نویسنده: فواد عبداللهی
سراشیبی حاكمان
«دلنگرانی» اخیر ترامپ پیرامون حكم اعدام معترضین آبان ۹۸ به توسط جمهوری اسلامی همانقدر توخالی و مضحك است كه «دلواپسی» دو جناح نظام در مورد قتل جورج فلوید پوچ بود. چگونه است كه این لات به تمام معنا با تحریم اقتصادی و گرو گرفتن نان و داروی ۸۰ میلیون انسان در ایران، ككش نگزیده اما حالا به حكم اعدام ۳ جوان شركت كننده در تحولات ابان ماه گذشته معترض است؟!! از سال گذشته تا سهشنبه این هفته، ۲۲ مورد اعدام با تزریق سم در برخی ایالات آمریكا صورت گرفته است. سیاه روی سفید، قانون اعدام جزو شاخصها در قانون اساسی دولت آمریكا تعریف شده است؛ تفاوتش با جمهوری اسلامی آنجاست كه هر كدام دیگری را به تبعیت از شكل و فرم قانون اعدام دیگری فرا میخوانند. بر این اساس، هركدام دیگری را به «نقض حقوق بشر» و دخالت در امور دیگری محكوم میكنند. با این كار، یكی بر سركوب بیمحابای معترضان در آمریكا به توسط پلیس و دستگاه سركوبش صحه میگذارد، و آن دیگری اعتراضات ۹۶ و ۹۸ در ایران را «اغتشاش» و «عوامل آمریكا» میخواند تا با توسل به این تاكتیك جامعه به تنگآمده را مرعوب كنند. هر دو، تا هستند بقصد ارعاب مردم، به هم نان قرض میدهند و محتاج یكدیگراند.
فاكتوری كه امروز همه جای دنیا تغییر كرده است رابطه مردم با دولتها است؛ به همین اعتبار، حاكمان صدای لرزش زمین زیر پایشان را حس كردهاند. تا جایی كه به رابطه هر دو دولت با مردمشان برمیگردد، هدف، چیزی جز سركوب طبقه كارگر و مردم معترض نیست. این محور تاكتیك همه حاكمان بویژه و بطور عریان در جهان پس از كرونا است. هر دو ناتوان از مهار اوضاع داخلی و توده عظیم بپاخاسته علیه وضع موجوداند. هر دو سراشیبی را تجربه میكنند. هر دو با موج برگشت مطالبات محرومان روبرواند. سلاح اعدام و ارعاب مردم نمیتواند به «عادیسازی» شرایط بحرانی نظام سرمایهداری در دوران كرونا كمك كند. اوضاع خطیرتر از آن است كه فرصتی به بازسازی نظام آقایان بدهد. برزخ كاپیتالیستی حاكمان، با بیداری بشریت از آمریكا و اروپا تا ایران و خاورمیانه سینه به سینه شده است. تا جایی كه به ایران برمیگردد، هدف از اعدام و احكام اعدامیهای آبانماه ارعاب و عقبراندن مردم و تنگكردن حلقه اختناق در جامعه است. سركوب و اعدام، شیوه اصلی ارتجاع اسلامی برای حفظ حاكمیت كثیفش در ایران است. جزٸی از موجودیت جمهوری خون و جنایت اسلامی از روز به قدرت خزیدنش در ایران بوده و تا پایان عمر منحوسش ادامه خواهد یافت. اما ورق تماما برگشته است و ناقوس مرگ جمهوری اسلامی از دیماه ۹۶ و ابان ۹۸ توسط جامعه به صدا درآمده است و اكنون زمزمه «اتحاد اتحاد» در هر كارخانه و كوچه برزنی پیچیده است. روند تحولات در جامعه ایران در دستان قدرتمند نیروی بلفعل طبقه كارگر و كمونیستها و تعیین تكلیفشان با حاكمیت است. بحران اقتصادی - سیاسی و بیداری بر سر مطالبات رفاه، معیشت، برابری و لغو قانون اعدام را ضربدر حاكمیت ۴۰ ساله استبداد و آپارتاید جنسی در ایران كنید به مخزن باروت یك انقلاب كارگری همانند انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ میرسید.
یك «پلیس بهتر»
مارک کوئین، هنرمند انگلیسی روز چهارشنبه مجسمهای از «جن رید»، معترضی سیاهپوست از جنبش «زندگی سیاهپوستان مهم است» را به جای مجسمه سرنگون شده ادوارد کولستون، دلال برده قرار داد. سرنگونی مجسمه او بازتاب خشم عمومی از تداوم و بازتولید تبعیض و بردهداری در جهان كاپیتالیستی است که در پی کشتهشدن جورج فلوید، به دست پلیس ایالات متحده آغاز شده است. مقامهای شهری مجسمه کولستون را به خارج از این شهر برده و قرار است این مجسمه به موزه تاریخ سپرده شود. اما شهردار شهر بریستول تنها ۲۴ ساعت در مقابل طعم شیرین تحمیل قانون محرومان به حاكمان دوام آورد! عمق آزادیخواهی و آزادمنشی بورژوازی در انگلستان ۲۴ ساعت بطول انجامید! به دستور شهرداری شهر، تندیس جایگزین از صحنه برداشته شد. شهردار شهر در مقام یك «پلیس خوب» فرموده است كه «مجسمه ساز بدون اخذ اجازه از شهرداری اقدام به جایگزنی كرده است و این خلاف قانون است؛ ایشان باید هزینه انتقال مجسمهاش را هم پرداخت كند»!
و دقیقا همینجاست كه دم خروس جناب شهردار بیرون میزند: «خلاف قانون»!! آیا جناب شهردار، این «پلیس بهتر» شهر، از همین مردم اجازه گرفته است كه نماد بردگی را به مدت سه قرن در وسط شهر كوبیدهاند؟! آیا این «سگ خوب» شهر، به افكار عمومی مردم رجوع كردهاند كه ببینند مقام و منزلت یك دلال برده چقدر است و مقام و جایگاه یك فعال ضد نظام بردگی چقدر؟! كدام شایسته احترام و قدردانیاند؟!
خیر! قرار نیست كه حق و قانون، از پایین به بالا اعمال شود. جناب شهردار مطیع پارلمان و قانون بردگی مزدی و نمادهای تاریخی طبقه حاكمه است؛ این قانون، سیاه روی سفید شالوده دمكراسی پارلمانی است؛ در دورانی كه مردم در همین انگلستان تره برای حاكمان خورد نمیكنند و سمبلهای ناسیونالیسم عظمتطلب انگلیسی از جمله چرچیل را به باد استهزاء گرفتهاند، ایشان مامور تذكر دادن به مردم و مجری قانون بردگی در چهارچوب سیستم حقوقی بورژوازی است. از منظر جناب شهردار، حق آزادی بیان و آزادی اعتراض به تبعیض و بردگی و حقارت تنها تا آنجایی مشروع است كه «حق مالكیت و امنیت» نظام سرمایهداری را به مخاطره نندازد. مالكیت خصوصی «مقدس» است و كسی نمیتواند جلوی تداوم بردگی را بگیرد!! تا وقتی كه نظام آقای شهردار حاكم است و پارلمان، پلیس، دادگاه، روزنامه و تلویزیونش را برای «امنیت» و اقتدار خود برپا میدارد عملا چه جایی برای آزادی بیان اكثریت مردم و اعتراض محرومین علیه بردگی مزدی باقی میماند؟! تا وقتی كه نیروی كار كالا است و كار گیر آوردن مردم مشروط به میل و منطق سودآوری سرمایه است، «حق كار» در عمل یك شوخی توهین آمیز به صدها میلیون بیكار در نظام بردگی مزدی آقایان است. تا زمانیكه حق مالكیت حاكم است تبعیض جنسی و نژادی علیه بشریت در اشكال گوناگون آن ادامه دارد.
نظامی كه اساسش حق مالكیت خصوصی و تقدس نمادهای ناسیونالیستی و بردهداری است، از همان ابتدا مهر جنایتكاران و استثمارگران و بی حقوقی مطلق اكثریت عظیم مردم جهان را بر پیشانی خود دارد. این قانون و نظام حقوقی بورژوازی است كه جناب شهردار دارد دوباره گوشزد میكند و به آن وجهه ابدی و ازلی میدهد. برای ایشان، گذشته سیاهیلشكر آینده است. اما رویدادهای چندماه گذشته به بهانه قتل فلوید در همین انگلستان ثابت كرد كه «هرآنچه سفت و سخت است دود میشود و به هوا میرود». آنچه امروز روی ذهن مردم سایه انداخته است تبلیغات و پروپاگاند جناب شهردار حول مسٸله «قانون» نیست بلكه برعكس، مردم دریافتهاند كه برای رهایی واقعی از بردگی مزدی و برای بدست آوردن حقوق واقعا انسانی باید چهارچوب محدود و قسطی دمكراسی پارلمانی را پشت سر گذاشت. برابری و آزادی واقعی بشر، از دالان نظام حقوقی بورژوازی نمیگذرد. بنای جامعهای كه بر اساس نفی مالكیت، بردگی، سود، تبعیض، دادگاه و پلیس و ارتش بورژوازی ساخته شود تنها از عهده طبقه كارگر و انقلاب كارگری ساخته است. پاسخ به نیازهای فردی و اجتماعی انسان تنها بر اساس مشاركت مستقیم و آزادانه تودههای انسانی در امر سیاست و اقتصاد و قانون بنا میشود. نبرد طبقاتی سهمگینی در متن جامعه انگلستان در جریان است. شبحی كه جناب شهردار را به سمت دفاع از قوانین بورژوایی مالكیت و نهادهای آن كشانده است، همین نبرد آشكار مادی - سیاسی و طبقاتی در متن جامعه است.
كشتی سوراخ سوراخ نظام
خامنهای در یک ارتباط ویدئویی با نمایندگان مجلس به آنها توصیه کرد «از حاشیهسازی و تشنج میان قوا پرهیز کنند. مردم با گریبانگیری و تشنج میان قوا مخالفند.»
مردم مخالف دعوا در بالای نظام و تشنج میان قوا نیستند! برعكس، مردم از معركه دوجناح عبور كردهاند و مطلقا توجهی به حقهبازیها در بالای نظام ندارند. امروز هر كلكی بر علیه خود نظام كار میكند. تاكتیك «اعترافگیری» و «سناریوهای سوخته» راه میاندازد، فعالین سیاسی و رهبران و سخنگویان كارگری را دستگیر میكند اما زیر فشار متحدانه مردم مجبور به عقبنشینی میشود و اعتراف به شكست میكند. به هر سمتی میچرخد با انگشت اتهام دهها میلیون مردم روبرو میشود. كارش به جایی كشیده است كه به هر شاخهای دست دراز میكند، میشكند. پژواك اتهام از طرف میلیونها مردم در گوششان طنین میافكند. جناحهایش در مجلس همدیگر را متهم میكنند و همزمان دست كمك به سمت هم دراز میكنند. برای همدیگر پاپوش درست میكنند و همزمان زیر بغل همدیگر را گرفتهاند كه زمین نخورند. هر از چند گاهی عدهای را محاكمه میكنند تا مجرمین اصلی و اختلاسگران «دانه درشت» را پشت پرده نگه دارند اما باز طولی نمیكشد كه دستشان رو میشود و مردم به ریششان میخندند. علنا میگویند كه از نظر مردم این نظام عمرش را كرده است. در میان كابوسی از آینده تاریك، میخواهند لحظاتی نفس آرام بكشند. فهمیدهاند كه «دیگر هیچ جناحی در دل مردم جا ندارد»؛ ظریف نظام را به كشتی در دریای متلاطم تشبیه كرده بود كه سرنشینانش از فرط سوراخ، خواب راحت ندارند. نزد طبقه كارگر و مردم ایران اكنون زمان اتحاد و چفت شدن از پایین برای نبرد نهایی است. زمان رها شدن نه فقط از دست این نظام كه رها شدن مردم منطقه از دست یكی از مسببین فلاكت و تباهی است.
از اسراٸیل: «بگذارید نفس بكشیم»
«بگذارید نفس بكشیم»، پیام هزاران تظاهركننده اسراٸیلی بود كه شامگاه سه شنبه گذشته علیه دولت نتانیاهو پیرامون بحران كرونا و پیامدهای اقتصادی آن از جمله بیكاری در تلآویو سر داده شد. از حدود ۴ میلیون شاغل اسرائیلی، بیش از یک میلیون کار خود را به دلیل شیوع ویروس کرونا از دست دادهاند. تا جایی که نرخ بیکاری در اسرائیل طی ماههای اخیر از ۳ درصد به ۲۷ درصد افزایش یافته است. آنچه عیان است، نبرد و مبارزه علیه حاكمان در جهان پسا كرونا تشدید شده است؛ تسلیم نشدن شهروندان اسراٸیلی به قانون كور «عادیسازی» شرایط توسط دولت و «زندگی با كرونا» ادامه تعرض جنبش ساختارشكنانه محرومان به ساحت كاپیتالیسم است كه از چند ماه پیش تاكنون به اشكال مختلف از آمریكا تا اروپا در جریان بوده است. آنچه عیان است اعتراض علیه حجم سرمایه و ثروتی است كه دولتها صرف پروپاگاند جنگی و زرادخانه نظامی خود میكنند. آنچه این وسط بیصاحب است مبارزه با اپیدمی جهانی كرونا و «حفاظت از جان انسانها» است. كیفرخواست طبقه كارگر و مردم اسراٸیل یك كیفرخواست جهانشمول است. تپش بشریتی است كه جهت بقاء خود علیه منجلاب سرمایهداری و دولتهای آن ناچار است قد علم كند.