فواد عبداللهی
محتوای یكماه محاكمه جولیان آسانژ (بنیانگذار ویكیلیكس)، هفته گذشته در یك جمله همسرش «استلا موریس»، رو به جهانیان اعلام شد: «جولیان جرایم جنگی را افشاء کرد؛ مجرمین آزادند و او زندان»!
خبرها حاكی از آن است كه قاضی دادگاه «ونسا بارایستر» در همفكری با دادستانی كه در حال حاضر رٸیس دادگستری فالكلند است و برای دولت ترامپ رایزنی میكند، قضاوت نهایی را درباره حكم استرداد آسانژ به دولت آمریكا، در تاریخ ۴ ژانویه ۲۰۲۱ اعلام خواهد كرد. «جان پیلگر» روزنامهنگار، نویسنده و كارگردان سینما، سه هفته در دادگاه استرداد آسانژ بعنوان یك راوی حضور داشته است و از آن بعنوان «محاكمه سیاسی قرن» و «انتقام تحت نظارت عدالت در انگلستان» اسم میبرد و میگوید «چقدر همه چیز شرمآور است»!
جولیان آسانژ برنامهنویس، نویسنده، ناشر و فعال سیاسی است که شهرت عمدهی خود را بهخاطر راهاندازی و مدیریت وبسایت ویكیلیكس کسب کرد. وبسایت او با انتشار اسنادی از جنایات ارتش آمریکا در سال ۲۰۱۰، توجه افكار عمومی مردم در جهان را بخود جلب کرد. اسناد منتشرشده شامل اطلاعاتی از جنگهای عراق و افغانستان و پیامهای سری و مخفی دیپلماتیک وزارت امور خارجه آمریکا با سفارتخانههایش در سرتاسر جهان بود. یکی از مهمترین اسنادی که در سال ۲۰۱۰ پیرامون جنگ عراق فاش شد، ویدئویی از هلیکوپتر ارتش آمریکا بود که به غیرنظامیان شلیک میکرد. افشاگری بزرگ دیگر ویکیلیکس تحت مدیریت اسنودن در سال ۲۰۱۰، بیش از ۲۵۰ هزار سند را از ارتباطهای دیپلماتیک ایالات متحده منتشر کرد. دولت آمریکا از آن زمان تاكنون آسانژ را بخاطر افشاء جنایات جنگی، به «جاسوسی» متهم كرده است و تحت پیگرد قانونی ایالات متحده است.
در روز هفدهم از محكمهاش در لندن، سه شاهد عینی درست زمانی كه آسانژ در سفارت اكوادر پناهنده بوده است، شهادت میدهند كه دسیسهچینی و جاسوسی علیه جولیان آسانژ با كارگردانی دولت آمریكا و با هدایت كارمندان شركت ملی اسپانیا صورت گرفته است؛ از نصب دوربینهای مخفی تا استراق سمع و ضبط گفتگوهای خصوصی آسانژ با وكیلش، به طور مستقیم در اختیار دولت آمریكا قرار گرفته است. گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد حكم استرداد آسانژ میگوید: «هیچ ضمانتی نیست كه آسانژ در زندانهای آمریكا مورد شكنجه سیستماتیك قرار نگیرد؛ قاضی اجازه نداده است شاهدانی را كه حاضر بودند در دادگاه آسانژ در مورد شكنجه سیستماتیك در ایالات متحده شهادت دهند، حضور پیدا كنند»!
اگر استرداد آسانژ صورت پذیرد، طبق شهادت «مورین بایرد» كه بیش از بیست سال در سیستم زندانهای ایالات متحده كارمند بوده است، آسانژ برای گذراندن ۱۷۵ سال حبس به زندان كلرادو منتقل میشود، زندانی كه به «نسخه پاكیزه جهنم» مشهور است؛ و بطور قطع مشمول قانون «منع ارتباط» خواهد شد. قانونی كه طول و عرضش به سلول انفرادی و تحویل غذا به زندانی دم درب سلول ختم میشود.
به دنبال قطعنامهای كه سه هفته پیش در محكومیت استرداد آسانژ به امضاء ۱۶۰ تن از وكلای عالیرتبه در سطح جهان رسید به نظر میرسد كه حتی با وصف اینكه طبق معاهدهها و كنوانسیونهای «حقوق بشر» بورژوایی نیز، ماهیت پرونده آسانژ نه پدیده «جاسوسی» مطابق آنچه دولت آمریكا ادعا كرده است، بلكه در زمره «زندانی سیاسی» طبقهبندی میشود و به این اعتبار محاكمه و استرداد آسانژ به دولت آمریكا «غیرقانونی» است، اما منافع دولت آمریكا و دولت انگلستان كماكان اقتضا میكند كه همین قوانین و معاهدههای «حقوق بشر»ی كه بعد از جنگ جهانی دوم زیر آن امضاء زدهاند، لگدمال شود.
حتی حضور «دانیل الزبرگ» در دادگاه آسانژ بعنوان یكی از شاهدان عینی كه از معروفترین افشاگران تاریخ در جنگ ویتنام شمرده میشود و در كمك به كشف حقایق و علیه جنایات دولت آمریكا در جنگ ویتنام بیش از هفتهزار صفحه از اسناد طبقهبندی شده را در اختیار مطبوعات وقت مانند «نیویورك تایمز» و «واشنگتن پست» قرار داد، اما ظاهرا خراشی بر ذهنیت تو در توی قضات و دول فخیمه غربی در كیس آسانژ وارد نكرده است. موردی كه درست مانند كیس آسانژ كه پرده از جنایات جنگی دول غربی به رهبری آمریكا در حمله نظامی به عراق و افغانستان برداشت، الزبرگ نیز به دلیل افشاء حقایق و جنایات جنگی به «جاسوسی» و به ۱۱۵ سال زندان محكوم شد كه نهایتا به دلیل افشای شكنجه و نقض آشكار حقوق زندانی علیه وی در آمریكا، بعد از سه سال از زندان آزاد میشود.
به نظر میرسد كه چهار هفته متوالی از تلاش خستگیناپذیر صدها و هزاران وكلا و شاهدان عینی در سراسر جهان به همراه اراٸه اسناد، مدارك و ادله در دفاع از جولیان آسانژ و غیرقانونیبودن حكم استرداد وی به یك گودال جهنم در آمریكا، دل قاضی «ونسا» و دولت انگلستان را نرم نكرده است و سرنوشت آسانژ هنوز در هالهای از ابهام است!
اتهام وارده به آسانژ «جاسوسی» و «جنایی» است! دولت آمریكا ۱۸ فقره جعلیات را تحت نام «جاسوسی» به وی منتصب كرده است؛ حیرتآور است كه شواهد چنین اتهاماتی اصلا وجود خارجی ندارند! كار به جایی كشید كه پنتاگون حتی ۱۲۰ نفر از افسران عالیرتبه سازمان سیا را مامور یافتن حداقل یك مورد از مرگ كسانی كرده بود كه مخفیانه برای دولت آمریكا كار كردهاند تا ظاهرا بتوان دلیل مرگشان را به گردن افشاگریهای آسانژ و ویكیلیكس انداخت، اما طبق اعتراف خود پنتاگون حتی قادر نبودهاند یك مورد مرگ بر اثر افشاگریهای ویكیلیكس پیدا كنند!! با این حال، آسانژ كماكان در معرض خطر حكم نهایی از جانب دادگاه در تاریخ ۴ ژانویه ۲۰۲۱ جهت استرداد به آمریكا است.
بار دیگر معلوم شد که ۳۰ سال پس از فروپاشی دیوار برلین و پايان جنگسرد، جهان با گسترش آزادىها و حقوق انسانى و يا صلح و صفاى اجتماعى مترادف نبوده است. برعکس همه دنيا دارد از رويدادهاى هولناک سه دهه اخير و ناامنى سياسى و اجتماعى در سطح بينالمللى حرف میزند؛ که چه جانوارن ترسناكی بر مسند قدرت نشستهاند، که آشکارا و بدونتعارف برای مرعوبکردن و بستن دهان آدمهای شریف جویای حقیقت، چگونه سیستماتیک مرعوب میکنند تا دیگر کسی جرات نكند جویای حقیقت شود و پرده از دیپلماسی سری دولتها و قدرتهای سرمایهداری بردارد. امری که بیتردید، دیر یا زود با عکسالعمل جدی و رادیکال افكار عمومی در جهان مواجه خواهد شد.
كیس آسانژ آشكار كرد كه طول و عرض «آزادی» در مهد «لیبرالیسم و دمكراسی پارلمانی» یعنی در بریتانیا و آمریكا، محدود است؛ «آزادی» نزد بورژوازی، مشروط است. بار دیگر عیان شد كه محدوديت جدى جنبشها و سازمانهاى کارگرى و سوسياليستى، محدوديت آزادى بيان، فعاليت سياسى، وجود دستگاههاى نظامى و پليسى قهار و سرکوبگر و ماوراء قانون، دادگسترى گوش بفرمان دولت، فقدان حقوق سياسى و مدنى تضمينشده براى فرد، رواج شکنجه و در يک کلمه بيحقوقى شهروند در مقابل قدرت دولتى، در اساس سر جاى خود مانده است. طبق گفته همه شاهدان عینی و وكلای آسانژ، نه فقط هیچكدام از اتهامات دولت آمریكا به عملكرد آسانژ نمیچسبد بلكه حقایق و رویدادها بیشبهه میگویند که اگر منافع نظام اقتضا کند، بین «دمکراسی»، نظام قضایی و عدالت در برتیانیا و آمریکا با چین، روسیه، ترکیه، ایران، پاکستان و بنگلادش و ... تفاوتی نیست. کیس اسانژ در همه ابعادش این واقعیت را در مقابل چشم همگان گذاشته است. تمدن و حقوق انسانی، حقوق بشر و آزادی بیان و... همه و همه در «مهد جهان متمدن» در شرایطی که منافع نظام اقتضا کند، حرفهای «مفت» و بی محتوا هستند.
به شهادت نهفقط موكلان و شاهدان عینی در چهار هفته متوالی از دادگاه آسانژ، بلكه در چشم ما و میلیاردها انسانی كه تشنه شنیدن و دیدن حقایق بنیادی در جهان امروز اند، آسانژ لایههای دروغ و دیپلماسی مخفی دولغربی در حمله نظامی به عراق و افغانستان را در مقابل چشم جهانیان كنار زد و حقایق را برملا كرد. آسانژ نظمی را به چالش كشید كه بر اساس ریا و دیپلماسی پشتپرده بنا شده است؛ ویكیلیكس راستیهایی را نشان افكار عمومی در غرب داد كه چگونه دولغربی بنام مردم و تحت نام «صدور دمكراسی»، در واقع مردم متمدن جوامع غربی را به زاٸده نظامی دولتهایشان تبدیل كرده بودند؛ كه چگونه عملكرد رسانهها در ركاب دولتهای غربی در رابطه با جنگ عراق و افغانستان، مانند خود این جنگها كثیف و بیشرمانه بود؛ ویكیلیكس نشان داد كه تكنولوژی عظیم خبر رسانی در جهان غرب چگونه در جهت تحریف واقعیات و توجیه سیاست میلیتاریستی آمریكا و دول غربی بوده است؛ چگونه ژورنالیسم رسمی، فاسد و سر سپرده است؛ ژورنالیسمی كه باید آنرا شریك جرم جنایات جنگی دولت آمریكا و موٸتلفینش در جهان بعد از جنگ سرد بحساب آورد. بیدلیل نیست كه حتی هیچكدام از رسانههای رسمی لام تا كام در محكومیت حتی نیمبند استرداد آسانژ و محاكمه وی، لب به سخن نگشودهاند؛ چرا كه این رسانهها و این ژورنالیسم رسمی، به تریبون ژنرالها و سخنگویان پنتاگون تبدیل شده بودند و نقش آنها اشاعه تبلیغات و نظرات رسمی دولتهایشان در مورد اهداف جنگ و تحولات آن بود؛ بدون آسانژ و ویكیلیكس چگونه امثال «نیویورك تایمز»، امروز مجبور به اعتراف و عقبنشینی نیمكلاج میشدند كه «از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ تاکنون دست کم ۳۷ میلیون نفر در نتیجه جنگهای آمریکا آواره شدهاند.» این رقم از آمار آوارگان ناشی از جنگ از سال ۱۹۰۰ به غیر از جنگ جهانی دوم بیشتر است.
بدون شك این محاكمه جولیان آسانژ نیست؛ محاكمه كیفرخواست انسان متمدن زمانه ما است؛ محاكمه نسلی است كه چشمانش به ریگانیسم و تاچریسم و جهان بعد از جنگ سرد باز شده است؛ نسلی كه چشمانمان به فروپاشی دیوار برلین و پیروزی ایدٸولوژیك سرمایهداری بازار آزاد، به دمكراسی مشروط بورژوایی باز شد. نسلی كه با طلوع خونین نظم نوین جهانی و با حمله نظامی ناتو به یوگوسلاوی و بالكانیزه شدن آن، دوران نوجوانی را به پایان رساند؛ نسلی كه جوانیمان را نه در دو جنگ جهانی، جنگ ویتنام و قضیه واترگیت بلكه با جنگ خلیج آغاز كرد. نسلی كه میانسالگیمان را به حمله نظامی ناتو و دول غربی به سوریه و لیبی گذراندهایم و دیدهایم! نسلی كه جانوران اسلامی و قومی را زیر هر سنگ و ته هر لجنی، تحت عنوان «برخورد تمدنها» دیده است؛ نسلی كه از بوش و بلر تا ترامپ و جانسون، از خامنه ای تا نتانیاهو را دیده است؛ این نسل، تازه پا به تقابل بنیادین و رادیکال گذاشته است. با تلاش ارتجاع جهانی برای قربانیکردن اسانژ و ویکیلیکس مرعوب نمیشود. قد و قواره این نسل را در جنبش ضد تبعیضنژادی در امریکا، علیه ریاضتاقتصادی در فرانسه، علیه بیحقوقی، فقر و تباهی در ایران و در خاورمیانه باید دید. این نسل، آرمانگراییاش را برخلاف تسلیمشدگان به شکست بلوکشرق، خاک نکرده است. آرمانهای جهانشمول و آزادیخواهانه این نسل، هر روز به بهانهای و از منفذی بیرون میزند؛ یک روز در اسراٸیل و روز دیگر در عراق، لبنان، شیلی، انگلستان و در آمریکا و ... به بیرون فوران میکند. آسانژ مورد نفرت همه سران ارتجاعجهانی و محبوب این نسل است که از پروپاگاند جنگسرد و فروپاشی دیوار برلین مدتهاست عبور کرده است. از این نقطه نظر، ویكیلیكس و آسانژ بسیار افشاگر و توهم زداست.
اكنون در سیامین سالگرد فروپاشی دیوار برلین، نسل ما بیش از سه دهه حاكمیت راست ترین جریانات بورژوایی در جهان را دیده است كه با شروع ریگانیسم و تاچریسم بعنوان نمایندگان بارز آن در غرب، شرایط اجتماعی جهان را به كلی دگرگون كرد و جهان را در سطوح فكری و فرهنگی و سیاسی به راست سوق داد؛ فروپاشی شوروی و دیوار برلین و قد علمكردن «نظم نوین جهانی»، این آراء و افكار محافظهكارانه را تثبیت و تحكیم كرد. عملكرد رسانهها و كل دول غربی از آن روز تا به امروز محصول چنین برزخی بود. دوران رشد تكنولوژی تسلیحاتی و ابزارهای فوقمدرن آدمكشی بود؛ دوران ژورنالیسم مطیع و سربراه بود؛ دوران نظم و نظامی بود كه تحت نام «نسبیت فرهنگی» و پست – مدرنیسم، آستینها را بالا زده بود كه جهان را از هر نوع ارزش جهانشمول و آرمان پیشرو انسانی و برابریطلبانه تهی كند و اروپامحوری و تعصبات كور ناسیونالیستی، قومی و مذهبی را شناسنامه انسانها كند.
محاكمه جولیان آسانژ وصف حال سیستم و نظامی است که گردانندگانش بر متن تحمیل عقبنشینیهای تاریخی به جامعه بشری در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، در دل بازپسگیری حقوق کارگران، زنان، کودکان، معلولین و بازنشستگان بر جهان ما، امروز سپر انداختهاند؛ بر متن پروسه تبدیل پایتختهای اروپایی به شهرهای بیکاران و بیخانمانان و درحالیکه هر روز توسط «نمایش و فیگور» گرسنگی، جنگ و جسد و خون در میدیا و رسانههای بورژوایی بمباران میشوند، عر و تیز «پایان كمونیسم» و «پیروزی آزادی بر اسارت»شان، دیگر بیش از این چنگی به دل نمیزند؛ آزادی در لشکرکشی نظامی، آزادی در هوا کردن جنگندهها و با خاکیکسانکردن خاورمیانه، آزادی در بازتولید فرودستی و ستم بر زن، آزادی بکارکشیدن کودکان، آزادی بدور انداختن سالمندان، آزادی در سازماندهی فحشا و تولید و توزیع مواد مخدر، آزادی تسلیح و سازماندادن جریانات ارتجاعی از القاعده تا طالبان و داعش، آزادی در کشتار و ارعاب و تحمیق و تفرقهافکنی، آزادی در بیمسکنی، آزادی در فقدان بهداشت و بیدارویی، آزادی در تخریب محیط زیست، آزادی در بیغذایی، آزادی در عاطل و باطل افتادن وسایل تولید و تامین نیازهای بشر، آزادی در افزایش نرخ بیکاری، آزادی در زندگی زیر خط فقر، آزادی در شلیک به سینه کارگرانی که اگر سرخود به وسایل تولید چنگ بیاندازند، آزادی در کتکزدن معدنچی، آزادی در احتكار و گندیدن کوههای لبنیات و گندم و دارو در انبارهای جامعه اقتصادی حضرات و آزادی تحمیل قحطی، ابولا، ایدز، مالاریا و كرونا به مردم جهان؛ و تمام این «آزادیها» حول قانون بردگیمزدی و منحنی نرخ سود چرخیده است.
هم اكنون در جهان پسا كرونا، چشم میلیونها انسان به پوچ بودن «دمكراسی پارلمانی» در غرب و به فروپاشی سعادت، خوشبختی و استاندارد زندگی بشر تحت سلطه بلامنازع نظام سرمایه داری باز شده است؛ چشم میلیونها اسپارتاكوس مدعی تغییر در سرنوشت خویش به خارج از مدار قوانین اسارت بار نظم موجود باز شده است؛ چشم ما به حقایقی خارج از قواعد و خارج از بستر رسمی دولتها و دیپلماسی مخفی آنها باز شده است؛ پای میلیونها برده مزدی به محاكمه این نظام و دولتها و سران ریز و درشت آن باز شده است؛ دادگاه آسانژ، دادگاه محاكمه این نظام است؛ دادگاه جنایتكاران جنگی و افشای چهره كریه و ریاكار ژورنالیسم غربی است.
نظام سرمایهداری، با دولتها و دادگاهها و زندانها، با بیاعتبار شدن ایدٸولوژی اقتصاد بازارش در برابر انزجار بشریت از آتیه سیاهی كه به جهان تحمیل كرده اند، سپر انداخته است؛ مشروعیت سیاسی این نظام در مقابل دنیای آبستن تحولات بزرگ تماما زیر سوال است؛ در سیامین سالگرد فروپاشی دیوار برلین تا محكمه جولیان آسانژ، سران دولتها همه از دم، در گوش یكدیگر «خطر» سوسیالیسم و صدای تیكتیك انقلابكارگری را زمزمه میكنند.
از این نقطه نظر جولیان آسانژ، چگوارا و اسپارتاکوس جهان معاصر است! زندان، شکنجه و كشتن وی، بردگان را به تسلیم و شکست نمیکشاند.