اینروزها مردم در ایران یکی از سخت ترین و سیاه ترین روزهای زندگی خود را می گذرانند. ظاهرا طاعون سیاه حاکمیت اسلامی و خفقان و استبداد، فقر، فلاکت، بیکاری، سیل، زلزله و .... کافی نبود و بحران کرونا باید سایه سیاه خود را بر جامعه می انداخت.
نویسنده: آذر مدرسی
ظاهرا ویروس مرگبار کرونا برای حاکمیت جهل و ارتجاعی جمهوری اسلامی نعمتی بود برای ادامه حیات، برای عقب راندن لشکر محرومان و آزادیخواهان، برای از پا در آوردن طبقه کارگر معترض و میلیونها نفری که رژه دیروزشان در شهرهای مختلف ایران زمین را زیر پایشان به لرزه در آورده بودند. ظاهرا سایه سیاه کرونا بر دنیا و تلفات هزاران نفره آن در جهان باید خفت زندگی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی را کمرنگ و رضایت به جهنم رژیم اسلامی را دامن میزد و تلاش برای مقابله با این نظام و نجات از این مشقت را برای سالها عقب میراند. ظاهرا قرار بود زیر سایه کرونا، مردم هراسان از مرگ "دستشان به کلاه خود باشد"!
"ظاهرا"ها و "باید"هایی که نشان داد این نظام علیرغم چهل سال مقابله روزانه و رودرو با این مردم، هنوز ظرفیت بالای انسانیت شان، عمق همبستگی انسانی شان، عشق به همنوع و مهمتر از همه اعتماد به همین ظرفیتهای انسانی خود، اعتماد به قدرت متحد و همبسته خود و بالاخره امید و اعتماد به اینکه دنیایی بهتر را میشود و میتوان ساخت، را نشناخته اند. نشان داد سران حاکمیت به عمق سیاهی دنیایی که برای میلیونها انسان اسیر در این مملکت ساخته اند، به عمق نفرت مردم از این دنیای دست سازشان و از امید و اعتماد به نفس و عزم زندانیان برای خلاصی از زندان این نظام و دستیابی به آزادی پی نبرده اند. اینها هنوز به عمق این واقعیت که مردم محروم و طبقه کارگر مدتها است برای ادامه حیات و یک زندگی انسانی، برای رفاه و دفاع از امنیت خود، چه در مقابل طاعون جمهوری اسلامی و چه در مقابله با طاعون کرونا، فقط و فقط به نیروی خود متکی اند.
آموزگاری که برای تضمین تدریس دانش آموزان هر روز مسیر طولانی را طی میکند، معلمی که از حقوق ناچیز خود وسائل مورد نیاز دانش آموزان را تهیه میکند، پرستارانی که ساعتها در کنار مبتلایان به کرونا به سر میبرند و جان خود را از دست میدهند، آموزگارانی که کنار جاده ها، دامنه کوهها و دشت ها را به مدرسه تبدیل کرده اند، مردمی که نان سفره خود را با دیگران سهیم میشوند، جوانانی که با کمترین امکانات داوطلبانه کمک رسانی بهداشتی، غذایی و ... را در شهر و محله خود سازمان میدهند و از زندگی صدها هزار نفر در شهر خود حفاظت میکنند، زنان و مردانی که داوطلبانه وسائل بهداشتی و ایمنی را تولید و در میان مردم محروم توزیع میکنند، مردمی که صدها شبکه کمک رسانی مواد غذایی و بهداشتی به مناطق محروم را بوجود آورده اند و هزاران نمونه دیگر از زنجیره انسانی که زیر سایه سیاه اختناق و کرونا در این جامعه شکل گرفته و میگیرد، گوشه کوچکی از این انساندوستی عمیق، از این امید به آینده و از این تلاش مشترک، امروز در شکلی دیگر، علیه ارتجاع جمهوری اسلامی و کرونا را به نمایش میگذارد. نشان میدهد كه نمیتوان امید به آینده و تلاش برای ساختن آنرا زیر خاکستر کرونا خفه کرد.
تا این لحظه جوانان، معلمان، پرستاران، کارگران در ایران نه فقط در جدال علیه کرونا بلکه در جدال با فضای رعب و هراسی که رژیم دامن میزند، متحد تر و همبسته تر بیرون آمده اند. باید از امروز خود را برای دنیای پس از کرونا و جدالهای آن آماده کرد.
جامعه ایران تشنه رفاه و آزادی است؛ تمام قوا و قدرت درونی این جامعه در حال بسیج شدن حول دستیابی به یک دنیای آزاد و سعادتمند است. هیچ نیرویی نمیتواند مانع میل عظیم میلیونها انسان به خوشبختی و رهایی باشد؛ نطفه های دنیایی دیگر و شروعی دیگر از همین مقاومت و سنگربندی امروز جامعه در مقابل تباهی تحمیل شده توسط حاكمان بسته میشود.