روزگاری به یاری مظلوم شتافتن ارزشی داشت که تمام کسانی را که این کار را انجام میدادند جوانمرد میگفتند. چه بر سر ما آمده است که نمیتوانیم فریاد کارگرانی را که از سر گرسنگی در خیابانها هستند را بشنویم؟
چه بر سر ما آمده است که نمیبینیم کودکان کار را در گوشه و کنار این شهر؟ چه بر سر ما آمده است که درک نمیکنیم و نمیبینیم خودکشی به خاطر پول را؟ به کجا میرویم و به کجا میخواهیم برسیم؟ کارگران هفت تپه و فولاد اهواز بیش از یک ماه در خیابان برای گرفتن نان شبشان فریاد زدند و جنگیدند و اسیر شدند.
آره درست میخوانید اسیر شدند!
چرا؟ جرمشان چیست؟ گناهشان چیست؟
بمانید و بخوانید تا بگویم حدیث غم انگیز این زندگی را.
کارگرانی که در سرما و گرما جان کندند و زندگیشان را برای لقمه نانی حراج کردند اما خداوندگان سرمایه حاضر به پرداخت حقوقشان نبودند پس به خیابان آمدند و دستگیر شدند
روزی نیست که نشنویم داستان اختلاس و سلاطینی را که دستگیر میشوند و اعدام میشوند و فرار میکنند از کشور
اما چه کسانی در حال چرخاندن چرخ زنگ زده اقتصاد این کشور هستند؟
کارگران
اسیران و دربند شدگان چه کسانی هستند؟
کارگران
دنیای وارونه ای شده است کاه را جلوی سگ میریزند و استخوان به خر
کارگران تنها و باهم فریاد رسی ندارند
چاره ای هم ندارند جز با هم بودنشان
بس است شرمندگی پیش زن و بچه برای نان شب
بس است شرمندگی از خود برای نرسیدن به آرزوها
وقت با هم بودن و به گوش همه رساندن این درد است
اما به کی و چگونه؟
هیچ جا نیست و هیچ کس نیست
کارگر یعنی با هم بودن برای رساندن صدا
کارگر یعنی دیدن رفقا
آیا این جرم است؟
جدیداً این هم جرم شده است!
نشریه گام را نمیتوان نشریه ای برای فتنه و آشوب دانست تا جایی که من خواندم و دیدم صدای بی صدای ما کارگران بوده
من هم خودم "کارگران ساختمان مسکن سازان بی مسکن" را برای این نشریه نوشته ام
در جریان اعتراضات بر حق کارگران هفت تپه هم نباید از انصاف گذشت که این نشریه انعکاس کامل آوردگاه هفت تپه و شوش بود
اینجانب مرتضی صیدی با صدای بلند فریاد میزنم که #نشریه_گام انعکاس درد دل کارگران بوده و قدمی هرچند کوچک برای رساندن صدای هم طبقه هامان در شوش بوده و انعکاس این صدا نمیتواند نشانه جرم باشد.
ارسالی به کانال تلگرامی نشریهگام?