در جریان اعتصابات کارگران هفت تپه در سالهای اخیر، یکی از نقدهایی که منتقدین که از جمله چند تن از فعالین باسابقه ی جنبش کارگری هم متاسفانه جزو آنها بودند این بود که چرا اسماعیل بخشی و نمایندگان کارگری هفت تپه مطالبات و مشکلات کارگری را از طریق گفتگو و رایزنی حل نمیکنند؟ حتی برخی فعالین کارگری ادعا میکردند بخشی و دوستانش توانایی و قدرت چانه زنی ندارند لذا از طریق اعتصاب میخواهند به اهداف خودشان برسند... در پاسخ به این دوستان، بهترین نمونه برای رد نقدشان، آنها را جلسات تعیین نرخ حداقل دستمزد توسط نمایندگان کارگری (که البته نمیدانم چه کسانی آنها را بعنوان نماینده کل کارگران ایران معرفی کرده است) با نماینده کارفرماها و دولت ارجاع میدهم.
پس از دوماه جلسه و گفتگو و رایزنی نتیجه همان شد که باب طبع کارفرماها و دولت بود نمایندگان به اصطلاح کارگری را به هیچ حساب کردند و حداقل دستمزد از یک میلیون پانصد شد یک میلیون هشتصد در سالی که تورم 41 درصد اعلام شده ست... خب این هم گفتگو و رایزنی و تلاش برای حل مشکلات کارگری با گفتگو، تازه سر یکی از صدها مطالبه ی کارگران، حداقل دستمزد.
آیا این افزایش دستمزد با تورم 41 درصدی را باید حداقل نامید یا حداقل حداقل حداقل دستمزد؟
وقتی نمایندگان به اطلاح کارگری را به هیچ حساب میکنند و خودشان میبرند و میدوزند آیا برای کارگران چاره ای جز متشکل شدن و اعتصاب باقی می ماند؟
اگر علاوه بر حداقل دستمزد میگفتیم حداقل سهم کارگر از تولید، حداقل سهم کارگر از سود، حداقل سهم کارگر از ثروت حاصله، حداقل سهم کارگر از شهرت و قدرت حاصل تولید و ده ها حداقل سهم از کار و تولید و فروش و سود و پول را نیز با گفتگو محاسبه کنید چه می کردند؟
اسماعیل بخشی
21 فروردین 99