شادی و رقص کودکان در مدارس و پخش تصاویری از آن در میدیای اجتماعی به معضلی جدی در بالاترین ارکان حکومت جمهوری اسلامی تبدیل شد. چهل سال تلاش حکومت اسلامی در تحمیل نوحه خوانی و آموزش قرآن و تدریس خرافه مذهبی در مدارس از طرف کودکان با رقصی زیبا جواب ”نه” گرفت و حملات هیستریکی مدافعین و سران نظام و شاخ و شانه کشیدن علیه کودکان "فاسد"، معلمین "خاطی" و دستگاه آموزش و پرورش "بی لیاقت" را به دنبال داشت.
در هیاهوی موج شادی و رقص کودکان در مدرسه ها، خانم مژگان باقری معلم، مدیران مدارس و کسانی که فیلم های رقص کودکان را در دنیای مجازی پخش کردند را "بی مسئولیت" دانست و مورد انتقاد قرار داده و می گوید: "اگرچه شادی حق کودکان است ولی شادی باید متناسب با سن کودکان باشد". ایشان می گوید شعر ساسی مانکن "سکسی" است. خانم باقری و باقری ها با شمشیر کهنه و زنگ زده ای به جنگ جامعه ای میروند که حتی کودکان آن، شکست سیاسی - ایدئولوژیک نظام را اعلام کرده اند!
این مدافعین دروغین کودک با ژست مدافع رشد و شادی کودکان ظاهر می شوند اما نوک تیز حمله را به بی رحمانه ترین شکل از حاکمیت به سمت والدین میگیرد. دروغین بودن این ژست آنجا است که این منتقدین شادی و رقص کودکان با این همه "نبوغ" و "تیزبینی" تاکنون کوچکترین نقدی به تعرض وحشیانه نظام اسلامی در طول چهل سال حاکمیت به زندگی کودکان نداشته اند! تا کنون اعتراضی به اعدام کودکان یا به تجاوز و به بردگی جنسی کشیده شدن کودکان به اسم شریعت نداشته اند! و امروز با رقصی که اعلام "میخواهم کودک و شاد باشم و زندگی کنم" در دفاع از پوسیده ترین و گندیده ترین ارزشها و قوانین کف بر دهان میاورند و تحمیل ارتجاع به زندگی کودکان را تئوریزه می کنند.
امثال مژگان باقری چهل سال است که خود را به ندیدن و نشنیدن زده اند. در سیستم آموزشی جمهوری اسلامی کودک از همان روزی که پا به مدرسه می گذارد با پدیده ی تبعیض و تفکیک جنسیتی روبرو می شود و روزانه شادی کودکانه اش مورد تعرض قوانین اسلامی قرار میگیرد.برایش سوال است که چرا دیگر نمی تواند با دختر یا پسر همسایه که تا دیروز در کوچه و مهدکودک همبازی بود، در یک کلاس و مدرسه کنارش بنشیند وهر روز گستره این ممنوعیت ها برایش بیشتر وبیشتر میشود. شادی ممنوع. رقص ممنوع. ورزش ممنوع. ورزشگاه ممنوع. دوچرخه ممنوع. زندگی شاد و کودکانه و امن و آزاد ممنوع!
خانم باقری به جشن تکلیف دختر بچه ها در سن ۹ سالگی و القا آمادگی بهره برداری جنسی به آنها، شستسشوی مغزی کودکان به "محرم و نامحرم"، سوق دادن کودک ۹ ساله به دنیای رابطه جنسی و سکس، آنهم از دریچه قوانین و سنن کثیف اسلامی، معترض نیست. آن را متناسب سن کودکان میداند. اینها اعتراضی به بردگی جنسی کودکان تحت لوای شرع نداشته و با افتخار سکوت اختیار می کنند اما با دیدن شادی و رقص کودکان که مالکیت نظام بر جسم و جان کودکان را زیر سوال می برد به رعشه و جنون می افتند. حال به دروغین و واهی بودن تئوری سازیشان در ادامه برخواهم گشت.
ایشان با دلواپسی عجیبی که مبادا حکومت، مقصر شناخته شود ادامه می دهد:" آیا باید مسئولیت فردی را فراموش کرده و با رها کردن کودکان در میان انبوهی از فیلم ها و موسیقی های نامناسب، روح و روان آنها را نابود کنیم و دست آخر بگوییم تقصیر حکومت است؟"
نظام جمهوری اسلامی با توسل به تمام ابزارهای موجودش از آموزش و پرورش تا صدا و سیما به تولید و بازتولید جهل و خرافه می پردازد و نگرش پدوفیلی را در سطح جامعه ترویج و آموزش می دهند. به نمایش گذاشتن ازدواج کودکان بعنوان محصول "عشق" و "بیتابی" طرفین برای ورود به رابطه زناشویی، را در سریال خانوادگی "بچه مهندس" نمونه ای از حق شادی کودک، تحت حاکمیت قوانین ارتجاعی و اسلامی است. در این سریال دختر بچه ای که ۱۲ سال بیشتر ندارد را به پسری که او هم ۱۳ یا حداکثر ۱۴ سال دارد نمایش می دهند. این کودک و نوجوان نقش دو "دلداده" و "عاشق" را بازی می کنند. تمی که به دختر داده اند بازی کند این است که بگوید: "موقع خداحافظی است ولی حداکثر ۶ ماه طول می کشد که تکلیف ما مشخص بشود و پسر می گوید اگر ۶ سال هم طول بکشد من منتظرات می مانم، دختر می گوید ولی من نمی توانم اینقدر صبر کنم و باید زودتر تکلیف مان مشخص بشود، مامان راضی و فقط بابا را باید راضی کنیم !.
به خانم باقری باید یادآوری کرد که حرف از مسئولیت های فردی زدن بدون دست بردن به ریشه ها و بر شمردن تبعیض ها، نابرابری ها، بی حقوقی کودکان در حکومتی که در تمام زوایای زندگی شخصی دخالت می کند و مقررات و قوانین ضد انسانی را بعنوان یک قانون شریعت تصویب و به جامعه تحمیل می کند. شوخی بیش نیست!. تمام دستگاه عریض و طویل ضد انسانی حاکمیت به کار افتاده تا "کودک همسری"، این جنایت رسمی علیه کودکان، را قانونی و عملی کنند.
کامیل احمدی پژوهشگر اجتماعی می گوید: "در کشور تنها ۱۴هزار کودک بیوه وجود دارد. در سال ۹۳ بیش از ۴۰ هزار کودک ازدواج کردهاند که ۱۷۶ نفر از آنها کمتر از ۱۰ سال سن داشتهاند. وی شمار تولد نوزادان از چنین مادران خردسال را در سال ۱۳۹۴، ٩٧ هزار و ٨٦٢ نوزاد از مادران زیر ١٩ سال متولد شده اند که از این میان ١٥١١ نفر زیر ١٥سال سن داشتند".
فاجعه و جنایتی که از رسانه ی ملی صدا و سیما، خانواده ها را تشویق و ترغیب می کند و با تصویب قانون "کودک همسری" با توجه به گسترش روز افزون دامنه فقر خصوصا در خانواده های کارگری با بسته شدن یا اخراج از کارخانه ها، این سیه روزی دامن کودکان را گرفته وکودکان اولین قربانیان فقر و فشار اقتصادی هستند.
امثال خانم باقری آگاهانه، قوانین، فرهنگ و سنتهای ارتجاعی –اسلامی را زیر فرش میکند و مردم را به بی کفایتی و بی لیاقتی متهم می کند و تمام مسئولیت ها را به گردن خانواده ها می اندازند. ایشان به نام مدافع شادی کودک در کنار دستگاه حاکمیت رقص و شادی کودکان را به لحاظ سلامت روانی نگران کننده می دانند اما فتوای "رساله حل المسائل خمینی" رابطه سکسی با نوزاد را برحق و سلامت کودک می نامد. گوش دادن به ترانه ای که اسم خانم و آقا در آن آمده باعث ایجاد فرهنگ تجاوز به حرمت دختر بچه ها نیست بلکه لباس سن تکلیف و شرعی و قانونی پوشاندن بر تن کودک ۹ ساله ای که از دنیای کودکی بدون هیچ درکی از این پدیده به دنیای زناشویی هدایت می شود تعرض و تجاوز جنسی به کودکان و به حرمت انسان است.
خانم باقری می گوید:"فرض کنیم همین فردا نظام ایدئولوژیک ما از بیخ و بن متحول و صد در صد سکولار شود. آیا ما بزرگترها به عنوان پدر و مادر و معلم آمادگی تربیت کودکانمان را در یک نظام سکولار داریم؟ آیا علم روانشناسی در یک نظام سکولار به ما اجازه می دهد که چشم و گوش کودکانمان را در معرض انواع پیام های آسیب زا قرار دهیم؟".
اما ایشان باتبرئه کردن حکومت، آگاهانه واقعیت ها را پنهان می کند. باید یادآوری کنم که در جامعه ی سوکولاری که ایشان از آن یاد می کند، مسئولیت تک تک افراد خصوصا کودکان به گردن جامعه و دولت است. از شادی و بازی تا تامین رفاه ،آسایش، آموزش، تحصیل رایگان و تامین زندگی کودکان به بهترین نحو تماما به گردن دولت است نه خانواده. و اگر خانواده ای دچار مشکلات خانوادگی باشند، توسط دولت یا تحت درمان و مشاوره قرار می گیرند و اگر آن محیط برای کودک خطرناک باشد. دولت سرپرستی کودک را برعهده می گیرد.
خانم باقری از گفتن واقعیت های آموزشی در کشورهای اروپایی طفره می رود و دست به دامان علم روانشناسی می شوند که تحریف گویی محض است و واقعی نیست.
شناخت کودک با مسایل جنسی و جسم خودش بنا به سن کودک از مهد کودک ها تا دوران دبیرستان، در کشورهای اروپایی مرحله به مرحله صورت می گیرد. برای نمونه در کشور آلمان تدریس مسایل جنسی در مدارس مورد حمایت قانونی قرار گرفته است و حتی آن دسته از والدینی که مخالف شرکت فرزندان خود در کلاس های آموزشی جنسی باشند در وهله ی اول جریمه و در صورت تکرار مخالفت با پیگرد قضایی و مجازات می شوند.
روند آموزش و آگاه گری و شفاف سازی کودکان در این زمینه در کشوری مانند سوئد به شدت جدی تر و حرفه ای تر است. حال خانم باقری مدافع سیستم ارتجاع اسلامی و قوانین ضد کودک آن، دست به تحریف میزند.
خانم باقری مانند همه سران و مدافعین ارتجاع حاکم، شکست سیاسی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، ناتوانی حاکمیت در تحمیل قوانین و فرهنگ ارتجاعی و اسلامی را به جامعه امروز از دریچه رقص شاد کودکان میبنید. امروز دیگر فقط دختران و زنان جوان نیستند که خواهران زینب را زیر لگد و مشت میگیرند، امروز دیگر جوانان نیستند که اوباش رژیم را در تعرض به دختران "بدحجاب" را گوشمالی میدهند، امروز کودکان خردسال در مدارس با رقص خود شکست حاکمیت را در اسلامی کردن جامعه فریاد میزنند. این نقطه اشتراک خانم باقری و بیت امام در تعرض به این کودکان و شاخه شانه کشیدن برای آنها است.
حربه این مدافعان حقنه کردن سنتهای عهد عتیق و دشمنان شادی و سلامت کودکان آنجاست که چهل سال سکوت و اغماض و مهر تائید به قوانین عصر حجری خود را با حمله به ما فعالین حقوق کودکان و فرهنگیان مترقی فرموله می کنند و همگی را متهم به ریاکاری در مخالفت با ازدواج کودکان میکنند. طرح "افزایش سن ازدواج" از سوی مجلس نشینان از سر انسانیت و متمدن شدن آنها نیست بلکه فشار جامعه، فشار ما فعالین حقوق زنان وکودکان و جنبش ما است. زیر فشار همین جنبش است که دولت هنوز جرأت تصویب طرح شنیع "ازدواج با فرزندخوانده" را ندارد.
این یک خواست بدیهی ست که آموزش های کودکان با سن آنها باید مطابقت داشته باشد و شادی کودکان باید از جنس و نوع دیگری باشد. اما با یکی به میخ و یکی به نعل زدن نمی توان به عقیم سازی فکر و ذهنی کودکان و همچنین به لحاظ جنسی کودک آزاری را نادیده گرفت مورد اغماض قرار داد.
نمی توان ترانه خارج کشوری را تخریب روان کودکان اعلام کرد ولی تعرض فکری به کودکان را از سنین ۵ سالگی نادیده بگیریم . اجبار کردن کودکان در حفظ آیه های ارتجاعی "قران" را مطابق با سن و سال کودکان را زیر فرش قایم کنیم. سلامت روانی کودک را، اجبار به نماز و روزه و گوش دادن به نوحه به خطر می اندازد نه موزیک های شادی آفرین!.
بنا به آمار سازمان پزشکی ایران خودکشی در سال ۱۳۸۹ نسبت به سال ۸۸، ۱۷ درصد افزایش داشته است که مهترین علت آن ناامیدی از زندگی و افسردگی ست. تا بحال فیلم خودکشی دردناک دو دختر جوان را دیدید که با لبخند به بالای پل می روند و خودشان را به وسط اتوبان پرت می کنند و قبل از خودکشی از خودشان فیلم می گیرند و می گویند امیدی به آینده نداریم. و ایران از بین ۱۴۰ کشور دنیا مقام چهارم از افسرده ترین کشورها را دارد.
جنبش دفاع از حق کودک پا به پای جنبش کارگری، جنبش حق زن، جنبش آزادیخواهی مردم در ایران برای ساختن دنیایی شایسته کودکان، برای یک زندگی شاد، ایمن و خلاق، مرفه و سعادتمند برای کودکان، به میدان آمده و مصمم است حاکمیت و سیستمی که مانع دستیابی به این زندگی انسانی است را به زیر بکشد.
دفاع شرمگینانه خانم باقری از قوانین سیاه اسلامی، آنهم در دوره ای که سوت پایان عمر جمهوری اسلامی به صدا در آمده بیش از اندازه حقیر است.