کمونیست: مدتی از علنی شدن اختلافات درون حزب کمونیست ایران میگذرد. رهبری حزب حکمتیست تابحال در این رابطه عکس العمل یا اظهار نظری نکرده است. دلیل این مسئله چیست؟ آیا دلیل آن مهم نبودن مسئله است؟
آذر مدرسی: عدم اظهار نظر در مورد اختلافاتی که علنی شده اند، قطعا بدلیل کم اهمیت بودن مسئله از نظر ما نبوده است.
دلیل اینکه تا امروز ما در مورد این اختلافات رسما اظهار نظر نکردیم اساسا به این دلیل بود که اولا از نظر موقعیت سیاسی و طبقاتی، مادی و جنبشی کومله، اتفاق جدیدی نیفتاده است، مسئله یک شکاف و بحران داخلی است که سرباز کرده است و ثانیا در ابتدا عمق و دامنه اختلافات داخلی برای ما روشن نبود. امروز مستقل از اینکه طرفین چه تبیینی از اختلافات دارند، آنرا انکار میکنند یا همه اختلافات را طرح میکنند، مسئله به درجه زیادی روشن شده است.
اگر اختلاف امروز درون این حزب بر سر گردش به راست و هژمونی ناسیونالیسم کرد در درون کومله و فاصله عمیق این سازمان از گذشته کمونیستی آن و بر سر آینده حزب کمونیست ایران است، ما بطور دائم در مورد تحرک گرایش ناسیونالیستی در کومله، در مورد انشعاباتی که در این سازمان پیش آمد، در مورد سیاستهای راستی که رهبری کومله در پیش گرفت، در مورد تغییر ریل در کومله و نزدیکی سیاسی و استراتژیکی آن با احزاب ناسیونالیست کرد، به تلاش این گرایش در کمونیسم زدایی در تاریخ این سازمان و ..... حرف زده ایم، نقد کرده ایم، درمورد ریشه این گردش به راست و دلایل آن نوشته ایم.
بخصوص بعد از کنگره هفدهم این سازمان، ما تنها حزبی بودیم که ورود کومله به دوره جدیدی از حیات سیاسی خود را هشدار دادیم. به دست بالا پیدا کردن و هژمونی ناسیونالیسم کرد در کومله پرداختیم و گفتیم کومله علیزاده تعیین تکلیف کرده و دیگر سرسوزنی به گذشته کمونیستی خود بعنوان یک سازمان کمونیستی که در تقابلهای اجتماعی و طبقاتی در کردستان نماینده چپ، عدالتخواهی، نماینده طبقه کارگر در مقابل بورژوازی کرد و احزاب آن است، ربطی ندارد.
اگر به ادبیات بیست و چند سال گذشته ما نگاه کنید متوجه میشوید که مملو از پرداختن و نقد رشد گرایش ناسیونالیستی در این سازمان است. نقد ناسیونالیسم کومله بخشی از تلاش ما برای مقابله با قومی کردن مبارزه مردم در کردستان و همچنین شکل دادن به یک صف مستقل کارگری، چپ و کمونیستی در مقابل بورژوازی در کردستان است. نقدی که دائما با حملاتی اخلاقی، غیرسیاسی از طرف کومله و رهبری آن روبرو شده است. اینجا نمیشود به همه موارد پرداخت اما اشاره به مهمترین لحظات این گردش به راست و نقد ما میتواند تصویر دقیقتری به خواننده بدهد.
نزدیکی و رابطه دوستانه کومله با احزاب بورژوایی و ناسیونالیست کرد حاکم در عراق، شاید اولین نشانه این گردش به راست کومله بود. ما همان زمان سکوت کومله در رابطه با جنایات و تعرض این احزاب به طبقه کارگر و مردم محروم و در راس آن کمونیستها در کردستان، سکوت کومله در مقابل قوانین ارتجاعی و ضد زن شریعه، سکوت در مقابل ترور کمونیستها و فتوای قتل شان توسط ارتجاع اسلامی و دهها و دهها مورد دیگررا، که کومله نام آنرا دیپلماسی میگذاشت، نقد کردیم و گفتیم این نه دیپلماسی که یک انتخاب سیاسی روشن و آگاهانه است. گفتیم که این پروسه به سرانجام رساندن انتخاب میان چپ و کمونیست ماندن این سازمان و یا نزدیکی به جنبش ناسیونالیست کرد و حل شدن در آن است.
همان زمان هشدار دادیم که راهی که رهبری کومله در پیش گرفته است به پیوستن کامل این سازمان به ناسیونالیسم کرد منجر خواهد شد. گفتیم ادامه وضعیت دوفاکتو و ادامه حیات میان راست و چپ در کردستان برای کومله علیزاده ممکن نیست و کومله باید انتخاب سیاسی کند. نزدیکی و سکوت در مقابل بورژوازی کرد و احزاب آن در کردستان عراق اعلام این انتخاب سیاسی از طرف رهبری کومله بود.
پس از آن شاهد تلاش کومله برای شرکت در مجامع احزاب کردی و سهم خواهی این سازمان از جنبش ناسیونالیسم کرد بودیم. عضویت در "کنگره ملی کرد" یکی از لحظات تعیین کننده در این پروسه بود. در این مورد هم ما علاوه بر نقد عضویت کومله در این کنگره، مخاطرات این سیاست و این تغییر شیفت را در مبارزه طبقه کارگر در کردستان، در تقویت ناسیونالیسم کرد، در مشروعیت دادن به ناسیونالیسم کرد بعنوان بخشی از مبارزه برای آزادی و برابری و رفاه، را نشان دادیم و توانستیم در میان کارگران آگاه و کمونیستها در کردستان در مقابل این ناسیونالیسم در حال رشد در کومله سدی ببندیم. فاصله گرفتن طرف کارگران پیشرو و کمونیست ها از کومله در کردستان نتیجه این گردش به راست و نقدهای مارکسیستی جنبش ما بود.
نمونه دیگرهمکاری مشترک ٦ جریان کردستانی (دو حزب دمکرات، سه شاخه کومه له و خبات) و تشکیل عملی یک جبهه و سر انجام اطلاعیه مشترک و همکاری این جریانات در رابطه با انتخابات در ایران بود. سیاستی که رهبری این سازمان و در راس آن ابراهیم علیزاده از آن بعنوان سیاست "فعال" و "مسئولانه" یک جریان سهیم در"جنبش کردستان"، ضرورت دفاع از منافع مشترک این "جنبش" و "نیازهای مشترک این جنبش" دفاع کردند. همان دوره ما این سیاست راست و ناسیونالیستی کومله را نقد کردیم و گفتیم که این همکاری بخشی از سیاست قدیمی تر کومله و ابراهیم علیزاده در پیوستن به "جنبش ملی" در کردستان و تلاش او برای زدن مهر خود به این جنبش است.
تحریف تاریخ حزب کمونیست ایران یکی دیگر از لحظات تعیین کننده در این تغییر شیفت در کومله علیزاده بود. حذف تلاشهای تئوریک، سیاسی و سبک کاری و جدالهای مارکسیستی آن دوره که سرانجام راه تشکیل حزب کمونیست ایران را هموار و به تشکیل حزب کمونیست ایران انجامید، حذف گرایش کمونیستی و برنامه و شخصیتها و سازمان آن و تبدیل تشکیل حزب کمونیست ایران به "شعبده بازی" و"کلاهبرداری" "عده ای فارس" علیه "مبارزین صادق کرد"، لوث کردن تلاش کمونیستی برای تشکیل حزب کمونیست ایران، ملی کردن این حزب و وصل کردن آن به چپ پوپولیست و ملی و .... همه و همه تلاش علیزاده برای اعلام برائت کومله از تاریخ کمونیستی، از جدالهای حزب کمونیست ایران و کومله با بورژوازی کرد در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و ... بود.
تلاشی که اتفاقا این واقعیت که کومله امروز مطلقا ربطی به کومله سالهای ۶۰ تا ۷۰ ندارد، این واقعیت که کومله علیزاده نه فقط ادامه این تاریخ پرافتخار و کمونیستی نیست، بلکه در مقابل آن ایستاده است را در برابر هر کمونیست و کارگر پیشرویی قرار داد. علیزاده و سازمانش برای عضویت در جنبش ناسیونالیسم کرد، بعنوان هم ردیف و هم رده احزاب کردی و نه برادر کوچکتری که فریب خورده و دوره ای چپ و کمونیست شده، به این اعلام برائت نیاز داشت. همانطور که عبدالله مهتدی به آن نیاز داشت. برای مهتدی و علیزاده حمله به تاریخ کمونیستی حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن، تخطئه این تاریخ، حمله به کمونیسم این حزب و شخصیتهای اصلی آن و تبدیل آنها به عده ای "روشنفکر" و "بچه شهری فرصت طلب" و ساختن دیوار نفرت از آنها، اعلام فاصله شان از کومله کمونیست و هم جنبشی شدن شان با نیروهای ناسیونالیست کرد است. مدتها است در کومله طرفداری از منصور حکمت و مباحث او جرم سیاسی است اما دوستی، همکاری و اتحاد عمل و ... رهبری کومله با سران ارتجاعی ترین و ضد کارگری و ضد کمونیستی ترین احزاب کردی و حتی باندهای بی ریشه قومی و مذهبی افتخار سیاسی محسوب میشود. مدتها است آثار منصور حکمت در اردوگاههای کومله و حتی آرشیو این سازمان پاکسازی شده و ممنوعه است.
شاید مهمترین لحظه این چرخش کنگره هفدهم و مصوبه "خطوط عمده سیاست کومله در مورد همکاری و تنظیم مناسبات با احزاب سیاسی در کردستان" که با بدست گرفتن کامل رهبری کومله بدست جناح علیزاده و پلاتفرم پلنوم کمیته مرکزی کومله برای"تحکیم موقعیت خود در رهبری جنبش رفع ستم ملی در کردستان ایران" تکمیل شد، بود. در این مورد هم ما مفصل به تاثیرات این سیاست بر خود کومله و مخاطرات آن در کردستان و تقویت بیشتر ناسیونالیسم کرد پرداختیم و تلاش کومله برای شکل دادن به "جبهه کردستانی" را هشدار دادیم.
بالاخره آخرین نمونه حضور کومله در کنگره ملی کرد پ ک ک و کمیته دیپلماسی آن است. سیاستی که حاکی از تغییر جبهه از قطب بارزانی (مرکز همکاری احزاب کردستان) به قطب پ ک ک (کنگره ملی و کمیته دیپلماسی) است. نقد ما به همراهی کومله با طیفی از گروههای قومی، ناسیونالیستی و مذهبی در ترکیه، ایران، عراق و سوریه که در قطب بندی های ناسیونالیسم کرد با پ ک ک همراهند، دفاع روشن ابراهیم علیزاده و طیفی از همراهان او از این سیاست و تاکید بر ادامه آن، آخرین نمونه است که کماکان ادامه دارد.
ما در دل این نقد ها علاوه بر آگاهگری به درجه زیادی توانستیم تاریخ، سنت و گرایش کمونیستی در کردستان را از زیر دست و بال ناسیونالیسم در کومله ، که همیشه از اعتبار آن "تغذیه" کرده است، بیرون بکشیم. نشان دادن تحولات درونی کومله، در تمام لحظات دگردیسی این سازمان، بررسی ریشه های آن و ... برای ما نه یک تلاش اکادمیک یا تبلیغی یا تهییجی، نه جدالی "درون خانوادگی" که عرصه ای از جدال فکری - مبارزاتی برای بیرون کشیدن آن تاریخ و سنت و گرایش از زیر آوار ضرباتی بود که ناسیونالیسم کومله بر سرش خراب کرده بود.
به یمن همین نقدها و تلاش دائمی جنبش ما، امروز برخلاف ادعای رهبری کومله، از دید کارگر کمونیست و آگاه در کردستان، کومله امروز ربطی به کومله کمونیستی که مبشر سوسیالیسم، تقابل با بورژوازی کرد، مقابله با ناسیونالیسم، مبشر برابری و رهایی زن بود، ندارد.
امروز از منظر هر کمونیست و کارگر پیشرویی، از منظر هر زن و مرد آزادیخواهی جریان و حزب ما است که صاحب این تاریخ، مدافع لحظه به لحظه آن و ادامه تلاش کمونیستی برای پیشبرد مبارزه طبقاتی در کردستان، سمبل همان شفافیت، تیزبینی، رادیکالیسم و امتیازندادن به بورژوازی کرد و احزاب کردی، سمبل مقابله همزمان با حاکمیت و بورژوازی کرد، است.
ما برخلاف سازمانهای مدعی چپ که ظاهرا منتقد کومله اند و گاها نقدهایی از این سازمان میکنند، اما در عمل دائما به دنبال ائتلاف و همکاری بر پایه امتیاز دادن به همین گرایش ناسیونالیستی در کومله بوده و هستند، نقدمان را مبنای رابطه خودمان و طبقه کارگر و کمونیستها با کومله قرار دادیم. نقدمان را مبنای شکل دادن به صفی از کمونیستهایی که به ضرورت تقابل با ناسیونالیسم کرد در هر بسته بندی برای پیشبرد جنبش کمونیستی و کارگری را درک کرده بودند، قرار دادیم. ما برخلاف این سازمانها که تلاش کرده و میکنند کومله ناسیونالیست را بعنوان نیروی اصلی و تعیین کننده چپ در کردستان، به طبقه کارگر حقنه کنند، روشن و صریح اعلام کردیم که شکل دادن به صف مستقل کارگری و کمونیستی بدون مقابله با ناسیونالیسم کرد و بویژه جناح چپ آن که به نام کارگر و چپ و کمونیسم طبقه کارگر را به سلاخ خانه ناسیونالیسم کرد میبرد، ممکن نیست.
این چپ، که دائم مشغول "دیپلماسی" با کومله است و عملا در مقابل نقد روشن و شفافی قرار میگیرد که در مباحث ما جاری است، در اعتبار و اتوریته بخشیدن به کومله علیزاده و گرایش ناسیونالیستی آن، در حق به جانبی این سازمان، در مشروعیت دادن به آن بعنوان "کومله چپ و سوسیالیست" سهیم است.
کمونیست: بهررو امروز که از نظر شما دامنه اختلافات شفافیت پیدا کرده است، کومله به کجا میرود؟ میدانیم که مسائلی که تا بحال بعنوان اختلاف طرح شده است عبارت است از مسئله سرنوشت، ضرورت یا عدم ضرورت وجود حزب کمونیست ایران، سوسیالیسم در یک کشور، مسئله حضور کومله در کمیته دیپلماسی و کنگره ملی پ ک ک است. ابراهیم علیزاده از نبود جناح بندی در این حزب حرف میزند. طرف مقابل خود را چپ مینامد، تبیین شما از اختلافات در این حزب و جناح بندیهای آن چیست؟ گرایشات درون حزب کمونیست ایران و وزن هریک از آنها را چگونه میبینید؟
آذر مدرسی: امروز اینکه دو جناح در حزب کمونیست ایران وجود دارد علیرغم انکار مسئله از طرف جناح علیزاده، علنی شده است.
باید توجه داشت که جناح بندی در این حزب، جناح بندی در یک جنبش با همه اشتراکاتشان، محدودیتهای تاریخی شان و .....آن است. در اینکه جناح علیزاده گرایش راست و ناسیونالیستی درون کومله است و جناح دیگر با این درجه از گردش به راست مخالف است و در مقابل آن مقاومت میکند تردیدی نیست. اما همانطور که گفتم اینها چپ و راست یک جنبش و یک حزب هستند. صرف چپ یا راست بودن هریک هنوز چیز زیادی در مورد سیاست و ... آنها نمیگوید.
جناح چپ در تمام این سالها در مقابل تمام این راست روی ها سکوت کرده و بخشی از آن بوده است. در تمام این سالها کسی از این چپ در مورد رابطه با اتحادیه میهنی و بارزانی و دولت اقلیم، در مورد سکوت کومله در قبال ترور کمونیستها، در مورد تحریف تاریخ حزبی که ظاهرا این چپ در راس آن است و امروز برای ماندن آن میجنگند، در مورد عضویت کومله در کنگره ملی و ...... حتی یک سطر نقد ندیده است.
موله جدیدی که ظاهرا این همزیستی را برای جناح چپ سخت کرده است وضعیت احزاب کردی و بی آبرویی آنها است. امروز همه احزاب و گروههای هم جبهه و همکار کومه له، رسما در بلوک بندی های منطقه ای در کنار یکی از دول مرتجع منطقه قرار گرفته اند. همکاران دیروز ابراهیم علیزاده در "جبهه کردستانی" و "مرکز همکاری احزاب کردی" (دو شاخه حزب دمکرات، دو شاخه کومه له زحمتکشان و گروه مذهبی خبات) همگی پرونده هایی مملو ازاعلام آمادگی در بارگاه ترامپ و اسرائیل و عربستان تا ترکیه و بارزانی دارند و ابایی از دفاع از تحریم، حمله نظامی و رژیم چینج و مهره جنگ نیابتی عربستان شدن ندارد. بلوک پ ک ک نیز علیرغم پرونده "سفید" کوبانی امروز عملا و رسما در جبهه ایران قرار گرفته و مخالف سرنگونی جمهوری اسلامی هستند. این وضعیت، ادامه همزیستی با علیزاده برای جناح چپ را سخت کرده است.
با توجه به تاریخچه همزیستی این دو جناح، قبول اینکه موضوعات مورد مناقشه ظاهرا حضور کومله در کمیته دیپلماسی و کنگره ملی پ ک ک و یا اختلاف بر سر تحقق سوسیالیسم در یک کشور، اختلاف میان سوسیالیسم یا رفرمیسم و حتی ماندن یا نماندن حزب کمونیست است، را سخت میکند. بخصوص که بحثهایی که امروز طرح میشود مربوط به چند سال پیش است. به اعتقاد من این ها سنگرهایی است که جناح چپ برای فرار از رفتن در میدان واقعی جدال، در آن خزیده است. این بحث ها برای فرار از مقابله قاطع، روشن و محکم در مقابل دگردیسی کامل کومله به یک سازمان ناسیونالیستی چپ در کردستان ایران، است. برای مقابله با راست روی افراطی، نمی توان در این سنگر های کناری و حاشیه ای چیزی فتح کرد! بنظر میاید که علنی شدن اختلافات و این جدال به جناح چپ تحمیل شده است.
ظاهرا مسئله ای که باعث علنی شدن اختلافات، که الزاما به معنی طرح اختلافات واقعی در این حزب نیست، شده است، تلاش جناح علیزاده برای کسب همه کرسی های تشکیلاتی و خلع ید تشکیلاتی از جناح مخالف در حزب کمونیست ایران است.
جناح چپ مدتها بود به حزب کمونیست ایران و کومله بعنوان یک سازمان ائتلافی از چپ و راست رضایت داده بود. این جناح هژمونی ناسیونالیسم کرد بر حزب کمونیست ایران و کومله را پذیرفته بود و با آن مشکلی نداشت. این ائتلاف با کسب کرسی های قدرت در تشکیلات خارج حزب کمونیست توسط گرایش علیزاده، یعنی گرایش راست و ناسیونالیستی، عملا مورد تعرض قرار گرفته و گرایش چپ بیشتر و بیشتر به انزوا کشیده شده است.
در کنگره هفدهم کومله ما شاهد یکدست شدن کمیته مرکزی کومله، به نفع گرایش ناسیونالیست کرد، بودیم. جناح چپ، پس از تصویب سند "خطوط عمده سیاست کومله..." و دست بالا پیدا کردن گرایش ناسیونالیستی در این کنگره، با این امید که حزب کمونیست ایران سنگر دفاعی مناسبی در مقابل گرایش ناسیونالیسم کرد به رهبری علیزاده است، کومله را به علیزاده واگذار کرد و امیدوار بود علیزاده متقابلا حزب کمونیست را به آنها واگذار کند.
از نظر این جناح ظاهرا قرار بود کومله در اختیار ناسیونالیسم کرد باشد و حزب کمونیست ایران در اختیار جناح چپ تا بتواند از زیر"گناه" سیاستهای ناسیونالیستی کومله شانه خالی کند. قرار بود کومله به نام نماینده "خلق کرد" و "جنبش ملی کرد" برای "تحکیم موقعیت خود در این جنبش" فعالیت کند و با احزاب ناسیونالیست جبهه تشکیل دهد و حزب کمونیست هم به نام دفاع از کارگر و سوسیالیسم مشغول ائتلاف با نیروهای موسوم به چپ و تشکیل "آلترناتیو سوسیالیستی" شود! این تقسیم کاری پذیرفته شده از جانب موتلفین شان در "آلترناتیو سوسیالیستی" است!
سناریو و تصویری که بیش از هر چیزی توهم این جناح به عمق ناسیونالیسم در قدرت در کومله و سنت و پتانسیل آنرا نشان میدهد.
همانطور که گفتم چپ این حزب هم جناح چپ یک حزب معین با همه نقاط و سنت مشترک و نتیجتا محدودیتهای خود است. اینها نیاز گرایش ناسیونالیستی در کومله به تابلو و نام "حزب کمونیست ایران" را با نیاز این گرایش به وجود و تحمل یک جناح و گرایش چپ در حزب، را یکی گرفتند. با چنین توهمی تصور میکردند میتوانند موجودیت سیاسی و سازمانی خود را نگاه دارند.
این جناح عملا قربانی سنت قدیمی و ریشه دار کومله شد. سنتی که ابتدا کرسی های تشکیلاتی را تصرف میکند و بعد سیاست خود را اعلام میکند. جناح چپ سنت کسب رهبری تشکیلاتی بدون اعلام روشن اختلافات، سنت "حفظ ظاهر متحد" در"انظار عمومی"، اما همزمان دست زدن به تصفیه تشکیلاتی و محفلیسم قوی در کومله، را دست کم گرفتند. تصور میکردند خودشان قربانی این روشها و سنتهای مشترک، قدیمی و ریشه دار کومله نمیشوند. حتی ترجیح دادند این واقعیت آشکار را انکار کنند که گرایش ناسیونالیستی در کومله مدت ها بود نه فقط عملا کومله را به سازمانی خودمختار و مستقل از حزب کمونیست ایران تبدیل کرده بود، بلکه حزب کمونیست ایران را رسما به زیر مجموعه کومله، تبدیل کرده بود. واقعیتی که هر ناظر بیطرف اما هوشیاری آنرا میدید.
امروز هم که جناح چپ تشکیلات خارج حزب کمونیست را از دست داده است و خطر از دست دادن حزب کمونیست ایران و در دست گرفتن رهبری آن توسط جناح علیزاده جدی شده است، به جای مقابله ای سیاسی با ناسیونالیسم درون حزب کمونیست و کومله، به جای نقد روشن از سیاست ناسیونالیستی "تحکیم موقعیت کومله در جنبش ملی کرد و کسب رهبری آن"، به جای اعلام رسمی مخالفت با سیاست سازمان کردستان این حزب در شرکت در انواع ائتلافهای احزب کردی منجمله کنگره ملی پ ک ک و کمیته دیپلماسی آن، مشغول بحثهای "تئوریک" بر سر"سوسیالیسم در یک کشور" و"نیاز به حزب کمونیست ایران"، بحث های چند سال پیش در حزب کمونیست ایران، بعنوان مبنای اختلافات اند.
به جای دفاع از کمونیسم و سوسیالیسم در مقابل ناسیونالیسم در حزب و سازمان کردستان آن، برای حفظ موجودیت سازمانی شان، به بحث های حاشیه ای در مورد ضرورت وجودی سازمان سراسری پناه برده اند. این سنگری شنی و کوتاه در مقابل موج عظیم و سیل ناسیونالیستی است که کومله و سازمان سراسری اش را با خود برده و میبرد.
تصور میکنند با به بیراهه زدن، با بحث تئوریک بر سر مسائلی که حاشیه معضل واقعی و هژمونی ناسیونالیسم کرد در کومله است، با بحثهای تئوریک اما بی خاصیتی که مستقیما جدالی را علیه این ناسیونالیسم سازمان نمیدهد، میتوانند فعالین معترض به ناسیونالیسم کرد، فعالین تشنه کمونیسم و سیاست کمونیستی در این حزب را بسیج کنند و به جنگ این گرایش بروند.
تصور میکنند با بالا بردن دوز صدور اطلاعیه با نیروهای چپ، با بزرگ کردن نقش همکاری و ائتلاف نیروهای چپ و مقاله نوشتن در مورد ضرورت همکاری نیروهای چپ و ... میتوانند جناح علیزاده را در حزب عقب بزنند.
تنها و تنها با رجوع به کمونیسم و گنجیه نظری و پراتیکی تاریخی که حزب کمونیست ایران در دل آن شکل گرفت، دفاع از همه دستاوردهای ارزشمند کمونیستی حزب کمونیست ایران تا قبل از پیشروی و تعرض ناسیونالیسم در آن، و تعرض از این سنگر به راست روی های تاریخی حزب کمونیست و کومله پس از خروج منصور حکمت است که میتوان در مقابل موج عظیم و سیل ناسیونالیستی که همه را در این حزب دارد با خودش میبرد، سد بست. تلاشی که امروز اساسا فعالینی که به امید مبارزه ای کمونیستی به صفوف کومله پیوستند، آنرا نمایندگی میکنند.
"راس" این جناح چپ هنوز جسارت دفاع از تاریخ حزب کمونیست ایران، از گرایش کمونیستی در آن و سیاستهای کمونیستی آن را ندارد و هنوز برای هر نقدی از جناح مقابل دهها بار مرزبندی خود با کمونیسم کارگری و شخصیت اصلی آن، منصور حکمت، را اعلام میکند. اما دفاع از گذشته کمونیستی این سازمان، از گرایش کمونیستی در این حزب، مقابله با جعل و تحریف تاریخ این حزب از طرف علیزاده، شکستن دیوار نفرت از کمونیسم کارگری و منصور حکمت، در فعالین و کادرهای جوان این سازمان براه افتاده است و اگر نقطه امیدی برای سد بستن علیه ناسیونالیسم کرد در کومله وجود دارد، این طیف از کادرهای این سازمان است نه راس جناح چپ حزب کمونیست ایران.
امروز علیزاده دقیقا در راهی قدم برمیدارد که مهتدی برداشت. تنها تفاوت در سرعت و نحوه آن است. اگر مهتدی سریع و بی محابا و سریع به مقابله با هر آنچه شائبه ای از گرایش کمونیستی و کمونیسم در این سازمان در سیاست و تاریخ و ... آن بود، پرداخت، علیزاده همان مقابله را اما آرامتر، زیر جلکی تر،"دیپلماتانه تر" انجام میدهد. ضدیت علیزاده با کمونیسم درون این سازمان، با تاریخ کمونیستی آن و حتی شخصیتهای اصلی این گرایش کمتر از مهتدی نیست. ناسیونالیسم کرد، ضدیت با کمونیسم و گرایش و تاریخ کمونیستی حزب کمونیست ایران نقطه اشتراک مهتدی و علیزاده، بعنوان شخصیت هایی است که اتفاقا از آن تاریخ اعتبار گرفته اند و به یمن حضورشان در این تاریخ امروز "کسی" هستند.
جناح چپ، به رهبری صلاح مازوجی، امروز سیاست کنار آمدن با ناسیونالیسم درون کومله برای حفظ حزب کمونیست ایران را پیش گرفته و امیدوار است با دیپلماسی، علیزاده را به سازش بکشاند. علیزاده تصمیم خود را گرفته است. مخاطب اینکه "شما نمیتوانید سیاست مصوب کنکره هفدهم ما را تغییر دهید" نه سازمانهای چپ و موتلفین کومله، که اساسا جناح چپی است که در کنگره هفدهم شکست خورد.
اما در این میان آنچه که میتوان آن را مثبت ارزیابی کرد این است که اعلام مخالفت با علیزاده و ناسیونالیسم کرد در کومله توسط شخصیتها و کادرهای اصلی در حزب کمونیست ایران، برای اولین بار جاری شده است. شکستن تابوی انتقاد از کومله در صفوف این سازمان، امکانی را برای فعالین کمونیستی که بدهی به گرایش ناسیونالیستی و شخصیتهای اصلی آن مانند علیزاده ندارند، باز کرده است تا تقابل مستقیم با ناسیونالیسم کرد را پیش ببرند. در مقابله با راست روی افراطی کومله، این پدیده ای امیدوار کننده است.
به نوشته ها، اظهار نظرهای این طیف که نگاه میکنید صراحت و جسارت بسیار بیشتری را میبینید. جسارت و صراحتی که ناشی از روشن بینی سیاسی آنها است. در مقایسه با نقدهای روشن این طیف، نقدهای "تئوریک" و بی خاصیت، عدم صراحت و محافظه کاری شخصیتهای اصلی حزب کمونیست ایران تاسف آور و اعجاب انگیز است.
بهرحال مسئله این است که جدالی علیه ناسیونالیسم کرد در درون حزب کمونیست ایران شروع شده است. سنت کومله در مبارزه سیاسی همیشه به جای بحث سیاسی و استدلال، به جای اعلام اختلاف سیاسی در مراجع و مجامع رسمی، بحث در محافل "خودی"، "یارگیری" های محفلی، دامن زدن به عرق سازمانی، راه انداختن یک فالانژیسم سازمانی قوی به نام "دفاع" از کومه له و شهدای آن و شهید پروری، هتک حرمت، پرونده سازی و اتهام زدن به مخالفین است. امروز دامن زدن به عرق ملی و"کردایتی" هم به این سنت اضافه شده است. به همین دلیل باید کمک کرد این جدال هرچه سیاسی تر، روشن تر و شفاف تر و هرچه متمدنانه تر پیش برود. هرچند عدم جسارت، ناتوانی سیاسی راس جناح چپ و شاید نقاط اشتراک بالای دو جناح، جای امیدواری کمی برای پیشبرد سیاسی و متمدنانه اختلافات و تعیین تکلیف نهایی این اختلاف میگذارد.
کمونیست: شما از هژمونی گرایش ناسیونالیسم کرد در کومله حرف زدید. زمینه این دست بالا پیدا کردن چیست؟
آذر مدرسی: همانطور که قبلا هم گفتم انتخاب سیاسی میان چپ و ناسیونالیسم کرد مدتها پیش در کومله صورت گرفته بود. مهم نیست علیزاده و رهبری کومله آنرا انکار میکردند اما رهبری کومله و شخص علیزاده مدتها است این انتخاب را کرده اند.
اما متحقق کردن آن و پیوستن کامل کومله به این کمپ و اعلام رسمی آن و قطعی کردن آن آسان نبود. راه رهبری کومله و علیزاده با موانع زیادی روبرو بوده و هستند. منجمله اینکه ناسیونالیسم کرد در چنین موقعیتی نبود، بخشا شرایط برای قطع رابطه کامل با چپ آماده نبود. رهبری کومله و علیزاده نمیتوانستند مانند مهتدی یک شبه بند ناف خود را از گذشته کمونیستی خود و سازمان آن قطع کنند، نمیتوانستند یک شبه تابلوی حزب کمونیست ایران را پائین بکشند. نمیتوانستند هم صاحب تمام افتخارات این حزب و سازمان کردستان آن باشند و هم مانند مهتدی بر این تاریخ تف کنند و خود را از آن مبرا کنند و به راست ترین بخش ناسیونالیسم کرد بپیوندند. مهمتر از همه هنوز این تغییر ریل برای خود این رهبری و شخص علیزاده آخرین امکان بقا نبود. سرنوشت امروز علیزاده و گرایش اش، و چرخش به راست به این درجه، امری اجتناب ناپذیر نبود. میتوانست قابل اجتناب باشد.
مولفه های متعددی در دست بالا پیدا کردن و بالاخره هژمونی امروز ناسیونالیسم کرد در کومله نقش داشته و دارند.
یکی از تبعات اوضاع بحرانی منطقه و تبدیل آن به حیات خلوط قدرتهای بین الملی برای حل و فصل معضلات خود، سربلند کردن و ایجاد انواع نیروهای قومی و مذهبی و دامن زدن به و حتی ایجاد هویتهای قومی و مذهبی بود. انواع قومیت و شاخه مذهبی را از دوره بربریت از گور بیرون کشیدند و مردم را به یکی از آنها منتسب کردند و نیروی مسلح "نماینده" آنرا هم درست کردند. تا قبل از این نه مردم منطقه خود را با این هویتهای کاذب میشناختند و نه انواع نیرو و باند مسلح به نام نماینده شعبه هزارم از شاخه صدم فلان مذهب بعنوان "نماینده" این مردم کشتار و مذاکره میکرد.
در دل این وضعیت، مسئله کرد، بعنوان یکی از مسائل یا معضلاتی که تاریخا حل نشده بود، دوباره سر باز کرد. سناریوی به قدرت رسیدن احزاب ناسیونالیست کرد در عراق، زیر سایه به خاک و خون کشیدن عراق و به کمک امریکا، امیدی را در میان نیروهای کرد در هر چهار کشور بوجود آورد. این وضعیت برای ناسیونالیسم کرد، که سنتا و تاریخا در شکاف میان قدرتهای منطقه زندگی و امروز به فردا میکند، امکانی را باز کرد. امکان و شانس استفاده از این شکافها و کشمکشها و گرفتن امتیاز! در ایران احزاب اصلی کرد به کشمکش امریکا با جمهوری اسلامی امید بستند و آنرا تنها امکان امتیاز گرفتن از جمهوری اسلامی دیدند.
وجود و تداوم مسئله کرد، بعنوان یکی از معضلات حل نشده در منطقه، تجربه "موفق" به قدرت رسیدن "کردها" در عراق، استفاده امریکا از نیروهای کرد، آنها را به متحدین طبیعی امریکا در منطقه تبدیل کرد. احزاب ناسیونالیست کرد چه در ایران چه در ترکیه، عراق و سوریه از این موقعیت بیشترین استفاده را کردند. نقش احزاب کرد در مقاومت علیه داعش در سوریه و پدیده کوبانی اعتبار از دست رفته ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق را به درجه زیادی جبران کرد. "کردها" دوباره "در بورس" رفتند!
این وضعیت و غیاب یک قدرت مطرح و در صحنه کمونیستی قطعا بر روی قوی شدن ناسیونالیسم در کومله و دست بالا پیدا کردن آن، در مقبولیت دوباره این جنبش بعنوان جنبشی که میتواند کومله را از بی افقی و انفعال بیرون بیاورد، موثر بوده است. اگر برای کومله دوره ای پیوستن به حزب کمونیست ایران راهی بود برای بیرون آمدن از بحران و بی افقی، امروز پیوستن به ناسیونالیسم کرد این امکان را باز میکند. بخصوص که در این مدت جنبش ما، کمونیسم کارگری، ضرباتی خورد و فشار بر ناسیونالیسم کرد برای مدتی کم شد.
مقابله با این فشارعظیم ناسیونالیسم کرد که به هیچ عنوان ناشی از موقعیت اجتماعی و قدرت اجتماعی آن نبود، و برعکس کاملا ناشی از پروژه ها و سناریوهای مخرب دول غربی بود، مقابله با ناسیونالیسم کردی که در منطقه بعنوان اهرم فشار امریکا عمل میکرد و سهم خواهی میکرد، نیازمند یک جنبش جدی اجتماعی، رادیکال و کمونیستی بود. در نتیجه حتی اگر ما، بعنوان کمونیسم کارگری، این ضربات را نخورده بودیم عقب زدن ناسیونالیسم کرد در قامت جدید آن نیازمند کاری عظیم بود. علیزاده و رهبری کومله ظرفیت سیاسی مقابله با این موج عظیم و حتی پیوستن به صف کمونیستهایی که به جنگ آن رفته بودند، را نداشتند و مصلحت را در تسلیم و پیوستن به این جنبش دیدند.
دیماه و تحولات پس از آن نیاز کومله به ظاهر چپ و دست نکشیدن کامل از این ظاهر و تابلوی حزب کمونیست ایران را بیشتر و بیشتر کرد. ائتلاف و همکاری با نیروهای چپ در کردستان تلاشی برای ایجاد این "بالانس" و این "حفظ ظاهر" بود. این اپورتونیسم علیزاده، تنها بر متن بی افقی سایر نیروهای چپ در کردستان، بی تاثیر بودن این چپ در کردستان، و نیاز مشترک همگی آنها به این نزدیکی و احساس قدرت ناشی از آن، ممکن بود.
بهر حال عروج ناسیونالیسم کرد مسئله ای محدود به ایران و تحولات اجتماعی آن و تغییر صفبندی و بالانس میان نیروهای سیاسی در ایران نبود. کل منطقه را قومی کردند و در این میان ناسیونالیسم کرد یکی از بازیگران جدی، نه الزاما موفق و پیروز، آن شد. به همین دلیل امروز علیزاده نیازی به "حفظ ظاهر" چپ هم ندارد و در جواب به "تهدید"ها و "فشار" ها و "انتخاب کنید"، موتلفین چپ خود در کردستان به راحتی و علنا انتخاب خود، در پیوستن به جنبش ناسیونالیسم کرد، را اعلام میکند.
کمونیست: رهبری کومه له تاریخا نزدیکی و دفاع خود از جنبش ناسیونالیستی کرد و جریانات مختلف آن از حاکمان بر اقلیم کردستان تا احزاب و جریانات مختلف آنرا تحت نام دیپلماسی، حضور آنها در کردستان عراق و محدودیتهای آنها، سمتگری ملی و نیاز آنها به رابطه با این جریانات و..... توجیه کرده است. امروز دفاع رسمی از نفس این رابطه و نزدیکی و همکاری و قرار گرفتن آن در این کمپ، چه عواقبی برای مبارزات آزادیخواهانه و برای کمونیستها و حزب حکمتیست در ایران و خصوصا در کردستان دارد.
آذر مدرسی: به نظر من این اتفاق تاثیرات منفی زیادی بر فضای سیاسی در کردستان و حتی ایران خواهد داشت.
مهمترین تاثیر مخرب آن مشروعیت دادن به ناسیونالیسم کرد و قومیگری به نام چپ، به نام کارگر از طرف سازمانی است که از اعتبار یک دهه مبارزه کمونیستی، که امروز علیه آن ایستاده، ارتزاق میکند.
کومله با سازمانی مانند راه کارگر فرق دارد. راه کارگر و سایر احزاب حاشیه ای با هیچ تحرک اجتماعی، با هیچ تقابل سیاسی اجتماعی تداعی نمیشود. اگر بخواهیم مقایسه ای بکنیم کومله با حزب توده قابل قیاس است و تاثیرات پیوستن آن به ناسیونالیسم کرد را باید با تاثیرات سیاستهای راست حزب توده بر جنبش کارگری مقایسه کرد. مهم نیست حزب توده از چه زمانی رسما به کمپ ارتجاع پیوست اما برای مدت زمان طولانی این حزب با اعتصاب کارگران نفت، با تشکلهای کارگری و ... تداعی میشد. امروز هم مهم نیست کومله در تقابلهای طبقاتی و صفبندی سیاسی کجا ایستاده است، مهم نیست تا چه حد به مبارزه اجتماعی و آزادیخواهانه و رادیکال در کردستان بیربط شده است، مهم نیست نسل جوان طبقه کارگر و کمونیست در کردستان آنرا ظرفی برای مبارزه سیاسی و اجتماعی خود نمیبینند، مهم این است هنوز در اذهان جامعه کومله با مقاومت علیه تعرض نظامی جمهوری اسلامی، با تاریخ جنبش ما، جنبش کمونیستی، با مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم، با نمایندگی برابری زن، بعنوان سمبل مقابله با بورژوای کرد در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی، با شکست سیاسی- نظامی دادن حزب ناسیونالیست کرد و سرجا نشاندن آن و ....تداعی میشود.
تا جائیکه به طبقه کارگر، کارگران پیشرو و کمونیستها برمیگردد مسئله متفاوت است. این بخش قطعا در مقابل این کومله جدید، کومله ناسیونالیست، می ایستند و تا بحال هم ایستاده است. افت اتوریته کومله در میان طبقه کارگر در کردستان که کمونیسم در آن اعتبار و اتوریته ویژه ای دارد، مدتها است شروع شده است. روی برگرداندن از کومله در چند سال گذشته در میان طبقه کارگر، فعالین آزادیخواه و چپ در جنبش دفاع از حق زن، در فعالین اجتماعی و سیاسی در کردستان مدتها است شروع شده و از منظر این بخش از جامعه کومله مدتها است تعلقی به این طیف و مبارزه آن ندارد.
کمونیسم اجتماعی، رادیکال، ماگزیمالیست، ضد مذهب و قومیت در کردستان مدتها است دیگر با کومله تداعی نمیشود. این مانع جدی در برابر رهبری کومله برای دگردیسی سریع و تبدیل به جریانی مانند مهتدی است.
کمونیست: آینده حزب کمونیست ایران و کومله را چگونه میبنید؟
آذر مدرسی: یک مسئله روشن است آنهم اینکه هیچ یک از جناح ها حاضر نیستند دست از حزب کمونیست ایران بکشند. حفظ سنگر، تابلو و نام حزب کمونیست ایران برای جناح چپ تنها محمل ادامه حیات، تنها سرپناهی است که میتوانند زیر آن زندگی کنند و با بقیه چپ حشر و نشر داشته باشند و در تبلیغات و دنیای ذهنی خود "آلترناتیو سوسیالیستی" تشکیل بدهند.
برای جناح ناسیونالیست هم تابلویی است برای "حفظ ظاهر" چپ و اعمال اتوریته در میان دوستان و موتلفین چپ خود در کردستان و ایران، برای ابراز قدرت و قبولاندن خود بعنوان برادر بزرگتر و "قوی" در نشست با احزاب اصلی و راست ناسیونالیست کرد، و بالاخره برای روز "مبادا" که اگر ورق برگشت و ناسیونالیسم کرد بی اعتبار شد، سنگر عقب نشینی داشته باشند، است! در این میان آنچه که قرار است قربانی شود، اعتبار و تاریخ گرایش کمونیستی در حزب کمونیست ایران است!
علیزاده پتانسیل قوی چپ و کمونیستی در کردستان و ایران، را می شناسند وسرنوشت عبدالله مهتدی را هم دیده است. به همین دلیل حاضر نیست به این سادگی از تابلوی حزب کموینست ایران دست بکشد. اینکه گویا جناح علیزاده خواهان تعطیل کردن حزب است واقعی نیست. علیزاده به نام و تابلوی حزب کمونیست احتیاج دارد.
جدال امروز بر سر بدست گرفتن رهبری این حزب است. جناح ناسیولیستها، به رهبری علیزاده، برای یکدست کردن رهبری حزب به نفع خود و خلع ید از جناح مقابل، جناح چپ به رهبری صلاح مازوجی، خیز برداشته است.
اگر جدال سیاسی به شکلی که تا امروز پیش رفته، پیش برود امید زیادی به پیروزی جناح چپ نیست. هیچ نیرویی راست یا چپ نمیتواند با جدال بر سر حاشیه ها، با به بیراهه زدن و بدون یک پلاتفرم سیاسی روشن در یک جدال سیاسی به پیروزی برسد. تفاوت جناح چپ و راست در حزب کمونیست ایران همین است. جناح علیزاده در کنگره هفده کومله و پلنوم پس از این کنگره پلاتفرم خود را اعلام کرده است اما جناح چپ هنوز پلاتفرمی روشن در مورد امروز و آینده حزب کموینست ایران، در مورد سازمان کردستان آن، در مورد رابطه این سازمان با احزاب ناسیونالیست و .... ارائه نداده است. جونیوریسم و عدم جسارت راس جناح چپ، نا امید کننده است. بطور واقعی صف مخالفین جدی و محکم ناسیونالیسم کرد در کومله، در راس حزب کمونیست ایران نماینده ای ندارد. در نتیجه تا جائیکه به کسب کرسی های تشکیلاتی برمیگردد چپ موقعیت مناسبی ندارد. اما آینده سیاسی کومله و حزب کمونیست ایران به این سادگی و با تصرف پستهای تشکیلاتی رقم نمیخورد.
مانع اصلی در مقابل ناسیونالیسم کومله و علیزاده مولفه های اجتماعی و بیرونی است. مانع اصلی وجود کمونیسمی رادیکال و اجتماعی در آن جامعه است که با تاریخ مبارزه مردم در کردستان عجین شده است. همین کمونیسم و رادیکالیسم نهادینه شده در کردستان و بویژه در طبقه کارگر آن جریانی فاشیستی مانند متهدی را وادار میکند کماکان دم از سوسیالیسم، از آزادیخواهی و برابری بزند و مدعی آن شود.
ما حزب حکمتیست (خط رسمی) بخش متحزب این جنبش و این واقعیت اجتماعی هستیم و تا امروز هم توانسته ایم این فشار سیاسی- اجتماعی را روی کومله نگاه داریم. این آن واقعیت و نقطه اتکایی است که فعالین چپ و کمونیست در صفوف حزب کمونیست ایران باید به آن متکی شوند.
کمونیست: سیاست حزب حکمتیست (خط رسمی) در قبال حزب کمونیست ایران و کومله چه خواهد بود؟ آیا ما شاهد تغییری در این سیاست خواهیم بود؟
آذر مدرسی: سیاست رسمی ما در قبال حزب کمونیست ایران تغییری نخواهد کرد. ما کماکان تقابل با ناسیونالیسم کرد، چپ و راست آن، را یکی از مهمترین جدالهای سیاسی در کردستان میدانیم. ما مدتها قبل اعلام کردیم کومله به ناسیونالیسم کرد پیوسته و جناح چپ آن است. بر همین مبنا سیاست خود را در قبال این سازمان بعنوان یکی از احزاب ناسیونالیست روشن کردیم، در مقابل سیاستهای راست و دگردیسی آن ایستادیم. سیاست ما برخلاف چپ هایی که از سر بی افقی خود به دنبال کومله علیزاده دویدند، نقد روشن و بی تخفیف به این گرایش در کومله بوده. ما هر مقاومتی در درون حزب کمونیست ایران در برابر این ناسیونالیسم را تقویت میکنیم اما همزمان محدودیتهای این مقاومت، ناتوانی هایی آن، نقاط اشتراک هر دو بخش در تقابل و یا فاصله از کمونیسم و ... را نشان میدهیم.
سرنوشت و چپ یا راست شدن حزب کمونیست ایران و کومله برای ما همیشه مسئله جدی و مهمی بوده است و بدقت آن را دنبال کرده ایم. طبعا ما هموراه تلاش کرده ایم و امیدوار بودیم که کومله و حزب کمونیست ایران، کمونیست، چپ و کارگری، می ماندند.
بهرحال شاخص ما در برخورد به حزب کمونیست ایران و کومله، تقویت کمونیسم و صف کمونیستی در کردستان است. مستقل از اینکه این حزب چه آینده ای داشته باشد ما قطعا در راس کمونیستها در کردستان در مقابل تعرض راست، از احزاب دمکرات تا باند مهتدی، به چپ و کمونیسم و آرمان آزادیخواهی در جامعه، به بهانه اختلافات درون حزب کمونیست، میایستیم.