این روزها تحلیلگران اقتصادی دولتی از ورشکستگی اقتصادی جمهوری اسلامی حرف می زنند. پاسخ طبقه کارگر و زحمتکشان به این تبلیغات چیست؟
نویسنده: مظفر محمدی
همه شاهدیم نظامی که بیش از ۴ دهه است در ایران سر کار است هیچ زمانی بدون بحران نبوده است. در هر دوره ای دولتمردان حاکم برای بحران توجیهاتی داشته اند. از جمله، یک دهه اقتصاد جنگی، دوره سازندگی، دوره اصلاحات، شامرتی بازی های احمدی نژآد و آخرین شان دولت اعتدال و کلید دار حل این بحران. در همه ی این دوران طولانی سال بعد از سال جامعه با گرانی و فقر و تورم و گرسنگی تا حد فلاکت مواجه بوده است. با وصف این جمهوری اسلامی سر پا مانده است. چرا؟
هر فقره بحران اقتصادی و سیاسی می توانست هر دولتی را از پا بیندازد و یا وادار به استعفا کند. اما این اتفاق نیفتاد هیچ، بلکه بر تعداد لواسان نشین ها، حاج آقاها و آغازاده ها اضافه شد و کاخ ها و برج های بیشتری بنا شدند و تعداد اتومبیل های چند میلیون دلاری حاکمان و فرزندانشان با هیچ کشور خاورمیانه قابل مقایسه نیست.
این سوال جواب سیاسی و اقتصادی روشنی دارد. جوابی که هر کارگر و زحمتکش آگاه و هر معلم و بازنشسته و پرستار و جوان ایرانی باید بداند.
جواب این بظاهر معما در اقتصاد سیاسی ایران است. بحران اقتصادی ای که توسط حاکمان و سرمایه داران همواره توجیه شده است. زمانی اقتصاد جنگی بود، بعد بازسازی بعد از جنگ داشتیم، تحریم شدیم و حالا می گویند داریم ورشکست می شویم. دیدیم که نه جنگ و نه تحریم و نه اقتصاد مقاومتی رژیم را از پا نینداخت. اما نفس جامعه را برید. تاوان جنگش را ما دادیم. تاوان بعد از جنگ و تحریم و بحران های اقتصادیش را ما دادیم. به ما گفتند کمربندها را سفت کنید. کم تر بخورید و طاقت بیاورید. این کلید حل به ظاهر معمایی است که بورژوازی حاکم ایران راه حلش را داشته و دارد. بحران را و عواقب آن را از قبیل گرانی و تورم و فقر و فلاکت را بر سفره های ما سرشکن کردند. جامعه را به فلاکت کشاندند تا خود بمانند. این را هر کارگر و زحمتکش و جوان و زنی در ایران باید بداند و می داند.
من در اینجا نمی خواهم به شرح مصیبت بپردازم چرا که امروز بیش از هشتاد میلیون کارگر و زحمتکش و معلم و پرستار و بازنشسته و حاشیه نشینان شهرها مصیبت فلاکت را کشیده و می کشند.
جلو چشمان ما شاخص فلاکت یعنی تورم و بیکاری و فقر تا حد گرسنگی در میان ده ها میلیون کارگر و زحمتکش و حاشیه نشینان شهرها با گوشت و پوست و استخوان لمس شده و در آن زندگی کرده یا فقط زنده مانده اند. بخور و نمیر زندگی کردن نیست، زنده ماندن زورکی است.
گفتم که بحران اقتصادی و ورشکستگی های مکرر را بر سفره محرومان جامعه سرشکن و خود درآمدهای سرسام آور کسب کردند. میزان نقدینگی و درآمد بنگاه های اقتصادی گسترده از بنیاد مستضعفان و آستان قدس رضوی و ده ها پروژه سرمایه دارانه قابل شمارش نیست.
در نظام های بورژوایی با کم کردن هزینه ها و به معنایی زدن از نان سفره ی کارگران و زحمتکشان به ا ستقبال بحران می روند. و تلاش می کنند از درآمدهای تصرف شده و در اختیار خود، کم نشود. چرا که اگر اقتصاد در جمهوری اسلامی همواره بحران داشته و در حال ورشکستگی بوده، کسی به ما نمی گوید درآمد بنیاد مستضعفین یا دیگر عرصه های در کنترل دولت و سرمایه داران کم شده. کسی نمی گوید این بنگاه ها ورشکست شدند و دیگر قادر به پرداخت مالیات نیستند. چرا که هیچ کدام از بنگاه های در اختیار اختاپوس سپاه و بیت رهبری ورشکست نشده هیچ، بلکه از درامدشان کم نشده است. در آمدی که مالیات نمیدهد هیچ، بلکه در بخش سازمان های امنیتی، پروژه اتمی و ساخت موشک و جنگ افزار و ایجاد و تامین و تضمین سازمان های نظامی نیابتی در کشورهای مختلف خاورمیانه هزینه شده است. اگر حزب الله به ادعای خودش صد هزار نفر مسلح دارد بنا به گفته رییس این باند تروریستی از اسلحه و حقوق نیروی مسلح و آب و نان و رفاه شان را جمهوری اسلامی تامین می کند. و با هر حساب ریاضی قاعدتا می بایست اقتصاد ورشکسته، حزب الله و حشد شعبی و فاطمیون و حوثی های یمن و تروریست های افغانستان که رهبرانشان در ایران هستند را ورشکسته کند. چرا که اگر یک ماه تا دوماه حقوق این نیروی عظیم پرداخته نشود نیرو ریزش می کند و بساطش برچیده می گردد.
کارگران و زحمتکشان ایران این یک فقره را بسیار خوب آگاهند و می بینند و بارها در مبارزاتشان به آن استناد کرده اند. اما این هنوز کل مساله بحران اقتصادی را پاسخ نمی دهد. معلوم است که پول هست، اسلحه هست، نیروهای امنیتی و پلیس و زندان ها و لباس شخصی ها کم نشده اند، زندگی لاکچری بالای شهری ها سر جایشان است، باید برای همه این ها دلایل دیگری وجود داشته باشد و دارد.
اول صحبتم گفتم که بحران اقتصادی رژیم واقعی است اما این بحران را نه در بالا و در ارکان های اقتصادی وسیاسی حاکمیت و نه در کاهش هزینه نیروهای امنیتی داخلی و نیابتی منطقه ای و نه در سفره سرمایه داران و نماندگان سیاسی شان در مجلس و قوه های مجریه و قضایی و پلیس مخفی و سران سپاه و بسیج و لشکر حول و حوش بیت رهبری می توان دید. این بحران را تنها بر سفره اکثریت هشتاد میلیونی کارگران و زحمتکشان و معلمان و پرستاران و بیکاران و بی مسکن های حواشی شهرها می شود دید. این ورشکستگی به قیمت ورشکستگی سفره ما و به قیمت بیمار شدن مریض هایی که توان خرید دارو ندارند و کرایه نشین هایی که قدرت پرداخت کرایه را از دست داده اند، تمام شده است. حکام ورشکسته اما یادشان نرفته است که کماکان پول برق و گاز و خدمات و حمل و نقل را باز همین مردم باید بپردازند بدون کم و کسری. عدم پرداخت تنها یک فقره باعث قطع برق و گاز و خدمات شهری می شود. بحران اینجا است. بر سفره های کارگران و زحمتکشان. کارگرانی که ماه ها حقوق معوقه دارند تا کارفرما و پیمانکار سودش کم نشود. تاوان را زحمتکشانی می دهند که برای ببمارشان توان خرید دارو و هزینه بیمارستان ندارند. این هزینه ها را از سفره ما بر می دارند تا درآمدشان کم نشود. راه حل بحران اقتصادی در جمهوری اسلامی یعنی همین. یعنی هزینه ی زندگی مردم بالا و بالاتر بشود، تا از درآمد آنها کم نگردد. وگرنه تنها درآمد یکی دو تا از بنگاه های عظیم وابسته به بیت و سپاه برای تامین زندگی ارزان مردم کفایت می کند. اما این درآمد باید جای دیگری صرف شود نه برای ارزان سازی زندگی مردم، نه برای افزایش دستمزد و حقوق کارگران و مزدبگیران و نه برای بیمه بیکاری به بیکاران و نه برای تامین مسکن برای بی مسکن ها و نه برای نان و گوشت و میوه ی سفره ی محرومان.
جمهوری اسلامی بحران دارد. ورشکستگی همیشه بیخ گوشش هست، اما از درآمد موسسات اقتصادیش کم نمی شود. چرا که این ورشکستگی را بر سفره ما سرشکن می کند.
هر ایرانی زحمتکشی تعداد نهادها و سازمان های مالی و اقتصادی و سیاسی تحت فرمان رهبری و سپاه را باید بشناسد. این ها مخفی نیستند و جلو چشمان ما قرار دارند. از قبیل:
یکی سازمان های سیاسی و امنیتی است از قبیل:
سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شورای نگهبان، قوه قضائیه ایران، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، شورای عالی امنیت ملی، سازمان بسیج مستضعفین و نیروی انتظامی.
یکی دیگر نهادهای تحت اداره مستقیم خامنه ای است که بودجه اش را دولت می دهد یعنی از درآمد مملکت مثل نفت و صنایع و معادن و غیره. این ها عبارتند از:
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، سازمان اوقاف و امور خیریه، سازمان حج و زیارت، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی
و بالاخره نهادهایی که مستقلا و تماما در کنترل خامنه ای و بیت رهبری است:
آستان قدس رضوی، آستان مقدس احمدی و محمدی – شاهچراغ، بنیاد پانزده خرداد، بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، ستاد اجرایی فرمان امام، سازمان اقتصادی کوثر، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، شورای عالی قرآن، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، کمیته امداد امام خمینی، مؤسسه اطلاعات، بنیاد علوی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، حوزه علمیه قم، بنیاد برکت، مؤسسه کیهان، مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها...
این ها نهادهایی هستند که درآمدشان قابل کنترل نیست و مالیات نمی دهند هیچ، حتی بخشا از بودجه سالانه مبالغی به عنوان کمک دریافت میکنند.
به این ها هزینه های نیروهای نیابتی در منطقه را اضافه کنید...
خوب هر شهروند زحمتکش جامعه ایران حق دارد از خود بپرسد که بحران های افتصادی این همه سال و اقتصاد در حال ورشکستگی ایران، چقدر این نهادها را تحت تاثیر قرار داده یا ورشکست کرده است. صنایع نساجی ورشکست شد و نتیجه اش را کارگران این بخش که بیکارشدند، دیدند. معادن ایران یکی پس ازدیگری ورشکست می شوند و کارگران که مزد معوقه شان را خواستند شلاق خوردند، 5 سال هزاران کارگر کشت و صنعیت نیشکر هفت تپه را سر دواندند و ازار رساندند و فعالین شان رادستگیر و شکنجه کردند تا بالاخره کارگران تنها و تنها با قدرت متحدشان توانستند جلو تخریب و ورشکستگی این شرکت بزرگ را بگیرند و شغل شان را حفظ کنند.
اما بحران اقتصادی و ورشکستگی اقتصاد ایران بر هیچکدام ازنهادهای فوق و نیروهای نیابتی منطقه ای خراشی وارد نکرده است.
با مشاهده این واقعیات و فاکت ها بر هر کارگر و زحمتکش روشن است که معنای بحران اقتصادی و ورشکستگی اقتصاد در ایران چیست و این بحران فقط و فقط طبقه کارگر شاغل و بیکار و معلمان و بازنشستگان و پرستاران و حقوق بگیران جزء و به معنایی اکثریت مردم محروم ایران تحت تاثیر قرار می دهد و تاوانش را می دهند. بحران اقتصادی جمهوری اسلامی کمر جامعه را خم کرده است اما خم به ابروی نهادهای تحت کنترل سپاه و بیت رهبری نیامده است. خم به ابروی حسن نصرالله و حشد شعبی و حتی بشار اسد نیاورده است...
وقتی طبقه کارگر ایران و زحمتکشان و حاشیه نشینان شهرها به این واقعیات کاملا واقف باشند بنا براین باید دید که راه حل چیست؟ آیا راه برون رفتی وجود دارد؟ آیا امکان بهبودی در سطح معیشت جامعه هست؟ آیا دولت نقشه و پروژه ای علیه فلاکت دارد؟ جواب به طور قطع منفی است.
ما می بینیم و واقفیم که ریشهی فلاکت جامعه دربحران اقتصادی است. رکود، بیکاری، تورم، صنایع ورشکسته، فرسودهگی ابزارتولید، خصوصی سازی همهی عرصههای اجتماعی از جمله آموزش، بهداشت، درمان، حمل و نقل، انرژی؛ صنایع مولد مواد غذایی (از نان تا شیر) مسکن، پوشاک و کفش؛ ورشکستهگی بخش هایی از تولید داخلی و واردات کالاهای بنجل چینی از عمامه آخوندها تا سنگ قبر و تسبیح شان... همه این ها به معنای یک بحران کاپیتالیستی عمیق در اقتصاد ایران است.
اما این بحران راهحل اقتصادی ندارد با توجه به بحران اقتصادی لاینحل هیچ رفرمی در آیندهی نزدیک و قابل پیشبینی؛ ممکن نیست. نه از میزان بیکاری کم می شود و نه تورم و قیمت ها به عقب برمی گردند...
این شرایط معین، تقسیم بندیهای اجتماعی سابق را به درجه زیادی تحت تاثیر قرار داده و تغییر داده است. مثل جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانشجویی، حتی مسایل قومی و غیره. همه چشم ها به سفره دوخته شده است. این فلاکت اگر نتواند رژیم را از پا بیندازد، جامعه را از پا می اندازد. فقر و فلاکت قبل از هر چیز باعث فروپاشی اجتماعی است. عوارض دردناک فقر و فلاکت در جامعه کمر شکن و دردناک است:
تن فروشی، اعتیاد، فساد مالی، کودکان کار، خشونت علیه زنان، افسردگی، طلاق، خودکشی، بیماریهای روانی و ...
به این لیست سیاه، تصادفهای جادهیی، آلودهگی هوا، افزایش بیماری های عفونی، سیل و زلزله و اپیدمی کرونا را اضافه کنید. اینجا سومالی و اریتره و زامبیا نیست. کشوری است که همین چند سال پیش هزار میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است.
برای مردم فلاکت زده در نگاه اول یک راه حل وجود دارد و آن در آوردن ثروت های تصرف شده توسط بورژوازی حاکم ایران از دست آنها است. این مطالبه ی خیزش های دی و آبان بود.
اما خیزش و عصیان اجتماعی میلیونی را نه می شود از پیش سازمان داد و نه می شود آن را پیشبینی کرد. نمی شود منتظر شد تا دی و آبان دیگر کی اتفاق می افتد. در نتیجه یک راه حل اجتماعی و توده ای و سیاسی وجود دارد که آن هم تشدید مبارزه طبقاتی و مطالبات اقتصادی و معیشتی توده های مردم گرسنه است. اعتصابات کارگری در مراکز صنعتی، فشار طبقاتی برای ایجاد شوراها و سندیکاهای مستقل کارگری و در تداوم خود جنبش اعتصابی گسترده کارگری است.
تجارب تا کنونی حاکی از این است که بروزاتِ گوناگونِ مبارزۀ اقتصادی در نفت و گاز و پتروشیمی ها و هفت تپه و فولاد و .... در مقیاس گستردهای در حال افزایش و گسترش است. چشم انداز این وضعیت، دست زدن به عمل تودهای و اقتصادی در سراسر کشور، با شرکت بخشهای بسیار بیشتری از پرولتاریا است.
علاوه بر معوقه ها و با خواست افزایش دستمزد و امنیت شغلی، کارگران و زحمتکشان علیه هزینۀ بالاى زندگی و فقر و فلاکت اجتماعی و ایجاد شوراها و تشکل های مستقل کارگری صدایشان را بلند کرده اند. جنبش اقتصادی که در تمام چهار دهه اخیر وجود داشته، در سالهای اخیر به اوج خود رسیده و بلوغ سیاسی و طبقاتی چشمگیری نشان داده است.
کمونیست های کارگری و در ابعاد اجتماعی گسترده در جامعه می بایست به این شرایط توجه بسیار جدی کرده واین جنبش را با سلاح تبلیغ و ترویج ضد سرمایه داری تجهیز کنند. یک حرکت اقتصادی به عنوان منشا و بنیان اصلی کل بحران اقتصادی و فقر و فلاکت سازمان و گسترش یابد.
طبقه کارگر و توده های زحمتکش و گرسنه را باید به علت فقر و فلاکت بیشتر و بیشتر آگاه کرد. نوک حمله ی مبارزه اقتصادی و برای تامین معیشت باید متوجه نظام سرمایه دارانه در همه ابعاد اقتصادی، سیاسی و تبه کاریهایشان. به این معنا هر مطالبه و خواست رفاه از دولتی که اکنون در کنترل نظامی ها و امنیتی ها است، بخودی خود سیاسی است.
تا آنجا که به جامعه بعنوان یک کلیت و اکثریت فلاکت زده مربوط است در درون خودش تحرکاتی که نشان از آماده شدن نقشه مند برای تعرض دارد. یعنی سازمانیابی بزرگ کارگری، مجامع عمومی، راه حل شورایی و تحزب رهبران سرشناس کارگری و اجتماعی در مراکز تولیدی بزرگ و کوچک و در سطح محلات و شهرها.
با این وصف صورت مساله باید روشن باشد. دولتی که از مرزهای داخلیاش عبور کرده و برای تعیین سرنوشت مردم عراق و سوریه و لبنان و بحرین و افغانستان و عربستان و غیره خود را ذیحق میداند…، چنین دولتی با تمام قدرت واقعی هستهیی و موشکی و پلیسی و نظامی و امنیتی و برج میلادش از تامین نان شب مردم ناتوان است. جالب است که در میان طیف های مختلف بورژوازی معمم و مکلا همگی از شرایط فلاکتبار فقر و بیکاری و گرانی حرف می زنند و دادشان بلند است. اما این ها جز غر و لندهای ریاکارانه بیش نیست.
نباید گذاشت انسان گرسنه که در درجه اول هدفی جز سیر شدن شکم ندارد غم نان باعث شود که از دیدن دلایل این اوضاع غافل بماند. غم نان نباید باعث شود که هر کارگر و زحمتکش وجوان و زنی در ایران در زندگی عمیق نشود، کتاب نخواند، یاد نگیرد. باید ورای زندگی فلاکت بار و تلاش برای زندگی انسانی همزمان آگاهیاش را بالا برده و به جهان اطراف خود بیاندیشد. شواهد تاریخی زیادی هست که بورژوازی حاکم گرسنه نگه داشتن اکثریت مردم را ضامن بقای طبقه زالو صفت حاکمه اش می داند. ضمن این که جمهوری اسلامی علاوه بر سرکوب، ابزار دین و خرافات را هم برای تحمیق بخش عقب مانده جامعه در خدمت گرفته است.
نظامی که به خود اجازه میدهد حتی درپوشش پزشکان و پرستاران در محیط بیمارستان ها خط و نشان بکشد و وارد خصوصیترین حریم شخصی شهروندان شود و یک ارتش مجهز را برای “مبارزه با بد حجابی” به خیابانها گسیل کند و برای دخالت در زندگی جامعه درس جهالت و بلاهت به نام امر به معروف و نهی از منکر در دانشگاه سازمان دهد، نظامی که دغدغه اش تکمیل و گسترش موشک های جدید و تانک و توپ و غنی سازی است، ظاهرا شکم های گرسنه نان و شیر و گوشت و مرغ و میوه را بیخیال شده است. اما این بلاهت خیالبافانه حاکمیت جمهوری اسلامی را گرسنگان در خیزش های دی و ابان گوشمالی دادند و در هفت تپه سیلی خوردند. هر سیلی طبقه کارگر و زحمتکشان جامعهٍ؛ یک گام بورژوازی حاکم را به عقب رانده و مجبور به کرنش در مقابل اعتراضات اجتماعی و اعتصابات کارگری می کند. هر پیروزی در مبارزه طبقاتی و اقتصادی گامی ما را به جلو می برد.
عبور از بحران اجتماعی و فلاکت اقتصادی ایران در دستان طبقه کارگر و مردم زحمتکش قرار دارد. رهایی از نکبت نظام سرمایه داری و مصیبت هایش در پیام اعتصابات کارگری، اعتراضات اجتماعی و خیزش های توده ای شنیده می شود. مصادره ی انبارها، اعتصابات عمومی و شورش بینوایان در راه است.
دنیای پس از این بحران در جهان اگر قراراست ساختار اقتصاد تغییر کند، باید ساختار سیاسی و قدرت و حاکمیت تغییر کند و جای بالایی ها و پایینی ها عوض شود .
طبقه کارگر و کمونیسم اش باید خود را برای کسب قدرت آماده کند. سوسیالیسم بعنوان آلترناتیو این نظام باید شفاف تر، قابل حصول و دسترس در معرض انتخاب جامعه قرار گیرد.
کلام اخر، طبقه کارگر برای بحران و ورشکستگی اقتصاد سرمایه دارانه راه حل ندارد. راه حل طبقه کارگر اگاه و زحمتکشات جامعه کسب قدرت از طریف شوراهای مردمی و سازماندهی تولید بر اساس نیازهای مردم و نه سود اقلیت مفتخور است. حاکمیتی که در آن حقوق نمایندگان به اندازه یک کارگر ماهر است. مردم جواب سرمایه دارانه به اقتصاد ورشکسته ندارد. اگر دولت مدعی است که ورشکسته شده یا می شود، کنار برود و قدرت را به مردم بسپارد. مردم فریب بازی های بورژوازی حاکم را نمی خورند. نمی توانی کنار برو و قدرت را به مردم واگذار کن. هر زمانی حکام جمهوری اسلامی از بحران و ورشکستگی حرف زدند باید اگاه بود که حقه ای در آستین دارد. مثل این که صبر کنید. ورشکسته ایم، تحریم شده ایم و از این ننه من غریبم در آوردن ها.
طیفی ازکارگران کمونیست وسوسیلیست و ازادیخواهان و برابری طلبان؛ با این تصمیم و آمادگی سراغ جامعه می روند. لشکری از سوسیالیست هایی که حزب می سازند، اعتصابات سراسری و عمومی و مصادرهای انقلابی سازمان می دهند و قیام و انقلاب را در دستور قرار می دهند.
این تنها راه نجات جامعه از فقر و گرسنگی و فلاکت و از بیماری و مرگ و میر و تباهی است. این تنها راه نجات زندانیان از خطر مرگ بر اثر کرونا ، شکستن درب زندان ها و آزادی همه ی زندانیان از اسارت دشمنان مردم است.
شوریدن بر این نظام، مصادره نیازمندیهای احتکار شده، بازپس گیری پول و نقدینگی بانک ها، تصرف صدها هزار آپارتمان خالی سرمایه داران از جانب بی مسکن ها و مستاجرینی که نمی توانند کرایه خانه را بپردازند، مدت ها است به امر ضروری و حیاتی جامعه تبدیل شده است. زمان آن فرا رسیده است که کاخ نشینان و لواسان نشین ها از وجود مفتخوران و زالوها پاک شوند.