آنچه در ذیل می خوانید متن گفت و گوی یکی از فعالین اتحاد بین المللی با یک کارگر اعتصابی شاغل در شرکت پیمانی در منطقه عسلویه است که توسط اتحاد بین المللی انتشار یافته است. گفتگو از طریق تماس تلفنی انجام گرفت و ضبط شد. سپس متن نوشتاری آن تهیه و برای ملاحظه و احتمالا اصلاح و تغییر برای ایشان ارسال شد که حاصل نهایی آن رفت و برگشت ها متن زیر است. از اینکه پذیرفتی تا با هم گفتگو کنیم، تشکر میکنم. از خودت بگو؛ چند سال است در عسلویه کار میکنی و شغلت چیست؟
من هم از شما تشکر میکنم به خاطر این گفتگو. حدود ۵ سال در عسلویه کار کردهام؛ یک دوره سه ساله و یک دوره دوساله، و الان هم حدود چند ماه است که برگشتهام و با یک شرکت پیمانی کار میکنم. کارم رنگزنی قسمت اورهال است که کار تخصصی محسوب میشود. در این پنج سال با شرکتهای پیمانی مختلف کار کردهام و در کمپهای مختلف بودهام. شاید فکر کنی که پنج سال کار کردن در این منطقه، سابقه کاری زیادی نیست، ولی باید در نظر بگیری که با توجه به شرایط کار، وضعیت کمپها و گرمای سوزان منطقه، پنج سال، زمان زیادی است و شاید یک سابقه کاری متوسط در اینجا به حساب بیاید. فقط یک نفر را میشناسم که سابقه کارش حدود بیست سال است. اسمش آقای رحیمی است و انسان بسیار محترمی است. به خاطر همین سابقه و شخصیتاش اسم یکی از کمپها در این جا یعنی همان کمپی که او در آنجا زندگی میکند را گذاشتهاند کمپ رحیمی.
یکی از خواستهای اصلی که برایش اعتصاب کردهاید، افزایش دستمزدهاست. سطح دستمزد کارگران شرکتهای پیمانی بطور تقریبی چقدر است؟
اول این را بگویم که در آغاز اعتصاب بعضیها از سر بیاطلاعی، خبرهایی پخش کردند مبنی بر اینکه یکی از خواستهای ما افزایش دستمزد تا ۱۲ میلیون تومان است، که درست نبود. البته بعدا اصلاح شد و گفتند که این عدد، کف درخواست افزایش دستمزدهاست. همچنین خبر نادرست دیگری هم پخش شد که باز هم ناشی از بیاطلاعی بود. گفته شده بود که کارگران پیمانی پالایشگاه نفت در عسلویه نیز به اعتصاب پیوستهاند. این در صورتی است که اصلا در عسلویه پالایشگاه نفت وجود ندارد. اینجا پالایشگاههای گاز و انواع و اقسام شرکتهای پتروشیمی فعالیت میکنند. در پاسخ به پرسش تو باید بگویم که در این شرکتهای پیمانی سه گروه و یا سه رده شغلی از کارگران مشغول به کارند: اول کارگران خدماتی یا کارگران ساده که شامل به اصطلاح نظافتگران هم میشود. دستمزد اینها ۵/۴ میلیون تومان است. اینها میخواهند که حقوقشان به ۸ میلیون تومان افزایش یابد. دوم کارگران نیمهماهر مانند کارگران ابنیه هستند که حقوقشان بین ۷ تا ۸ میلیون تومان است.اینها میخواهند که حقوق شان به ۱۲ میلیون تومان افزایش یابد. و سوم کارگران ماهر، مانند جوشکارها یا کارگران تاسیسات است و یا کاری که من انجام میدهم یعنی رنگکاران قسمت اورهال که دستمزدشان ماهانه حدود ۱۳ میلیون تومان و یا بیشتر است. اینها درخواستشان افزایش دستمزد به ۱۷ میلیون تومان است. لازم است تاکید کنم که خواست ما این است که این حقوق باید جدا از مزایا باشد، یعنی مزایا جزو حقوق ثابت به حساب نیاید. خواست دیگر ما تناوب بین کار و مرخصی است. در حال حاضر ما ۲۴ روز در ماه کار میکنیم و ۶ روز مرخصی داریم. خواست ما این است که این تناوب به ۲۰ روز کار و ده روز مرخصی تغییر یابد. اینها خواستههای اصلی است. این را هم بگویم وقتی من به همکاران کارگرم مثلا در تهران میگویم ما ۶ روز در ماه مرخصی داریم، میگویند خب این که خیلی خوب است؛ ۶ روز مرخصی در ماه! اما نمیدانند که ما اینجا چه میکشیم. کار و شرایط اینجا را نمیدانند. وضع کمپهای اینجا، گرمای کشنده و از هزار مشکل دیگر در اینجا خبر ندارند. مثلا نمیدانند که من مجبورم بعد از کار روزانه، به مدت طولانی با تینر، گردههای رنگ را که به مخاط بینیام چسبیده را پاک کنم و تازه بعد از آن سردرد شدید شروع میشود که گاهی تا سه ساعت ادامه مییابد.
میتوانی بطور تقریبی بگویی که کلا تعداد کارگران پیمانی در عسلویه چقدر است و چه درصدی از کارگران در اعتصاب شرکت کردهاند. آیا برآوردی از نسبت کارگران خدماتی و نیمهماهر و ماهر که از آنها صحبت کردی داری؟
تعداد دقیق کارگران شاغل در شرکتهای پیمانی در عسلویه را نمیدانم، اما برآوردم این است که بین ۸ تا ۱۰ هزار کارگر بطور پیمانی و یا پروژهای در عسلویه کار میکنند و یا بهتر است بگویم که کار میکردند، چون الان در اعتصاب به سر میبرند. اما در رابطه با نسبت بین گروههای کارگری، شاید بهترین کار این باشد که من از کمپی که در آن هستم شروع کنم، آن وقت یک تصویر کلی به دست میآید. در این کمپ حدود ۴۰۰ نفر ساکن هستند. از اینها حدود ۲۰۰ نفرشان کارگران ماهر هستند. حدود ۱۵۰ نفر کارگر نیمهماهر و بقیه یعنی حدود ۵۰ نفر نیز کارگران خدماتی هستند. این تناسب در کمپهای دیگر هم تقریبا به همین گونه است. بنابراین میتوانم بگویم که کارگران ماهر و نیمه ماهر تقریبا ۹۰ درصد کارگران را تشکیل میدهند.
از همان اوایل اعتصاب بیش از ۹۰ درصد کارگران به اعتصاب پیوستند. این رقم حالا به ۱۰۰ درصد رسیده است زیرا حالا دیگر همان چند درصدی که در روزهای اول به سر کار میرفتند دیگر نمیروند به این دلیل که اصولا دیگر کاری وجود ندارد. این کسانی که اوایل سرکار میرفتند بیشترشان از کارگران خدماتی بودند، کارگر ساده بودند و همانطور که گفتم پایینترین حقوق را میگیرند و میترسیدند که کارفرما اخراج شان کند و به راحتی کسان دیگری را به جای آنها استخدام کند. دراین رابطه، یعنی رفتن عدهای از کارگران به سرکار، شاهد صحنههای بسیار آزاردهندهای بودم: صبح زود سر ساعت ۶ در کمپ شاهد بودم که حدود ۱۵۰ نفر از کارگران، بطور دستجمعی کنار هم ایستادهاند و رو به چند نفری که هنوز سر کار میرفتند، داد میزدند “بیشرف، بیشرف”. خیلی آزاردهنده و تاسفآور بود. ما را وادار کرده بودند که در مقابل هم بایستیم. آن فریاد زدنها از طرف ۱۵۰ نفر از یک لحاظ اراده راسخ آنها به تداوم اعتصاب را نشان میداد اما از سوی دیگر بد بود، نادرست بود. چون این کارگرانی که به سر کار میرفتند واقعا به پول یک تخممرغ محتاج بودند. بعدا که با آنها صحبت کردیم میگفتند ما میترسیم، ما که مثل شما تخصص نداریم، کارفرما میتواند فورا ما را اخراج کند و افراد دیگری را به جای ما استخدام کند. میگفتند ما دلمان با شماست و میخواهیم اعتصاب موفق شود. به هر حال همانطور که گفتم اینها هم بعدا سرکار نرفتند.
پیش از آنکه به اعتصاب بپردازیم میخواستم بدانم اصولا چه تعداد از این کمپها در منطقه عسلویه وجود دارد و در هر کمپ چند نفر میخوابند و امکانات رفاهی و بهداشتی آنها چگونه است؟
تعداد کمپها خیلی است. از اینجا تا کنگان پراست از این کمپها. چند صد کمپ وجود دارد. تعداد کارگران ساکن هر کمپ متفاوت است. در بعضی از این کمپها حدود ۵۰۰ نفر کارگرساکن هستند. در کمپ ما حدود ۴۰۰ نفر زندگی میکنند. امکانات کمپها حداقل هم نیست، چیزی در حدود صفر است. مثلا کمپ ما شامل ۴۰ اتاق است. درهر اتاق ۹ نفر کنار هم بر روی کف اتاق که با موکت زبر و کهنه پوشیده شده میخوابیم. به هر نفر یک متر جا میرسد و هنگام خواب، ناخود آگاه پای یکی روی سر دیگر می خورد… در این کمپ ۴۰۰ نفره فقط چهار سرویس بهداشتی و ۵ دوش وجود دارد. ساعت ۶ صبح میرویم سرکار و ساعت ۷ عصر، کار تمام میشود و تا برسیم به کمپ، میشود ساعت هفت ونیم عصر. حسابش را بکنید که بعد از یک روز کار طولانی آن هم در محیطهای معمولا آلوده حالا میخواهی لباسهای عرق خوردهات را در بیاوری و در حمام، دوش بگیری. به هر نفر دو دقیقه هم وقت نمیرسد. وقتی یک نفر در حال دوش گرفتن است ده نفر دیگر در صف منتظر ایستادهاند و مرتبا از او میخواهند که زودتر تمام کند. تقصیر هم ندارند، تعداد دوشها به نسبت این همه آدم خیلی کم است. این وضعیت امکانات کمپهاست. گاهی وقتها گزارشهایی که از وضعیت زندانها میخوانم و یا میشنوم و آن را مقایسه میکنم با وضعیت خودمان در این کمپها، میبینم تفاوت زیادی بین این کمپها و آن زندانها وجود ندارد. نمیدانم، شاید اصلا وضع زندانها بهتر باشد.
این را هم اضافه کنم که علاوه بر کمپهای کارگری، در اینچا کمپهایی هم برای مهندسان و کارمندان شرکتها وجود دارد که وضعیتشان متفاوت است. امکانات خوبی دارند و معمولا تعداد ساکنان در هر خوابگاه حدود ده نفر است.
با توجه به وضعیت کمپها و کمبود امکانات و یا نبود آن، رابطه کارگران با هم در این کمپ چه طور است؟
همان طور که گفتم صبح ساعت ۶ سوار سرویس میشویم و میرویم سر کار و عصر ساعت حدود هفت و نیم برمیگردیم به کمپ. تا دوش بگیریم، لباسهایمان را بشوییم و شام بخوریم، زمان گذشته است. ساعت بین ۹ تا ۱۰ شب هم میگیریم میخوابیم، یا بهتر است بگویم که از فرط خستگی از پا میافتیم. البته بعضی موقعها نیز با هم گپ میزنیم، شوخیها و بگو و بخندهایی هم داریم.
وضع غذا چطور است؟
غذای کارگران به حساب کارفرماهاست. صبحانه معمولا شامل نان و یک تکه کوچک پنیر یا یک بسته کوچک مربا و کره است. نهار تقریبا خوب است و سیر میشویم، و شام هم چطوری بگویم، زیاد بد نیست. تصور نکنی که سالن غذاخوری داریم. نه. غذا در کیسههای پلاستیکی به دستمان داده میشود و کارگران باید گوشهای پیدا کنند و بنشینند و غذا بخورند.
به اعتصاب برگردیم. اعتصاب چطور شروع شد؟ با توجه به اینکه کارگران پیمانی و یا پروژهای در استخدام شرکتهای مختلف هستند و در پالایشگاهها و پتروشیمیهای مختلف و تقریبا دور از هم کار میکنند، چگونه توانستید به طور همزمان و سراسری دست به اعتصاب بزنید؟
همانطور که میدانی اعتصاب از روز ۲۹ خرداد ماه شروع شد و جرقه آن را کارگران جوشکار زدند. کارشان جرقه زدن است دیگر. سال گذشته نیز این کارگران جوشکار بودند که اعتصاب را شروع کردند و توانستند به بخشی از خواستههایشان برسند؛ مثلا یک میلیون تومان به حقوقشان اضافه شد. درست است که کارگران در پالایشگاهها و شرکتهای مختلف کار میکنند اما ما با هم ارتباط داریم. بگذار یک مثال بزنم: برای نمونه خود من در شرکتهای مختلف کارکردهام و در طول این سالها با کارگران مختلف که حالا در شرکتهای دیگر در اینجا کار میکنند آشنا و دوست شده ام و با هم ارتباط داریم. به علاوه فعالین کارگری از کمپهای مختلف با یکدیگر تماس دارند، همدیگر را از نزدیک میشناسند و بطور کلی از وضعیت کاری در شرکتهای مختلف اطلاع دارند. در کنار همه اینها تا همین چند مدت پیش ما یک کانال تلگرامی داشتیم که بالای ۴۰۰۰ نفر عضو داشت و تنها کارگران اینجا، آن هم با ارائه شماره پرسنلی خود میتوانستند عضو شوند. الان هم گروهای مختلف تلگرام و واتساپ داریم. خب برای سازماندهی این اعتصاب، از همه این راهها و امکانات و ارتباطات استفاده شده است. این را هم بگویم که وقتی کارگران وضعیت خود و همکاران خودشان را در سراسر منطقه میبینند، واضح است که احساس همبستگی و یکی بودن میکنند. وقتی سر کار به همکارت میگویی که حال جسمیام خوب نیست، دلدرد و سردرد دارم و فکر میکنم که به خاطر غذایی است که به ما داده اند و او جواب میدهد که من هم از وقتی که آن غذا را خوردهام حالم خوب نیست و درد دارم، دیگر لازم نیست که حالا کسی بیاید و برایمان توضیح دهد که ما درد مشترک داریم. خود دردها، فریاد میزنند که مشترکند وعلت مشترک دارند. بنابراین این سئوال برایمان پیش میآید که حالا باید برای این دردهای مشترک چه کاری انجام دهیم. اعتصاب یکی از این کارهاست. کارگران پیمانی نمیتوانستند این وضعیت را بیش از این تحمل کنند. به همین دلیل دست به اعتصاب زدهایم.
با توجه به این توضیحات، میتوان دریافت که این اعتصاب از نوعی سازماندهی برخوردار بوده و هنوز هم برخوردار است. پرسش این است که چرا در این اعتصاب ما شاهد تجمعهای اعتراضی و یا راهپیمایی توسط کارگران اعتصابی نبودیم؟ آیا از همان ابتدا قرار بر این شده بود که تجمع و یا راهپیمایی صورت نگیرد؟
تا آنجا که من میدانم چنین قراری گذاشته نشده بود. بر عکس در همان اوایل اعتصاب ما عدهای از فعالین کارگری در تدارک برگزاری راهپیمایی و تجمع بودیم. اما فرصت نشد و نتوانستیم. در همان زمان که ما در تدارک این کار بودیم خبر به دلایلی که نمیدانم به بیرون درز کرد. زیرا طولی نکشید که از سوی امام جمعه اینجا به ما خبر دادند که او میخواهد دیداری با نمایندگان کمپهای کارگری داشته باشد. درخواست شده بود از هر کمپ یک و یا دو نفر در این جلسه شرکت کنند. من به عنوان نماینده از کمپ خودمان رفتم. حدود ۱۲ و یا ۱۳ نفر نماینده از کمپهای دیگر هم آمده بودند. بعد از تعارفات اولیه، امام جمعه گفت: در این اعتصاب حق با شماست و من از حق شما دفاع میکنم. دولت کلی به این شرکتهای خصوصی پول میدهد و اینها به جای اینکه پولی را که بابت کار شما از دولت میگیرند به شما بدهند، بخش زیادش را بالا میکشند. شما هم اعتراض و اعتصاب کردهاید که حق دارید. اما باید بدانید اگر به خیابان بیایید و راهپیمایی کنید، به ضرر خود شما تمام خواهد شد. گفت معاندین و رسانههای خارج از کشور مانند بیبیسی و من و تو و… از این عمل شما علیه نظام استفاده میکنند، شما نباید بهانه به دست دشمنان بدهید. خلاصه اینکه هشدار داد و تهدید کرد.
پاسخ شما به امام جمعه چه بود؟
به او گفتم من به عنوان نماینده کارگران نمیتوانم در این جا از سوی کارگران بگویم که آنها قصد دارند راهپیمایی بکنند و یا نه، چون چیزی از تصمیم آنها نمیدانم و بنابراین نمیتوانم در این مورد نظر بدهم. گفتم اصولا کارگران به من نمایندگی ندادهاند تا در این مورد با شما و یا هر شخص و یا ارگان دیگر گفتگو کنم، اما نظر شخصی من این است که اگر کارگران تصمیم بگیرند که راهپیمایی بکنند، نه من و نه هیچ کس دیگر نمیتواند مانعشان شود؛ مثل سیل میریزند بیرون. خود من هم اگر ببینم ۵۰ نفر کارگر در خیابان دست به راهپیمایی زدهاند و خواستههای مرا میگویند، من هم به آنها میپیوندم.
در همان روزهای اول اعتصاب تعداد زیادی از کارگران اعتصابی تصمیم گرفتند که به جای ماندن در کمپها به شهرستانها و به طور کلی به محل سکونت خود برگردند. آیا این تصمیم درست بود؟ در حال حاضر چه تعداد از کارگران هنوز در کمپها ماندهاند؟
به نظر من تصمیم خالی کردن کمپها، ترک منطقه و برگشت به خانه اشتباه بود. کارگران باید در کمپها میمانند و خواستههای خود را همین جا دنبال میکردند. به دلایلی که نمیتوانم در اینجا به آن بپردازم در این مورد هماهنگی وجود نداشت. به یک باره این نظر پا گرفت که برای ادامه اعتصاب، بهتر است که کارگران برگردند به محل سکونتشان. در همان روزهای اول، موج ترک عسلویه شروع شد، به نحوی که دیگر بلیط اتوبوس پیدا نمیشد. عده ای از کارگران شب را در ترمینال میخوابیدند که شاید روز بعد بتوانند برگردند. در همان روزهای اول از ۴۰۰ کارگر در کمپ ما فقط ۲۵ کارگر در کمپ ماندند و همین حالا که که من با شما صحبت میکنم فقط ۹ نفر از ما باقی ماندهایم. در کمپهای دیگر نیز وضعیعت کم و بیش همین گونه است. به علاوه، کارفرماها نیز از همان آغاز اعتصاب، ارائه غذا را در کمپها قطع کردند و کارگرانی که مانده بودند مجبور بودند خودشان برای خود غذا بخرند. سپس آب آشامیدنی کمپ ما و خیلی از کمپهای دیگر را قطع کردند. الان هم کارفرما به نگهبان کمپ که در واقع سرایدار اینجا محسوب میشده گفته که در عرض ۲۴ ساعت عذر ما را بخواهد. من فردا دارم به عنوان مهمان نزد دوستانم در یک کمپ دیگر میروم. در ضمن کارفرما به طور شفاهی به من و عدهای دیگر گفته که اخراج هستیم.
آیا از اینکه کارفرما گفته اخراج هستی ناراحت و یا نگران نیستی؟ دستمزدی که از او طلب داری چه میشود؟ اصولا چگونه بدون تسویه حساب به شما گفتهاند که اخراج هستید؟ اصلا چرا حکم اخراج را بطور کتبی صادر نکردهاند؟
اینکه چرا بطور کتبی یعنی رسما حکم اخراج را صادر نکردهاند دلیلشان این است که شرایط عادی نیست و ما کارگران را مسئول بوجود آمدن این شرایط میدانند. ناراحت و یا نگران نیستم. به این راحتی نمیتوانند ما را اخراج کنند. در رابطه با مورد خودم به دلیل تخصصی که دارم میدانم بعد از اعتصاب حتی اگر کارفرمای کنونی اخراجم کند، به راحتی در شرکت دیگر کار پیدا میکنم. اینها به ما احتیاج دارند. در رابطه با تسویه حساب هم باید بگویم خود آن یک روند بوروکراتیک دارد که باید طی شود، ولی به هرحالت مجبور هستند که طلبها را پرداخت کنند.
غیر از قطع غذا و آب و اخراج کارگران، شرکتهای پیمانی چه واکنش دیگری نسبت به این اعتصاب داشتهاند؟ فکر میکنی چه برنامهای در دستور کار خود داشته باشند؟
شاید جالب باشد که در همان روزهای اول اعتصاب، نمایندگان این شرکتهای پیمانی با ما تماس گرفتند و خواستند که دست از اعتصاب بکشیم. مثلا در شرکتی که من کار میکنم مدیر عامل شرکت آمد و گفت این اعتصاب به ضرر خود شماست. گفت هدف این است که شرکتهای خصوصی را از این طریق از سر راه بردارند. گفت به طور مثال ما اگر نتوانیم کارها را طبق برنامه زمانی به دلیل همین اعتصابها به اتمام برسانیم آن وقت دیگر نمیتوانیم در مناقصههای دیگر شرکت کنیم و کارهایی را که الان ما انجام میدهیم به طور کلی میافتد به دست سپاه پاسداران و وزارت دفاع و شما کارگران با سپاه سر و کار خواهید داشت. خلاصه حرف اش این بود که ما یعنی شرکت و کارگران میتوانیم به نوعی در مورد دستمزدها با هم کنار بیاییم و بنابراین بهتر است اعتصاب را بشکنید. اما همانظور که میدانی اعتصاب ادامه یافته و در حال گسترش بوده است. اصولا با این استدلالها نمیتوانند کارگران را وادار کنند که به این شرایط بردهوار، تن بدهند. اصولا اگر قرار باشد ما با این شرایط و با این دستمزدها کار کنیم، برایمان اصلا مهم نیست که حالا کسانی که ما را استثمار میکنند چه کسانی هستند؛ سپاهی هستند و یا غیرسپاهی.
اعتصاب چه مدت ادامه خواهد داشت و تا چه حد انتظار داری که این اعتصاب با پیروزی شما به پایان برسد؟
اعتصاب همانطور که اعلام کردهایم تا اول مرداد ادامه خواهد داشت. درباره موفقیت آمیز بودن اعتصاب، من خیلی خوشبین هستم. روحیه کارگران بطور باورنکردنی بالاست و اراده راسخ دارند که تا رسیدن به خواستههای خود به اعتصاب ادامه دهند. این اعتصاب، پیروزمند خواهد بود. من در این مورد تردید ندارم.
آیا برای این خوشبینی، غیر از روحیه بالای کارگران و اراده راسخ آنان، دلیل دیگری هم داری؟
بله. غیر از موضوع روحیه و عزم و اراده بالای کارگران، دلایل دیگری هم برای این خوشبینی دارم. همانطور که قبلا اشاره کردم اکثر قریب به اتفاق کارگرانی که دست به اعتصاب زدهاند، کارگران ماهر و یا نیمهماهر محسوب میشوند. درست است که کارفرماها به دلیل موقت بودن قراردادهای ما از لحاظ حقوقی میتوانند همه ما را اخراج کنند، اما بعد چه؟ ما که کارگران به اصطلاح ساده نیستم که اینها ما را اخراج کنند و فردا یک اگهی برای استخدام بزنند و با توجه به سطح بیکاری، چندین برابر مورد نیاز خود درخواست تقاضای کار به دستشان برسد. در این کشور آن قدر کارگر متخصص و بیکار وجود ندارد که جایگزین ما بشود. یک مثال دیگر میزنم. کاری که من و همکاران من یعنی رنگکاران قسمت اورهال انجام میدهیم را قبلا کارگران فرانسوی در این جا انجام میدادند. و یا جوشکاری آرگون را تنها تعداد معینی در این کشور میتوانند انجام دهند. بطور کلی بسیاری از کارهای تخصصی را که ما اعتصاب کنندگان انجام میدهیم را نمیتوانند جایگزین کنند. به علاوه کارهای تخصصی به هم ربط دارند. مثلا در یک شرکت حتی اگر فیتربندها به سر کار برگردند اما به اندازه کافی جوشکار وجود نداشته باشد، کارها لنگ میماند.
به یک عامل مهم دیگر هم باید تاکید کنم و آن اینکه درست است که ادامه اعتصاب برای ما کارگران که آه در بساط نداریم، خیلی سخت است، اما زیانی که هر روز اعتصاب ما به این شرکتها و پالایشگاهها میزند، ارقاماش نجومی است. اینجا پای سودهای میلیاردی در میان است. محصولات بعضی از این شرکتهای پتروشیمی چند صد میلیون تن است که علاوه بر تامین نیازهای داخلی، صادر هم میشود و بنابراین منبع ارز خارجی است. اینها برای مدت طولانی نمیتوانند از این سودها و درآمدهای نجومی صرف نظر کنند. هر ثانیه اعتصاب ما از لحاظ مالی زیان هنگفتی برای اینها به بار میآورد. بنا به همه این دلایل من خیلی خوشبین هستم. اگر اتحاد خودمان را حفظ کنیم قطعا در این اعتصاب پیروز خواهیم شد.
همانطور که گفتی اکثر کارگران به محل زندگی خودشان برگشتهاند و کمپها تقریبا خالی شده. حال اگر کارفرماها و یا دولت و یا هر ارگان دیگری بخواهد با شما مذاکره و گفتگو کند با چه کس و یا کسانی و چگونه باید تماس بگیرد؟
درست است که کارگران پیمانی، کمپها را خالی کرده و رفتهاند، اما معنیاش این نیست که با همدیگر ارتباط ندارند. ما مسایل را دنبال میکنیم و از جمله از طریق شبکههای مجازی با یکدیگر تبادل نظر میکنیم. بنابراین، کانال ارتباطی بین کارگران وجود دارد و کارفرمایان و یا دولت هم میدانند که چگونه باید با ما ارتباط بگیرند. مانند همان امام جمعهای که برای هشدار دادن نسبت به راهپیمایی، ما را پیدا کرد، دیگران یعنی کارفرمایان و یا دولت و یا هر ارگان دیگر نیز راه خودشان را بلدند.
لطفا اگر ممکن است از کم و کیف فعالیت اقتصادی در منطقه و شرایط امنیتی در عسلویه، در پالایشگاهها و شرکتها برایمان بگو.
این منطقه به طور کلی از شمال به رشته کوههای زاگرس منتهی میشود و از جنوب هم به خلیج فارس میرسد. همانطور که در ابتدا گفتم اساس فعالیتهای اقتصادی حول گاز میچرخد و اینجا خبری از نفت نیست. در قسمت شمالی، یعنی در منطقه کوهستانی پادگان و قرارگاههای نظامی قرار دارند. یگانه ویژه را هم اینجا داریم. در جنوب هم، مرزبانی دریایی وجود دارد که مرزهای دریایی را کنترل میکند. پالایشگاهها و شرکتها هم هر کدام بخش حراست دارند که از جمله کارشان این است که با ماشینهای تویوتا و موتور سیکلتهای بزرگ هر از چند گاه مشغول گشت زنی هستند. در هر شرکت و یا پالایشگاه نیز دژبانی وجود دارد که ورود و خروج را کنترل میکند؛ مثلا کارگران را بعد از اتمام کار و در موقع خروج، بازرسی میکنند تا چیزی را از شرکت بیرون نبرند. خلاصه این که در “امنیت کامل” به سر میبریم.
اعتصاب شما چه در ایران و چه در سطح بینالمللی مورد حمایت قرار گرفته. اهمیت حمایتهای داخلی به نظرم روشن است. همبستگی و حمایتهای بین المللی تا چه میزان برایتان مهم بوده است و آیا اصولا از آنها اطلاع مییابید؟
بله از این حمایتهای جهانی نیز اطلاع پیدا میکنیم؛ چه از طریق شبکههای مجازی و چه از طریق دیگر رسانهها. این حمایتها برایمان خیلی اهمیت دارد. وقتی میشنویم که کارگران و تشکلهای کارگری در آن سوی جهان متوجه شدهاند که ما در اعتصاب هستم و با ما اعلام همبستگی کردهاند، قوت قلب بیشتری میگیریم. این حمایتها به ما روحیه میدهد.