دو اروپا و دو آینده! در حاشیه خبر محکومیت حزب نئونازیست "طلوع طلایی" در یونان

مقالات
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

نویسنده: ثریا شهابی

روزنامه گاردین دیروز، ۷ اکتبر ۲۰۲۰ نوشت:  دادگاه عالی یونان با صدور حكم قاطع خود، حزب نئو- فاشیست های یونان تحت نام "طلوع طلایی" را یك باند و نیروی جنایتكار قلمداد و ادامه فعالیت این حزب را ممنوع اعلام كرد.

این رسانه بعلاوه اضافه کرد که: این دادگاه بعد از دادگاه نورانبرگ، مهمترین دادگاه محاکمه یک سازمان فاشیستی و رهبران ان است و خبر محکومیت رهبران حزب "طلوع طلایی"، حزب نئونازیست یونان، که تعدادی از آنها اعضا پارلمان هستند، به موجی از شادی همگانی در سراسر یونان دامن زد و بار دیگر هزاران نفر در آتن به استقبال محاكمه فاشیست ها در دادگاه عالی یونان رفتند.

این خبر که توسط رسانه های بستر اصلی در سایر کشورهای غربی، مورد کم لطفی قرار گرفت و به سختی در حاشیه منعکس شد. "شوکی" بر ذهن "سرگردان" و پیکر سیاسی و اقتصادی "در نوسان" اروپا وارد کرد و خون تازه ای در رگهای همه جریانات چپ، مردمی، مترقی و آنتی فاشیستی، به جریان انداخت. علیرغم حمله و خشونت پلیس یونان، که بخشی از اعضا و فعالین حزب فاشیست "ممنوعه" در آن بکار مشغولند، به صف مردمی که برای جشن پیروزی به خیابانها آمده بودند، این رویداد بر روی کل اروپا و آینده آن، از زاویه دیگری نورافکن انداخت و نشان داد که  این قاره میدان و جولانگاه و در انحصار راست افراطی و بورژوازی عنان گسیخته نیست.

اما گاردین همین چند روز قبل، خبر شوک آور دیگری را هم منتشر کرد. خبر یکی از جنجالی ترین پرونده های سیاسی در لندن! این روزنامه نوشت که: دادگاه جولیان آسانژ، از بناینگذاران ویکی لیکس، در لندن به مدت یكماه و بدون هیٸت منصفه به پایان رسید و اعلام شد که قضاوت نهایی درباره حكم استرداد آسانژ به دولت آمریكا،  ۴ ژانویه ۲۰۲۱ اعلام خواهد شد. این دادگاه هم که، بعنوان "محاكمه سیاسی قرن" و "انتقام تحت نظارت عدالت در "انگلستان" و با استاندارهای متوسط آزادی های مدنی در بریتانیا، "شرم آور خوانده شد، توسط رسانه های بستر اصلی مورد کم لطفی قرار گرفت و پوششی حتی حاشیه ای نیافت. این رویداد بسیاری از کسانی که به پایبندی مستقلانه دستگاه قضایی بریتانیا به حداقل موازین چنین دادگاهایی امید بسته بودند، را شوکه کرد و وجدان تعداد بیشتری را به درد آورد. دادگاهی که نشان داد که ظرفیت آن را دارد که به سادگی "قهرمانان" افشا کننده حقایق جنایات جنگی و نسل کشی میلیتاریسم غرب را، برای قربانی شدن به  محضر خود جنایتکاران، بفرستد، محکوم و مجازات کند! اگر قدرت و نیروی بازدارنده ای، آن را نترساند و به عقب نیشینی وادار نکند.

هر دو این دو رویداد متناقض، مربوط به یک جبهه در جهان غرب، اروپا و آمریکا است. رویداهایی که سرانجام شان میتواند بر سرنوشت جهانیان تاثیرات ماندگار و عظیمی داشته باشد. هر دو رویداد، مربوط به  دو جبهه در دل یک جنگ و جدال است. جنگ برای بقا، برای دفاع از حداقلی از دستآوردهای بشریت متمدن، آزادی عقیده و بیان و دسترسی به حقیقت، جنگ برای قابل حسابرسی بودن و پاسخ گویی قدرت های حاکم، جدال در دفاع از حقوق انسانی شهروندان مستقل از نژاد و مذهب و رنگ و جنسیت و محل تولد و .. دفاع از امنیت، حق حیات و زندگی سالم و دسترسی به حداقلی از امکانات زندگی و رفاه و معیشت و سلامت در جهان امروز. در یک کلام جنگ برای جلوگیری از تباه تر شدن و تیره تر شدن آینده و در دفاع از حق و حقوق کسب شده دیروز! لندن و آتن، نیویورک و پاریس و روم و ... جوامعی که در آنها شهروندان آن دسترسی به حداقلی از آزادی ها و منابع زندگی داشتند، به هم وصل اند. سوت بیداری میلیون ها شهروند این جوامع، که واقعیات زمخت ملزومات بقا نظام کاپیتالیستی، بار دیگر پس از دو جنگ جهانی، لوله تنفگ های نظام را مستقیم بر سینه های آنها، بر آزادی های سیاسی و رفاه و حقوق شهروندی شان،  نشانه گرفته است، مدت ها است که به صدا در آمده است. دست بردن به قدرت خود، خارج از ساختار و نظام، خارج از احزاب پارلمانی که “چپ” و “راست”  سیاست و “جدال”  بر سر چگونگی بقا نظام های ضدبشری شان هستند٬  در راه است.

آتن باید پیشروی کند! ناچار است، از آتن یا رم یا پاریس یا نیویورک یا لندن، پیشروی کند! هر پیشروی در هر یک از جبهه های این جدال، جدال ما، جدال بشریت متمدن، بی تردید نه تنها  قضات "محترم" و"مستقل" دستگاه قضایی بریتانیا را هم در بازی با سرنوشت آسانژ عقب می نشاند، که سیر پیشروی های بزرگ تر را باز میکند.

سرنوشت این جدال، نا معلوم است. اما جواب های موجود، که هر روز بیش از روز قبل همه چیز را قطبی میکند، معلوم است. یا پایین با بدست گرفتن اهرم قدرت، ورق را بر میگرداند و همه چیز را در اختیار سلامت و حیات و زیست و رفاه و مداوای بشر قرار میدهد، و پاسخ های کلاسیک چپ و مارکسیستی برای بازسازی اقتصاد سوسیالیستی و تولید برای نیاز و  رفاه و سلامت انسان و طبیعت، را با اعتماد به نفس و قدرت به میدان میآورد، یا بالا با قربانی کردن صدها میلیون نفر، شرایط بازسازی اقتصادی و "نرمال سازی" چرخ اقتصاد برای سود و سودآوری،  را تامین میکند. جهان غرب، شکاف، پولازیزاسیون و جدال های عمیق تری را، از آمریکا و اروپا پیش رو دارد. باید به پیشواز آن رفت! باید خود را برای آن آماده کرد. پیشروی مردم در یونان، بار دیگر نشان میدهد، که میشود و میتوان! اما این تنها آغاز کار است.