واشنگتن پست در تحلیلی تحت عنوان «جمهوری خواهان درگیری میان خود را کنار بگذارند» نوشت: هنری جان تمپل – مشهور به لرد پالمرستون – نخست وزیر انگلستان بود. هنگامی که در آمریکا کسی از لرد پالمرستون حرف میزند یاد نخست وزیری میافتد که در دوران جنگهای داخلی آمریکا زمام امور را در انگلستان در دست داشت.
پالمرستون مانع از آن میشد که انگلیس حکومت کنفدراسیون (مجموعهای از یازده ایالت جنوبی) را در آمریکا به رسمیت بشناسد. تعداد بسیار اندکی از انگلیسیهای هم نسل پالمرستون تبدیل شدن مستعمرات سابق انگلیس را به دو بخش کار معقول و مناسبی میدانستند.
پالمرستون همچنین به خاطر ایراد بسیاری از سخنان نغز درباره سیاست مشهور است. برای مثال، پالمرستون در گفتگویی که با یکی از دوستانش انجام داده بود سخنان نغزی درباره یک سیاستمدار جوان انگلیسی بر زبان آورده بود که سنش ۵۰ سال از او کمتر بود: «مراقب این مرد جوان باشید. او یکی از مهمترین رازهای موفقیت را در نزد خود دارد، زیرا به جای دفاع از خود و آرمانش به طرف مقابل و آرمان طرف مقابل حمله میکند.» آن سیاستمدار جوان انگلیسی رابرت سسیل بود که سه بار نخست وزیر انگلیس شد.
حزب جمهوری خواه آمریکا باید توجه داشته باشد که این روزها بحثهای زیادی در خصوص ایجاد شکاف در درون این حزب مطرح است. البته، چنین شکافهایی در درون حزب دموکرات هم مشهود است. با این حال، باید توجه داشت که شدیدترین و عمیقترین شکافها و اختلافها اکنون بین دو حزب جمهوری خواه و دموکرات شکل گرفته است. در دهههای اخیر، به ندرت این شکافها و اختلافها تا این اندازه آشکار بوده است. جمهوری خواهان آمریکا باید همه توان خود را بر روی به دست آوردن دوباره اکثریت کرسیها در کنگره متمرکز کنند.
برای انجام این کار، بهتر است به سخنان بنیامین دیزرائیلی، از نخست وزیران انگلیس در دوران سلطنت ملکه ویکتوریا، بیندیشیم. دیزرائیلی که به شدت به وفاداری حزبی باور داشت، میگفت هر کس که به واسطه حزبش به قدرت رسیده است نباید حزب متبوع خود را سرزنش کرده و مورد انتقاد قرار دهد. او معتقد بود که اگر کسی عضو یک حزب نباشد و به آرمانهای آن حزب وفادار نماند، نباید به سمت وزارت و صدارت برسد.
در دوران ما، جمهوری خواهان میدانند که سخنان تندی که علیه یکدیگر به کار میبرند به شدت مورد توجه رسانهها قرار میگیرد. دیزرائیلی حتی در ارتباط با این گونه مسائل هم توصیهای دارد: «داشتن اکثریت [کرسی ها]بهتر از بهترین حاضرجوابی هاست.»
اگر جمهوری خواهان فراموش کنند وفاداری حزبی اهمیت دارد، این امکان وجود دارد که برای مدتی طولانی از قدرت کنار بمانند.
تفاوتهای دو حزب دموکرات و جمهوری خواه روشن است: هر دو حزب بیش از اندازه پول خرج میکنند، اما جمهوری خواهان از این که چنین کاری کرده اند احساس تاسف میکنند. آنها میدانند که بیش از اندازه هزینه کردن میتواند به تورم بینجامد و وقتی که تورم شکل گرفت به شدت مخرب خواهد بود.
دموکراتها به اتحادیههای معلمان توجه دارند، اما جمهوری خواهان به مدارس توجه نشان میدهند. دموکراتها دوست دارند مورد تایید جهانیان باشند، اما جمهوری خواهان ترجیح میدهند جهان را رهبری کنند و از این رهگذر مورد تایید همگان قرار گیرند.
دموکراتها به طور کلی به ارتش و نیروهای نظامی اعتماد ندارد. در مقابل، جمهوری خواهان به طور کامل به ارتش و نیروهای نظامی اعتماد دارند. دموکراتها میخواهند در زمینه تسلیحات هزینه کمتری انجام دهند، اما جمهوری خواهان میخواهند بیشتر در این زمینه هزینه کنند.
دموکراتها ساخت دیوار در مرز [با مکزیک]را تایید نمیکنند و میگویند ساخت آن هیچ کارآیی ندارد. در مقابل، جمهوری خواهان خواستار آن هستند که ساخت این دیوار تکمیل گردد، زیرا میتواند تا حدودی کارآمد باشد و به شکلی موثر نشان دهد که مرزی وجود دارد.
جمهوری خواهان میخواهند به فقرا، به ویژه بی خانمان ها، کمک کنند. آنها معتقدند دولت نمیتواند در این زمینه عملکرد خوبی داشته باشد. اما دموکراتها بر این باورند که دولت به تنهایی میتواند کار کمک به فقرا را به پیش ببرد، هر چند اذعان میکنند که کشور به سامانههای بهتری برای کمک به فقرا نیاز دارد.
این مسائلی که به آنها اشاره شد اختلافات مهم و چشمگیری هستند که بین دو حزب وجود دارد. جمهوری خواهان هنگامی که اکثریت کرسیهای کنگره را در اختیار ندارند باید بر روی این مسائل متمرکز شوند و دموکراتها را مورد نقد و حمله قرار دهند. جمهوری خواهان باید بین خود و دموکراتها تمایز قائل شوند نه این که با یکدیگر صف بندی کنند. البته، اگر جمهوری خواهان حاضر جواب بودن در مقابل رسانهها را بر کسب اکثریت کرسیهای کنگره ترجیح دهند، میتوانند با هم حزبیهای خود صف بندی کنند.