اگر رژیم ایران حق اعتراض و مطالبات مردم را به رسمیت نشناسد، فروپاشی آن حتمی است

ایران و جهان
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

اعتراض‌های مردم خوزستان به بحران بی آبی و ناکارآمدی حکومت اسلامی، اکنون به دیگر شهرها و مناطق کشور از جمله ایذه و دزفول سرایت کرده و موجی از همبستگی ملی از سوی کارگران و معلمان و اصناف و اتحادیه‌های مستقل را برانگیخته است.

فرانک چالاک، فعال سیاسی در ایران، به حکومت اسلامی ایران هشدار داده است که اگر حق اعتراض مردم و مطالبات قانونی آنان را به رسمیت نشناسد، اعتراض‌ها به سرعت به دیگر مناطق کشور سرایت خواهند کرد و فروپاشی قدرت در ایران اجتناب ناپذیر خواهد بود.

 فرانک چالاک در گفتگو با رادیو بین‌المللی فرانسه گفته است :

"بحران بی آبی تنها یکی از مشکلات عدیدۀ ساختاری در ایران است که در کنار سایر بحران‌ها یک نارضایتی گسترده را در کل کشور به وجود آورده است. تردیدی نیست که بحران بی آبی خوزستان دیر یا زود به دیگر مناطق کشور سرایت خواهد کرد، اگر تاکنون نکرده باشد.

بحران بی آبی در تحلیل نهایی بیلان یک حاکمیت ناکارآمد و غیرمسئول است که حاضر نیست مسئولیت هیچیک از خطاهای خود را بپذیرد. بدتر حتی : به جای پذیرش خطاها، مشکلات و بحران‌ها، حاکمیت ایران دائماً یا در حال انکار آنها است یا در بهترین حالت آنها را به تحریم‌های آمریکا و بهانه‌های مشابه نسبت می دهد، هر چند سال‌هاست که متخصصان متعهد در این کشور نسبت به وجود بحران‌ها و پی آمدهای سنگین آنها هشدار داده اند.

اکنون ابعاد فاجعه بی آبی یا بحران آب در خوزستان و دیگر مناطق کشور آنقدر عمیق شده که دیگر هیچ راه حل فوری برای آن قابل تصور نیست و حتی اگر فرض کنیم چنین راه حلی وجود می‌داشت به کارگیری آن از عهده این حکومت خارج است. این حکومت در بهترین حالت قادر است یکی دو روز سدها را بازکند تا آب آشامیدنی مردم برای چند روزی تأمین شود و اعتراض‌ها کاهش یابد...

 

برای حل واقعی بحران‌ها جمهوری اسلامی باید عاقبت اعتراض های مردم را به رسمیت بشمارد و بپذیرد که مردم مطالباتی دارند.  باید بگذارد مردم حرف شان را بزنند. جواب اعتراض مسالمت آمیز مردم خوزستان گلوله و سرکوب نیست. سرکوب باعث تسری هر چه سریعتر اعتراض‌ها به دیگر شهرها و مناطق کشور می‌شود.

در این بین، اما، اصلاح طلبانی که همچنان خواستار استمرار وضع موجود هستند و در همین انتخابات اخیر می خواستند باصطلاح "صدای بی قدرت ها" باشند و به این بهانه آنان را پای صندوق های رأی بکشانند، اکنون صدایی از خود آنان شنیده نمی شود، در حالی که همان "بی قدرت ها" به صورت مسالمت آمیز به میدان آمده اند.

بی دلیل نیست که مردم اعتماد خود را به اینان که سه درصد آرا را در همان "انتخابات" به دست آوردند، از دست داده‌اند و خود به مرجع اصلی رویدادها تبدیل شده اند : مردم خودشان به تنهایی راه خود را یافته‌اند و از بسیاری از سیاسیون بمراتب جلوتر افتاده‌اند.

در هر حال، اگر حاکمیت تصمیم بگیرد که به مطالبات مردم پاسخ شایسته بدهد، در بادی امر باید یک جراحی بزرگ در درون خود انجام بدهد. در غیر این صورت بعد از فروپاشی اقتصادی و اجتماعی که عملاً روی داده، به زودی نوبت به یک فروپاشی سریع قدرت خواهد رسید.