مظفر محمدی: مثلث شوم تخریب طبقه کارگر

مقالات
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

۱- امپراطوری محجوب و خانه کارگر.  علیرضا محجوب رییس خانه کارگر در مصاحبه ای با روزنامه جوان متعلق به سپاه پاسداران مواضع خود و سیاست های ضد کارگری تشکل دولتی خانه کارگر را تکرار و تاکید کرده است.  محجوب پس از ۶ دوره نمایندگی مجلس در انتخابات دوره یازدهم رای نیاورد و به مجلس نرفت. این در حالی است که بالغ بر دو میلیون کارگر عضو در پرونده ی خانه کارگر ثبت است. کارگرانی که محجوب نتوانست آن ها را پای صندوق های رای بکشاند.

محجوب در کاخ بزرگی که با پول عضویت و بیمه کارگران و رانت های مختلف از صندوق بیمه اجتماعی و بیمه بازنشستگی و... خریداری شده، سالهاست بر کرسی سلطنت امپراطوری خانه کارگر لم داده است.
محجوب میگوید، مشارکت در انتخابات تنها راه است و مسیر دیگری نیست. او صندوق رای را ابزار اراده مردم می داند و  تحریم انتخابات را ایستادن مقابل نظام و کشیدن اسلحه به روی آن است که میگوید ما اهل این کار نیستیم. محجوب بر این گمان خود پای می فشارد و تاکید می کند که اگر ابزاری وجود داشته باشد برای هر اقدام اصلاحی آن ابزار صندوق رأی است.
اما ما می دانیم و وجدان کرم خورده ی محجوب هم خبر دارد، صندوقی که نام او از آن در میاد و مجلسی که او بر صندلیش می نشیند نه برای اصلاح چیزی بلکه پشتوانه ی بقای امپراطوری خانه کارگر و حقوق  ماهیانه 200ی  میلیون تومانی برای او و دیگر نوکران سرمایه در مجلس اسلامی است.  محجوب از این پشتوانه و پول در مجلس یازدهم محروم شد و اکنون دارد برای مجلس دوازدهم سینه چاک می کند.
 
۲- محجوب فعال صنفی یا سیاسی!
 
برای محجوب، طبقه کارگر یک صنف است و میگوید من از موضع کارگران حرف می زنم نه موضع یک فعال سیاسی. می خواهد بگوید کارگران یک صنف اند و کاری به سیاست ندارند.
اما بر کسی پوشیده نیست که هر حرکت کارگری ولو برای معوقه ها با پلیس و باتوم و زندان و شلاق روبرو و سیاسی شده است. محجوب و خانه ی کارگر او هم یک ابزار سیاسی برای توجیه شرایط برده وار طبقه کارگر و سلاخی این طبقه بر درگاه مقدس سرمایه و نظام تبهکار اسلامی آن است.  
او در جواب سوال مکرر مصاحبه کننده ی نشریه جوان وابسته با سپاه پاسداران که شما در جبهه اصلاحت هستید، طفره رفته و نهایتا می گوید که او مخلص هر دو جناح است. نوکر شورای نگهبان است و از آن تشکر می‌کند، همه رؤسای جمهور را دلسوز میداند و نهایتا مطیع و فرمانبردار ولایت فقیه و رهبری عظیم الشان خامنه ای است. او می گوید: "ما اعتقاد به جمهوری اسلامی داریم. مرجع اعتقادی ما هم ولایت فقیه است که اینجا عکس ایشان بالای سر ماست."
این روباه مکار، یک پا در جبهه مرده ی اصلاحات و یک پا در جبهه اصولگرایان دارد. حال که بازار اصلاحات توسط مردم برچیده شده، مجیزگوی اصولگراها است و می گوید، امروز برخی از اصولگراها در زمینه عدالت و کارگران بهتر حرف می‌زنند، باید این جریان را تقویت کرد و دست آنان را بوسید که مسیر را پیدا کردند.
محجوب همه ی سوراخ سنبه های نظام را آزمایش کرده و امروز تنها راه بقای امپراطوری خانه کارگر را توسل به ایدئولوژی اسلام که در خطر است و صندوق های رای یافته است. او در واقعیت نه فعال کارگری و نه کاره ای در عالم سیاست است. او یک دله ی حریص آخور سرمایه داران و کارفرماها و دولت  و خانه کارگرش سوپاپ اطمینانی است که نظام سرمایه را از ضرباتی که طبقه کارگر و مبارزات و اعتصاباتش وارد می آورد محافظت می کند. محجوب نقش قمار باز ماهر را بازی می کند، اما امروز روی اسب بازنده ی نظام و ولایت و رهبری، شرط بندی کرده و سرنوشت خود وامپراطوریش را به سرنوشت نظام گره زده است. نظامی که توسط اکثریت جامعه و جنبش ها و خیزش های پی در پی به چالش کشیده شده و حکم سرنگونیش داده شده است.
 
۳- مثلث تخریب طبقه کارگر
 
مثلث شوم "خانه کارگر"، "شوراهای اسلامی کار" و "انجمن های صنفی" که بعضا پسوند اسلامی هم دارند، از عوامل مخرب در طبقه کارگر اند و هیچکدام منفعتی از طبقه را نمایندگی نمی کنند. این ها گرگ هایی در لباس میش برای فریب دادن کارگران و برقراری آشتی و مسالمت و همکاری با کارفرماها و دولت هستند. دهه ها است طبقه کارگر گروگان این تشکل های دولتی و زرد و ضد کارگر و مانع جدی بر سر راه ایجاد تشکل های مستقل کارگری هستند. 
 
شوراهای اسلامی کار
 
رهبری شوراهای اسلامی کار از نفوذی های وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه تشکیل شده است. این نهاد پلیسی در میان طبقه کارگر کاری جز ایجاد تفرقه، جاسوسی و اخلال در مبارزات کارگری و حمایت بی چون و چرا از کارفرماها و دولت ندارد و یک نهاد منفور در میان طبقه کارگر است.
 
خانه کارگر
 
خانه کارگر و حزب اسلامی کار بیش از سه دهه است که قدرتمند ترین تشکل صنفی کارگران در سراسر کشور است . علیرضا محجوب، حسین کمالی، علی ربیعی و ابوالقاسم سرحدی زاده از چهره های کلیدی این تشکل سیاسی هستند. خانه کارگر جمهوری اسلامی، تحت عنوان سندیکا، درسازمان جهانی کار جا گرفته است.
در دوره خاتمی و سپس رفسنجانی سلطه ی خانه کارگر و حزب اسلامی کار و نماینده دایمی شان در مجلس شورای اسلامی، برقرار و تثبیت شد. خانه کارگر با استفاده از انواع رانت های سیاسی و اقتصادی و حامیانش از جمله حسین کمالی وزیر کار وقت، علی ربیعی و سرحدی، به مدت سه دهه تسلط خود را بر کارگران نگه داشته است.
زمانی که فعالیت های سندیکایی منجر به تشکیل سندیکاهایی از قبیل سندیکای هفت تپه،  شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و ... شد، دولت و تشکل های دولتی شورای اسلامی و خانه کارگر به ضدیت با سندیکا و سنت اتحادیه ای پرداختند و تنها در یک مورد حمله ی اوباشان و چاقوکشان خانه کارگر محجوب به مجمع رانندگان شرکت واحد، به زخمی و بریدن زبان منصور اسانلو رییس سندیکا انجامید. 
در فصل دستمزدها، خانه کارگر بعنوان نماینده کارگران در کنار نمایندگان کارفرما و دولت در شورایعالی کار در یک به اصطلاح چانه زنی نمایشی هر ساله بر سر افزایش ناچیز دستمزد کارگران توافق می کنند. و جالب این است که همین خانه کارگر و دیگر تشکل های زرد دولتی در بیرون از بالماسکه ی شورایعالی کار، یک جنگ زرگری و غرولند مصلحتی راه می اندازند و حتی ارقام بالایی تا حد صد درصد افزایش دستمزد سالانه مطرح می کنند. این ریاکاری و بیشرمی برای بخش آگاه طبقه کارگر جزئی از پرونده ی سیاه این نهاد دولتی علیه کارگران است.
 
انجمن های صنفی
 
شکست نهاد پلیسی- دولتی شوراهای اسلامی و بی آبرویی خانه کارگر در میان طبقه کارگر باعث شد تا یک عده رقیب، نهاد دیگری به نام انجمن های صنفی و کانون عالی انجمن های صنفی را برپا سازند. کانون عالی انجمن های صنفی برای خانه کارگر و محجوب یک رقیب محسوب می شود. بعلاوه انجمن صنفی بعنوان بدیل سندیکا و برای جلوگیری از جنبش سندیکایی و اتحادیه کارگری، بوجود آمده است.
فعالین سندیکایی که قادر به ایجاد سندیکاها و اتحادیه های مستقل کارگری نشدند، در تقابل با خانه کارگر حول انجمن های صنفی جمع شدند. جالب توجه است که بخشی از این فعالین می گویند، تشکل به نام انجمن صنفی است ولی ما میگوییم سندیکا! "بنویسیم انجمن صنفی ولی بگوییم سندیکا".
با نگاهی به شرایط کار و زندگی طبقه کارگر ایران متوجه می شویم که "خانه کارگر" بهمراه "شوراهای اسلامی" و "انجمن های صنفی"، مثلث شوم بازدارنده ی مبارزات اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر و از مسببین بیحقوقی محض طبقه کارگر اند.
بدون این تشکل های دولتی بعنوان مانع دستیابی کارگران به تشکل مستقل کارگری و کند کردن لبه تیز مبارزات رادیکال طبقه کارگر، دولت و کارفرما ها قادر به چنین تشدید استثمار و تحمیل بیحقوقی مطلق به طبقه کارگر نبودند. قراردادهای موقت، اضافه کاری، دستمزد ناچیز و معوقه های کمر شکن، ناامنی شغلی، عدم ایمنی محیط کار و...،  شرایط فلاکتباری است که به یمن خانه کارگر و دیگر تشکل های زرد، در حمایت از کارفرما و بعنوان کارگزار دولت، به طبقه کارگر تحمیل شده است. این تشکل های ضد کارگر ابزار سرکوب نرم طبقه کارگر در کنار سرکوب پلیسی دولت حامی کارفرماها هستند.
 
کارگران، رهبران عملی و نمایندگان واقعی منفعت طبقه کارگر!
 
طبقه کارگر یک صنف یا مجموعه ای از اصناف مثل بازاری ها نیست. طبقه کارگر یک تن واحد و یک طبقه واحد و اصلی جامعه است که چرخ های جامعه را می چرخاند و بدون این طبقه، جامعه تولید می خوابد، خدمات و حمل و نقل می ایستد. جامعه می ایستد.
شما می بینید و تجربه کرده اید که تشکل های دولتی و زرد به نام کارگر، برخاسته از میان توده های طبقه و منتخب و نماینده هیچ بخش از کارگران نیستند. این تشکل ها از بالای سر کارگران، توسط دولت و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی درست شده و کارگران در ایجاد آن ها هیچ نقشی نداشته اند. حتی مجمع عمومی چند سال یک بار برای تعیین هیات مدیره ی این نهادها و انتخابات فرمال تعطیل شده و انصابی است. روسای این نهادهای ضد کارگری همان اعضا و اجزای نهادهای دولتی، قضایی، مجلسی، نظامی و اطلاعاتی هستند.
این ها تشکیل شده اند تا در مبارزات و اعتصابات کارگری برای مطالبات فوری خود اخلال ایجاد کنند و به ایجاد تفرقه در صفوف طبقه کارگر بپردازند. این نهادها در واقع ابزار کارفرما چه دولتی و چه خصوصی برای بهره کشی بیشتر، دستمزد کم تر، اضافه کاری و تحمیل قراردادهای موقت به طبقه کارگر هستند.  

انجمن صنفی نمی تواند پاسخی به گرایش پنهان و آشکار بخشی از فعالین کارگری به ایجاد سندیکا باشد. طبقه کارگر ایران تجربه جنبش سندیکایی ندارد. بازگشت به سندیکا در شرایط استبداد و حضور تشکل های دولتی به نام کارگر، امکانپذیر نیست. انجمن صنفی را سندیکا نامیدن هم دردی از دردهای عمیق طبقه کارگر را دوا نمی کند. در مبارزات و اعتصابات کارگری چند دهه اخیر تشکل های عریض و طویل دولتی و زرد هیچ نقشی جز بازدارندگی و تفرقه و وعده و وعید کارفرما و دولت بازی نکرده اند. کارگران ایران در تجربه مبارزات و اعتصابات خود در هفت تپه، هپکو و آذراب و فولاد و نفت و پتروشیمی ها...، آموخته اند که جز اتکا به نیروی توده های کارگر ابزار دیگری ندارند. این نیرو امروز دیگر سراغ ان تشکل ها را نمی گیرد.

بنا به آمار خودشان، تشکل‌های از جمله کانون عالی شورای اسلامی کار، کانون عالی انجمن اسلامی کارگران و خانه کارگر تنها ۱۵ درصد جامعه کارگری را در بر می‌گیرند. هنوز این یک نقطه ضعف ما است. می بینیم که محجوب اسب را زین کرده و تلاش می کند رای بیش از دو میلیون کارگران ثبت شده در خانه کارگر را با خود بیاورد و برای بار هفتم به مجلس اسلامی نمایندگان دولت و کارفرماها برود. حتی رای یک کارگر به این روباه حیله گر و فرصت طلب زیاد است.
طبقه کارگر ایران ولو در سطح محدود بخشی از کارگران جنوب مثل هفت تپه و فولاد، پرچم شوراهای کارگری را برافراشته است. طبقه کارگر هیچ راهی جز اتکا به  توده های کارگر برای دخالت و تصمیم گیری و اعتراض سراسری هر بخش کارگری ندارد. تنها راه ممکن، عملی و در دسترس و فارغ از بند و بست و دخالت کارفرما و نهادهای ضد کارگریشان، برپایی "جنبش مجمع عمومی کارگری" است. مجمع عمومی شکل قدرتمند اتحاد و دخالت عموم کارگران برای کسب پیروزی بر کارفرماهای تبهکار و حامیان دولتی ونظامی شان است. دولت ضد کارگر می تواند اعضای فعال هیات مدیره های انجمن های صنفی را تهدید و بازداشت و ساکت کند. اما نمی تواند به آسانی مجمع عمومی کارگران را تعطیل کند و یا اعضای فعال مجمع را تهدید نماید. تهدید یک عضو مجمع به معنای تعرض به کل اعضای مجمع عمومی است و این تعرض برای کارفرماها و دولت بسیار گران تمام می شود. چرا که در مقابل توده های کارگر هر بخش کارگری قرار می گیرند.
امروزه خیزش ها و شورش ها به بستر کشمکش های طبقاتی و اجتماعی در ایران تبدیل شده است. یک سال گذشته ۱۴۰۱ و تا امروز علاوه بر حمله خونین به اعتراضات توده ای، برای طبقه کارگر سال نازل ترین مصوبه دستمزدها، بیشترین حملات بر اعتصابها و تشکلها و فعالین کارگری، رکوردهای تازه تر در گرانی و محرومیت، و بالاترین ارقام از قربانیان کارگری در حوادث محیط کار بود.

در برابر این شرایط دشوار و کمرشکن جامعه، طبقه کارگر به یک سیاست واحد و روشن و پذیرفته شده ناظر بر جنبش خود نیازمند است. امروز هر گام پیشروی و تحقق مطالبات فوری طبقه، تنها و تنها به برپایی جنبش مجمع عمومی منظم بعنوان سیاست واحد اتحاد و تشکل یابی در جنبش کارگری بستگی پیدا کرده است.

 قدرت کارگر در تجمعش است.، در تصمیم گیری جمعیش است. در خصلت طبقاتیش است. جنبش مجمع عمومی کلید حل مساله ی اتحاد و قدرت کارگران است. برگزاری مجمع عمومی منظم امری شدنی است و  قدرت طبقه کارگر را به میدان می آورد و به تک تک کارگران عضو مجمع اعتماد بنفس میدهد.
جنبش مجمع عمومی منظم قدرتمند ترین و در دسترس ترین ابزار فعالین و رهبران عملی و کارگران کمونیست است. مجمع عمومی پایه ی شوراهای کارگری برای کسب قدرت است. جنبش مجامع عمومی کارگری، اصلی ترین تدارک برای کسب قدرت کارگران است. به این نقطه قدرت بی برو برگرد خود چنگ بیندازیم!