"عروج" حزب "اجتماع ملی" فرانسه، حزب مارین لوپن که به راست افراطی و گاها "فاشیست" شناخته شده است، در انتخابات اخیر پارلمان اروپا، به موجی از هراس و نگرانی و بحث و بررسی در میان رسانه های بستر اصلی در غرب، دامن زده است. اولین "شوک" ناشی از برتری حزب "راست افراطی" مارین لوپن بر حزب "راست میانه" حاکم یعنی حزب ماکرون در انتخابات پارلمان اروپا، ساختار سیاسی فرانسه را لرزاند!
حاصل این لرزش فراخوان ماکرون برای انتخابات زودرس پارلمان است. امری که قرار است طی سه هفته بسرانجام برسد. اقدامی که "ناظران" و احزاب سنتی در فرانسه آن را "قماری بزرگ" و نسنجیده خوانده اند. با گمانه زنی هایی مبنی بر اینکه در انتخابات پارلمان فرانسه هم راست افراطی از همه آنها جلو خواهد زد و ماکرون ناچار خواهد شد که تا انتخابات ریاست جمهوری، "در یک ائتلاف ناخوشایند با نخستوزیر راست افراطی کار کند".
این رسانه ها در مورد پیشروی راست افراطی در آلمان هشدار میدهند. در ایتالیا پیروزی حزب راست افراطی «برادران ایتالیا» به رهبری "ملونی" نخست وزیر این کشور در این انتخابات را، نشانه تغییر معادلات قدرت نه فقط در ایتالیا که در پارلمان اروپا میدانند. تاجایی که ملونی را بعنوان یکی از قدرتمندترین شخصیت های دور آتی اتحادیه اروپا معرفی میکنند. یکی پس از دیگری نتایج انتخابات پارلمان اروپا را بررسی میکنند و ابراز نگرانی میکنند که آینده اروپا با برتری قابل توجه احزاب راست افراطی، از جمله "ملونی" در ایتالیا "لوپن" در فرانسه، چه خواهد شد!
همه احزاب چپ و راست سنتی پارلمانی و رسانه هایشان در غرب، در بزرگنمایی از "پیروزی" راست افراطی در اروپا و انتخابات پارلمان آن، شریک اند. تلاش میکنند حقایقی را از انظار دور نگاه دارند. حقیقت اینکه در این انتخابات و در فرانسه تنها نیمی از واجدین شرایط، یعنی ۵۰ درصد شرکت کردند و برد ۳۰ درصدی لوپن از این ۵۰ درصد، یعنی حمایت تنها ۱۲ درصدی مردم فرانسه از او! چرخش و عروج و افول الیت سیاسی پارلمانی را بعنوان عروج و افول چپ و راست در جامعه قلب کردن، هنر این رسانه ها است. از میزان بالای رای های سفید در حوزه های انتخاباتی آلمان، از عدم استقبال مردم در اکثر کشورهای اصلی اروپایی از این انتخابات، صحبتی در میان نیست! تا بر شکست پارلمانتاریسم و ریختن توهم به تغییر از بالا میان همین شهروندان جوامع اروپایی، سرپوش بگذارند.
جملگی شان در تلاش برای مخفی کردن این شکست، که چیزی نیست جز صدور رای عدم اعتماد مردم به پارلمانتاریسم و همه احزاب چپ و راست آن، سهیم و شریک اند. برای حفظ ساختار، نه از خطر لوپن که میتواند نخست وزیر ماکرون شود که از خطر شهروندانی که دست رد به سینه همگی شان زده اند و بخصوص در فرانسه همه شان را به بن بست کشانده اند، باید در ابعاد این "پیروزی"، و در مورد "خطر" عروج راست افراطی بعنوان نیروی تهدید کننده "دمکراسی" و اتحادیه اروپا، اغراق کرد! نجات اتحادیه اروپا و دمکراسی پارلمانی در گرو این اغراق و ایجاد ترس و هراس از قدرت گیری این یا آن حزبی است که بیش از دو دهه است که تفاوت چندانی با هم ندارند. احزاب راست و چپ سنتی و رسانه هایشان، برای تقویت موقعیت و مطلوبیت خود و برای جلب اعتماد از دست رفته مردم به آنها، به این اغراق نیاز دارند.
در مورد پیشروی های راست افراطی در مقابل راست میانه و محافظه کار و احزاب چپ میانه و افراطی و "سوسیالیست" و "سوسیال دمکرات" ابراز نگرانی میکنند! احزاب راست و چپ را بازنده اعلام میکنند. میگویند که حزب "چپ رادیکال" یونان موسوم به "سیریزا" در پارلمان اروپا بزرگترین بازنده این انتخابات است. در حالیکه حزب راست افراطی "آلترناتیو برای آلمان" پیشرفت قابل توجهی داشته است! حزب مردم اسپانیا، که به طیف راست میانه تعلق دارد، توانست (هرچند با برتری کمی) بالاخره حزب سوسیالیست حاکم را شکست دهد! و برای نخسین بار حزب راست افراطی "آزادی" در اتریش پیروز انتخابات پارلمان اروپا در این کشور شد! و در مجموع در گروه فراکسیون راست پارلمانی "حزب مردم اروپا" که متشکل از نمایندگان راستگرای میانهرو، لیبرال و محافظهکار است، برنده بزرگ انتخابات پارلمان اروپا بود. و بالاخره رئیس پارلمان اروپا اطمینان خاطر میدهد که اکثریت با کسانی است که موافق بقا اتحادیه اروپا هستند! و جای نگرانی نیست!
بدور از این ارزیابی ها، خوش بینی ها و بدبینی های محافل رسمی حکومتی و رسانه های آنها، آنچه که قابل توجه است، استدلال ها، سوال ها و پاسخ هایی است که رسانه های غربی و دفاتر فکری آنها در مقابل جامعه قرار میدهند! سوال ها و پاسخ هایی که اندکی به تصویر مردم در کشورهای اروپایی از فاصله راست و چپ، فاصله "راست میانه" و "راست افراطی"، نزدیک است. این سوال ها، سرنخ مشکل این احزاب و نگرانی های نظام سیاسی در اروپا را بدست میدهد.
بی بی سی انگلیسی با گفتگوهای ممتد با صاحب نظران و "متخصصین" بدنبال یافتن پاسخی به این سوال است که مبنا و معیار راست و چپ چیست! با فرض گرفتن اینکه در غرب و از جمله برتیانیا اعتماد به انتخابات ها و احزاب سنتی تماما از دست رفته است سوال میکنند که آیا این اعتماد را میتوان مجددا احیا کرد! سوال میکنند که بالاخره راست افراطی فرانسه، همچون ترامپ که به روسیه و پوتین نزدیک است، راست است یا حزب دمکرات آمریکا و جو بایدن و حمایت تسلیحاتی آن از نِئونازیستهای شناخته شده "تیپ آزوف"! منتقدترین های شان سوال میکنند آیا "راست میانه" با سیاستهای راستگرایانه خود در مشروعیت دادن به "راست افراطی" نقش نداشته و مسئول این وضعیت نیست؟ چرا راست ها با پرچم بهبود وضع اقتصادی مردم به میدان میآیند و چپ ها با پرچم "ارزشهای فرهنگی" و "نزاکت سیاسی" و ... !
نخست وزیر "سوسیالیست" اسپانیا مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کرد تا مردم در اینکه میخواهند چگونه اروپایی داشته باشند، دخالت کنند! ماکرون میگوید که پارلمان را منحل کرد و فراخوان انتخابات زود رس پارلمان جدید را داد چرا که بقول خود او، این عملی است برای جلوگیری از خطر "ظهور ملیگرایان و عوامفریبان" و امیدواری به اینکه بتواند رای دهندگان را مجاب کند که "به جای اینکه در معرض تاریخ قرار بگیرند، خود تاریخ را بنویسند"! رای دهندگانی که به همان شکلی مارین لوپن را جلو صحنه میگذارند که ایشان و حزب ایشان را گذاشتند!
از کدام غول می ترسانند! ترامپ و مارین لوپن و ملونی و انواع دیگر شخصیت ها و احزاب فاشیست، راست، نژادپرست و ضدمردمی، مگر چه میتوانند بکنند که طی دو دهه گذشته، راست میانه و محافظه کار و احزاب سنتی چه چپ و چه راست نکرده باشند! سیاست پناهندگی جریان راست "اتحادیه دمکرات مسیحی آلمان" و سیاست های احزاب سوسیال دمکرات را مقایسه کنید! کدام چپ و کدام راست است! در برگزیت چه حزبی چپ و چه حزبی راست بود!
از کدام غول می ترسانند! از عروج هیتلر و برپایی آشویتس های دیگر! مگر در کیس نسل کشی در غزه که هنوز در جریان است، جز حداکثر اظهارات قلبی کم مایه و بی اثر، کسی از این برجستگان در پارلمان اروپا و ایالات متحده و .. توانسته است حتی یک روز آتش بسی را تحمیل کند! تا همین جا و اجازه ندادن به اینکه این آشویتس برخلاف قبلی پنهان صورت نگیرد، حاصل کار مردمی است که در همین کشورهایی که در چنین انتخابات هایی "راست ها در آن به قدرت می رسند"، به میدان آمده اند. اگر کسی باید در سرنوشت اروپا و جهان کشور خود دخالت کند! اگر کسی میخواهد در مقابل افسار گسیختگی راسیسم و نژاد پرستی و خارجی ستیزی و فقر و بیکاری و .. سدی ببندد، همین مردم اند! نه این انتخابات ها و صندوق های رای که معادلاتش تنها و تنها ناشی از فشار پایین است.
مردم را از "عروج" راست افراطی می ترسانند تا سر سیاست را به جریان های سنتی باز گردانند! مگر ماکرون با رها کردن افسار اقتصاد بازار فقر و بیکاری را دامن نزد! جلیقه زرد ها در مقابل اش ایستادند! فراخواندن آنها، برای حفظ ماکرون و حزبش در انتخابات، شعبده بازی است تا قمار!
درست میگویند اروپا در حال تغییر است! ایجاد ترس و هراس برای بازگرداندن سیستم های سیاسی به "وسط" و بازی های پارلمانی سنتی، ممکن نیست. لوپن و ترامپ همانقدر راست هستند که بایدن و ماکرون!
اروپا در حال تغییر است! تغییراتی که شاخص آن نه عروج راست، که ریختن دیوارهای حائل میان راست میانه و راست افراطی، و مهمتر عدم مشروعیت ساختار در همه ابعاد آن از پارلمان و دمکراسی پارلمانی با همه احزاب سنتی چپ و راست آن، تا ساختارهای بین المللی آن! اگر راست بی واسطه به میدان آمده است! چپ بی واسطه را می طلبد!
راستی که کاهش رشد اقتصادی را با پوپولیسم و وعده به فقرا میخواهد "حل" کند! جنبش بورژوایی که در یک دست پرچم " پاسخ های اقتصادی" و در دست دیگر علم و کتل رسمی خارجی ستیزی را بلند کرده و به میدان آمده است! چپ واقعی را به مصاف می طلبد و فرامیخواند! چپ و کمونیسم، در غرب و در اروپا باید چهارچوب های فرسوده پارلمانی و حاشیه ای را بشکند! از چپ پارلمانی عبور کند و با پرچم خود، پرچم سوسیالیسم و اقتصاد سوسیالیستی به میدان بیاید! راست ضد گلوبالیزاسیون و ضدخارجی، چپ انترناسیونالیست و سوسیالیست را فرامیخواند!
پایان چپ و سوسیالیست های غیرکارگری و غیرکمونیستی در غرب رسیده است! شکست پارلمانتاریسم و پایان آن در اروپا، طبقه کارگر، سوسیالیسم و کمونیسم این طبقه را می طلبد. تا برخلاف انواع چپ و سوسیالیست های پارلمانی سنتی در غرب، که "تقدس مالکیت بر وسایل تولید" پایه برنامه های اقتصادی شان است، اعلام کند که برای مالکیت بر وسایل تولید احترامی قائل نیست! مالکیت بر آنها را به نفع جامعه ملغی خواهد کرد! چپی که از حاشیه و گروه فشار و خزیدن در حاشیه "نزاکت سیاسی" و "ارزشهای فرهنگی" و .. به مدعی قدرت و مدعی پاسخ اقتصادی به فقر و بیکاری و جنگ و تخریب محیط زیست است و منابع آن را هم با سلب مالکیت از بورژوازی تامین خواهد کرد!
نوبت به کمونیسم کارگری و عدالتخواهی و آزادیخواهی کارگری در غرب رسیده است. ترامپ و لوپن و بایدن و ماکرون، هم خانواده اند! جنگ و جدل شان، تنها و تنها قطب نمای حرکت مستقل محرومین و طبقه کارگر و بشریتی که در منگنه همه آنها است، را نشان میدهد!
شکست پارلمانتاریسم و بر متن آن "عروج" راست افراطی در اروپا، عروج چپ افراطی، این بار کارگری و کمونیستی را می طلبد.
۱۲ ژوئن ۲۰۲۴