چند ماه گذشته شاهد اوج گیری تحریکات و پروپاگاند جنگی میان آمریکا و ایران بودیم. ترور قاسم سلیمانی و همراهان او در دیماه ٩٨ بدستور ترامپ و تهدید های ایران برای جوابگویی به اقدام امریکا، نگرانی از خطر وقوع جنگهای موضعی و ریسک اینکه در چنین شرایطی کنترل آن از دست طرفین خارج و به جنگی تمام عیار کشیده شود، بر فضای منطقه حاکم شد. این اوضاع با موشک باران پایگاه آمریکایی توسط ایران و از قرار معلوم در توافقی پشت پرده با مقامات امریکایی، ترس از وقوع جنگی ناخواسته را حاشیه ای کرد. از آن زمان تا کنون کشمکشهای دیپلماسی و پروپاگاند جنگی و تحریکات نظامی گاه و بیگاه در میان این دو کشور، همچنان ادامه داشته است. کرونا و تبدیل آن به تهدیدی جدی علیه بشریت، فشار به آمریکا برای لغو تحریمهای اقتصادی علیه ایران از جانب بعضی کشورها از جمله چین و روسیه را بالا برد.
از اواخر فروردین ماه بار دیگر پروپاگاند جنگی و شاخ و شانه کشیدن میان این دو کشور، درست بعد از اینکه واشنگتن مدعی شد "قایق های سپاه پاسدارن برای ناوهای آمریکا در خلیج فارس مزاحمت ایجاد کرده اند"، یک بار دیگر بالا گرفت. نیروهای آمریکایی مدعی اند، قایقهای سپاه پاسدارن تا چند متری ناوهای آنها نزدیک شده و تحریک کرده اند و ایران نیز آمریکا را متهم کرده است که در خلیج فارس دست به مانورهای نظامی تحریک آمیزی زده است. ترامپ نیز تهدید کرده است که اگر قایق های سپاه پاسداران به ناوهایی آمریکایی نزدیک شوند، طبق دستور او به آنها حمله خواهد شد.
در دل این اوضاع مقامات آمریکایی بحث ضرورت تمدید نامحدود تحریمهای نظامی علیه ایران که در ماه اکتبر دوره پنج ساله آن پایان می یابد را طرح کردهاند. خبرگزاری آسوشیتدپرس از قول مقامات آمریکایی نوشته است: "ایالات متحده پیشنویس قطعنامه جدیدی را با هدف تمدید بیپایان تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران در اختیار برخی از اعضای شورای امنیت سازمان ملل قرار داده است." همزمان نیویورک تایمز روز هفتم اردیبهشت از قول مایک پومپئو، نوشته است که ایشان "در حال تدوین ادله حقوقی است که بر اساس آن آمریکا به عنوان «یکی از طرفهای برجام»، به دنبال اعمال فشار به شورای امنیت برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی تهران یا حتی شدیدتر کردن آنها است". این در شرایطی است که خود آمریکا از برجام خارج شده و پایبند هیچ تعهدی به توافق فوق نیست و تحریم های وسیع اقتصادی یک جانبه را مدتها است علیه ایران اعمال و کشورهای دیگر را مجبور به گردن نهادن به آن کرده است. همزمان گفته میشود قطعنامه جدید آمریکا به شورای امنیت را چین و روسیه وتو خواهند کرد. بعلاوه ایران هم در تلاش است که محدودیت های کنونی بر معاملات تسلیحاتی این کشور در ماه اکتبر پایان یابد.
تا اینجای مسئله و تبلیغات مختلف در میان این دو کشور، چند سوال مطرح میشود. یکی اینکه آیا احتمال تشدید این تخاصمات و تبدیل آن به جنگی با ایران ممکن است یا نه؟ آیا تحریکات ایران در این میان اثبات این واقعیت نیست که چنین جنگی را به نفع خود و راه نجات از وضع کنونی در مقابل مردم میداند؟ همزمان اینکه جدال آمریکا با ایران ریشه در کدام تناقضات و یا اختلافات پایه ای دارد؟
ایران و آمریکا هر دو خواهان حل کشمکش خود و رسیدن به توافق هستند. و البته هر کدام از آنها در این میدان دنبال تامین شرایط خود و تسلیم نشدن به دیگری هستند. همین حقیقت همراه با یکسری فاکتورهای دیگر، مذاکره و توافق را فعلا و در کوتاه مدت منتفی کرده است. ایران تاکنون برداشتن تحریمها از جانب آمریکا را پیش شرط هر مذاکره ای بیان کرده است و آمریکا نیز خواهان تحمیل شرایطی است که در آن و در ذهن جهانیان دولت ترامپ پیروز این جدال از آب در بیاید.
آمریکا نه تنها خواهان جنگ نیست که حتی خواهان رژیم چینج در ایران نیست و بقول ترامپ خواهان توافق با همین حاکمیت است. اما وقوع جنگ ناخواسته با توجه به ماجراجویی های آنها، نیروهایشان و انواع گروه ها و جریانات و حتی دول دخیل در این منطقه از جمله اسرائیل و اینکه منطقه به یک انبار بزرگ باروت تبدیل شده است، هیچ وقت منتفی نیست. تا امروز این تخاصمات اساسا در عراق به اشکالی که شاهدش بوده ایم پیش رفته است. اما جنگ مستقیم با ایران امروز در دستور آمریکا نیست، آمریکا در جنگ عراق و امروز افغانستان هم توفیقی نداشت، در سوریه و... نیز عملا پیروزی ای کسب نکرد و حریفان او و بطور مشخص روسیه به یک بازیکن اصلی در این منطقه تبدیل شدند که قبلا جای پایی نداشتند. آمریکا و متحدین سنتی اروپایی او از هم فاصله گرفته اند و به اعتباری کشورهای اروپایی و خصوصا آلمان و فرانسه در فکر اروپای متحد و بازار مستقل خود هستند و به این اعتبار شکاف میان اروپا و آمریکا امروز از هر زمانی بیشتر است. لذا شروع جنگ با ایران تنها بیان استیصال و درماندگی آمریکا خواهد بود و در نتیجه این مسئله امروز در دستور آنها نیست. جمهوری اسلامی نیز علیرغم برکات فضای جنگی، مطلقا خواهان جنگ نیست و توان مقابله نظامی با آمریکا را ندارد.
اما و مستقل از این حقایق، فضای جنگی و ماندگاری تخاصمات نظامی و پروپاگاندای جنگی منهای تحریمهای اقتصادی، به اشکال مختلف از جانب ایران مورد بهره برداری قرار گرفته است. بعلاوه ایران تلاش میکند نفرت ضد آمریکایی مردم منطقه را در دل این جدال برای خود بخرد و جایگاه و موقعیت خود را بهبود بخشد، کاری که از حمله آمریکا به عراق در دوره صدام، روی آن سرمایه گذاری کرده است. نفس تحریم اقتصادی همچنانکه همیشه گفته ایم و مستقل از اینکه فشاری جدی به سرمایه است و جمهوری اسلامی خواهان آن نیست، اما دودش به چشم مردم ایران و در راس آن طبقه کارگر و بخش محروم جامعه رفته است. این سیاستی جنایت کارانه علیه مردم ایران است. بعلاوه در جدال جمهوری اسلامی علیه مردم معترض ابزاری برای توجیه فقر و بیکاری و گرسنگی دادن به مردم است.
نکته دیگر اینکه لشکرکشی آمریکا و تبدیل خلیج فارس و قبلتر نیز دخالتهای نظامی او در منطقه ربطی به تخاصم با ایران و خطر ایران اتمی و یا دشمنی با اسد و قزافی به عنوان حاکمیت های دیکتاتور و... نداشت. ایران اتمی و محور شر بودن او صرفا پرچم و توجیهی برای آمریکا است که رقابتها و حل معضلاتی بزرگتر و یا کشمکشهای بزرگتر را در پوشش آن دنبال کند. بخشی از تلاشهای آمریکا در این دوره، چه از دخالت در لیبی و سوریه و عراق و چه در مورد ایران، نشان از عکس العمل این کشور و دست و پازدن برای حفظ موقعیت رو به افول خود در جهان امروز است. سیاستهای این کشور در یک دهه گذشته و دخالتهای آن در خاورمیانه و بهانه گیری ها در مورد ایران، هیچکدام تا امروز بهبودی در موقعیت و نقش رو به افول آمریکا نداشته است .
نگرانی آمریکا، ایران اتمی و تروریسم نیست، بلکه پیشروی های قابل توجه قطبهای بزرگ اقتصادی دیگری است که بازارهای جهانی را به درجه ای به آمریکا تنگ و خود را تحمیل کرده اند. موقعیت امروز چین و تحولاتی که در نقش این کشور ایجاد شده است، تهدیدی برای منافع کارتلها و سرمایه های بزرگ از جمله سرمایه های آمریکایی است. رقیبی که بر اساس طرح قدیمی تر و استراتژی "کمربند اقتصادی راه ابریشم" که از سال ٢٠٠٣ دنبال و سرمایه هنگفتی را به آن اختصاص داده است، و امروز نه تنها در خاورمیانه و حوزه خلیج فارس بعلاوه حتی در افریقا نیز میدان های جدیدی را برای اقتصاد رو به رشد خود باز کرده است. در همین مدت چند ماهه گذشته و در دل عروج کرونا، بسیاری از کشورهای حوزه خلیج فارس از جمله قطر، کویت و عربستان و... که تاریخا حیاط خلوت آمریکا بوده اند، روابط با چین و اعلام همبستگی و کمک به این کشور را در دستور خود گذاشته اند. رابطه نزدیک چین با امارات و گشایش بزرگترین مرکز تشخیص کوید ١٩(خارج از چین) در این کشور، نزدیک شدن ترکیه به چین برای حل معضلات بزرگ اقتصادی خود و دهها مورد سرمایه گذاری های این کشور و قرار دادهای بزرگ با بسیاری از کشورهای خاورمیانه و... همگی بیان تحولاتی پیچیده تر، تنشها و تخاصمات و رقابتهای بزرگتر در سطح جهان برای تعیین دایره نفوذ کشورهای بزرگ جهان است. تحرکات نظامی آمریکا و کشاندن ناوگان ها و جنگده ها و آنواع سلاح های مهم جنگی به منطقه خلیج و هزینه های بزرگی که تقبل کرده است، در حقیقت بیان جدال آمریکا با چین و رقبای دیگر خود و حتی اروپا و معضلات اساسی تر است.
بحران کرونا و عواقب آن و نقشی که ترامپ با شعار "اول آمریکا" ایفا کرد، و همزمان تلاش چین برای کمک رسانی به بعضی از کشورها از ایتالیا تا اسپانیا و چندین کشور دیگر حتی به آمریکا، گویای موقعیت جدیدی است که در امتدادش چین میخواهد با عروج موقعیت جدیدش در قبال کل جهان بعنوان مسول ظاهر شود. چین اگر چه در همین دوره در خاور دور تحرکات نظامی و ارسال ناوگان هایش به آبهای آزاد را داشته است، اما در خاورمیانه و.. کلا در میدان اقتصادی به آرامی پیشروی کرده است. رقابت های اقتصادی در میان سرمایه های بزرگ از جمله سرمایه های چینی و تنگ شدن میدان به بزرگترین اقتصاد جهان که تا هم اکنون هم در دست آمریکا است در قالب یکسری کشمکشهای سیاسی و حتی جنگهای غیر مستقیم نظامی از جمله در خاورمیانه و بعلاوه در تخاصمات با ایران، خود را نشان داده است. در دنیای واقعی مردم خاورمیانه در این دوره بیشترین قربانیان این جدال بودند و گرسنگی و تحریم ایران و بهایی که طبقه کارگر ایران و مردم محروم میدهند، باز عوارض جانبی این جدال بزرگتر است.
این اوضاع فعلا و تا زمانی که ثبات و توازنی پیدا کند، به شکل انواع تنش ها و جنگها که تا کنون بخشا شاهدش بوده ایم، بروز می یابند که برای بشریت تباهی به بار می آورد. سرانجام آنرا باید دید اما در این شکی نیست که طبقه کارگر جهانی و مردم زحمتکش و محروم جهان از هر زاویه ای تاوان این تخاصمات را به اشکال مختلف خواهند پرداخت. کاپیتالیسم و آنهم در شکل افسار گسیخته و رها شده آن هیچ راه و جوابی ندارد جز اینکه توان نظامی و اقتصادی قدرت برتر سرنوشت این جدالها را تعیین میکند؛ گزینه ای که جهان را به تباهی بیشتر سوق خواهد داد. به همین اعتبار پایان دادن به این اوضاع تنها در گرو راه حل سوسیالیستی و انقلاب کارگری است.
مردم ایران در وسط تخاصمات طرفین و پروگاند جنگی بعلاوه بار سنگین تحریم ها را در اشکال فقر و بیکاری تاکنون به دوش کشیده اند؛تعیین تکلیف با حاکمیت جمهوری اسلامی و پایان دادن به عمر آن از کانال یک انقلاب توده ای به رهبری طبقه کارگر، سر راست ترین و کم هزینه ترین راه برای خاتمه دادن به این وضعیت است. برای طبقه کارگر و مردم آزادیخواه در ایران، سران جمهوری اسلامی و آمریکا هر دو به یک اردو تعلق دارند.خالد حاج محمدی
٣٠ آوریل ٢٠٢٠