرتمند صنعتی در همین مدت اخیر، اعتصاب كارگران فولاد اهواز و اعتصابات در معادن و هفت تپه و شهرداری ها و ...، همگی هر كدام مستقل و جدا از هم اتفاق افتاده است. همه كارگران در این مراكز و اعتصابات آنها هر كدام از تنهایی در مقابل یك حاكمیت تا دندان مسلح توان تحمیل بسیاری از مطالبات اولیه و شرایط انسانی خود را به كارفرمایان و حكومت نداشته اند. بحث سر دستاوردها و كسب موفقیتهای معین نیست. كارگران در بسیاری از این اعتصابات قهرمانانه و هوشیارانه ایستاده اند و بخشا دستاوردهای كوچك تا بزرگ را داشته اند. اما واقعیت این است كه جنبش كارگری در ایران و طبقه كارگر عموما همه جا به شرایط خود معترض است. روزی نیست كه شاهد ده ها اعتراض و اعتصاب و تجمع كارگری نباشیم. اما توان ما برای عقب راندن بورژوازی ایران و حكومتش در تعرض به سطح زندگی، در پرونده سازی و اخراج و زندان برای فعالین و رهبران كارگری، در تامین بهبودی چشمگیر در زندگی و مقابله با فقری كه كمر طبقه كارگر را خم كرده است، به زور نیاز دارد، زوری كه هر مركز كارگری به تنهاییو جدا از دیگری و هر بخشی از طبقه ما به تنهایی فاقد آن است. راه پیشروی ما و گذار از مرحله كنونی كه با گرانی و فقر هر روزه و بیكاری وسیع، جامعه را به زندانی بزرگ برای ما تبدیل كرده اند، نیاز به سطحی دیگر از اتحاد كارگری را دارد، سطحی كه به دوره اعتصابات پراكنده و هر چند مهم در جهت اعتصابات هماهنگ و وسیعتر و سراسری تر میرود. امروز این نیاز از نان شب برای ما در جنگی كه روزانه با بورژوازی و حكومتش میكنیم ضروری تر است.
پیشروی مبارزات كارگری در ایران در گرو اتحادی وسیعتر و فرا محلی است. اما در شرایطی كه طبقه كارگر ایران در حال حاضر فاقد تشكلهای مستقل خود است، دو پدیده مهم میتواند این كمبود را جبران كند. اولین گام اتحاد فابریكی یا محلی در هر مركز كارگری است. چنین پدیده ای جز با متكی شدن به مجامع عمومی كارگری، جز با شراكت همه كارگران یك مركز و تصمیمات و قول و قرار های جمعی و منظم كردن این مجامع ممكن نیست. كارگران در ایران عموما و در بسیاری از اعتصابات كارگری تلاش میكنند موردی مجامع عمومی برگزار كنند و تصمیم جمعی بگیرند، این بسیار ارزشمند است. اما قدرت كارگر در تجمع و با هم بودن و اتحاد این طبقه است. ما در جامعه ای زندگی میكنیم كه بورژوازی و حكومتش روزانه و بطور مستمر طبقه كارگر را زیر تبلیغات خود خفه میكند. ما نیز برای حفط اتحاد و خنثی كردن بخشی از كار طبقه حاكم احتیاج مستمر به جمع شدن، صحبت كردن، جواب به سوال و ابهام همكاران و رفقای خود داریم. لذا حفظ اتحاد در مراكز كارگری محتاج كار روزمره از جمله از كانال مجامع عمومی منظم كارگری است.
دومین فاكتور نقش شبكه رهبران و فعالین كارگری و خصوصا كارگران كمونیست و با اتوریته در این مراكز و وصل كردن مراكز كارگری با هم است. ما نیاز جدی داریم كه از كانال شبكه های كارگران رادیكال و رهبران كارگری مراكز مختلف را به هم وصل كنیم. این شبكه ها در نبود تشكلات كارگری و تشكلات فرا محلی نقشی مهم در تامین اتحاد فرا فابریكی و محلی دارند. امروز هر دوی این نیاز ها شرط پیشروی جنبش كارگری و شرط پیروزی طبقه كارگر در تامین حداقلهای زندگی و سد كردن تعرض هر روزه بورژوازی ایران و حكومتش به زندگی دهها میلیون كارگر و خانواده های كارگری در ایران است. تجارب تا كنونی جنبش كارگری در ایران، تجربه كارگران افریقای جنوبی در همین مدت، بار دیگر به ما میگوید كه هیچ مركز كارگری به تنها و در نبود حمایتهای همه جانبه بخشهای دیگری طبقه كارگر، نمیتواند تغییری چشمگیر در موقعیت فلاكتبار این طبقه ایجاد كند. تامین چنین شرایطی و رفع این موانع بیش از هر كس بر روی شانبه رهبران و فعالین اصلی، معتبر و با اتوریته، روی دوش رهبران كمونیست طبقه كارگر است.