گفتگو رادیو نینا با امان کفا
رادیو نینا: بینندگان عزیز به برنامهی امروز خوش آمدید.
عراق؛ "حکومت باید برود"، "نه به فساد بیشتر، نه به رهبری فرقهای"، "تمام قدرت به دست مردم." زنان به صورت گروه ها و سازمان ها، خانواده ها به صورت آشپز و نانوا و غیره، برای حمایت از میلیون ها تظاهرات کننده به این قیام پیوستهاند. تا سقوط کامل حکومت هیچ مدرسه و کلاس درسی وجود نخواهد داشت. منطقهی سبز معترضین، تسخیر بالکُنی است که از آن نیرو های تک تیر انداز به معترضین شلیک میکردند.
شیلی؛ "نئولیبرالیسم در اینجا متولد شد و همین جا به گور میرود"، "مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد." طنین صدای ویکتور خارا در شیلی خیابان ها را به تسخیر خود درآورد.
لبنان؛ هزاران نفر یک زنجیرهی انسانی به طول صد و هفتاد کیلومتر درست کردند. بعد از سیزده روز "سعد حریری" از مقام خود استعفا داد.
بیش از یک هفته است که جدال برای یک دنیای بهتر در چند نقطه از جهان در جریان است. در جهانی که نظام نئولیبرالی میلیون ها انسان را به بردهی مدرن تبدیل کرده است، اکنون این بردگان فریاد اعتراض سر دادهاند. جدال برای رفاه و آزادی و علیه فقر و فلاکت و فساد، جدال برای رهایی از دنیای سیاه و پر از کثافت بورژوازی.
امان کفا به برنامهی امروز ما خوش آمدید.
ابتدائا اشاره کردم که با موجی از اعتراضات در سطح جهانی روبرو هستیم. از شیلی تا عراق و لبنان؛ این موج کشورهای مختلفی را در بر گرفته است. به طور مشخص دوست دارم که در این رابطه حرف بزنیم که این اعتراضات چه هستند و چه نیستند. قاعدتا هرکدام از این اعتراضات باتوجه به این که در کشورهای مختلف در جریان هستند ویژگی های مختص به خود را دارند. اما چیزی که مدّ نظر من است این سوال است که در بُعد عمومی جدال بر سر چیست؟
امان کفا: ببینید الان مسائل متفاوتی در سراسر دنیا در حال رخ دادن هستند. از هنگ کنگ تا آمریکای جنوبی، از آمریکای لاتین تا خاورمیانه و آفریقا، همه جا جدال هایی در جریان هستند. اما آن چیزی که امروز بیشتر از هر چیزی دربارهاش صحبت میشود نه آن نکات حاشیهای بلکه آن نکتهی اصلی است؛ که مسئله بر سر معیشت است. معیشت به طور واقعی مسئلهای است که باعث شده مردم در همه جا برای مقابله با شرایط اقتصادیای که امروز همه با آن مواجه هستند اعتراضاتشان را به پیش ببرند. این مسئله به هیچ وجه محدود به یک بخش از جامعه یا طبقهی معینی نیست بلکه به طور وسیعی کل جامعه را در بر گرفته است. و این مسئله را در همه جا میبینید. و مسلما بیشترین فشار را طبقهی کارگر و زحمتکشان و آن کسانی که شما از آنها با عنوان "بردگان" سرمایه و این نظام یاد کردید، متحمل میشوند. به طور واقعی اگر به شرایط کشورها نگاه کنید میبینید که چقدر مسائلشان به همدیگر شباهت دارد! مثلا در شیلی گفته میشود که از هر سه نفر یک نفر زیر خط فقر زندگی میکند؛ آن هم با آن تعریفی که خودشان (دولت) از خط فقر میدهند. از تورم پنجاه درصدی صحبت میکنند. نمونهی مشابه این شرایط را شما در ایران میتوانید ببینید. جدای از این ادعاهایی که سران جمهوری اسلامی میکنند، در واقعیت همهی مردم از میزان تورم و فقری که عملا بر جامعه حاکم کردهاند هرروز اعتراض میکنند. شبیه همین اعتراض را ما در خاورمیانه میبینیم، در اکوادور دیدیم و .... همه جا این اعراض علیه شرایطی که مردم را مجبور به پذیرش آن کردهاند در جریان است. اما اعلام کردهاند که به قول شما "دیگر بس است. این دوران تمام شد."
شرایطی که مثلا امروز در لبنان میبینیم، حتی با استعفای سعد حریری، باز تغییری به وجود نمیآورد و کاری انجام نمیدهد. خواستی در لبنان مطرح شده و همه دارند اذعان میکنند که این خواست پاسخ میخواهد. و این پاسخ با سرکوب های حزبالله و (سید حسن) نصرالله و غیره ممکن نمیشود. و مردم میگویند این پاسخ کافی نیست. کافی نیست که تنها یک نفر استعفا بدهد. کلّ سران کشور باید بروند. شعار عمومی در لبنان این است که همه باید بروند. و سیاست کل سران احزاب و جریانات متفاوتی که در این کشور به مدت چندین سال روی خط و خطوط مذهبی و حاشیهایِ جدا کردن مردم بنا شده بود – مثلا صف های مسلمان را از بقیه جدا میکرد و حتی بین سنی و شیعه تفرقه اندازی میکرد، و یا آن ها را از مسیحیان و یا هر کس دیگری حتی از سکولارها جدا میکرد – در مدت کوتاهی تمام این فضا در نَوَردیده شده. مردم جلو آمده و میگویند که "همهتان باید بروید." چون فقر و فشاری که بر این مردم حاکم است مسلمان و غیر مسلمان، مسیحی و غیر مسیحی و مذهبی و غیر مذهبی نمیشناسد. همه شامل این شرایط میشوند. این یک سوی قضیه است. میبینید که شبیه این قضیه و یا در تایید آن این مبارزات را در اکوادور دیدیم و الان داریم در شیلی میبینیم. مسئله یکی است؛ میگویند که همهشان (حاکمان) باید بروند.
اما در کنار این شباهت ها یک تفاوت هم وجود دارد؛ ببینید اعتراضات در جاهای متفاوتی صورت میگرفت. در یک دورهای گفته میشد که اعتراضات سیاسی است و همه – یا حد اقل آن کسانی که در مدیا ها دربارهی آن صحبت میکردند – سعی میکردند که آن ها را از هم جدا کنند و بگویند که مسئله مسئلهی فساد است، مسئلهی اقتصادی است، مسئلهی سیاسی است. و با این حرف ها سعی میکردند آن ها را از هم جدا کنند. امروز تمام آن فضا کنار رفته است. این فقر که دارد حاکم میشود، این شرایط نابرابری که وجود دارد، این عدم آزادی که در کل جامعه حکمفرمایی میکند و اینکه مردم نمیتوانند مایحتاج زندگی خودشان را تهیه کنند و هر روز چند برابر بیشتر کار میکنند و در عین حال میبینند که مشکلاتشان چندین برابر میشود، کاهش ارزش واحد پولیشان، عدم داشتن این امکان که اطمینان داشته باشند که نه تنها فردا بلکه امروز هم هنگامی که از خانه خارج میشوند در امنیت هستند؛ این فضایی است که در تمام این کشورها و در جامعهای که امروز میبینیم – چه در آمریکای لاتین، چه در آفریقا، چه در خاورمیانه و تا خاور دور – حکمفرماست و همه میبینند و میپرسند که "این شرایط چگونه ممکن است؟" دنیا این همه پیشرفت کرده، این همه تولید بالا رفتهاست، این همه سطح صنعت بالا رفتهاست – امکاناتی که امروز برای تولید مایحتاج مردم وجود دارد باعث شده است که چند هزار برابر مثلا بیست سال پیش امروز ممکن باشد – در چنین شرایطی و با این سود آوری بالائی که در همه جا برقرار است و همه از میلیونر ها و میلیاردر های متفاوت صحبت میکنند و با این فساد وسیعی که وجود دارد، پاسخ چیست؟
عدهای پاسخشان این بود که مشکل بر سر این است که دولت و نیروهایی که بر سر کار هستند خودشان فاسد هستند و فساد مالی را به وجود آوردهاند. و اگر این دولت ها کنار بروند و عدهی دیگری قدرت را در دست بگیرند شرایط درست میشود. تغییراتی که در بعضی از این کشورها در ده - پانزده سال اخیر دیدیم سعی کردند به این مسئله پاسخ بدهند. و این پاسخ شکست خورد. مثلا مصر را نگاه کنید؛ حکومت را بر میدارند و اخوان المسلمین سر کار میآید، اخوان المسلمین را بر میدارند ارتش را به جای آن میگذارند؛ هرکدام را که میگذارند میبینند شرایط برای مردم همانطور باقی میماند. پاسخ در تغییر آدم ها و افراد در حکومت و طبقهی حاکم نیست. مسئله همهشان این است که چگونه ممکن است که با وجود تمام این احزاب و این تغییر و تحولاتی که خودشان در بین خودشان صورت میدهند – از تونس تا دیگر نقاط – وضع مردم دارد بدتر میشود. آیا مشکل این است که در این کشورها سرمایه گذاری نمیشود؟ این بخشی از پاسخی است که بورژوازی میدهد. اما وقتی مردم این پاسخ ها را می بینند میگویند "با هر درد و دوایی که شما پیشنهاد میدهید وضعیت ما بدتر شده است." هرکسی که نگاه میکند میبیند که نسبت به یک ماه قبل، یک سال قبل، پنج سال قبل وضعیتش چندین برابر بدتر شده است؛ در حالی که نعمات زندگی، تولید در سطح دنیا، میزان دستیابی به مایحتاج زندگی روز به روز بیشتر فراهم شده است و پاسخ های اقتصادیای که حاکمان ارائه میدهند هیچکدام واقعا پاسخ نیستند.
یکی از روزنامه ها نوشته بود که "تفاوتی گذشته و امروز این است که تمرکز از سیاست به اقتصاد رفته است." به طور واقعی هم ریشهی آن اقتصاد است. انسان ها بالاخره باید دستشان به دهانشان برسد. انتظار دارند زندگیشان بهتر بشود، انتظار دارند از ارزش هایی که تولید میشود نفع بیشتری ببرند و زندگی بهتری داشته باشند. در صورتیکه وضعیت زندگیشان بدتر شده و یک دستگاه و روبنای سیاسی وجود دارد که این را مرتبا توجیه میکند. و اعتراضات علیالعموم نه تنها علیه کل کسانی است که حاکم هستند و به آن ها میگویند "بروید،" بلکه معترضین امروز خواهان تغییر اوضاعی هستند که سرمایه داری قادر به پاسخگویی به آن نیست. این در ایران صحت دارد، در خاورمیانه صحت دارد، در آمریکای لاتین و آفریقا هم صحت دارد. و این مشکلی است که مردم امروز با آن دست و پنجه نرم میکنند و به آن اعتراض دارند
رادیو نینا: شما در صحبت هایتان در رابطه با مسئلهی معیشت حرف زدید. و موضوع معیشت را به عنوان یکی از اصلی ترین خواست ها و مطالبات و یا به عنوان یکی از عوامل اصلی این اعتراضات مطرح کردید. قاعدتا وقتی در رابطه با مسئلهی معیشت صحبت میشود، در سطح تحلیل، مسئلهی "بحران اقتصادی" یکی از چیزهایی است که در رابطه با آن حرف زده میشود. بحرانی که دولت ها و جوامع به آن دچار میشوند و سرانجام آن این میشود که جامعه از لحاظ معیشتی دچار مشکل میشود. در این اوضاع مسئلهی بحران اقتصادی بورژوازی در سطح بین المللی چقدر میتواند در شکل گیری این اعتراضات عامل تاثیرگذاری باشد؟ و جدای از مسئله و بحران اقتصادی، چه عامل دیگری را میشود نام برد که در این اعتراضات نقش داشته است؟
امان کفا: باید در ابتدا به یک نکته اشاره کنم. چه بحران اقتصادی باشد و چه نباشد، در هر صورت یک مبارزهی طبقاتی در جریان است. چه بحران اقتصادی باشد و چه نباشد، روز به روز، به جای اینکه وضعیت به سوی رفاه و دنیای بهتری برود، به طور واقعی مردم در شرایط نسبیِ سخت تری قرار میگیرند. سرمایه داری به طور دائم سعی میکند سود آوریش را بالاتر ببرد. و با بالا بردن سود آوریاش به همان اندازه هم به کسانی که آن سود و آن نعمات را تولید میکنند فشار بیشتری میآورد. بنابراین به طور نسبی وضع آنها دائم بدتر میشود. اگر نسبی به آن نگاه کنیم.
شرایط رونق شرایط خاصی است. اما وقتی که به شرایط بحرانی میرسید، در شرایطی که سرمایه ها به جان همدیگر میافتند و برای اینکه سود آوری خودشان را بیشتر و بیشتر از طریق فشار به آن کسانی که آن سود را تولید میکنند بالاتر ببرند، به همان اندازه کل جامعه در بحران قرار میگیرد. این بحران اقتصادی میتواند به هزاران چیز بیانجامد. میتواند به این بیانجامد که اعتراضات به صورت بحرانی کل حکومت را زیر فشار قرار دهد. میتواند به این بیانجامد که فرض کنید انقلاب بشود. انواع و اقسام شکل ها را میتواند به خود بگیرد.
میخواهم بگویم نمیتوان گفت که علت اعتراضات امروز بحران است. به این معنی که گویا اگر دنیا و یا سرمایه در حالت رونق بود، در آن صورت کارگران و مردم زحمتکش اعتراضی نداشتند و همهشان آرام سر کار میرفتند و آرام به خانه میآمدند. این تصویری است که داده میشود ولی تصویری واقعی نیست. یک مبارزهی طبقاتیِ دائم در جریان است. ما این مبارزه را در شرایط بحرانی به صورت عریان و بیشتر و بیشتر در سطح جامعه میبینیم. امکانی به وجود آمده است که عدهای بیایند و بگویند چرا وضع ما بدتر شده؟ حتی به پنجاه سال پیش نگاه نمیکنند. به یک ماه قبلشان نگاه میکنند. وقتی میگویند در شیلی تورم پنجاه درصد است و یک نفر از سه نفر زیر خط فقر است – این هنوز آمار رسمیای است که اعلام میشود. در لبنان وقتی نگاه میکنند که این همه پول و درآمد وجود دارد و برای همهی چیزهای دیگر خرج میشود. حاکمان و صاحبان سرمایه و حکومت ها همه چیز دارند اما بقیه ندارند. این چیزی است که به صورت دائمی همه میبینند. بحران امروز طبیعتا شکل دیگری به این اعتراضات میدهد. اما به طور واقعی پایهی اعتراض در بحران نیست، بلکه در نظام سرمایه داری است و این آن چیزی است که به آن اعتراض میشود. کسانی که به خیابان ها آمدهاند میگویند چرا این همه بیکاری داریم؟ چرا این همه بدبختی داریم؟ چرا در دنیایی که در آن میتوانند به سیارات متفاوت انسان بفرستند و میتوانند از کرهی مریخ و غیره عکس بگیرند هنوز این همه کودک روزانه میمیرند؟ این همه انسان هر روز از بین میروند در حالیکه حتی به یک پنیسیلین معمولی هم دسترسی ندارند؟ چگونه است که یک بخشی از دنیا همیشه در شرایط فقر قرار دارد و عدهای دیگر انگار شرایطشان بهتر و بهتر میشود؟ این شرایط چگونه ممکن است؟
برای نمونه در اکوادور نشان دادهاند و میگویند در مقایسه با مثلا دانمارک اختلاف حقوقی که وجود دارد بیش از دو برابر است. و این بر اساس آمار جهانی خودشان است. مردم همه جا دارند میبینند که بورژوازی چه کار کردهاست. یک تبر را بالای سر مردم قرار داده، حقوق آنها را گروگان گرفته، زندگیشان را گروگان گرفته، درآمدشان را گروگان گرفته و تامین زندگی کسانی که بیکار هستند را هم به عهدهی خودِ آنها انداختهاند. کسانی که بازنشسته میشوند وضعشان بدتر میشود و تامین زندگی آنها هم به عهدهی بقیه است. و باز هم با این وجود میبینیم که با این همه پیشرفت صنعت و تولید و افزایش نعمات اما زندگی آنها محدود تر شدهاست.
در چنین شرایطی اعتراضات گسترش بیشتری پیدا کرده است. اتفاقی که امروز شاهد آن هستیم این است که در همه جا این عدم امکان بهبود شرایط معیشتی را به کل این نظام وصل کردهاند. این را امروز می بینیم. این را باید می بینیم که مردم میگویند "مهم نیست کدام جناح در قدرت باشد، مهم نیست کدام بخش سرِ کار باشد؛ همهی شما با هم شرایطی را به وجود آوردهاید که در آن وضعیت انسان ها روز به روز بدتر و بدتر و غیر قابل قبول تر میشود." برای شخصی که در قرن بیست و یکم زندگی میکند این شرایط قابل قبول نیست. به همین رُک و روشنی! مردم میگویند "شما (حاکمان) این شرایط را حاکم کردهاید و این قابل قبول نیست. هر جناحی از شما بر سر کار آمده است همین کار را کردهاست. و ما هم این را قبول نمیکنیم."
این اعتراضِ امروز، جدای از اینکه چقدر آن را گویا است و یا چقدر به روشنی اعلام میشود، به طور واقعی یک چیز را دارد میگوید. میگوید "نظام حاکم امروز توانایی و امکان بهبود بخشیدن به شرایط زندگی انسان ها را ندارد." هیچ بخشی این جواب را ندارد. چه آن بخشی که میگوید به دنبال سرمایه گذاری خارجی است، چه آن بخشی که موافق سرمایه گذاری داخلی است، چه آن بخشی که میگوید مدیران لایق نیستند؛ و .....مردم معترض اعلام کرده اند که این شرایط قابل قبول نیست و مشکل، خود این نظام است. درجهی آگاهی البته که زمانی بالاتر میرود که این قابل قبول نبودن نظام را به نظام دیگری وصل کند، نظامی که مالکیت را از دست این مالکیت خصوصی در میآورد؛ و به سوسیالیسم وصل میکند. و در اینجا شاید بتوان تفاوت میان کشورهای مختلف را دید. اما تا آنجا که به جناح های حاکم برمیگردد، تمام مردم میگویند که هیچ کدام از این جناح ها قابل قبول نیستند؛ از آمریکای لاتین تا ایران و از آن سو تا آفریقا. همه جا دارند میگویند که این شرایط قابل قبول نیست. این اعتراضات بیان عدم پذیرش شرایط موجود است و به همین خاطر است که نیروهای بورژوازی – مهم نیست کدامشان، چه حسن نصرالله باشد و چه ارتش – به دنبال سرکوب این اعتراضات هستند و سعی میکنند باز هم تفرقه بیاندازند و تا این لحظه میبینیم که نتوانستهاند این تفرقه اندازی را آنقدر به پیش ببرند که بتوانند اتحادی که در مقابلشان شکل گرفته را بشکنند. پس مسئله ما این است که این اعتراضات تا چه حد میتواند قدرت و اتحادش را افزایش دهد و آن را به سوسیالیسم و آن نظامی که میتواند این تغییرات را ممکن کند گره بزند.
رادیو نینا: در صحبت هایتان از "جدال آلترناتیو ها" گفتید و همچنین گفتید اینکه در آینده کدامیک از این آلترناتیوها دست بالا را میگیرد موضوع دیگری است. اما در ادامهی همین صحبت های شما به جامعهی ایران برگردیم و کشمکشی که در جامعهی ایران وجود دارد. ما به طور مشخص از دیماه نودوشش در سطح وسیع شاهد آن هستیم که طبقهی کارگر در ایرانِ پسا هفت تپه و پسا فولاد با پرچم و آلترناتیو خودش به میدان آمده، و – حداقل در ایران – میبینیم که طبقهی کارگر گفته که "برو کنار، من اداره میکنم." فکر میکنید که این اعتراضاتی که امروز و در سطح جهان وجود دارد چه تاثیری میتواند بر اعتراضات در ایران داشته باشد؟ و بالعکس؛ اگر این اعتراضاتی که در ایران انجام شده است باعث شود طبقهی کارگر بتواند اوضاع را تغییر بدهد؛ این مسئله چه تاثیری میتواند بر اعتراضات در سطح جهانی داشته باشد؟
امان کفا: در اینجا باید به طبقهی کارگر ایران یک تبریک بزرگ بگوییم. یک تفاوت وجود دارد بین اعتراضاتی که مثلا در اکوادور و شیلی انجام میشود و یا اعتراضاتی که در لبنان صورت میگیرد، یا در عراق و تونس و مصر و سودان، با اعتراضاتی که در ایران اتفاق میافتد. در تمام این کشور ها اعتراض علیه حاکمان است و در این مسیر دارد به جلو میرود. اما در ایران، آلترناتیو طبقه، به این معنا که طبقهای به نام خودش، با اتحاد خودش، به میزان نیروی خودش دارد اعتراضش را به آلترناتیوی در مقابل کل نظام تبدیل میکند، بیانگر درجه آگاهی فراتری است و به همین جهت درجهی دیگری از فعالیت را میطلبد. ببینید مثلا در لبنان اعتصاب عمومی میشود. و این البته که مثبت، پیشرو و انقلابی است.
در ایران اما، ما با یک درجه فراتر از این مواجه هستیم. نیرویی که به میدان آمده و میگوید "نه تنها شما باید بروید، بلکه من راهکار دارم و میگویم چه چیزی جایگزین شود که زندگی بشریت یک درجه پیشرفت کند." این قدرت و فراخوانی که امروز شما از طرف طبقهی کارگر و از طرف پیشروان این جامعه میشنوید، یک درجه از بقیه جلو تر است. می گویم جلوتر، نه برای اینکه ما اهل ایران هستیم و یا مثلا ایران را دوست داریم و یا احساس دیگری نسبت به آن کشور داریم، بلکه به این اعتبار که درجهی بالاتری از رشد طبقاتی و درجهی بالاتری از آلترناتیو طبقاتی را دارد نشان میدهد. به طوری که طبقهی کارگر آلترناتیوش را نه فقط در مقابل حکومت، بلکه به کل جامعه دارد نشان میدهد. برای اینکه منظورم را روشن تر بیان کنم به نمونه هایی اشاره میکنم؛ جاهای متفاوت را نگاه کنید. شما در این دوره – از شیلی تا لبنان و همه جا – صف زنان را در جلوی اعتراضات میبینید و حضورِ این بخش از جامعه که سرکوب میشد را میبینید. عینا همین اتفاق در ایران دارد میافتد. دولت جمهوری اسلامی همه کار میکند که این را سرکوب کند. اما مجبور است در مقابل آن عقب نشینی کند. طبقهی کارگری که اعلام میکند "مرد و زن نداریم" و "کار کودک باید پایان بیابد" و "کسی که بازنشسته شده را نباید کاملا کنار بگذارید و زندگی را به او تلخ بکنید و باید بتواند مانند یک انسان و با احترام زندگی کند"، درجهی بالایی از رشد و فرهنگ طبقاتیِ انقلابیِ آلترناتیو را در برابر جامعه میگذارد. میگوید "شما نمیتوانید شرایط بهتر فراهم کنید! کنار بروید تا آلترناتیو کارگری به جای آن بیاید." آلترناتیو کارگری، آلترناتیو سوسیالیستی است. زمانی است که تولید کور و برای سود نیست، زمانی که میخواهید مالکیت خصوصی را کاملا ملغی کنید، زمانی که میخواهید کار مزدی را از بین ببرید؛ این ها آلترناتیو های یک طبقهی معین برای دنیایی است که میتواند زندگی را برای بشریت از جهنم خارج کند و به زندگی انسانی تبدیل کند.
در ایران این آلترناتیو ها مطرح شدهاند. آزادی های فراوان "بدون وجود هیچگونه تبعیض"، امکان عدالت اجتماعی، فراخوان به پایان دادن به این شکل از مالکیت خصوصی و در اختیارِ مردم قرار گرفتن وسایل تولید، و تولید براساس نیاز های مردم و نه برای سود سرمایهی ایکس و ایگرگ و بخش معینی از جامعه. این تفاوت اصلیای است که ما در ایران میبینیم. پیروزی و هر قدم به پیش رفتن در هر جای دنیا علیه شرایط حاکم – شرایط انقلابی که امروزه در سراسر دنیا وجود دارد – طبیعتا نقطهی قدرت و قوت قلب برای هر کسی است، از جمله کارگری که در ایران دارد با همین سیستم مبارزه میکند. درنتیجه همه از این خوشحال هستند که مثلا در این کشورها بورژوازی مرتجعشان – جدای از اینکه کدامشان حاکم هستند و با کدام مذهب و قوم خودشان را معرفی میکنند – زیر سوال میرود. و این فشار را بر کل بورژوازی بیشتر میکند، از جمله بر جمهوری اسلامی، و همچنین موقعیت طبقهی کارگر را بهتر میکند.
به همین اعتبار همه از این بابت خوشحال هستند. کسی که تغییر میخواهد از این خوشحال است. اما همانطور که گفتم در ایران یک قدم فراتر از این است. فراتر به این معنا که میگوید که "شما نمیتوانید اداره کنید و من میتوانم." آلترناتیو کارگری، آلترناتیو سوسیالیستی و انقلابیای است که اعلام می کند که کل شرایط موجود را دگر گون میکند، تمام این جنگ ها را از بین میبرد، امنیت و رفاه را برای جامعه ممکن میسازد، و یک زندگی بهتر و شایستهی یک انسان قرن بیست و یکم را به ارمغان میآورد. چنین نیرو و چنین آلترناتیوی در ایران سر بلند کرده است و دارد آلترناتیو های خودش را به کل جامعه نشان میدهد. به این اعتبار جامعهی ایران و مبارزهی طبقاتی و قدرت طبقهی کارگر در ایران به مراتب بالاتر است. و این بالاتر بودن است که این درجه ترس بورژوازی را به وجود آورده است. یک لحظه اگر کسی تصور کند یک انقلاب در ایران اتفاق بیافتد، انقلابی که نه تنها جمهوری اسلامی را بر میاندازد و یک طنین آزادی را در سطح جامعه به ارمغان میآورد، نه تنها ایران و نه تنها خاورمیانه بلکه کل دنیا تکان میخورد. انقلابی که ایران را به مرکز دفاع هر کسی که از شرایط امروز اعتراض دارد تبدیل میکند. انقلابی که میتواند الگویی باشد برای هر جای دیگری. به این دلیل است که میگویم در ایران که یک درجه نسبت به بقیه جلوتر است، پیروزی ممکن تر است. از این زاویه، خواستههای طبقهی کارگر در ایران، راه پیشروی، و درسی است برای بقیه، چون آلترناتیو طبقه کارگر را نشان میدهد. اما این آلترناتیو را بایستی به پیروزی رساند. و برای به پیروزی رساندن آن و ساختن آلترناتیو، نمیتوان تنها به شعار یک اعتراض عمومی و یا اعتصاب عمومی بسنده کرد. در اینجاست که تشکل به معنای حزبی آن، به معنای آلترناتیوی در مقابل آلترناتیوهای دیگر با پاسخ واقعی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به جامعه، معنا پیدا میکند. و در ایران، ما، طبقهی کارگر ما، از این شانس برخورداریم که چنین حزبی را داریم. حزب حکمتیست (خط رسمی) چنین حزبی است. چهل سال پیش که ما در انقلاب قبلی بودیم این ابزار را نداشتیم، اما امروز داریم. به همین خاطر طبقهی کارگر ایران امروز نه تنها مدعی تر و آگاه تر – آگاه تر به نقش و جایگاه طبقاتی خودش – بلکه با ابزار معینی مانند حزب خودش، اکنون وجود دارد. و به همین خاطر بهترین شرایط وجود دارد. اگر میگوییم در بقیهی جاها شرایط عینی وجود دارد اما شرایط ذهنی (به معنی تشکل) کماکان کار دارد، در ایران به میزان زیادی طبقهی کارگر ایران در صف جلوتری قرار دارد و امکان پیروزیاش بیشتر است. همین آگاهی است که سرکوب آنرا به مراتب بیشتر در دستور کار بورژوازی قرار داده است.
این امکانی است که امروز برای طبقهی کارگر ایران وجود دارد. میتواند جلو تر برود، حزب خودش را دارد، تشکل – به این اعتباری که از نظر سیاسی بتواند کل طبقهی کارگر را نمایندگی بکند – دارد و بخش پیشرو ترینِ طبقهی کارگر را بتواند به صورت متحزّب به جلو ببرد. این امکان در ایران وجود دارد و به همین اعتبار پیروزی طبقهی کارگر ایران، پیروزی مردم در ایران برای دستیابی به آلترناتیوهایی برای یک زندگی بهتر، الگویی به مراتب روشن، معلوم و قابل استفاده برای بقیهی جاها است.
این پیروزی در دسترس است. ولی باید رفت و آن را به دست آورد. خود به خود اتفاق نمیافتد. حکومت نه در لبنان، نه در شیلی، نه در مصر و نه در ایران خود به خود سقوط نمیکند. یک نیرویی باید آن را بیاندازد. و آن نیرو برای پیروزی کامل، نیازمند تشکل و تحزّب و شناختن قدرت خود به عنوان یک طبقه و قد علم کردن به عنوان یک طبقه است. و باید آلترناتیوش را در سطح جامعه، اجتماعی مطرح کند. در ایران طبقهی کارگر دارد آلترناتیوهایش را در سطح جامعه مطرح میکند و خواسته هایش خواسته هایی هستند که در سطح جامعه قابل قبول هستند. به همین خاطر رهبرانش هم به میزان زیادی به عنوان رهبران جامعه به رسمیت شناخته شدهاند و روز به روز جمهوری اسلامی را عقب میزنند و سعی میکنند که آزادیشان را تضمین کنند. به همین دلیل فکر میکنم که از این زاویه طبقهی کارگر ایران یک قدم جلو تر است و این امکان را دارد که بتواند همهی نیروهای آلترناتیو متفاوت بورژوازی و ناسیونالیست و قومی و مذهبی و ... را کنار بزند و آگاهانه و با برنامه، انقلابی را سازمان بدهد که نه تنها جابجایی نیروهای بین طبقه ها را ممکن کند بلکه بتواند کل نظام کار مزدی را زمین بزند و یک زندگی بهتر را برای همه فراهم کند.
۳۰ اکتبر ۲۰۱۹