روایتی بر پدیده بازجو-خبرنگاری
حکایت بازجو-خبرنگاری، حکایت بریدن سَرِ جامعه است با پنبه! این روزها که علاوه بر دروازهبانی و سانسور خبر که محصول منافع طبقه حاکم و اقتصاد سیاسی رسانه است، خبرنگاری با کار ویژه جدیدی سر برآورده؛ شاخه رسانهای نهاد اطلاعاتی.
اتاق خبر به اتاق بازجویی منتقلشده و خبرنگار ردای بازجو به تن کرده تا خوراک خبری را از اعترافات اجباری، دروغین و زیر شکنجه کسب کند. درنتیجه همنشینی تنگاتنگ بازجو-خبرنگاری و بازجو-شکنجهگری متولدشده است. در ادامه بیش از ۱۷ مورد از بزرگترین همکاریهای خبری-اطلاعاتی را آوردهایم.
به گزارش کانال روزنامهنگاران مستقل ایران، در پی اقرار آمنه سادات ذبیحپور، گزارشگر ۲۰:۳۰ به دیدار و گفتگو با بازجوی یک فعال مدنی برای ساخت مستند «طراحی سوخته» یک شاخه از اقدامات دستگاههای امنیتی زیر ذرهبین جامعه قرار گرفت. سپیده قلیان، فعال مدنی و کارگری از حضور ذبیحپور در اتاق بازجویی گفته بود. پیشتر نیز اظهارات پسر کاووس سید امامی، فعال محیطزیست نشان میداد علی رضوانی، دیگر گزارشگر صداوسیما در شب ساخت مستند «مظنونین همیشگی» به خانه آنان رفته و سؤالاتی را از مادرش پرسیده بود. چنین است که اغلب گزارشگران ۲۰:۳۰ مقرب به اطلاعات بوده و اسلوب و مواد خام مجرم سازی را عیناً دریافت و پیاده میکنند. گزارشهای این محبوب قلوب هدایای نفیسی نیز میگیرند؛ برعکس گزارشهای انتقادی خبرنگاران مستقلی چون مسعود کاظمی از اتاقهای لاکچری بند ۳۵۰ زندان اوین که ضمیمه کیفرخواستش شد!
فعالان چپ؛ زیر ضربههای ممتد
کمتر کسی میداند که رونق کار آمنه سادات ذبیحپور، گزارشگر امنیتی در بخش خبری ۲۰:۳۰ با ساخت مستند «طراحی سوخته» و مشخصاً پروژه سرکوب پربسامدترین دوره از جنبش کارگری به دستور وزارت اطلاعات آغازشده است. پیشازاین مستند، او مجموعاً چهار گزارش برای صداوسیما آماده کرده بود و طی فاصله زمانی مهرماه ۹۶ تا آبان ماه ۹۷ هیچ گزارش تصویری از او در صداوسیما در دست نیست. اولین خوشرقصی ذبیحپور در مهرماه سال ۹۶، مستندی با عنوان «لکه ننگ» بوده که مربوط به اعتراضات عاشورای ۸۸ است اما از آبان ماه ۹۷ بهصورت مستمر به خبرسازیهای امنیتی مشغول بوده و همکاری او با اطلاعات به اوج خود میرسد. اخیراً نیز با ساخت سریال خبری «اما واقعیت ماجرا...» درباره اعتراضات آبان ۹۸ به بازجو-خبرنگار پرکاری تبدیلشده؛ چراکه نقل است؛ «طمع را سه حرف است و هر سه تهی!»
اگرچه هیچگاه نوبت به پخش مستند «مظنونین همیشگی» علیه فعالان محیطزیست نرسید، اما خبرگزاری فارس گوی سبقت را در پروندهسازی از صداوسیما ربود و گزارشی با عنوان «جزییاتی از خودکشی یک متهم به جاسوسی در زندان» و «ردپای امارات در پرونده جاسوسی کاووس سید امامی» منتشر کرد تا مرگ مشکوک کاووس سید امامی را در بین افکار عمومی با رمز «خودکشی یک جاسوس» موجه جلوه دهد.
جهشی در انتساب به بیگانگان
بازداشت و پروندهسازی برای فعالانِ صنفی و سیاسی بدون عملکرد مستمر شاخه رسانهای نهادهای اطلاعاتی که در هر رسانهای شعبه دارند، ابتر میمانَد. خبرسازی در رسانهها همگام با بازجویی فعالان و از روی یک سناریوی از پیش معین صورت میگیرد. صدای بازجوی همسر سعید امامی که بر سر زن فریاد میزند «اسرائیل رفتناتو بگو» در اتاق بازجویی میپیچد؛ همزمان عامل ارتباط با موساد تیتر یک روزنامهها میشود.
درواقع وظیفه بازجوی اطلاعات، نه جمعآوری مستندات برای پرونده؛ بلکه القای سناریویی از پیش تعیینشده است. چنانکه وظیفه بازجو خبرنگار، نه ارائه مستندات و واقعیات، بلکه خبری کردن همان سناریوی از پیش تعیینشده و القای آن به افکار عمومی است.
حرکت اعتراضی بهخودیخود جرم انگاشته میشود و متهم صرفاً باید به نقش عامل بیگانه اقرار کند. چنین است که اعتراض بهصورت بالقوه یک عمل مجرمانه محسوب میشود و فعالیت صنفی، عملی شنیع!
طراحی سوخته البته وجوه متمایزی نسبت به دیگر پروندهسازیها داشت؛ بعد از چند دهه کارگران سنت جنبش اعتراضی و اعتصابات را همهگیر میکردند؛ چهرههایی از بین کارگران بیرون از حلقه خودی قدرت بهعنوان قهرمان به جامعه معرفی میشدند و از اعتراض خیابانی تابوزدایی میکردند. طراحی سوخته بهجای سناریوی ارتباط با موساد و آمریکا، تمرکز اصلی خود را بر احزاب کمونیستی ازجمله «ارتباط با حزب کمونیست کارگری» قرارداد و همان شب با همکاری باشگاه خبرنگاران جوان یک اعتراف آرشیوی از بهروز کریمیزاده، عضو تشکل «دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب (داب)» را از دهه ۸۰ بیرون کشید که به «ارتباط با حزب حکمتیست» اعتراف میکرد. اگرچه طی این سالها آکامنیوز و بولتننیوز طی گزارشهایی از این احزاب نام میبرند اما طراحی سوخته یک تصمیم نادر از سوی وزارت اطلاعات، در نام بردن از احزاب برای چند میلیون مخاطب تلویزیونی محسوب میشود.
متهمسازی کارگران و محرومان
در پی طراحی سوخته اسماعیل بخشی، فعال کارگری شرکت نیشکر هفتتپه سرخط خبرسازیهای امنیتی اکثر رسانهها قرار گرفت. کمتر کسی همچون اسماعیل بخشی مورد هجمههای امنیتی رسانهها قرار گرفت. این پروژهای در راستای محبوبیت زدایی از اسماعیل بخشی بود که آن روزها تبدیل به قهرمانی اجتماعی میشد.
حسین شریعتمداری، پدر بازجو خبرنگاری ایران در سرمقالهای با عنوان «کاسهای که زیر نیمکاسه بود» شخصاً اقدام به پروندهسازی برای اسماعیل بخشی کرد. برخی گزارشها ادعا میکردند، او در نیشکر هفتتپه کارگری نمیکرده یا به عبارتی در بخش اداری مشغول به کار بوده است. بولتننیوز در گزارشی با عنوان «ناگفتههای ارتباط اسماعیل بخشی و عسل محمدی با کمونیست کارگری» این خط را ادامه داد و موارد متعدد دیگری مقاله و گزارش در راستای این هدف امنیتی در آن روزها منتشر شد.
در امتداد مستندسازی از دستگیرشدگان اعتراضات، در آبان ماه ۹۸ نیز از دستگیرشدگان خوزستان، سیستان و بلوچستان و بازداشتشدگان فشافویه گزارشهایی روی آنتن رفت. اعترافات اجباری با عنوان «تازهترین اعترافات سر شبکههای رسانههای معاند» که در آن اذعان شده سر شبکههای اصلی رسانههای معاند خارجی در سیستان و بلوچستان جلوی دوربین پروندهسازها قرارگرفته، منتشر شد. دراینبین از مردمی که بهصورت فلهای از خیابانها جمع کردند، اعتراف اجباری گرفته و منتشر کردند.
رسانه قتلگاه خبرنگاری
سرخط اخبار رسانههای پرونده ساز برای فعالان صنفی محدود به این گزارشها نیست. همزمان با بازداشت مرضیه امیری، خبرنگار روزنامه شرق که گزارشها انتقادی درباره خصوصیسازیها نوشته بود، خبرگزاری فارس مطلبی با عنوان «آیا مرضیه امیری خبرنگار بود؟» منتشر کرد. در این پروندهسازی تصاویر باکیفیتی از تجمعاتی به چشم میخورد که فارس آن را «تجمعات عناصر چپ مارکسیستی در شهریور و دی ۹۶» عنوان میکند. در این گزارش نام فعالانی دیگری چون امیرحسین محمدیفر، لیلا حسینزاده و یاشار دارالشفا که طی دو سال اخیر بازداشت و احضار شدهاند، برده شده است. تصاویری که قطعاً از دوربین عکاسان وزارت اطلاعات که در تجمعات اجیرشدهاند، بهدستآمده است و به دست کسی نمیرسد الا بازجو-خبرنگاران.
مسعود کاظمی، خبرنگاری که به دستور وزارت اطلاعات از ادامه همکاری با خبرگزاری ایرنا منع شده بود، سوژه یکی دیگر از گزارشهای امنیتی رسانهها بود. «خبرنگار اصلاحطلب در نقش شعبه دوم آمدنیوز» مطلبی است که مشرق نیوز درباره این خبرنگار زندانی منتشر کرد و با ارجاع به تکتک توئیتهایش برای او پروندهسازی کرد. موضوعی که کاظمی را برای یک سال و نیم راهی زندان کرد.
نوشین جعفری، عکاس و خبرنگار حوزه سینما در روزهای سخت انفرادی نیز از هجمههای پروندهسازیان رسانهها در امان نماند. باشگاه خبرنگاران جوان در گزارشی به نام «همهچیز درباره صاحب اکانت هتاک به مقدسات/پشت پرده ارتباط نوشین جعفری با فتنهگران و پروژه سفیدسازی توسط سلبریتیها» او را چهره ضدانقلاب معرفی کرد که چون به مقدسات توهین کرده، مستحق هر رفتاری از سوی بازجویان است.
خبرگزاری دانشجو نیز بهعنوان ضلع دیگری از پروندهسازهای رسانهای به سراغ محمد شریفی مقدم، دانشجوی دانشگاه شریف رفته است و مطلبی با عنوان «آشوبگری در لباس دانشجو» منتشر کرده است. این گزارش چنان عریض و طویل است که از فعالیت او در گروه سبز تا جمعیت امام علی اطلاعاتی میآورد. حتی از طولانی شدن سنوات تحصیلیاش یاد میکند. اطلاعاتی جزئی از زندگی شریفی مقدم که به دست کسی نمیرسد، الا بازجو-خبرنگاران.
استاد و مسئول در حلقه سرکوب
سها مرتضایی، دانشجوی ستارهدار و دبیر سابق شورای صنفی دانشجویان دانشگاه تهران نیز از پروندهسازیهای خبرنامه دانشجویان ایران، در امان نمانده است. در این پروندهسازی از خوراک خبری خبرگزاری ایسنا که با داوود آقایی، معاون آموزشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران گفتگو کرده شاهد میآورد که بگوید؛ سها مرتضایی اصلاً نمره حدنصاب برای قبولی دکترا نیاورده است. این گزارش توسط بازجو-خبرنگار خبرنامه دانشجویان ایران، «حمزه دستیار» نوشتهشده است که خود دانشجوی دانشگاه تهران است.
خبرگزاری فارس یکی از ارگانهای رسانهای نهادهای امنیتی اخیراً خبری با عنوان «صدای ضدانقلاب از دانشگاه رازی به گوش میرسد» منتشر کرد و در آن با صالحی، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه مصاحبه کرده و قصد پروندهسازی علیه سه تشکل دانشجویی با کلیدواژه «گروهکهای مارکسیستی» دارد.
این خبرگزاری درباره دانشجویان دانشگاه تهران نیز چندین نوبت گرای امنیتی داده است که از آنها میتوان به مستند «آدرس غلط» و «پشت پرده ناآرامی دانشگاه تهران» اشاره کرد که به تجمع اعتراض دانشجویان به گشتهای تذکر حجاب در دانشگاه میپرداخت.
خبر «"محکوم فتنه" و "حامی کشف حجاب" در بین داوران جایزه ادبی بوشهر» نیز در خبرگزاری فارس منتشر شد که به پروندهسازی در مورد داوران جایزه ادبی برنامه سومین دوسالانه ملی جایزه ادبی بوشهر پرداخته بود. در این خبرسازی نصب تصاویر سناتورهای پهلوی بهانه به دست بازجو-خبرنگاران فارس داده بود.
هرچند که این روایات هولناکاند اما تنها گوشهای از پروندهسازیهای نهادهای امنیتی در همکاری با رسانهها بوده است. تربیت بازجوها برای خبرنگاری موضوع تازهای نیست. در زمانهای زیست میکنیم که تعدادی از نخستین حلقههای بنیانگذار وزارت اطلاعات به ستون نویسان دموکراسی خواه و اصلاحطلب تبدیلشدهاند و بیانیههای آتشین در نقد سانسور میدهند که آمنه سادات ذبیحپور در مقابل آنها کارآموزی صادق است.
هر که صدایی به مخالفت بلند کرد و درد جمعی را گفت با پروندههای قطوری که رسانهها نقش موجه سازی آن را داشتند، راهی زندان شد.
متن: کانال روزنامهنگاران مستقل ایران