حمله اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق، این فاز از بن بست دولت نظامی اسرائیل در داشتن کمترین افق و دورنمایی از فردای خود پس از به "سرانجام" رساندن نسل کشی کامل از مردم فلسطین در غزه و سایر مناطق اشغالی، و بدنبال آن عکس العمل حمله موشکی جمهوری اسلامی ایران به اسرائیل، هم در سطح جهانی و هم منطقه ای، هم در بعد داخلی و هم بین المللی، بازتابی گسترده و دوگانه داشت.
بازتابی که صف بورژوازی در منطقه و در کمپ قدرت های جهانی، و صف محکومین و مردم تحت انقیاد آنها در سراسر جهان را با سوال های جدی روبرو کرد. سوال هایی که پاسخ های مختلف و گاها متناقض از جانب نیروهای مختلف به آن داده میشود. پاسخ هایی که در عین حال بیان منافع، آرمانهای طبقاتی و قلبی پاسخ دهندگان است.
اگر از "بی بی سی" و "سی ان ان" و دفتر نتانیاهو و بیت خامنه ای بپرسید، بی تردید به شما خواهند گفت که جدال نظامی و رودررو اسرائیل و ایران، ریشه در "موجودیت" دو طرف حول رابطه با معضل فلسطین دارد. یکی آن را به "رهایی قدس" و از بین رفتن موجودیتی بنام اسرائیل، بعنوان یک حکومت مذهبی "ضدمسلمان" گره میزند، و دیگری به "عاقبت" آینده نظام جمهوری اسلامی ایران، بعنوان یک قدرت مذهبی "یهودی ستیز" در منطقه! هیچیک از این پاسخ ها واقعیت آنچه که در دو طرف جدال و در جهان واقعی میگذرد، جدالی که امروز محور تخاصمات جهانی شده است، را منعکس نمی کند.
فاجعه فلسطین و بی حقوقی هفتاد و پنج ساله مردم فلسطین، در این معادله جایی ندارد. اما در این پاسخ ها حقیقتی وجود دارد، که در باطلاقی که دهه ها است از یک طرف میدان تعرض میلیتاریسم غرب و اشغالگری اسرائیل است و از طرف دیگر حوزه تغذیه و میدانداری جنبش ارتجاع اسلامی، این دو موجودیت را به نقطه تقابل امروز کشانده است. حقایقی که باید آن را از پشت تبلیغات و پروپاگاندهای نظامی و سیاسی طرفین و متحدین شان، بیرون کشید.
هویت های مذهبی، ارتجاعی و ضدبشری دو طرف این جدال، واقعی است. هویت هایی که ریشه آن، برخلاف قرون وسطی، نه تقابل جنبش های مذهبی و جنگ میان مردم بر سر اعتقادات مذهبی شان، نه حاصل جنگ "مسلمانان" با "یهودیان" یا "مسیحیت" و ..، که محصول مستقیم کارکرد مدرن ترین، صنعتی ترین و مولد ترین نظام های تاریخ بشر، سرمایه داری در قرن بیست و یکم است. نظامی که به ارتجاع یهودی و ارتجاع اسلامی، متحد یا متخاصم، گاه همبسته و گاه رقیب، برای بقا نیاز دارد.
امروز عربستان سعودی، این مکه اسلامی، تاریخا متحد دولت مذهبی و یهودی اسرائیل است و چین این سرکوب کننده اعتراضات مردمی که اعتقادات اسلامی دارند، متحد مهم و حیاتی جمهوری اسلامی! در بازگرداندن دوباره طالبان به افغانستان در توافقات با آمریکا و بدنبال آن نزدیکی چین و طالبان پس از خروج آمریکا از افغانستان و .. اعتقادات مذهبی جایی ندارد. این مثال ها، تنها گوشه های کوچکی از واقعیت دوری و نزدیکی های سیاسی و اقتصادی را نشان میدهد که بنیاد آن بر نیازها و مقتضیات اقتصاد کاپیتالیسم جهانی نهاده شده است.
پاسخ طرفین این جدال و دستگاه تبلیغاتی شان، نه بیانگر تمام واقعیت است و نه "چراغ راهنمایی" جهت نشان دادن سیر پایان یافتن این تخاصم. نه یهودی ستیزی اسلامی ریشه جدال جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل است و نه "اسلام ستیزی" طرف مقابل. این رویکرد وارونه، کاذب و گمراه کننده، مانع شکل گیری جنبشی برای خلاصی از بنیادهایی است که ارتجاع های سیاسی، بنام مذهب و ملیت و قومیت، یا بنام "امنیت" این و آن بخش کاذب از تقسیم بندی های ضدمردمی، جهان را به لبه پرتگاه انهدام کشانده است. به تقابل ایران و اسرائیل بازگردیم.
حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه و عکس العمل نظامی ایران، در اولین مرحله به موجی از تبلیغات جنگی و مرعوب کننده دال بر ورود جهان به یک جنگ تمام عیار "جهانی سوم"، دامن زد و حول آن موجی از پروپاگاندها، مانور و آماده باش های جنگی در سطح منطقه و در ایران، براه افتاد. دولت ها، چه "شرقی" و چه "غربی" به جامعه فراخوان آماده باش جنگی دادند، برخی شهروندانشان را به خروج از مناطق "بحرانی" (ایران و اسرائیل) و بازگشت فراخواندند و آنها را از سفر به این "مناطق جنگی" برحزر کردند! تبلیغات و تمهیداتی که، پس از ایجاد هراسی هولناک در دل میلیاردها بشر کره خاکی، بسرعت دود شد و واقعیات عریان از پشت پرده دود این تبلیغات نمایان شد.
یک روز پس از حمله نظامی و تبلیغی وسیع موشکی جمهوری اسلامی، که همانطوری که برنامه ریزی و توافق شده بود خسارت جانی و غیرجانی برجای نگذاشت و تنها نمایشی از دسترسی نظامی ایران به خاک اسرائیل بود و پس از این پا و آن پا کردن های کابینه نظامی اسرائیل و گرفتن نبض ترس جهانیان در دستان دستگاه های تبلیغی و .. در نشان دادن اشتهای فراوان "تلافی جویانه" اسرائیل، که بشریت معنی آن را هنوز در غزه می بیند، معلوم شد که هم عملیات نظامی جمهوری اسلامی در سطح آسیب به اسرائیل نمایشی بوده است و هم داعیه های دولت نظامی اسرائیل و عملیات تلافی جویانهآتی آن!
بسرعت پروازهای متوقف شده و فرودگاههای کشورهای مختلف، ایران و اسرائیل، کار عادی خود را از سرگرفتند. پرده های دود کنار رفت. اسرائیل عملیات تلافی جویانه اش را، همانطور که نجوایش را می شد شنید، نه در ایران که در خارج از ایران جستجو میکند و قرار است انجام دهد. رسانه ها اعلام کردند که:
"با لغو محدودیتهای پروازی فرودگاههای ایران که با آغاز حملات ایران علیه اسرائیل آغاز شده بود، پروازهای داخلی و خارجی در آن کشور از سر گرفته شد. پروازها در اسرائیل، اردن و عراق هم به حالت عادی بازگشته است".
بعنوان "مقدمه" اسرائیل افسار تعدادی از وحوش خود را، که نام شیک "شهرک نشین" برسینه دارند، را رها کرد و به جان مردم فلسطین در روستاهای کرانه باخیری انداخت! تا جایی که بی بی سی این بلندگوی تمام و کمال کابینه نظامی اسرائیل ناچارشد گوشه کوچکی از مقدمه عملیات تلافی جویانان ارتش اسرائیل را اعلام کند و در اخبار ۲۹ فروردین خود بنویسد که:
"در کرانه باختری اشغالی توسط اسرائیل، گروهی از شهرک نشینان اسرائیلی به یک روستای فلسطینی یورش بردند و در دوربین مداربسته، مردی نقابدار خودرویی را که در یک گاراژ پارک شده بود، زیر نظر حداقل سه سرباز اسرائیلی آتش زد"
رسانه های دولتی در ایران هم نوشتند که: "انتظار می رود محموله ها یا انبارهای (ایران) در سوریه مورد حمله قرار گیرند. این گزینه ها در حال بررسی است، زیرا حمله ایران منجر به تخریب گسترده ای در خاک اسرائیل نشده است" و همزمان مهره های مهم خود را از سوریه خارج کردند.
تا جایی که به تقابل ایران و اسرائیل برمیگردد، دو قدرت ارتجاعی تا اینجا به مقاصد تاکتیکی خود، که بی تردید کوتاه مدت و تحت تاثیر رویداهای بنیادی تر پیش رو شکننده است، رسیدند.
اسرائیل، که در انزوای بین المللی به خاطر نسل کشی در غزه متحدین تاریخی خود را یکی پس از دیگری (علیرغم تداوم ارسال محموله های عظیم نظامی بسوی اسرائیل) ناچار به فاصله گرفتن سیاسی کرده بود، قادر شد نزد آنها خود را مجددا "عزیز" کند! مسئله فاجعه غزه را موقتا به حاشیه براند. با جلب توجه قدرت های غربی هاله مقدس "امنیت" گرد سرش ایجاد کند و با رفتن در پز قربانی خواهان فشار کمتر برای قطع نسل کشی و کشتار در نوار غزه شود.
از طرف دیگر ایران در بن بست مشروعیت داخلی، قادر شد از یک طرف بی اعتمادی ناشی از تعرض جنبش مردمی به کل حاکمیت را در صفوف خودکاهش دهد، و از طرف دیگر در دیپلماسی بین المللی در میان قطب بندی های جهانی در کنار روسیه و چین قدرت نمایی نظامی اش را وسیله قرار گرفتن در موقعیت مناسب تری کند. بعلاوه و از همه مهمتر با تکیه بر ترس و ارعاب ناشی از احتمال جنگ، با نمایش نظامی و امنیتی و میلیتاریستی کردن جامعه، دست تعرض خود به جامعه، بخصوص زنان و کارگران را دراز تر کند.
اما ورای تقابل اسرائیل و ایران و تبلیغات و پروپاگاندهای طرفین و متحدین شان در جدال قدرت، جنگ زمینی و "رو در رو" و بنیادین دیگری در جریان است که این تقابل تنها مانعی بر سیر پیشروی آن است. مانعی که سیر اوضاع میتواند به سرعت آن را درهم بشکند. اگر منتظر سرانجام تخاصمات و دیپلماسی بین المللی در بالا نماند! اگر نیروهای این جدال زمینی و "رو در رو" بتوانند به یک صف روشن بین سوسیالیستی و انترناسیونالیستی شکل دهند و میدان را بر تحرکات ارتجاع های محلی و منطقه ای و جهانی، تنگ کنند.
جنگ اسرائیل با عزه و مردم فلسطین و با بشریت متمدنی که با خشم و اعتراض ادامه جنایات هفتاد وپنج ساله علیه مردم فلسطین را دیگر بیش از این تحمل نمی کند، نه یک جنگ تبلیغاتی و مدیریت شده، که جدالی "رو در رو" و زمینی است. جدالی که دورنمای پیروزی آن، ورا قدرت های حاکم، روشن است. جدالی که فضای جنگی و تبلیغات جنگی قادر به حاشیه ای کردن آن نشد و فردای خوابیدن هیاهوی تبلیغاتی در امریکا و اروپا، علیه کشتار دولت اسرائیل در نوار غزه و کرانه باختری دوباره سربلند کرد.
از سوی دیگر، جنگ جمهوری اسلامی با یک جامعه متوقع، که بیش از این فقر و تباهی و بی حقوقی زن را نمی پذیرد، جنگی "رو در رو" و زمینی است که هرچند فضای جنگی و میلیتاریستی میتواند مانع پیشروی های بزرگ آن شود، اما ادامه دارد. جامعه ایران حاضر نیست بار تقابل با اسرائیل و شرکت نظامی ایران در میلیتاریسم جهانی، بر سرش خراب شود.
"برد-برد" ایران و اسرائیل، با حمله بیشتر به مردم فلسطین و مردم در ایران، تکمیل شد! اما این "بردها" موقتی است! عمر آن از عمر عملیات های نظامی و نمایشی شان بیشتر نیست! جنگ کنترل شده و جنگ کنترل نشده، نزاع مدیریت شده و قابل مدیریت و نزاع غیرقابل مدیریت پایین با بالا به موازات هم جریان دارد. تا امروز این پایین بوده است که جهانی را علیه نسل کشی از مردم فلسطین در غزه به میدان آورده است و در میدان نگاه داشته است!
جنگ و نزاع جمهوری اسلامی و دولت نظامی اسرائیل، جنگ مردم در ایران نیست. اما جنگ جمهوری اسلامی با مردم ایران، بخصوص زنان و طبقه کارگر، جنگ هردو ارتجاع یهودی و ارتجاع اسلامی است. جمهوری اسلامی هرچه در عقب زدن مردم موفق تر شود، میدان برای انواع باکتری های قومی و ملی و مذهبی و دخالت ارتجاع امپریالیستی متحد کابینه نظامی اسرائیل، فراهم تر میشود.
پاسخ های اسرائیل و ایران، روشن است. انعکاس این پاسخ ها را اما در صف جنبش های سیاسی در دو طرف این نزاع، باید دید. در جنگ های "رو در رو" که قربانیانش از فلسطین تا عراق و ایران و افغانستان و .. مردم بی گناه هستند، در بطن جنگ نظامی و تبلیغاتی دو قدرت ارتجاعی در منطقه و در حالی که جمهوری اسلامی بر قله رفیع تبلیغات ناسیونالیستی نشسته است، تبلیغات اپوزیسیون راست پروغرب، "چندش آور" است.
عکس العمل حاشیه این جدال ها، در دفتر آقای پهلوی و بیت رهبری ایشان، این "سرمایه ملی" بورژوازی غرب برای روزهای طلایی "رژیم چینج"، هم دیدنی است و هم مشمئز کننده! در گرما گرم هراسی که دستگاه های تبلیغاتی جهانی در مورد ابعاد تخاصم نظامی بین ایران و اسرائیل براه انداخته اند، ایشان و رسانه های طرفدار ایشان امیدوارند که حمله اسرائیل به ایران سرآغاز تغییرات دمکراتیک باشد و رژیم چینح! انگشت رهایی بشریت را بسمت هدف گرفتن سر افعی و اختاپوس هایی نشانه میگیرند که با دخالت نظامی، به شکلی که مناسب باشد، در این منجلات برایشان رژیم چینج تولید کند. لکنت زبان رضا پهلوی و تحیر خبرنگاری که با "هزار من سریشم" میخواهد سر و ته صحبت های او را به وقایع مهمی که در شرف جریان است، بچسپاند، تماشایی است.
"مقام معظم رهبری" آیت الله خامنه ای مشعل ناسیونالیست عظمت طلب ایرانی را از ایشان و خانواده سلطنتی ایشان تحویل گرفته است و موضوعیت ایشان به نحو رقت باری به پایان رسیده است. چرخش صدوهشتاد درجه ای ایشان از شخصیتی مدعی "ایران دمکراتیک" به کاسبکاری که همه هستی ش را به شانسی در ویرانه های ایران باقی مانده از تقابل های میلیتاریستی گره زده است، از این رو است. شاهزاده خلع سلاح شده، دیگر مشعلی برای گرداندن در دست ندارند. اپوزیسیون راست عظمت طلب ایران، با عظمت طلبی جمهوری اسلامی و نمایش نظامی موشک باران و مقابله با اسراییل و رژه ارتش در روز ارتش و ... بازنده این ماجرا است.
در همین شرایط، جامعه هشتاد میلیون جمعیتی که در ایران برای رفاه و آزادی، در حال به زیر کشیدن هیولایی است که بیش از چهار دهه است زندگی شان را به تباهی کشانده است، راه خود را میرود! سالها است که نه در این منجلابها که به نیروی خود و با راه حل های خود راه پیشروی خود را باز میکند. تداوم اعتراضات وسیع و سراسری برای معیشت و علیه فقر و گرانی و فساد و بی مسئولیتی نظام، که یک روز هم به خاطر "افتخارات" ارتش و پروپاگاندهای نظامی یا باد به غبغب انداختن های رئیسی و خامنه ای تعطیل نشده است، مقابله با دراز شدن دست تعرض به زنان و ادامه اعتصابات و اعتراضات کارگری و جدال برای آزادی زندانیان سیاسی و .. مشعل روشنی است که در دست جامعه برای رفاه و آزادی و برابری همچنان روشن است. جدال جامعه ایران با جمهوری اسلامی بعنوان مسبب فلاکت و بی حقوقی و همه نابسامانی های اجتماعی، جدالی است که در این باطلاق تقابل قدرت های ارتجاعی، راه خود را باز میکند. راهی که چاره ای ندارد جز اینکه سوسیالیستی باشد.
١٧ آوریل ٢٠٢٤
٢٩ فروردین ١٤٠٣