وطن ناظر بر یک سرزمین است. همه تقدس میهن در آن زمین سفتی نهفته است که روی آن میشود کارخانه ساخت، دهانه ای به سمت قعر زمین بر پا کرد، میتوان دور آن سیم خاردار کشید، کارگران متعلق به این وطن را کاملا آزاد گذاشت که در داخل مرزهای مقدس تا جان در بدن دارند کاخ بسازند و رفاه و تجمل بیافرینند.
منت بزرگ وطن بر سر طبقه کارگر بخصوص آنجاست که حق بی چون و چرای فروش نیروی کار را به او، و نه فقط به او، بلکه به فرزندانش و نسل پس از نسل او اعطا می سازد.
او صاحب وطن است، و شهروندان عزیز کارگر صد البته حق دارند هر کجا در زیر آسمان پر ستاره این پهناور و پر برکت در جستجوی نان هر طور و هر قدر که دلشان میخواهد و آنقدر که عقلشان میرسد، یا آنقدر که جسم و جانشان اجازه میدهد، و یا دست کم تا جاییکه پست فطرتی برای بکارگیری طفل معصوم و یا دندان برای همبستری با عزیزان وی تیز کرده باشد؛ جد و جهد بخرج دهند و بهره ببرند. وطن در عین حال کوهها، رودخانه ها و جنگلها را در بر میگیرد. اگر کارگر در زندگی واقعی از اختیار و مالکیت هیچ و مطلقا هیچ چیز برخوردار نیست، اگر افسار تمام وجوه زندگی از خانه، محل کار، ساعت کار، دستمزد و تا قبرش بتمامی و بدقت بر اساس متافع دیگران تنظیم شده است، اما او میتواند در "مالکیت" این کوهها به عالم و آدم فخر بفروشد، تا سر حد جنون عاشق صخره ها شود، با شعر و غزل سرمست شود، در جبران همه توسری ها و محرومیت ها، به یکباره عقاب و شیر و پلنگ شود و قله ها را به اعماق جنگلها بهم بدوزد...
و در ایران فصلی بنام فصل تعیین دستمزدها پیش بینی شده است تااین وطن لباس رقم و اعداد به تن کند و در آذین بندان مذاکرات کذایی نمایندگان دروغین آنچه جامعه کارگری خوانده میشود جلوه قانونی پیدا کند. امسال شیپور مجادلات دستمزد پایه کارگران شش ماه زودتر نواخته شد. مهمترین مشخصه فصل تعیین دستمزدها در ایران طغیان ارقام و حقایق است. کس و ناکس دم و دستگاه لندهور حکومتی که هنر و لیاقت شان در حرامزادگی، هذیان و شارلاتان بازی اسلامی – کاپیتالیستی خلاصه میشود به یکباره لباس ارقام و اعداد به تن میکنند. در ایران سه مرجع مهم یعنی مرکز پژوهش مجلس، بانک مرکزی و اداره آمار در کنترل روزمره قیمت اقلام خوراکی و تمامی نیازمندیها و مصارف خانواده های کارگری رسما تضمین میکنند که سطح دستمزد کارگر تا پنج برابر زیر خط فقر قرار داشته باشد. هفته گذشته وقتی آقای نوبخت، سخنگوی دولت، تخمین پانزده درصد برای افزایش دستمزد فصل جاری را به خبرنگاران در میان میگذاشت، پشت او به جدول روز قبل تر بانک مرکزی گرم بود که در شش ماه آتی روند تورم و افزایش قیمت ها سطح زندگی کارگران را از رقم پنج به هفت برابر زیر خط فقر خواهد راند.
نباید فراموش کرد تا آنجا که به مخارج نیروی کار در ترازنامه بودجه سالانه مربوط میشود ارقام دیگری را نیز شامل میشود، مخارج زندانها، رکوردهای تعداد ضربات شلاق، رکوردهای طول حبس، تعداد کارگران مضروب در حمله واحد ضد شورش و ...
مهمتر از هر چیز ارقام مربوط به دستمزد در دنیای واقعی بوی گرسنگی، نداری و حسرت میدهد. در چنبره این ارقام فقط ذلت و گدا صفتی و فرومایگی از نوع خانه کارگر نیرو میگیرد. دستمزدها در ایران بیشتر آنکه زنده نگه دارد مدتهاست که ورای هر چیز دیگر نیستی میافریند؛ سال پس از سال در قالب نفرین دستمزدها از ویتامین تا ملکولهای پروتئین، از سرپناه تا ساعات تفریح، از طول عمر تا لیست دلخوشیها، از غرور و دوستی و علائق و ... کارگران جامعه را به یغما میبرد. ایران سرمایه، ایران جنون رقابت و سودجویی سرمایه ، قبرستان بزرگ انسان و انسانیت است.
فصل دستمزدها، در پس همه فاکتورهای دیگر اما یک واقعیت بنیادی و ساده را در کوچه پس کوچه های شهر به نمایش درمیاورد. سرمایه با همه طبقه و دولتش، مجبور است همه کبکبه و دبدبه خود را به کنار بگذارد و به اعتبارنامه ای یکساله، از این سال تا سال بعد رضایت بدهد و قانع باشد. فصل دستمزدها همه چیز هست بجز تعیین دستمزدها؛ هر مسخره بازی در آن بگنجانند، مسخره تر از اپیسود بی اعتبار "نمایندگی کارگران" در این نمایش از آب در نخواهد آمد. فصل دستمزدها در ایران پوچ است چرا که بورژوازی خود از قبل سیفون بی اعتباری قانون "تامین معیشت"، حتی همان معیشت فکسنی دلبخواه خود را کشیده است. فصل دستمزدها دربرگیرنده هر چیز، از خوش رقصی حکیمانه دانشگاهیان، بیعت توام با گروکشی کارفرماها تا روضه خوانی انتقادی خانه کارگر باشد؛ اما فاقد اعتبار توافقنامه کارگران است فقط به این دلیل که دولت حتی فاقد شهامت تضمین قیمت نان و توزیع دو سبد کالای قابل مصرف است.
برای طبقه کارگر فصل تعیین دستمزدها مثل بقیه سال فرصت زمانی است تا نیروی کافی برای زیر پا گذاشتن مصوبه جنایتکارانه دولت و مواجب بگیران شورای عالی دستمزدش جمع کنند. برای طبقه کارگر ایران دامنه فصل دستمزدها از این اعتصاب تا اعتصاب بعدی است، و در تعیین رقم دستمزد مصوبه دولت هیچ کاره است و مرز دستمزدها همانقدر است که زورش بچربد.
مجمع عمومی مراکز تولیدی تنها مرجع معتبر تعیین و تائید توافقات مربوط به دستمزدها است. عجالتا میتوان از مجمع عمومی کارگران هفت تپه، فولاد و اذراب شروع کرد و پروسه تعیین دستمزدها را از تهران به شوش و اهواز و یا اراک منتقل نمود.
مصطفی اسدپور