اخیرا شهرداری و بهزیستی اقدام به جمع اوری کودکان با نام "ساماندهی کودکان کار وخیابان" زده اند. معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی صراحتا گفته که هدف این طرح، پاک کردن وجود این کودکان از معابر شهری است: "هدف طرح مشترک ساماندهی کودکان کار و خیابان ایرانی و غیر ایرانی این است که شاهد حضور آنها در معابر شهری نباشیم."
امروز در میان تمام معضلات اجتماعی، مسأله ی کودکان کار و خیابان، معضلی ست که گریبان جمهوری اسلامی را گرفته است. کودکانی که بدلایل مشکلات اقتصادی جامعه و فقر و فلاکتی که چهره ی زشت ش را بیشتر و بیشتر بر خانواده ها تحمیل می کند و اگر جامعه به همین منوال پیش برود. طبعا شاهد آمار سرسام آور و حضور تعداد بیشتری از این کودکان کار در خیابان ها خواهیم بود.
نگاه دولت به کودکان کار از دو منظر شرم آور است. اول اینکه نگاه فاشیستی و تفکیک کودکان به ایرانی و غیرایرانی بودن و از منظر دیگر زیبا سازی شهر با نگاه شیئ وارگی و زائد به کودکان کار!
امروز در میان تمام معضلات اجتماعی، معضل کودکان کار و کودکانی که کاستی و ظلم و بی عدالتی و فقر موجب محرومیت آن ها از حقوق اولیه انسانی، نظیر احترام و رعایت شان انسانی و محرومیت از حق ادامه تحصیل به خاطر ورود زود هنگام به عرصه کار می باشد، مطرح است و پیامد آن تباهی دنیای کودکانه شان و بلوغ زودرس ، اعتیاد، بیماری های واگیردار و عفونی، ایدز ، خطراتی هستند که کودکان کار را تهدید می کنند .
تراژدی تلخ کودکان کار سرچهارراه ها و فال فروشان قطارهای مترو و حکایت کودکانی که برای تامین زندگی خانواده خود مجبور به کارهای سخت و طاقت فرسا هستند قلب هر کسی را که از انسانیت ذره ای بهره برده باشد به درد می آورد. ذهن کودکان کار اگرچه درک درستی از دنیای کودکانه به دلیل این ظلم که خود نقشی در آن ندارد بر او روا داشته شده ندارد، اما زندگی کردن شبیه بچه های دیگر، رفتن به مدرسه ، بازی کردن و کودکی کردن انتهای رویای کودکانه اشان است، رویایی که دستگاه های حکومتی موظفند به آن رنگ حقیقت بزنند.
بنا به تعریف، کودکان کار به کودکانی اطلاق می شود که به دلیل نابسامانی های خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی که از آموزش بهداشت فردی، امنیت، تغذیه مناسب، تفریح و برابری در برخورداری از نیازهای سنی و کودکانه محروم مانده اند و ناگزیر توسط والدین و یا کارفرمایان به کار در کارگاه ها ، خیابان ها، منازل، کوره پزخانه ها، مزارع، ترمینال ها ، قالیبافی ها، حمل کالاهای قاچاق و یا کار در خیابان مشغول می شوند و بعضی دیگر در مراتع، نانوایی، مغازه، کوره پزخانه، ترمینال و دستفروشی، جمع آوری زباله و مواد بازیافت و مکانهای به شدت غیر بهداشتی و زیان بار برای سلامت کودکان مجبور به کارکردن هستند. کودکانی که در این سن نیاز به تحصیل و تفریح و رشد سالم دارند. فقر و مشکلات خانواده به روشنی مهمترین عامل واداشتن کودکان به کار محسوب می شود اعتیاد و بیکاری والدین، و کودکان ترک شده و بدون خانواده موجب به وجود آمدن پدیده ناخوشایند کار کودک شده است، اما روی دیگر این سکه این است که پدیده فقر مسئله ای ما وراء الطبيعه نیست بلکه فقر "چه مالی و چه فرهنگی" را سیستم حاکم برجامعه بوجود می آورد و به بخشی از جامعه تحمیل میکند.
کودکان کار چاره ای ندارند جز آن که مخارج پدر علیل و از کارافتاده و یا معتاد مادر مریض خود را تامین کنند، که بر اساس ماده 32 پیمان جهانی حقوق کودک " کودکان باید در برابر کاری که رشد و سلامت آنان را تهدید می کند حمایت شوند و مهمترین وظیفه هر حکومتی ست . در این خصوص ایجاد حق هویت برای کودکان، صدور کارت شناسایی و تامین امکان تحصیل در مدارس است" این در حالی است که در حکومت جمهوری اسلامی، جز روش ضربتی و سرکوب گام دیگری برنداشته است. در حال حاضر آمار مشخصی و دقیقی از تعداد کودکان کار در ایران وجود ندارد هرچند که برخی منابع و سازمان ها از وجود دو میلیون کودک کار در ایران خبر میدهند ولی آمارهای غیررسمی تعداد کودکان کار را بالغ بر چهار میلیون نفر تخمین زده اند که با توجه به فلاکت اسفباری که حاکمیت بر جامعه حقنه کرده است و شرایط بد اقتصادی کنونی احتمال افزایش تعداد کودکان کار بیشتر خواهد بود.
حفظ امنیت کودکان ، حفظ امنیت یک جامعه است . کودکان آینده سازان هرجامعه ای هستند. بی شک توجه به امنیت کودکان در همه ابعاد آن سلامت روانی جامعه را به همراه دارد . تامین امنیت اجتماعی جامعه با برخوردار ساختن افراد از نیازهای اساسی زندگی برپایه برنامه های فقر زدایی، انجام می شود. در اینجا ما با یک پاردوکس مواجه می شویم ازطرفی با ارگانهای حکومتی روبرو هستیم که ادعای حل مسئله کودکان کار و خیابان را به اصطلاح دارند و ازطرف دیگر مسبب فقر و فلاکت و به گرو گرفته شدن نان و امکانات زندگی کودکان را از طرف همین حکومت و ارگان هایش را شاهدیم. . همانگونه که در بالا اشاره کردم فقر و بیکاری و یا رفاه و امنیت پدیده هایی هستند که نه کودکان و نه خانواده ها مسبب و مسئول آن نیستند، وقتی جامعه شکل حاکمیت به خود می گیرد پس حکومت مسئول تامین امنیت رفاه و آسایش شهروندان و کودکان است. اگر غیر از این است جامعه نیازی به آقا بالاسری ندارد که هیچ مسئولیتی هم در قبال جامعه ایفا نمیکند. اما اینجا ماجرا این است که دولت می خواهد توپ مسئله کودکان کار و فلاکت و نبود امکانات رفاهی و تفریحی و بهداشتی و تحصیلی را به زمین خود مردم پاس دهد و در زمین خود فقط به فکر زیبایی شهر برای توریست و سد معبر نشدن تجار و فضای بهتر برای دزدی و اختلاس و سود بردن باشد.
و حال این سوال مطرح می گردد که چه نیتی در طرح جمع آوری کودکان وجود دارد؟ آیا هدف سامان دادن این کودکان و ساختن محیطی مناسب با توجه به شان انسانی آنهاست؟ یا پاک کردن صورت مسئله وپوشاندن معضلات جامعه با آوای زیبا سازی شهری و شانه خالی کردن ارگان ها از تقبل مسئولیت درقبال این کودکان است؟
طرح جمع آوری کودکان کار از جانب بهزیستی و نهاد های پیمانکار همپالگی شان چیزی بالاتر از بردن کوکان به اردوگاه ورامین نیست. اردو گاهی که به اردوگاه مهاجران معروف است و کودکان در شرایطی بسیار غیر انسانی و نامناسبی بسر می برند.. که به خانواده ها اجاره نمی دادند کودکان را ببینند . اردوگاهی که در آن هیچ نشانی از احترام به شان و کرامت انسان وجود ندارد. آقایان وزرا و روأسا با پررویی تمام اعلام میدارند که خانواده ها و جامعه نگران کودکان جمع آوری شده نباشند چون امکانات لازم برای تامین امنیت و رفاه و رشدشان را ارگانهای مسئول فراهم می آورند، این در حالی است که کودکان را در اتاق هایی که ظرفیت آن برای پنج نفر است بین بیست تا بیست و پنج نفر را اسکان می دهند یا اردوگاهی به اسم یاسر که کل ظرفیت این اردوگاه سی و پنج نفر ظرفیت دارد ولی جدیداً صدوده نفر از کودکان جمع آوری شده را در آنجا اسکان داده اند.
کودکان هیچ نقشی در محل تولد خود ندارند و به لحاظ انسانی نیز کودک در هر جغرافیایی باشد فارغ از هر تبعیض و تقسیم بندی باید مورد حمایت کامل حاکمیت آن کشور قرار گیرند. برخورد فاشیستی به کودکان و بازگرداندن آنها به کشور هایی که اکثرا یا جنگ زده یا اختناق زده هستند و رها کردن آنها در مرزها و یا در کشور هایی که هیچ امنیتی برای آنها موجود نیست جنایت محض است و بشریت متمدن در برابر این اعمال فاشیستی نباید ساکت بماند.
حال اینکه اینجا با یک پدیده عجیب دیگر در حل آسیب اجتماعی مواجه شده ایم در این طرح حکومت برای جمع کردن کودکان از خیابان انگار قرار است به یک گروه سازمان یافته خطرناک حمله کند. در خیابانها با ون به دنبال شکار کودکان میگردند و دسته دسته آنها را دستگیر می کنند. معضل کار کودک را نیز تبدیل به یک مساله امنیتی کرده اند! و به طبع آن سیستم برخوردشان نیز جو ارعاب و حذف و سرکوب خواهد شد.
درواقع این طرح فاشیستی نه تنها مشکل این کودکان را حل نمی کند بلکه خانواده ها محروم را مجبور به استفاده از روش هایی مثل فروش آنها، افزایش ازدواج کودکان، گماردن آنها در کارگاه های زیر زمینی که موجب سوء استفاده بیشتر از آنها و افزایش خطرات جانی آنان خواهد شد.
سیاست تحقیر و توهین به این کودکان با چنین طرحهای ریاکارانه ای فقط ایجاد سرپوش برای دزدی های میلیاردی و چپاول سهم همین کودکان از طرف حاکمیت است و تلاشی مزبوحانه برای تغییر هویت مسببین فقر و تنگدستی مردم و این کودکان و خانواده هایشان است.
این هم یکی دیگر از سیاستهای شکست خورده ی جمهوری اسلامی است، همانگونه که با حذف و پوشاندن زنان مسئله حق زنان را می خواهد نادیده بگیرند، همانگونه که با حذف فیزیکی فرهنگیان می خواهد مسئله اعتراضات معلمان را پاک دهد، همانگونه که با حمله و زندانی کردن و حذف رهبران کارگری می خواهد صدای اعتراض به سطح معیشت و رفاه و امنیت جامعه را خفه کنند، طرح جمع آوری کودکان کار و خیابانی نیز در حقیقت زیر فرش کردن واقعیت مسئله و شانه خالی کردن از مسئولیت شان است.
مردم باید مثل هر عرصه دیگر نه قاطع و محکمی به هر طرح فریبکارانه و دروغین حکام و ارگانهای جمهوری اسلامی بدهند.
مهران رمضانی گیوی
2019/07/29