نویسنده: فواد عبداللهی
درست هنگامی كه گوشهای از پرونده قطور تجاوزهای زنجیرهای به زنان در ایران به بیرون درز كرده و به دنبال آن قربانیان و نجاتیافتگان تجاوز جنسی در هر سن و سالی لب به سخن گشودهاند، در حالیكه هنوز یكماه از لگامزدن به دستگاه سركوب و اعدام دولت بتوسط توفان اعتراضات وسیع مردم علیه احكام اعدام برای شركتكنندگان در خیزشهای آبانماه ۹۸ میگذرد، و هنگامی كه طبقه كارگر از نفت و پتروشیمی تا هفتتپه و هپكو و ... قد علم كرده و بیدار شده است، دست آخر آقای روحانی رٸیسجمهور «پایتخت جهان اسلام» برای نجات از خشم و نفرت دهها میلیون انسان به تنگآمده از وضع موجود با كمال پررویی زبان تر میكند كه: «ما در برابر مردم ایران شرمسار نیستیم و کمتر از ۲ سال در موشک کروز دریایی از برد ۳۰۰ کیلومتر به ۱۰۰۰ کیلومتر رسیدهایم که این نشان میدهد ما در مسیر تولید و خودکفایی قرار گرفتهایم.»
ملاحظه میفرمایید؟! خزانه دولت برای ادامه تخاصمات در منطقه و تولید ناامنی و ارعاب داخلی پر پول است، فقط جهت اختصاصدادن به رفاه و خوشبختی جامعه خالی است! روحانی مطمٸنا در گوش گاو نخوابیده است و سوراخ دعا را هم گم نكرده است؛ فهمیده است كه كار از «تولید» سلاح و نفت و «خودكفایی» و جفنگیات گذشته است. كار از مرعوبكردن نسل امروز با دخیلبستن به پروپاگاند نظامی و «خطر آمریكا» گذشته است؛ زمان دلخوشكردن به موشك و موشدوانی در منطقه به قصد سركوب داخل به سر رسید؛ دوران ریسهرفتن حول «نگاه به مقام شامخ زن در اسلام» و توجیه طوق بندگی زن نیست؛ آب از سر جنازه «پایتخت» جناب رٸیسجمهور همراه با ایدٸولوژی متعفن آن، با قوانین ضد كارگر و ضد زن آن، با نقشه و توطٸههای آن گذشته است؛ دوره زبان گاز گرفتن دولت و بیداری جامعه است!
خوب گوش را كه به زمین بچسبانید متوجه میشوید كه مشت رژیم اسلامی را جنبشی باز كرده كه از دیماه ۹۶ به توسط زنان و «دختران انقلاب» روی غلتك افتاد تا به اعتصابات كارگری امروز رسیده است. «پایتخت» عالیجناب با تندیسهای آن، با قدیسان آن محكوم به فنا است؛ دوران جنزدگی «پایتخت جهان اسلام» در مقابل عروج «پایتخت اعتصاب جهان» است! در ایران تحت نظارت «پایتخت اعتصاب جهان»، امتیاز و برتری، افتخار سربلندی و شكوفایی نه از طول و عرض برد تخریبی «موشک کروز» و افزایش تعداد دستجات شبهتروریست مذهبی - قومی در منطقه، نه از رونق بساط مراسم خشونتبار عید قربان و تاسوعا – عاشورا، بلکه از مسیر «نان، مسکن، آزادی» و «شادی، رفاه و خوشبختی» میگذرد. اكنون بیش از چهل سال است كه یك بند اساسی برنامه «پایتخت اعتصاب جهان»، رهایی و آزادی زن است. پایتختی كه بر متن عبور جامعه از جمهوری اسلامی، به زنان سکو، پرچم و احساس قدرت برای افشاگری و اعلام کیفرخواستهای میلیونیشان در مورد ابعاد و اشکال و دامنه وسیع خشونت و تجاوزهای جنسی و وحشت ناشی از آنها را میدهد. پایتختی كه برای رهایی كامل خود، محكوم به زدن رگ و ریشه قانون آپارتاید جنسی و همه اشکل و ابعاد ستمكشی زن است؛ پایتختی كه آرمانهای سرخاش را دشمنانش با هیاهو و دار و دسته راه انداختن، «خشونت» مینامند تا با خشونت تمام جلوی قدرت گرفتناش را از قبل بگیرند و بقاء «پایتخت جهان اسلام»شان را «ابدی» جلوه دهند و همگان را دیوار به دیوار محکوم به مرگ در آن بكنند. بلكه شاید كارگر، زن، جوان و بازنشسته، دانشجو، معلم و بیکار و میلیونها محروم را از صحنه بدر كنند و به رضایت بكشانند. تا به جای امید به امکان شادی مردم، نیش «تا بناگوش بازشده» رٸیسجمهور را نظاره كنند؛ به جای خواست برچیدن بساط خرافه و مذهب، وقت بخرند و اوضاع منطقهای خود را وصله پینه كنند.
پایتخت ما از میان مردم محروم، از میان كارگران و سوسیالیستها، از میان زنانی كه هیچگاه در طول این چهل سال به خفت تبعیض جنسی و قوانین اسلامی رضایت ندادهاند، از اردوی مشتاق آزادی و برابری و رفاه، اعلام كرده است: نه!
بر پیشانی اصلاحطلبان و اصولگرایان داغ باطل زده است! «نه» به همه دول غربی كه كفش و كلاه كردهاند دم به ساعت در رسانههای مفتخور و بیشرف خود، عامدانه آرمانهای پایتخت ما را سانسور كنند. «نه» به همه كسانی كه دست بر قضا این هیولای ترور و خشونت را انتخاب مردم جا میزنند! به خیل جامعهشناسان و اقتصاددانان رانده و مانده كه تمام هنرشان توجیه رشته برشته وضع موجود است، رجالهای كه استثمار و بهرهكشی را حق و «سرنوشت» كارگر میدانند، تنبل خطابش میكنند تا طبقه كارگر را بدوشند و راهی پیدا كنند كه جلو زیادهخواهی كارگران برای زیر و رو كردن نظم وارونه را بگیرند. «نه» به همه كسانی كه به جای رفع ستم بر زن و برای مقابله با تبعیض جنسی، هنوز دلشان برای «اصلاحات» در بالا آب شده است. تكلیف اینها و نظام دست به چماقشان روشن است؛ نیتشان، اهدافشان و زرد بودن اوضاعشان از بحرانی كه در آن دست و پا میزنند آشكار است.
این صدای رسای پایتخت سوسیالیستی ما است كه امروز نماینده «نه» قدرتمند طبقه كارگر است؛ طبقه كارگر در راه پیشروی خود و برای بستن زیپ دهان سران ریز و درشت این نظام، نمیتوانست قدم به قدم «نه»ی محکم و رادیکال زنان به کل نظام اسلامی را که اكنون از دریچه تعرض علنی به تجاوز و خشونت علیه زن فوران کرده است، نمایندگی نکند! مشتاقانی كه در جستجوی رهاییاند، چه زن و مرد، چه پیر و جوان، با هر عقیده و مرامی و با هر پیشینه ملی و قومی، به پرچم سوسیالیستی پایتخت ما رو آوردهاند. این آن پرچمی است كه گرداگرد آن از تهران تا شوش و از شمال تا جنوب ایران را به هم بافته است. تنها در این پایتخت است كه زنان ایران قوانین اسلامی و حجاب اجباری را میسوزانند، كه مردمانش دیوار تبعیض و نابرابری را فرو میریزند؛ تنها در پایتخت ما است كه نسل امروز حقاش را رو در روی حاكمان فریاد میزند؛ و اعلام میکند که آماده است آن را به قدرت و نیروی خود به کرسی بنشاند! كه موانع پیشرویاش را یكی پس از دیگری جارو میكند؛ با همه در میافتد؛ دشمنانش را افشاء میكند؛ نقدشان میكند تا به اعماق دست پیدا كند؛ جایی كه زیر پوست جامعه، انسان خواهان آزادی و برابری فارغ از ستم و تبعیض زندگی میكند و شایسته رسیدن به آرمانهای جهانشمول انسانی است.
وجود این پایتخت دیگر یك پدیده بدیهی و ابژكتیو در جامعه ایران است؛ قابل حذفشدن و دستكم گرفتن نیست! هر روز محافل، انجمنها و جمعهای بیشتری چون جویبار به آن میپیوندند. هیچ شرط و شروط خاصی برای پیوستن به آن وجود ندارد. كافی است كه دل شما از استثمار، از ستم بر زن و پراكندگی به درد آمده باشد. حتی اختناق هم جلودار صدور مجوز شهروندی و پیوستن به این پایتخت نیست؛ پایتختی كه قطبنمای پیروزیاش پرچم سوسیالیستی آن است؛ سوسیالیسمی كه برای حضور امروزش در صحنه سیاست ایران بیش از چهار دهه است كه خشت بر خشت گذاشته است. سوسیالیسمی كه اولین فرمان آن آزادی زن و برچیدن تبعیض است. روی هم رفته، دنگدنگ و كشمكش دو پایتخت علیه هم شروع شده است؛ وقت آن است كه به استقبال فاز پویایی و دینامیسم جنبش «رهایی زن» در ایران رفت.